#عاشورا_
#از_عاشورا_تا_ظهور_
قسمت چهارم
*🔴غافل بودن از نقشه ی الهی:*
✍️متاسفانه ما اغلب به دلیل درگیر شدن در روزمرگی از نقشه ی الهی که به حکومت رسیدن صالحان طراحی شده است غافلیم و حتی در تحقق این نقشه ی الهی آگاه نیستیم که چه تلاش هایی در طول تاریخ برای این مهم صورت گرفته است.
یکی از ایرادات ما این است که اتفاقاتی چون بعثت پیغمبر، عید قربان، عید غدیر، عاشورا و فاطمیه را اتفاقاتی جدا از هم میدانیم و متوجه نیستیم که این ها جزو پیچ تاریخی و نقشه ی الهی هستند. عید قربان یکی از مهمترین پیچ های تاریخی امامت و در امتداد آن مبعث پیغمبر، آغاز جهانی سازی این حکومت میباشد و در عید غدیر این مساله به عنوان ادامه ی این راه اتفاق می افتد.
و عاشورا بهترین روش برای اثبات حقانیت این نقشه الهی است که راه را تا ابد برای حرکت در این مسیر مشخص کردند. به همین دلیل است که زنده نگه داشتن عاشورا بسیار سفارش شده چون مدام راه یاران اباعبدالله باید سرلوحه منتظران آخرالزمان باشد که بتوانند مثل آن ها یک تغییر بزرگ ایجاد کنند و این امر مهم باید اینگونه باشد که روحیه شهادت طلبی را نمی توان از یاران امام زمان جُدا کرد.
ادامه دارد..
@ranggarang
#عاشورا_
*🔳 از عاشورا تا ظهور
قسمت پنجم
*🔴معرفت امام، لازمه ی همراهی…*
✍️روزی امام باقر در مسجد الحرام به ابوبصیر فرمودند: از کسانی که می آیند و عبور میکنند بپرس که آیا محمد بن علی را ندیده اند؟ ابوبصیر اطاعت کرد و شروع به پرسیدن نمود اما جواب همه منفی بود! تا اینکه ابوهارون که شخصی نابینا بود نزدیک شد، حضرت فرمودند: از او هم سئوال کن، هنگامی که ابوبصیر از ابوهارون سئوال کرد، او در جواب گفت: «این آقا در کنار توست»
آری! اگر انسان بخواهد به معرفت نورانی دست پیدا کند تا به واسطه ی این معرفت، امام در جانش ظهور کند و سرپرستی و ولایتش را در وجود خود احساس کند، باید خود را تسلیم ولیّ خدا نماید، تا تسلیم نباشیم خدا تطهیرمان نمیکند. یکی از وسایل مهم تطهیر انسان، بَلایا و امتحاناتِ خداست. عاشورا
*(از فرات تا فرات، ج۱، ص۲۱)*
ادامه دارد..
@ranggarang
1_6160874873.opus
2.1M
صدای خواهر یزدی پس ازبازگشت ازعالم دیگر...درباره حجاب وپاکدامنی😭😭😭😭
خواهش میکنم گوش کنید و بفرستید برای عزیزانتون خواهران عزیز .
کسانی که هرروز ذکر صلوات بر لبانشون جاری هست ، قدربدونید.
#داستان_
#داستانهای_قرآنی
قسمت چهارم👇
داستان قرآنی اصحاب کهف
🌴 ولی پس از گذشتن آن بنابه اراده خداوند ، از خواب بیدار شدند و نظری به اطراف خود افکندند و از یکدیگر پرسیدند :
🌴 ما چقدر خوابیده ایم ؟ بعضی گفتند یک روز و بعضی اظهار کردند : یک نیمه روز خوابیده ایم . ولی مطلبی که موجب بهت شدید و حیرت آنها شد خشگ شدن درختها و نابودی آنها و گرسنگی خودشان بود .
🌴 هر چه درباره درختها و آبها فکر کردند ، فکرشان به جائی نرسید و سبب اینکه همه در یک روز از بین رفته اند ، بر آنها نامعلوم ماند . باری برای نجات از گرسنگی ، گفتند : یکی از ما باید محرمانه به شهر برود و با این بول مختصری که داریم غذائی تهیه کند ولی اینکار باید بی سر و صدا انجام شود و کسی از جریان کار ما اطلاع نیابد و گرنه ما را میکشند یا به بت پرستی وادار می سازند .
🌴 یکی از آنها که مردی آزموده و کاردان بود ، از جا برخواست . لباسهای مرد چوپان را گرفت و پوشید و به سوی شهر رهسپار شد . چون به دروازه شهر رسید ، شهر به نظرش نا آشنا آمد . قدم در شهر گذاشت . همه چیز را به وضع دیگری دید . کوچه ها و عمارتها تغییر کرده ، مغازه ها به صورت دیگری در آمده ، لباس مردم عوض شده و خصوصیات دیگر شهر نیز تغییر یافته بود .
