📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش چهلوششم
عزا و عروسی نمی شناسه همه روزها شیفت دارند. با لباس سبز و مرتب حین انجام کارش بود؛
- خبر رو هم همکارها سر کار به گوشم رسوندن،
همهی همکار ها متعجب و ناراحت بودند؛ مخصوصا ما مردم بیرجند.
شهید رییسی نماینده خبرگان ما بودن خیلی به مردم ما کمک کردن. دغدغه ای که برای مسکن جوان ها داشتن تو چشم بود. تو روستا های مرزی در قلب مردم جا داشتن.
رییس جمهور یک سفر هم به روستای ما اومده بودند و با مردم گفت و گو کردند. مردم ما شوکه بودند هر کدوم خاطرهای تو ذهن داشتند. اغلبشون برای تشییع اومدن. افرادی که به ایشون رای نداده بودن تازه متوجه شدن چه شخصیت زحمت کشی داشتن و برای مردم زحمت کشیدن.
ادامه دارد...
بهناز مظلومی | از #سبزوار
به قلم: زهرا سالاری
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۳۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش چهلوهفتم
مثل خیلی های دیگه با لباس کارش اومده بود. چهره خسته و آفتابزده اما پر صلابت. از حال و هواش که پرسیدم دلش پر بود:
- معدن قلعهزری شهرستان خوسف، با همکارا مشغول کار بودیم که خبر سقوط بالگرد سید رو شنیدیم و همهمون شوکه شدیم.
از اون لحظه به بعد غباری از غم اومد و کل معدن رو گرفت. قرار بود شب برای تولد امام رضا جشن بگیریم اما بعد این خبر دیگه کسی دل و دماغ نداشت. همه تو مسجد تا آخر شب دست به دعا شدیم.
صبح غبار برای همیشه موند. خبر رسید آقای رئیسی و همراهانش شهید شدن... فرماندهی سپاه شهرستان خوسف اومدن مسجد معدن و برامون سخنرانی کردن و مداح هم اومده بود. برای این شهدای عزیز سینهزنی و عزاداری کردیم.
من هم دیشب از شهرستان خوسف حرکت کردم و عدهای از همکاران هم صبح زود، خودمونو رسوندیم به مراسم تشییع.
ما به اقای رئیسی خیلی ارادت داریم، از زمانی که ایشون رئیس جمهور شدن وضعیت قراردادهامون بهتر شد، جادههامون رو درست کردن و کلا پیگیری و رسیدگی زیادی داشتن. من و همکارام خیلی از ایشون راضی بودیم.
بودن تو همکارا کسایی که به اقای رئیسی انتقاد داشتن ولی بعد از شهادتشون انگار تازه اوج مظلومیت سید رو فهمیدن و همه طرفدارش شدن.
آدم مردمی، همدم فقرا بودن. مردم خراسان به ایشون خیلی ارادت دارن، متاسفانه من که لیاقت دیدن ایشون رو نداشتم اما تمام تلاشمو کردم که امروز رو تو مراسم برای وداع با ایشون شرکت کنم.
ادامه دارد...
بهناز مظلومی | از #سبزوار
به قلم: فاطمه بشارتینیا
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۴۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش چهلهشتم
میگفت هنوز باورم نشده است!!!
چرا رفت؟
حالا ما تنها ماندهایم.
او که راه خودش را رفت.
ما مثل او را پیدا نخواهیم کرد...
بر سر زنان در آفتاب سوزان قدم برمیداشت و عکس سید ابراهیم را چون جان خویش در آغوش داشت...
ادامه دارد...
رفعت حسنی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۱۲ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش چهلونهم
همه متحد در یک لباس قومیتی از عشایر اطراف استان؛ پیرمردی که پوستر شهید در دست داشت گفت:
«از طریق تلوزیون اخبار رو دنبال میکردم. خبر
شهادت رو که شنیدم بهم ریختم.
مردم روستا همه ناراحت بودن قرار شد برای رئیسجمهور و شهدا مراسم بگیریم. آیتالله رییسی رئیسجمهوری بود که به منطقه محروم و عشایری سر میزد. پشتکار داشت و کاری که میگفت رو به ثمر میرسوند. لولهکشی آب و گاز در نهبندان به زحمت شهید بود که خیلی روی زندگی مردم تاثیر گذاشت.
رییس جمهور زمانی قبل از ورود به خبرگان استان به منزل ما اومدند و گفتن: «من عشایر رو دوست دارم، حاضرم در کوه و چادر کنار عشایر زندگی کنم چون شیوهی زندگی پیامبر رو دارن.»
از همون سالها با ایشون رفاقت دارم.
شهید رییسی همیشه یاور مستضعفان بود، یاور پابرهنهها، روششون روش مولا علی بود.»
ادامه دارد...
بهناز مظلومی | از #سبزوار
به قلم: زهرا سالاری
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۰۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌#رئیسجمهور_مردم
برای جوانان
ظهر جمعه ۲۲ بهمن سال ۹۵ برای کلنگزنی پروژه احداث مجتمع مسکونی زوجهای جوان راهی بلوار شهید ناصری میشدیم؛ منطقهای که به تازگی به شهر ملحق شده بود. به محل رسیدیم.
از آنجا که این پروژه توسط آستان قدس رضوی ساخته میشد، در انتظار تولیت آستان قدس برای کلنگزنی بودیم. حدود یک ساعت میگذشت و انواع خودروهای مدرن آمدند. چشم انتظار خروج آیت الله رئیسی از خودرو بودیم. اما خبری از ایشان نبود.
بعد از مدتی خودروی سمند مدل پایینی نزدیک شد. در خودرو که باز شد، چهره نورانی تولیت را که دیدم، از سر شوق فریاد زدم: «بچهها بیاین حاج آقا اومدن»
چه رجاییوار و مردمی در بین ما حضور یافت انتظار داشتیم با یکی از ماشینهای مدل بالا بیایند اما.....
همکاران که انگار هنوز باور نکرده بودند، توجهی به حرفهای من نکردند و من اولین نفر به تولیت آستان قدس خوش آمد گفتم و با ایشان مصاحبه کردم و از دغدغه و آرزوهای ایشان برای خانهدار شدن زوجهای جوان نوشتم.
این خاکی و مردمی بودنشان، جرقهای برای دلدادگیمان به ایشان که بعدها سمت ریاست جمهوری را عهدهدار شدند، شد.
فاطمه رحیم زاده
سهشنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
867.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش پنجاهم
ایستگاه دلنوشته ای برای شهید جمهور بود.
پیرمرد اولین دلنوشته را یاد داشت کرد.
شهادت حق مردان خداست.
رئیس جمهور شهادتت مبارک.
ادامه دارد...
زهرا بذرافشان | از #شوسف
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_جنوبی #بیرجند پاسداران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌#رئیسجمهور_مردم
نگرانی مادرانه
ساعت ۵ عصر بود و خبر ناگوار مفقود شدن هلیکوپتر رئیس جمهور و همراهانشان، نه تنها در تلویزیون که در فضای مجازی دست به دست میشد. حوصله هیچ کاری نداشتم و فقط گوشی به دست به دنبال معجزه خداوند بودم. دعا دعا میکردم هلی کوپتر به علت نامساعد بودن شرایط جوی، فرود سختی داشته و رئیس جمهور و همراهانشون زنده و سلامت باشند و منتظر کمک.
یک چشمم به ساعت بود و یک چشمم به صفحه تلویزیون و گوشی. به دنبال خبری از سلامت رئیس جمهور، در همین حین مامانم به گوشیم زنگ زد. وقتی تماس را وصل کردم، صدای گریه مادرم را شنیدم.
ترسیدم، «مامان چی شده؟ چرا گریه میکنی؟» با هق هق گریه گفت: «مگه اخبارو نگاه نمیکنی، هلکوپتر رئیس جمهور تو مسیر برگشت گم شده و دیگه نتونسته ادامه بده».
گفتم: «مامان آروم باش انشالله چیزی نشده»، اما ته دل خودم هم ناآرام بود و استرس داشتم. مامانم گفت: «من رئیس جمهور را مثل پسرم دوستش دارم، میرم مسجد برای رئیس جمهور دعا کنم شما هم دعا کنید و گوشی را قطع کرد».
فاطمه رحیمزاده
سهشنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش پنجاهویکم
همپای مردم در حال حرکت به سمت محل برگزاری مراسم بودم که صحبتهای برادران اهلسنت در مورد رئیسجمهور فقید نظرم را خیلی جلب کرد؛ میگفتند: «آقای رئیسی برای شهر بیرجند نعمت بسیار بزرگی بود.
ما و شما یک انسان دلسوز و بسیار بسیار بزرگ را از دست دادیم.
خلاء این نعمت را کسی نمی تواند پر کند مگر این که خداوند متعال شخصی را به جای ایشان قرار دهد تا جای این نعمت بزرگ پر شود.
خدا رحمت و مغفرت خود را به روحش عنایت کند.»
ادامه دارد...
سید روح الله طباطبایی | از #یزد
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۷:۱۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش پنجاهودوم
عکاسها با دوربین حرفهایشان عکس میگرفتند؛ باب گفتوگو باز شد؛ از آداب مراسم عزاداریشان پرسیدم؛ دمامهزنی را معرفی کرد؛ عکس طبلی چوبی را نشانم داد؛ متوجه شدم همین الآن هم صدایش در محیط است و برایم توضیح داد:
«قبل خبر شهادت همه نذر و دعا میکردن، تو هیئتها جمع میشدن دمامه زنی مخصوص شهادتهاست مثلا عاشورا تاسوعا، کاروان دمامهزنی جمع میشن به صورت دستهای دمامه میزنن.
صبح دوشنبه که بیدار شدم ساعت ۷:۳۰_ ۸:۰۰ مادرم اومد تو اتاق با حالت بغض گفت نظرت چیه بریم جایی؟ یاد سانحه افتادم گفتم نکنه اتفاقی افتاده؟!
وارد هال که شدم تلوزیون همه مشکی پوش و نوار قرمز خبر فوری شهادت رئیس جمهور رو اعلام میکرد. خونه در حالت سکوت فرو رفته بود. قابل باور نبود.
دوبار ایشون رو دیدم؛ یه بار استادیوم آزادی و یه بار تو فرودگاه از کربلا برگشته بودم؛ پرواز تهران بیرجند. ایشون پرواز بعد از ما نشستن و من اون لحظه تو سالن انتظار بودم، ایشونو دیدم که از پله ها پایین میاومدن ولی اون زمان اهل مسائل سیاسی نبودم و شناختی هم از رئیس جمهور و آقای امیر عبداللهیان نداشتم. تازه شناختمشون و الان به شدت منتظرم که تهران برسم و برم مزار آقای عبداللهیان. برم برای طلب بخشش. من با اینکه اطلاعات کمی داشتم ولی تحت تاثیر صحبتهای فضای مجازی در مورد ایشون قرار گرفته بودم.»
ادامه دارد...
مطهره خرم | از #سبزوار
به قلم: زهرا سالاری
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۲۳ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 #رئیسجمهور_مردم روایت بیرجند بخش پنجاهودوم عکاسها با دوربین حرفهایشان عکس میگرفتند؛ باب گفت
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش پنجاهوسوم
حرفهایش که راجع به امیر عبداللهیان و حلالیت طلبیدن از ایشان تمام شد راجع به یک سلفی گفت:
«شهید رئیسی رو دوست داشتم ولی حس قلبی و شناختی نداشتم. ما چند سال تو مشهد زندگی میکردیم. توی راهپیماییها آقای رئیسی میاومد و خیلی خونگرم بودن. کلا با یک بادیگارد میرفتن بین مردم و با همه حتی کسایی که نمیشناختن، صحبت میکردن.
دقیقا چه سال هایی بود رو یادم نیس ولی برادرم ۲۲ بهمن ۴ یا ۵ سال پیش با آقای رئیسی سلفی گرفت. ایشون با یه کارگر هم مسیر شدن و دستشون رو گرفتن.
الان که دارم سابقه کاری و تحصیلاتشونو میبینم واقعا میفهمم چه آدمی رو از دست دادیم.»
ادامه دارد...
مطهره خرم | از #سبزوار
به قلم: زهرا سالاری
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۲۳ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 #رئیسجمهور_مردم روایت بیرجند بخش پنجاهوسوم حرفهایش که راجع به امیر عبداللهیان و حلالیت طلبیدن
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش پنجاهوچهارم
در ادامه خاطراتش روایت همزمانی شهادت شهید جمهور و داییاش را گفت:
« داییام (شهید محمد محمودی) با پدرم در زمان دفاع مقدس کردستان منطقه جنگی بودند. دایی ام در برف و سرمای کردستان مفقود شدند و مدتی بعد پیکرشونو آوردند. ۳۱ اردیبهشت ماه شهید شده بودند و مصادف شد با شهادت آقای رئیسی، به همین دلیل نذر کردم و بستههایی آماده کردم که هم عکس آقای رئیسی و همراهانشون باشه هم عکس دایی شهیدم.
بسته ها رو بردم گلزار شهدا، بخاطر شهید ناصری که اولین مدافع حرم ما بودند و نوجوونهایی مثل خودم اونجا زیاد رفت و آمد دارن بردم تا اونجا بین همسن و سالهای خودم پخش کنم.»
ادامه دارد...
مطهره خرم | از #سبزوار
به قلم: زهرا سالاری
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۲۳ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش پنجاهوپنجم
- برای بدرقهی رئیس جمهور اومدم؛
عزیزم بود؛
کاش من به جاش میرفتم؛
اگر چه که مثل اون لایق شهادت نبودم.
حالا باید از دور نگاهش کنم و باهاش خداحافظی کنم.
شاید اقلا اون دنیا شفاعتم رو پیش جدش بکنه.
قوطی آبش تمام شده و تشنه بود؛
به سوی موکب آب هدایتش کردم.
صورتش از شدت گریه و زاری به سرخی میزد و نفسهای همراه با آه و افسوسش تمامی نداشت که از کنارم گذشت...
ادامه دارد...
رفعت حسنی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۳۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا