دنیای عجیبی شده ...
نه ما فکر میکردیم دخترامون رو لخت تو خیابون ببینیم
و نه غربیها فکر میکردن نماز خوندن جووناشون رو کف خیابون ببینن..
@ranggarang
🔴مواظب کوچکترین حرف ها و اعمال خود باشیم!!
♻️طلبه ای از دنیا رفت.چون او را در خواب دیدند، پرسیدند:
حالت چطور است؟
☑️او گفت : مواظب اعمال و گفته های خود باشید ، زیرا؛
💥حساب و کتاب خدابسیار دقیق است.
🌨روزی که باران می بارید من گفتم:
به به عجب باران به موقعی !
🌑هنوز سر آن یک جمله گرفتارم و به من می گویند:
مگر ما باران بی موقع هم داشته ایم...؟!
📗منبع:آداب الطلاب آیه الله مجتهدی تهرانی ص129
@ranggarang
این جمله بو علی سینا را باید با طلا نوشت،
که میفرمایند :
1⃣ هر چیزی کمش دارو است
2⃣ متوسطش غذا است
3⃣ زیادش سم است
محبت کردن!
1 _ هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن... حرمتها شکسته میشود.
2 _ هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن... تبدیل به وظیفه میشود.
3 _ هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز... بی ارزش میشی.
✍ :
از ذهن تا دهن فقط یک نقطه فاصله است... پس تا ذهنت را باز نکردی ، دهانت را باز نکن
@ranggarang
📛شیطان یک دزد است
👌و هیچ دزدی خانه خالی را سرقت نمی کند
♨️پس اگر شیطان زیاد مزاحمتان می شود
⚠️بدانید در قلبتان گنجینه ای است
✅که ارزش دزدی را دارد
👈پس از آن نگهداری کنید
👌 و آن گنجینه ایمان است
@ranggarang
🌷از حضرت رسول (ص) نقل شده که
حضرت فرمود: خداوند به ملائکه امر فرمود:
🔶وقتی بنده ام قصد انجام کار نیکی را کرد،
آن عمل را در نامه ی اعمالش بنویسید
و اگر آن را انجام داد،
ده برابر حسنه برایش بنویسید
‼️و وقتی بنده ام قصد گناهی را نمود،
مـادامـی که انجـام نـداد، ننویسید ...
⚠️اگــر انجـــام داد،
فقــط یـک گنـاه بـرایش بنـویسیـد
و اگـــر منصـــرف شــد،
ثـــواب بـــرایـش بنـــویسیـــد
📚:حــدیث قــدسی
@ranggarang
گویند! درعصر سليمان نبى،پرنده اى براى نوشيدن اب بسمت بركه اى پرواز كرد،اما چند كودك را بر سر بركه ديد،پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از ان بركه متفرق شدند. همينكه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اينبار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به ان بركه مراجعه نمود . پرنده با خود انديشيد كه اين مردى باوقار و نيكوست و از سوى او ازارى بمن متصور نيست. پس نزديك شد ولی ان مرد سنگى بسويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد. شكايت نزد سليمان برد. پیامبر ان مرد را احضار، کرد محاكمه و به قصاص محكوم نمود ودستور به كور كردن چشم داد. ان پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت؛"چشم اين مرد هيچ آزارى بمن نرساند،بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ايمنم پس به عدالت نزديكتراست اگر محاسنش را بتراشيد تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند
@ranggarang
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃☀️سلام دوستان عزیز
🍃☀️روزتون بخیر و شادی
🍃☀️دل و جانتون در آرامشی بی بدیل
🍃☀️لحظاتتون بهترین
@ranggarang
#داستان_
#داستانهای کوتاه قرآنی
قسمت اول
👈 داستان حضرت محمد (ص)
💠 دوران جوانی وازدواج حضرت محمد
چند سالی که از این سفر گذشت و حضرت دوران جوانی عمر خود را می گذراند از نظر خلق و خو سرآمد همه مردم بود و به خاطر اشتهار به امانت داری و راستگویی به محمد امین معروف شد.
وی از فحش و ناسزا و سایر زذایل اخلاقی پرهیز می کرد و برای همین خدیجه که یک از سرمایه داران قریش بود او را اجیر خود کرد تا برایش تجارت کند و مزدش را دریافت دارد.
محمد نیز پذیرفت و با کاروانی عازم شام شد و در تجارت سود زیادی به دست آورد و همین امر و نیز تعریف کردن غلامان خدیجه از وی نزد خدیجه باعث محبوبیت بیشتر وی گردید و وقتی که از خبر رسالت وی در آینده آگاه شد قصد ازدواج با او را گرفت.
لذا شخصی را نزد او فرستاد و تمایلش برای ازدواج را به او اعلام نمود.
حضرت نیز با عموی خود مشورت نمود و در نهایت از او خواستگاری کرد.
پس از قبول کردن خدیجه حضرت چهار صد دینار و یا به قولی دیگر بیست شتر جوان را مهریه او قرار داد و در نهایت خطبه عقد توسط ابوطالب خوانده شد.
ادامه دارد ۰۰
@ranggarang