🌴 این مطالب برای او موجب حیرت گردید . با خود می گفت خدایا من خواب می بینم ؟ آیا راه را گم کرده ام و این شهر ، شهر دیگری است ؟ چرا همه چیز عوض شده و چرا من این مردم را نمی شناسم .
🌴 به هر حال ، خود را به مغازه نانوائی رسانید . چند دانه نان برداشت و پولهای خود را به صاحب مغازه داد . خباز پولها را گرقت ، نظری برآن افکند و گفت ای جوان ! آیا گنج پیدا کرده ای ؟ گفت : نه . این پول خرمائی است که من پریروز فروخته ام و از این شهر رفته ام .
🌴 این جواب خباز را قانع نکرد و بالاخره او را نزد شاه برد و گفت : این جوان گنج پیدا کرده و این پولها نشانه آن است . شاه گفت : ای جوان ! نترس و حقیقت مطلب را بگو . ما با تو کاری نداریم . پیامبر ما عیسی بن مریم به ما دستور داده که از پیدا کننده گنج ، خمس آن را دریافت کنیم . اینک تو یک پنجم آن را به ما بده و به سلامت برو .
#ادامه دارد...
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلایت به خدا قبله ی دلهاست حسین
شب جمعه حرمت محشر کبراست حسین
مادرت آمده با ذکرِ بُنَیَّ قَتَلوکْ
عطر سیب حرمت جلوه ی زهراست حسین
#دلتنگ_کربلا
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعه
#شبتون_حسینی
@ranggarang
25.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 دختر کاپشن صورتی
🔻 روایت پدرِ «دختر کاپشن صورتی با گوشوارههای قلبی» از روز حادثه برای اولین بار در حسینیه معلی
یه خانواده چهارنفره بودیم که همسرم و دو تا بچه هام شهید شدن...به حالشون غبطه میخورم
حسینیه معلی
@ranggarang
رنگارنگ 🌸
مادری از سربرنیتسا و فرزندانی از فلسطین @ranggarang
□
فاجعهی رخ داده در سربرنیتسا آنقدری تکاندهنده هست که زنان شاهد این جنایت تصور مقایسهی آنچه تجربه کردهاند را با هیچ رویداد دیگری ندارند. اینکه شهر یک شبه خالی از مردان و پسران شود و کودکان پیش چشم مادران سر بریده شوند. اما داستان ام سلیم فرق میکرد.
ام سلیم میگفت من با چشم خودم جنایات سربرنیتسا را دیدم و تا سالها درگیرش بودم. میگفت من به انکار همه چیز رسیدم و داشتم ایمانم را از دست میدادم. پس خدا در آن روزها کجا بود؟ اما تقدیر دست ام سلیم را در دستان مردی فلسطینی از اهلی نابلس گذاشته بود که اقوامش در غزه زندگی میکردند.
ام سلیم میگفت آخرین بار یک سال قبل از غزه خارج شدیم. از کانادا برای دیدن اقوام همسرم به غزه رفته بودیم و پیش از آغاز جنگ از غزه بیرون رفتیم. حالا دیگر هیچ خبری از خانوادهی همسرش در غزه نداشتند. میگفت که آخرین بار با خواهر شوهرش تلفنی صحبت کرده بودند و دیگر نمیدانستند کجا هستند.
ام سلیم میگفت که اتفاقی که در غزه دارد رخ میدهد به مراتب از نسلکشی سربرنیتسا سختتر است و این اعتراف سادهای نبود. هشت هزار نفری که در کمتر از ۷۰ ساعت قتل عام شدند پیش چشم او بود. این نرخ کشتار حتی هنوز از نرخ کشتار اسرائیل در غزه بالاتر است. با این حال ام سلیم در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود تکرار میکرد اتفاق غزه فجیعتر از آن جنایت هولناک است.
حالا او به همراه مدینه و سلیم دختر و پسرش آمده بود به مزارستان پوتوچاری تا هم داغ خانوادهی از دست دادهاش در سربرنیتسا را تازه نگه دارد و هم در هول نسل کشی مردم غزه اشک بریزد. ام سلیم میگفت خودم را با زنان و مادران غزه مقایسه میکنم که من چطور داشتم به پوچی میرسیدم و این مردم چطور محکم و با صلابت ایستادهاند.
#بوسنی
#مارش_میرا
#سفر
#سربرنیتسا
@ranggarang
کلیساها هم در محرم حسینیه میشوند..
بعد یه عده دنبال از بین بردن نام و یاد و پرچم امام حسین هستند
@ranggarang