#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ای شده محرم به ولای ولی
فاطمۀ دوّم بیت علی
اختر تابندۀ برج ادب
شیر زن خیل زنان عرب
امّ بنین امّ ادب امّ نور
چشم بد از قدر و جلال تو دور
اختر تابندۀ برج شرف
همسر ارزندۀ شاه نجف
یار علی مادر صدق و صفا
مرّوج مکتب عشق و وفا
باغ گل یاس، سلامٌ علیک
مادر عبّاس، سلامٌ علیک
فخر تمام شهدا کیست تو
شیر زن شیر خدا کیست تو
معرفتت زبانزد عالم است
هر چه بگویند به وصفت کم است
مقاوم و صابر و آزاده ای
چار پسر بهر علی زاده ای
چار پسر نه، چار قرص قمر
چار ستاره چار نور بصر
ای به علی پس از وفات بتول
همچو خدیجه در سرای رسول
درود بر سه سرو بستان تو
بر گل عبّاسی دامان تو
تو گفته ای، ای گل باغ عفاف
با پسر فاطمه شام زفاف
کی همه جا چشم و چراغ همه
منم کنیز مادرت فاطمه
همدم نور احدی فاطمه
عروس بنت اسدی فاطمه
تو بانوی بیت ولی گشته ای
دور حسین ابن علی گشته ای
تا که در آن بیت مقرّب شدی
از دل و جان عاشق زینب شدی
به پاس اخلاق ز گل بهترت
خواند بهین دخت علی، مادرت
حق بتو یک بهشت احساس داد
دسته گلی بنام عبّاس داد
دید چو بر عشق ادب قائمت
داد خدا ماه بنی هاشمت
حق به تو در بیت ولا راه داد
تا بتو سه ستاره یک ماه داد
ماه تو از ماه فلک خوبتر
پیش علی از همه محبوب تر
ستارگانت همه خورشید نور
چشم بد از جمالشان باد دور
سزد که ناموس خدا خوانمت
مادر کلّ شهدا خوانمت
در بغلت بود گل یاس تو
یعنی قندانۀ عبّاس تو
بود چو خورشید رخش منجلی
خواستی دهی به دست علی
مشام تو شنید بوی حسین
چشم تو افتاده به روی حسین
فدایی خون خدا خواندیش
دور سر حسین گرداندیش
ای ادب از تو ادب آموخته
به پای مصباح هدی سوخته
دلم گرفته ذکر امّن یجیب
زیارت مدینه ام کن نصیب
که گریم از برای تو در بقیع
به یاد گریه های تو در بقیع
بقیع از اشک تو آید به جوش
صدای گریۀ تو آید بگوش
کرده به داغ چار فرزند صبر
کشیده ای چهار تصویر قبر
اشک مصیبت ز بصر ریختی
به یادشان خون جگر ریختی
چشم تو از بسکه فراوان گریست
به گریۀ تو چشم مروان گریست
تو نالۀ وا ولدا می زدی
اهل مدینه را صدا می زدی
بدین سخن فکند آهت طنین
که کس نگوید به من امّ البنین
منکه دگر امّ بنین نیستم
مادر چار نازنین نیستم
چار گلم ز تیغ پرپر شدند
چار مهم به خون شناور شدند
امّ بنین باغ گل یاس داشت
دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت
ای ثمر دل گل احساس من
ساقی اهلبیت عبّاس من
شنیده ام دست تو از تن زدند
به فرق تو عمود آهن زدند
شنیده ام تا که تو رفتی ز دست
پشت حسین ابن علی هم شکست
شنیده ام که جای من فاطمه
به دیدنت آمده در علقمه
شنیده ام شعله به خشمت زدند
شنیده ام تیر به خشمت زدند
شنیده ام سکینه بی تاب بود
جام به کف منتظر آب بود
شنیده ام که دشمنان صف زدند
کنار جسم بی سرت کف زدند
شنیده ام که شد ز شمشیر تیز
پیکر تو چو برگ گل ریز ریز
گریه کنم روز و شب ای نور عین
بهر تو نه بلکه برای حسین
تو در مدینه مادری داشتی
مادر خونین جگری داشتی
اگر که پاره پاره شد پیکرت
بود به دامان برادر سرت
حسین فاطمه برادر نداشت
کشته شد و مثل تو مادر نداشت
تو را فراق اشجع النّاس کشت
داغ حسین و داغ عبّاس کشت
جز غم و اندوه و فغانت نبود
حیف که آن چار جوانت نبود
تا که بگریند برایت همه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
سلام بر اشک تو یا فاطمه
جزای تو اجر تو با فاطمه
گریه تو به جز عبادت نبود
وفات تو کم از شهادت نبود
داغ تو یک شرارۀ نار بود
برای اهلبیت دشوار بود
مدینه در وفات امّ البنین
ناله اش افکند به گردون طنین
ز ناله و سوز پر آوازه شد
دوباره داغ فاطمه تازه شد
سلام «میثم» به گل یاس تو
به دست و چشم و سر عبّاس تو
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
قسم به گريه ي صاحبْ عزاي أمّ بنين
من آفريده شدم با دعاي أمّ بنين
قسم به كعبه كه از كعبه حُرمتم بيش است
چنان كه سوختم از ماجراي أمّ بنين
شبيه مشك اباالفضل ، ميچكد اشكم
به پاي غربت بي انتهاي أمّ بنين
اگرچه دست ندارد به تن، ز راه كرم
گرفته دست مرا مرتضاي أمّ بنين
به ياد چادر زهراست بالشان خاكي
كبوتران حريم هواي أمّ بنين
شِفا شبيه گدايي كه سخت محتاج است
نشسته بر درِ دارالشفايِ أمّ بنين
ادب به رسم ادب آمده ز سمت فُرات
و سر گذاشته بر خاك پايِ أم بنين
نخورده آب زماني كه روضه ميخوانده
