📌 #روایت_مردمی_جنگ
📌 #حاج_رمضان
عمو
از کودکی آرزو داشتم کاش اجازه میدادند به همه بگویم عموی من کیست! و این حس غرور را فریاد بزنم، درحالی که خودم هم نمیدانستم دقیقا چه باید بگویم، فقط میدانستم شخصیت مهمی هستند و برای ما بچهها که فقط در طول سال چند روز با خبر آمدنشان در منزل پدربزرگم جمع بودیم و عشق میکردیم. همه چیز بود از سوغاتی و هدایای دوست داشتنی تا شخصیت کاریزماتیک خودشان که در عین پایبندی به یکسری اصول آنقدر جذاب بود که هیچوقت از دیدنش و از بودنش سیر نشدیم. و روزی که آسمانی شد آرزو کردم کاش هیچوقت کسی متوجه نمیشد عموی مهربان من چه کسیست ولی در عوض دلم خوش بود که باز هم میتوانم در آغوش مهربانش آرام بگیرم.
محمدجواد ایزدی
شنبه | ۱۴ تیر ۱۴۰۴ | تاسوعا | #کرمانشاه #سنقر
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #روایت_مردمی_جنگ
📌 #حاج_رمضان
یک داغ دل بس است برای قبیلهای!
دکتر مهدی مدام توصیه میکرد که گزارش دقیق و جزئی باشد. رونوشت اولیه گزارش را که دید گفت: خوبه اما کافی نیست! این گزارش حاجی رو قانع نمیکنه! در همان فضای دوستانه و صمیمی که دکتر سجاد هم نشستهبود به طعنه گفتم: آقا جون میدونی که ما کارمون رو انجام دادیم. این گزارش هم گزارش مسئول پسنده! بفرست بره دیگه، اذیتمون نکن تو رو خدا! اون بنده خدا که نمیشینه اینهمه صفحه رو بخونه! چهره خندانش جدی شد و گفت: حاجی ما از اون مسئولا نیست...
ادامه روایت در مجله راوینا
سجاد محقق
farsnews.ir/Sajjad_Mohaghegh
چهارشنبه | ۱۱ تیر ۱۴۰۴ | #کرمانشاه #سنقر
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها