eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
249 ویدیو
3 فایل
🇮🇷 روایت مردم ایران از پیکرهٔ حوزه هنری انقلاب اسلامی 🖋 هنر خوب دیدن و خوب نوشتن وابسته به نویسندگان مردمی 🌱 خرمشهرهای پیش‌رو، آوینی‌ها می‌خواهد... ✉️ نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال روایت: ˹ @ravina_ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 روایت قم بخش سی‌وششم مردم قم از روز سفرت می گفتند روز استقبالت در ده روز پیش در همین میدان و خوشحالی از دیدنت و امروز اشک در چشمانشان موج می زد می گفتند بهشون وعده نزدیک آمدنت را داده ای ... خیلی زود به وعده ات عمل کردی ای مرد خدا ... امروز آمدی ولی دیگر برایشان دست تکان ندادی امروز آمدی ولی با حرف هایت دلگرمشان نکردی ... آن روز در قامت رئیس جمهور و امروز در قامت شهید جمهور ادامه دارد... صدیقه فرشته | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تهران بخش ششم بقول دوستم آیت الله رئیسی چیکار می‌کنه که عزت پیدا می‌کنه؟ دعای شهید رئیسی: خدایا به ما اخلاص مرحمت کن... ادامه دارد... سید محمد هاشمی | از چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۳۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش سی‌وهفتم در میان راه صدای بلند و رسای خانمی به گوشم می رسید که دعا می کرد از جمله حضرت زهرا شفاعت تون کنه انشالله دورش شلوغ شده بود و مردم کنار میز ایستاده بودند جلوتر که رفتم میز و جعبه صفحات قرآن بود ... در کنار بلوار ختم قرآن برای شهید سید ابراهیم و یارانش ... گفت از من خیرات این کار بر می آمد که انجام بدهم اگر خدا قبول کنه تا الان چند ختم قران داره خونده میشه... چه مردم خوبی داریم ادامه دارد... صدیقه فرشته | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش پنجاه‌وهشتم تمام تلاشم را کرده‌ام تا از بین جمعیت فشرده به هم راهی پیدا کنم و جلوتر بروم. کنار پیاده‌رو بین ماشین پژوی پارک شده و جدول، جایی برای ایستادن پیدا می‌کنم . پیکرها دارند نزدیک‌تر می شوند. روی نوک پنجه پا، بالای بلوک سیمانی ایستاده‌ام و یک سر و گردن بلندترم . همه‌ی حواسم به ماشین حامل شهداست که دارد نزدیک می‌شود. همان لحظه مداح مداحی ترکی ِ "دولانیر علی‌قیزی مقتلی/ قان ایچین ده بیر بدن آختاریر " را زمزمه می‌کند . کنارم صدای گریه زنی حواسم را پرت می‌کند. برمی‌گردم به سمت چپم و می‌بینمش؛ شال سرمه‌ای سرش کرده و موهای رنگ شده‌اش کمی بیرون ریخته است. دستش را روی صورت گذاشته و سوزناک اشک می‌ریزد. اولین خانم بدون چادر نیست که امروز توی تشییع می‌بینم. مطمئنم آخرینش هم نخواهد بود. امروز همه مردم عزادار شهیدان خدمت هستند نه فقط چادری‌ها و مذهبی‌ها و به اصطلاح بعضی‌ افراد، حزب اللهی‌ها ادامه دارد... حکیمه برتینا سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۰۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 نماز شیشه‌ای دلم را آرام می کنم اقا گفت هر کس در هر جا صدای رهبری را شنید بخواند به معنی عهد بستن. من هم از پشت شیشه ها با صدای رهبری می خوانم. ...انَک عَلی کُلِّ شَیٍ قَدیرٌ اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً می فهمم او را خادم می نامد و برای علو درجاتش دعا می کند... احساس می کنم آقا دلش به ایستادن است اما گویا باید محل را ترک کند... ستاره یوسفی چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۱۵ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تهران بخش هفتم منتهی به خیابان انقلاب و دانشگاه جمعیت متوقف شد. ازدحام عجیبی بود. مردم در حال شعار دادن بودن که لحظه وصال و نماز شهدای خدمت فرا رسید. چه شیرین و گواراست صدای آقا را شنیدن در نماز شهدا در خیل جمعیت مردم بودن... ادامه دارد... سید محمد