گرفته بوده يقيناً صداي أمّ بنين
براي دفعه ي سوّم شكسته زينب را
نوا و ناله و واويلتاي أمّ بنين
سه سال سوخت بياد سه ساله و پدرش
فداي آن همه مهر و وفاي أمّ بنين
حسين دست اباالفضل را كه مي آورد
رباب سينه زد آن دم به جاي أمّ بنين
خميده بود زماني كه عزم رفتن داشت
شبيه فاطمه قد رساي أمّ بنين
مكان گريه براي حسين اگر حرم است
مگو بقيع بگو كربلاي أمّ بنين
به جان دست قلم ، در جزا نمي سوزد
دلي كه سوخته در نينواي أمّ بنين
پس از ظهور اگر آمدم مدينه ! رفيق
قرارمان دمِ ايوان طلايِ أمّ بنين...
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
قدم اگر خمید، فدای سر حسین
جانم به لب رسید، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید، فدای سر حسین
یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس
لبخند من ندید، فدای سر حسین
هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است
مویم شده سفید، فدای سر حسین
گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا
چه وحشیانه چید، فدای سر حسین
هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها
اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین
هر شب به یاد تشنگی کودک رباب
خواب از سرم پرید، فدای سر حسین
عباس پاسبان حرم شد به جای من
دستش اگر برید، فدای سر حسین
گویند جا شده به مزار محقری
آن قامت رشید، فدای سر حسین
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
گمان مکن پسرت ناتنیبرادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود
منال ام بنین و ببال از عباس
تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود
سقوط قلعهی خیبر اگر به نام علیست
فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود
ز شام تا به سحر دور خیمهها میگشت
که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود
به لرزه بود از او پشت هفتپشت ستم
یل تو یکتنه یک تن نبود، لشگر بود
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود
اگر فتاد روی خاک میشود پرپر
ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود
#علی_انسانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
مثال کوه ایثار و وفا داشت
از اول انس با آل عبا داشت
وجودش بس که سرشار از ادب بود
ز نام فاطمه شرم و حیا داشت
با آه دل شکسته می گفت حسین
محزون و غریب و خسته می گفت حسین
می گفت بشیر از عمود آهن
بغضی به دلش نشسته می گفت حسین
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
دل تو جز به غم و درد آشیانه نبود
انیس و یار تو جز اشک دانه دانه نبود
زبعد واقعه کربلا تو را راحت
زگریه سحر و ناله شبانه نبود
اگر چه بود به دل ماتم عزیزانت
به غیر وای حسین بر لبت ترانه نبود
تمام گریه تو بود از برای حسین
وگرنه داغ اباالفضل جز بهانه نبود
برای گریه چرا در بقیع میرفتی
تو را به شهر مدینه مگر که خانه نبود
کسی نگفت به تو روز گریه کن یا شب
اگرچه یاور تو کس در آن زمانه نبود
به دوش گرچه غریبانه رفت پیکر تو
ولی به جسم تا آثار تازیانه نبود
نبود گر چه یکی از چهار فرزندت
دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود
اگر چه سرخ شد از گریه دیده ات اما
به چشم و روی تو از دست کین نشانه نبود
#عبدالحسین
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته
باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته
وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند
وای بر دل زندگیام جمله یکجا سوخته
کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش
آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته
هرچه گشتم بِینِشان شاید که بشناسم کسی
هرکه دیدم پیر بود و شمع آسا سوخته
بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی رمق
شانهها از تازیانه خُرد حتی سوخته
چشمها از فرطِ سیلی سرخ و نابینا شده
چهرهها لبریزِ تاول زیرِ گرما سوخته
گیسوان زردند ، گویا بین آتش ماندهاند
تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته
تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست
بِینِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته
گفتمش کو گیسوانِ زینبیات گفت : آه
شعلهای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته
گفتمش سالارِ زینب را نمی بینم چرا؟
گفت دیدم چهرهاش بر ریگِ صحرا سوخته
شعله بود کرببلا و دود بود و خیمهها
بِینِ آتش دختری دیدم که تنها سوخته
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
مثل همیشه آمده ای بر سرِ قرار
مثل همیشه بی کس و تنهانشسته ای
از طرز راه رفتن تو گفته ام به خویش
حتماً که داغ دیده ای و دلشکسته ای
میبینمت که با سرِ انگشت زخمی ات
نقشِ چِهار قبرِ مُجزّا کشیده ای
حق داری اینهمه که تو گریه کنی؛چرا
زیرا که پشتِ هم خبرِ بد شنیده ای
یک بار هم نشد که گلایه کنی از آن
داغی که روزگار به روی دلت گذاشت
گفتند بر "حسین" چرا گریه میکنی؟
گفتی به این دلیل که او مادری نداشت
با سوز گریه ات همگان گریه میکنند
حتی بقیع از نمِ چشمِ تو تر شده
شبهای عمر تو به چه رنگی در آمده؟
حالا که آسمان دلت بی قمر شده
زینب برای تو سپر آورد از سفر
اما ز چشمِ ساقیِ لشکر سخن نگفت
از ماجرای غارت و از عصر واقعه
از بوسه های خنجر و از پیرهن نگفت
اصلاً چه خوب شد که نرفتی به کربلا
پای کسی به خیمه ی سبز تو وا نشد
بهتر ندیده ای که اباالفضل تو سرش
از ضربه ی عمود به سر نیزه جا نشد
#محمد_حسن_بیاتلو
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
ای مادر چار آفتاب ادرکنی
زهرای سرای بوتراب ادرکنی
ما دست به دامان توأیم ای بانو
یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی
#ابراهیم_سنایی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
صحبت اگر به ساحت ام البنین کشد
بر شعر، پرده ی غیرت، روح الامین کشد
ذیل مقام توست بلندای آسمان
حاشا که دامن تو به روی زمین کشد
خاموش نیست شب چو ببیند ز شمع سوز
مروان به بانگ شیون تو آفرین کشد !
تدبیر جنگ نیز بود در ستارگان
طفل تو اسب فاجعه را زیر زین کشد
آهو ز احترام به صحرا نمی رود
گر چادر تو پای به اقصای چین کشد
ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه !
خاشاک منت از نظر ذره بین کشد
بر عزّتت بس است علی خواستگار توست
شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد
از آستین تو اسد الله گرفته است
حاشا که شمر گوشه ی آن آستین کشد
معنی خموش باش ! که آگاه نیستی
ز آن معجری که دست سنان لعین کشد
آن زن که ریخته ست به معنی کلام ناب
از شک بعید نیست که بار یقین کشد
#محمد_سهرابی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
اگر نشد که نهم رو به کربلای حسین
بقیع را کنم از گریه کربلای حسین
نگه به چهرۀ عباس کرده، میگفتم
هزار مرتبه عباس من فدای حسین
به دشت کرب و بلا تا کنند پرپرشان
چهار دسته گل آوردهام برای حسین
شب عروسی خود نیز با علی گفتم
چو من هزار عروسند خاک پای حسین
ز کودکی به عزیزان خویش میگفتم
که سر به دست بگیرید در هوای حسین
همیشه بود به هر جا نگاه عبّاسم
به ماه عارض و بر قامت رسای حسین
نگاه من هم از آن بود بر رخ عباس
که داشت جلوه ز روی خدانمای حسین
به چار نجل شهیدم درود باد درود
که بود پشت سر هر یکی دعای حسین
حضور فاطمه آرم به حشر چار ذبیح
که جانشان شده تقدیم در منای حسین
همیشه بود روان روح چار فرزندم
چو اختران ز پی ماه در قفای حسین
خدا گواست ز عباس بیشتر میبرد
دل مرا همه جا نام دل ربای حسین
به دشت کرب و بلا جای شاخۀ یاسم
به خاک پای وی افتاد دست عباسم
نسیم علقمه پیوسته میدهد خبرم
که پاره پاره چو گل گشت پیکر پسرم
به خون طپید لب تشنه ماه علقمهام
نشد که قطرۀ آبی برای او ببرم
به وقت مرگ غریبانه سر به خاک نهم
که از چهار پسر نیست یک پسر به برم
هزار بار الهی شود فدای حسین
نه جسم چار پسر، جان مادر و پدرم
خدا گواست که باشد فقط برای حسین
هر آن چه خون جگر میچکد ز چشمترم
چو شمع سوزم و در سوز خویش آب شوم
چنان که محو شود در شرار دل، اثرم
خدا گواست که اشک خجالت عباس
ز خون دیدۀ او بیشتر زند شررم
الهی آن که کنار دو دست عباسم
فتد به خاک قدمهای اهل بیت سرم
برای شیر خدا چار شیر آوردم
هزار حیف که امروز خم شده کمرم
ز دیدن سر مجروح دخترم زینب
به سان پیکر عباس پاره شد جگرم
چنان که خون چکد از «نخل میثم» زینب
ز دیده خون جگر ریزم از غم زینب
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
زیر علم ولی بزرگت کردم
الحق به چه محفلی بزرگت کردم
دست تو به کارزار اگر حیدری است
با ذکر علی علی بزرگت کردم
#علی_سلطانی
@raziolhossein