8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیات ١٧ تا ٣٢ سوره مبارکه عبس.
🔎 جستجوی سوره: #عبس
#مصحففارسی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تلاوت دلنشین آیات ۵۶ و ۵٧ سوره مبارکه زمر.
🔎 جستجوی سوره: #زمر
#مصحفعربی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_واقعی #ایلای❤️ آسمان فریاد میکشید و من همچنان در خود مچاله بودم نمیدونم
🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_واقعی
#ایلای
روز بعد و روزهای بعد پشت سر هم میآمدند و میرفتند
و من مرده متحرکی بودم که فقط نگاه میکردم
گاهی به زور سمیه که خدمتکار خونه بود به زور بهم چند قاشق سوپ یا غذاهایی که نیاز به جویدن زیاد نداشت میداد
اون مرد که حتی اسمشم نمیدونستم تا چند روز بعد خبری ازش نبود
تمام ۲۴ ساعت شبانه روز تو همون اتاق بودم
میلی برای ادامه این زندگی نداشتم
حتی اگر معجزهای رخ میداد و محمد منو پیدا میکرد چطور میتونستم با او ادامه بدم
در حالی که دیگر حتی خودم هم از خودم چندشم میشد
من آلوده به گناه چطور میتونستم روح پاک و لطیف فرزندانم رو پرورش بدم
تا سرحد مرگ از خودم متنفر بودم
پنج روزی از اون اتفاق شون گذشته بود که فهمیدم دیگه نمیتونم ادامه بدم
هیچ امیدی نداشتم
پا شدم و بعد از چند روز رو پای خودم وایستادم
مثل بچه ها میترسیدم از سرپا شدن
آروم آروم سمت آینه رفتم
کجای این اسکلته متحرک شبیه اون ایلای خوشبخت و زیبا بود
گودی و سیاهی زیر چشمهایم و استخوان گونهام طوری به ذوق بیننده میزد
خودم تحمل دیدن خودم رو نداشتم
بی هوا بی مقصد اتاق را آروم آروم قدم زدم
دور تا دور
اتاق مستر بود و سرویس حموم و دستشویی هم داشت وارد حموم شدم
دنبال ژیلت یا تیغی بودم قصدم بریدن شاهرگ گردنم بود
طوری که هیچ دکتری نتونه نجاتم بده
نمیدونم اثرات مواد بود یا ناامیدی ریشه دوانده در وجودم که هیچ حس ترسی نداشتم و کاملاً آرام بودم
نمیدونم خواست خدا بود یا شانس بد من که هیچ تیغ و ژلتی تو حموم نبود
من حتی کشوهارم گشتم هیچی پیدا نکردم
ساعتو نگاه کردم هنوز تا وقت موادم یک و نیم ساعت مونده بود
آخه هر روز سر ساعته مقرر بهم تزریق میکردن
فکری به ذهنم رسید.....
🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸**
🌸🌱🌸
#زن_امروزی
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺣﺴﻦ ﺯﻥ این ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻮﻕ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ،
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻋﯿﺐ ﺯﻥ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺰﺍﺭﯼ ﺑﮑﺸﺎﻧﺪ،
ﺯﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ...
.
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آرزوی محبوبترین قاری جهان
⭕️ ۵۳ سال پیش مجری از استاد عبدالباسط میپرسه آرزوی شخصی که داری رو به ما بگو
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_اعضا❤️
#قسمت_اول 🌱
سلام به همهی دوستان.. منم میخوام داستان آشنایی تا ازدواجمون رو بگم امیدوارم دوست داشته باشین.. من ی دختر تیر ماهی پر از احساس بودم ما تو روستا زندگی میکنیم پدر کشاورز و مادرم خانه دار.. خلاصه من آبجی جان مجرد و تو خونه بودیم و معمولا توی روستا دخترا زود ازدواج میکنن و منو آبجی بزرگه که25و من که19سالم بود از دید همسایه ها ترشیده محسوب میشدیم😅😅و اینم بگم ی آبجی دیگم تو15سالگی ازدواج کرده بود و خونه خودشون بودن.. سر اون مامانم خیلی سختی کشید و نظر بر این شد که منو آبجی دیگرو تو سن کم عروس نکنن و خلاصه تو درو همسایه همه به مامانم میگفتن آخه تا کی میخوای دختر تو خونه نگه داری بفرستشون برن دنبال زندگی مامانم میگف یکی رو کوچیک عروس کردم دیگه نمیخوام ی اشتباه رو دوباره تکرار کنم.. انقد خواستگار میومد میرف مامان میگف نه و همه دوستای من ازدواج کرده بودن.. و دوستای آبجی جان هم همشون بچه هم داشتن.. وداستان از سال 93شروع میشه برا آبجی بزرگه خواستگار میاد از شانس بد ما من همون موقع رفته بودم
خونه عمه جونم که مادر شوهر آبجیم ی راس اومد از من تحقیق که آره ما خواستگار فلانی هستیم اومدیم پرس وجو قیافه من🤣🤣کبود شده بودم از خنده.. دختر عمم هرچی تونست تعریف هااااا. و خلاصه آبجی ما مراسمش شروع شد و مادر شوهرش منو دید نگمممم ها خیلییی جا خورد..
#ادامه_در_پست_بعد 👇👇
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_اعضا ❤️
#قسمت_دوم🌱
دیگه اون آبجی جان توی دی93عقد کردن.. من موندم تو خونه همه گیر داده بودن به من بدبخت تو روستا هم همه فضول... ی ماه طول کشید آقا برای ما خواستگار اومد و بگو تو چه شرایطی😅😅ساعت 10شب زنگ زدن معرفشون دوست خانوادگی مون بودن. واییی اون لحظه که زنگ زدن ما داریم میایم. ما خاموشی زده بودیم ی وضعی هاااا ینی به سریع ترین سرعت میگ. میگ همرو جمع کن.. حالا همتون میگین10شب که سر شبه آره ولی نه برا ما تو روستا.. جونم براتون بگه اینا اومدن حالا مابا قیافه خواب الود😅😅دیگه ی ساعتی نشستن چایی و میوه من بدبخت آوردم نگو و سبد میوه رو پر کردم از شانس بد من تا اومدم از در آشپزخونه واییییی ی پرتقال افتاد قل خورد ی راس رفت جلو مادر شوهر.. ولی اون شب هنوز مادر شوهر نبودن برام😅😅منو از خجالت فقط میخواستم برم تو زمین بعد سریع میورو بزا بدو برو بچپ تو کور ترین نقطه ممکن و اون شب به هر سختی بود گذشت و قرار به این شد فردا شبش با آقا پسر تشریف بیارن برای ساعت 6 و بهمن ماه هم بود سال93..
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_اعضا
#قسمت_سوم
منم اون زمان مربی مهد بودم تو ی روستا 15کیلومتری روستای خودمون صب با داداشم میرفتم و ظهر میومدم خونه...
ولی از شانس و اقبال ما فردای اون روز من تاساعت 5 تو مهد منتظر داداشم که بیاد... حالا ی ساعت دیگه هم مهمونا میخوان بیان واییی ی استرسی من گرفته بودم با حرص فراوان که نگم براتون و من نیم ساعن مونده به اومدن مهمونا رسیدم واییییی قسمت حساس از اینجا بعد....
بیاری پشت بد بیاری حالا میخوام برم خیر سرم آماده بشم حمومون نفتی بود تو اون سال و ما نفت نداشتیم😔😔و من به بدترین شکل ممکن حاضر شدم و یهو در حیاط در زدن و خانواده شوهر اومدن با چند نفر از آشنا هاشون... و من استرس مرگ داشتم هیچوقت فکرشم نمیکردم این خواستگاری به سر انجام برسه
از اونجایی هم که از ی لحظه خودشم آدم خبر نداره همینه. و اومدن و سر صحبت باز شد من تو آشپز خونه از لای در یکم باز بود آقای داماد رو دیدم اخخخخ اونم شیطون ی لحظه نگاهمون به هم افتاد منو 😊😊
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_اعضا ❤️
#قسمت_چهارم🌱
خجالت بکش حرفا زده شد یهو بابام گفت من دختر نمیدم چون آبجی بزرگش توی عقده من توانایی دوتا دختر همزمان عروس کردنو ندارم حالا اونا بنده خداها وارفتن و آقای داماد ی نیم خیز کردن که پاشن برن و از اونجایی که ما بیخبر از همه جا پدر شوهرم گفتم ما تا هر موقع شما بگین صبر میکنیم اشکال نداره.. و اینم نگفتم ما کلا غریبه غریبه بودیم فقط معرف بین ما دوست خانوادگی مشترک بود.. سرتونو درد نیارم رسید به مرحله حرف زدن منو آقایی ما رفتیم تو اتاق حالا من کیلو کیلو عرق میریزم آقایی از من بدتر اون به من میگف شما شروع کنین من به اقایی😅😅🤣🤣و به هر نحوی بود حرفامونو زدیمو من اومدم بیرون همه منتظر گفتن چی شد منم فقط گفتم حرفی ندارم آقا تا من این حرفو زدم معرفمون پاشد گف مبارکه کاغذ بیارین قبالشو بنویسین من اون لحظه 😲😲😲😳😳دفتر آوردن همرو نوشتن سمت ما رسم به اینه آقای داما چند تا تیکه مثل تلویزیون یخچال وحالا بستگی به خانواده داماد داره به عهده میگیرن.. و اینجای کارم تموم شد و من گفتم اخهشش الان که پاشن برن بقیشم باشه برا چند روز دیگه اخخخخ یهو گفتن برین عاقد بیارین اینا که همو پسندیدن حرفی هم باقی نمونده..
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
〽️خانم میگه برخی معتقدند اگر امریکا هم به ما حمله کنه بهتر از این زندگیه که ما داریم. چون شب می خوابیم صبح بلند نشده می بینی دلار شده..........تومن!
میهمان برنامه اما پاسخ های شنیدنی میدهد....حتما ببینید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
13.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_جدید
🔴 افکار خودتحقیر
+پاسخ های محکم به یکسری آمارهای دروغ در مورد جمهوری اسلامی
👌انتشار بدید رفقا
✅ #حسین_ابراهیمیان
#نشر_حداکثری_با_شما
🇮🇷 #اتحادیه_عماریون
🔺#همدلی
🔻#انقلابی_گری
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c