هاشمی | از چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۱۵ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 بدرقه بخش اول بسم الله الرحمن الرحیم عزمم را جزم کردم. می‌روم. این تشییع را قرار است کنار شهدای رئیس جمهور انقلاب، تاریخ ثبت کند. پس حالا که بعد از رجایی، قرار است رئیسی که انتخابم بود، دومین رئیس جمهور شهید باشد؛ نمی‌خواهم برایش کم بگذارم... حالا که قرار است تاریخ از خون دلی که من خوردم، بنویسد، نمی‌خواهم؛ کم حسش کنم. می‌خواهم بریزد توی خونم شعارهای الله‌اکبری که امام رضا مهمانش هست. باید بروم از بهشت رضا تا بهشت ابدیت رئیس جمهورمان را بدرقه کنم. ادامه دارد... ملازاده چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش سی‌وهشتم خانواده‌ای عراقی را دیدم رفتم جلو ازشون تشکر کردم و عذرخواهی که زحمت کشیدید اومدید راستش بخواهید دلم می خواست ببینم چرا... مرد عراقی گفت چرا شما عذرخواهی ما، شما رو اذیت کردیم... ما باید از شما عذرخواهی کنیم ... هشت سال صدام بر سر شما بمب بارید اما شما مهمان نوازی کردید ... گریه می کرد و فرزندانش را نشان می داد که پرچم ایران عکس حاج قاسم و سید ابراهیم دستشون بود ... سال هاست به برکت مردان خدایی این سرزمین در همدلی ها مرزی وجود ندارد و باز هم خداوند می خواست دل ها را نزدیک تر کند ... یادت ماندگار شهید سید ابراهیم عزیز ادامه دارد... صدیقه فرشته | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش سی‌ونهم سلام بر تو ای سید ابراهیم این پیکر سوخته و کوچک شده تو همان نشان جمهوری اسلامی است خادم الرضا عزیزمان اصلا نشان مردان ایران ما فرق دارد ما نشان محکم قدرت ایران را در لابلای سوخته های آهن پاره پیدایش کردیم همان قدرت ایران حاج قاسم عزیزمان که فقط به کلمه سرباز اکتفا کرد در زیر آورهای دفتر حزب جمهوری اسلامی هفتم تیر ماه ۶۰ همان بهشتی عزیز و یارانش رسم مردان ما اینگونه است ... تا پای جان در راه خدمت به مردم برای رضای خدا ادامه دارد... صدیقه فرشته | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 همه بودند امروز شهید مدنی دست در دست آیت‌الله قاضی، آقا مهدی باکری کنار برادرش حمیدآقا که ایستاده‌بودند جلوی صف بچه‌های لشکر31. کمی که چشم می‌چرخاندی ستارخان و باقرخان را هم می‌دیدی لابه‌لای جمعیت که بغض کرده‌بودند و نرم‌نرم اشک می‌ریختند برای قهرمانان خدمت. شهریار هم بود. تکیه‌ داده به دیواری و سر در گریبان، شاید در حال سرودن قصیده‌ای. تمام تاریخ پرافتخار آذربایجان امروز جمع شده‌بود در تبریز، در مراسم خداحافظی با قهرمانانی که حالا بخشی از تاریخ این سرزمین‌اند.... تبریز چنین جمعیتی را به خودش ندیده‌بود تا حالا. شهر مهمان داشت؛ چه مهمانانی! سید شهیدانِ اهل خدمت بود و وزیر خارجه‌ی مظلومان و استاندار زحمتکش و... پدر شهر. آقای «آل هاشم» از آن آدم‌حسابی‌های نادرِ روزگار بود؛ امام‌جمعه‌ی دوست‌داشتنیِ شهری که در آغوش گرم او می‌خندید؛بزرگترِ مهربان مردمی که انگار تشنه‌ی داشتنش بودند. جمع شهدا را در تبریز سیدِ آل هاشم میزبانی می‌کرد. رئیس‌جمهور شهید، دیپلماتِ شهید و استاندارِ شهید انگار مهمان سیدِ شهید بودند و روی دست مردمی تشییع می‌شدند که نمی‌توانستند در فراقِ پدرِ شهر بی‌تابی نکنند. امروز تبریز بودم. در روزی که آذربایجان خروشان بود. اول خرداد حالا بخشی از تاریخ این دیار است. روزِ خروش و فریادِ زخمیِ یک خطه‌ی داغ‌دیده. امروز  همه باهم در فراق شهدای خدمت نوحه می‌خواندیم، همه ی آذربایجان و همه لشکر۳۱ و همه برادران و خواهران و فرزندان سید آل هاشم خواندیم با چشم گریان: سیندی بِلیم غمیندن ،یاتما اویان ابوالفضل آرخام الیم ابوالفضل سیندی بلیم ابوالفضل. سعید لشگری سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا