#حضرت_زهرا_ولادت
#دوبیتی
یا فاطمه ای منشاء خیر و برکات
مهر تـو بود قـبولی صوم و صلات
فـرموده نبـی خـدا گناهش بـخشد
هـرکس کـه بـرای تـو فرستد صلوات
مرحوم #حبیب_چایچیان #حسان
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_ولادت
#حضرت_زهرا_مدح
عطر گل ها میبرد هوش از سر پروانه ها
بوی عشق و عاشقی پیچیده در میخانه ها
ساقی کوثر خودش امشب پذیرای همه ست
لب به لب پر میشود با دست او پیمانه ها
عقل هم اقرار دارد میکند از فرط شوق
عالمی دارند امشب تک تک دیوانه ها
در شب میلاد مادر هیچکس دل مرده نیست
از طرب کف میزند دستان زیر چانه ها
هرگلی بویی اگر دارد ز بوی فاطمه ست
ای به قربان چنین ریحانه ای ریحانه ها
ماه از رو میرود،خورشید غبطه میخورد
تا پیمبر میگذارد زهره را بر شانه ها
فاطمه یا فاطمه دارد تراوش میکند
از لب حوریه ها ، حانیه ها ، حنانه ها
بی نگاه رحمتش قطعا نمی آید به کار
"چارقل" یا "وان یکاد" سر در کاشانه ها
با محب حضرت زهرا برادرخوانده ایم
فاطمیون را که کاری نیست با بیگانه ها
در بهار فاطمی ما ذوق بی حد می کنیم
ما فقط با فاطمیون رفت و آمد میکنیم
لشگری حور و پری پاک و مطهر آمدند
به هوای دیدن زهرای اطهر آمدند
از فرشته پر شده سرتاسر بیت النبی
ساکنان آسمان بسکه مکرر آمدند
احتیاجی که به زنهای قریش اصلا نبود
مریم و آسیه و حوا و هاجر آمدند
قابله هایی همه قابل همه از جنس نور
به هواداری بانوی پیمبر آمدند
بوی گل از دامن سبز خدیجه میرسید
به تماشای گل یاسی معطر آمدند
تا بشارت از شریک زندگانی اش دهند
هی ملائک دسته دسته نزد حیدر آمدند
عرشیان و فرشیان با یکدگر راهی شدند
عالم و آدم به پابوسی مادر آمدند
تا که بگذارند صورت زیر پای فاطمه
انبیا و اولیا با پا نه با سر آمدند
از گدایی به نوایی میرسند آخر ، مگر
آن کسانی که در این خانه کمتر آمدند
مطمئنم دستِ پُر برگشته اند آن عده که
دست خالی محضر بانوی کوثر آمدند
هرچه دارد با تمام شهر قسمت میکند
بیش از آن چیزی که میخواهم محبت میکند
مهر و ماه و آسمان و کوه و صحرا خلق کرد
کهکشان و کشتی و خورشید و دریا خلق کرد
هم زمین و هم زمان و هم ثواب و هم عقاب
هم بهشت و دوزخ و دنیا و عقبا خلق کرد
پیش از اینها در عدم از نور خود مشتق گرفت
اولین سنگ صبورش _مصطفی _را خلق کرد
به همین راضی نشد از جنس خود آیینه ای
چون علی مرتضی عالی اعلی خلق کرد
نه علی بود و نه احمد بی وجود فاطمه
هر دو را در سایه ی الطاف زهرا خلق کرد
در زمان خلق زهرا هیچ کس دستی نداشت
لاشریک له... خودش تنهای تنها خلق کرد
تا نماند بعد از این گرد یتیمی بر رخش
بهر پیغمبر خدا ام ابیها خلق کرد
حجت الله علی الحجة به این معناست که
یازده تا حجت الله علینا خلق کرد
مریم از عمرش یکی دارد اگر عیسی مسیح
فاطمه در دامنش چندین مسیحا خلق کرد
فاطمه یعنی همان إنا هدیناه السبیل
جبرییل از سجده ی بر فاطمه شد جبرییل
در وجود فاطمه صورت و سیرت دیدنی ست
مادری با این وقار و شأن و شوکت دیدنی ست
مصطفی خم میشود بوسه به دستش میزند
دختری با این همه قدر و ابهت دیدنی ست
در تمام عمر خود از شوهرش چیزی نخواست
همسری اینگونه با صبر و متانت دیدنی ست
محضر آقای خود هر وقت لب تر میکند
چشم گفتن های حیدر بی نهایت دیدنی ست
میرود محراب با معبود خلوت میکند
رفتن معراج او روزی سه نوبت دیدنی ست
نزد نابینا هم از سر چادرش را برنداشت
اینقدر حجب و حیا، شرم و نجابت دیدنی ست
هر کجا زهرای مرضیه نباشد دوزخ است
با وجود حضرت صدیقه جنت دیدنی ست
بی گمان در محشر فردا به حرفم میرسید
زیر پای مادرم تخت شفاعت دیدنی ست
از مقام حضرتش امروز قطعا غافلیم
جایگاه فاطمه روز قیامت دیدنی ست
زیر و رویم میکند وقتی صدایم میکند
نقش زهرا بی گمان شبهای هییت دیدنی ست
در گرفتاری گره از کارمان وا می کند
رحمت بسیار این خاتون به رعیت دیدنیست
از دهان طفل میگیرد به سائل میدهد
جود و بذل و بخشش وقت کرامت دیدنی ست
در مرام و مسلک زهرا "برو" در کار نیست
"گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست"
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_ولادت
#حضرت_زهرا_مدح
شروع نامه ام نامی کریم است
که بسم الله الرحمن الرحیم است
به آن نامی که شد زآن اسم اعظم
قبول توبه حوا و آدم
به آن نامی که موسی خوانددرطور
وز آن دریافت از حق لوحی از نور
به آن نامی که چون شمع حرا شد
محمد خواند و ختم الانبیا شد
ظهورآن نام تا از ماء وطین کرد
نبی را رحمة للعالمین کرد
علی زآن نام او را جانشین شد
امام اولین و آخرین شد
به آن نامی که بر ما روح بخشید
ز نورش زهرۀ زهرا درخشید
چه زهرایی که معنی بخش اسماست
همانا اسم اعظم اسم زهراست
به غیر از او که وحیش پروریده
زن و یک آسمان مردی که دیده؟
خدا گر مدح او نازل نمی کرد
کتاب خویش را کامل نمی کرد
حساب نام یازهرا به ابجد:
برآید یا علی و یا محمد
کسی که کفو آن نور جلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
رسیدش در شب جشن عروسی
عروس آسمان بر خاک بوسی
سفالین کوزه ای و مشکی از پوست
اثاث چشمگیر خانۀ اوست
سپهر آئینه دار هستیش بود
رهین آسیای دستیش بود
حصیری گرچه فرش زیر پا داشت
به روی سر همه نور خدا داشت
الا ای چرخ دین را زهره زهرا
به حسن خانه داری شهره زهرا
زنان را با عمل ارشاد کردی
"جهاد المراة " را فریاد کردی
تو در شعب ابوطالب شکفتی
که در شبهای خوف انگیز خفتی
به طفلی داغ مادر شد نصیبت
سرشک چشم و خون دل طبیبت
حمایت از پدر با جان نمودی
انیس او به عام الحزن بودی
خدا را بنده ای یکدانه بودی
پدر را دلخوشی در خانه بودی
دو تن بودید او را پشتوانه
تو در خانه،علی بیرون زخانه
به وحدت داده هر مویت شهادت
ورم کرده است پایت از عبادت
تویی یاسین تویی طاهای قرآن
تویی رمز اشارتهای قرآن
زمین و آسمان در اختیارت
تمام کهکشان ها بیقرارت
الا ای کرده روحت سیر قرآن
کتابت مصحف است و غیر قرآن
کتابی را که با آیات والا
علی با گفته تو کرده املا
کتابی اینچنین والاست امروز
بدست مهدی زهراست امروز
#سید_رضا_مؤید
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
روز وشب بر لب خود آیه ی لبخندی داشت
در فراوانی غمها دل خرسندی داشت
عرش از روز ازل خانه ی او بود ولی
در شگفتیم که با خاک چه پیوندی داشت
از در قلعه بپرسید خودش خواهد گفت
فاتح قلعه چه بازوی تنومندی داشت
شرط توحید حقیقی ست ارادت به علی
هر که شد بنده ی مولا چه خداوندی داشت
مادرم در شرف مرگ فقط گفت علی
پدرم موقع مردن به لبش پندی داشت
که به این طایفه در هر دو جهان راغب باش
پسرم طالب فرزند ابوطالب باش
#احمد_علوی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_ولادت
#دوبیتی
در محفل عاشقان بخوان مهدی را
تبریک بگو از دل و جان مهدی را
در سجده پس از ولادتش دخت نبی
میگفت که یارب برسان مهدی را
.....
امشب که نبی خنده به لبها دارد
دامان خدیجه عطر زهرا دارد
می بوید و می بوسدش و از همه بیش
بوسیدن دست او تماشا دارد
.....
جبریل به عرش نقش کوثر زده است
طوبی گل تسبیح به پیکر زده است
از خانه ی کوچک محمد امشب
خورشید زمین و آسمان سر زده است
......
امشب که خدیجه روی خندان دارد
از عالم قدس چهار مهمان دارد
زهراست به دامنش و یا در دل شب
خورشید درون خانه پنهان دارد
.....
امشب همه آیات جلی سجده کنند
بر درگه لطف ازلی سجده کنند
از بعد ولادتش به شکرانه ی دوست
زهرا و محمد و علی سجده کنند
#سید_رضا_مؤید
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_ولادت
زنی از خاک،از خورشید،از دریا قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زنی از خویشتن حتی از أعطینا قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا قدیمیتر
که قبل از قصۀ قالوا بلی این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود اشک او رنگ و لعابش داد
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش
که باران نام او را می ستاید در تواشیحش
جهان آرایه دارد از شگفتی های تلمیحش
جهان این شاه مقصودی که روشن شد ز تسبیحش
ابد حیران فردایش ازل مبهوت دیروزش
ندانم های عالم ثبت شد در لوح محفوظش
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
زمین زهرا، زمان زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود برد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل میبندد دخیل پَر بر آن چادر
ستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادر
تیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
#سید_حمیدرضا_برقعی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_ولادت
#حضرت_زهرا_مدح
گل، بی تو رخصت چمنآرا شدن نداشت
گل نه که غنچه نیز دل وا شدن نداشت
بی مهر ماه روی تو، هرگز ستارهای
ای زُهره روی! زَهرهی زهرا شدن نداشت
خیر کثیر! قدر تو این بس که غیر تو
کس افتخار کوثر طاها شدن نداشت
تطهیر، بی طهارت تو لفظ بود و بس
لفظی که هیچ مایهی معنا شدن نداشت
غیر از تو هیچ دختری، ای مادر پدر!
شایستـگیّ «امّ ابیها» شدن نداشت
نخلی که بود سایهنشینِ سرشک تو
در ریشه هیچ حسرتِ طوبی شدن نداشت
دانم چرا ز خاک تو لاله نمیدمید
سرّ مگوی تو، سرِ گویا شدن نداشت
گمگشته تربت تو اگر چهره مینمود
تا حشر، کعبه فرصت پیدا شدن نداشت
تنهاست چاه، همدم تنهایی علی
او بی تو، میلِ همدمِ تنها شدن نداشت
تابوت تو، علی، غم هجران، چهار طفل
«شب، مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت»
مصراع آخر از #سلمان_هراتی.
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#دوبیتی
دریاست نبی و گوهرش فاطمه است
مولاست علی و همسرش فاطمه است
با آنکه حسین است پناه دو جهان
او خود به پناه مادرش فاطمه است
مرحوم #سیدرضا_مؤید
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_ولادت
ای که به جسم نبی، قلب تویی جان تویی
ای که به جان علی، جلوۀ جانان تویی
روضۀ احمد تویی جنّت و ریحان تویی
سیرتِ ختم رسل، سورۀ انسان تویی
در دو جهان صاحبِ سفرۀ احسان تویی
بطن نبوت تویی، باطن قرآن تویی
کیست ز نور دعا، ساخته مصباح کیست؟
در دل ظلمات جان، فالق الاصباح کیست؟
جز تو که ریحانهای، روح که و راح کیست؟
حضرت موسی چه نام خواند بر الواح، کیست؟
در دل مشکات کیست، آنسوی مصباح کیست؟
دوازده چشمۀ دُرِّ درخشان تویی
تو باطن نمازی، حقیقت حج تویی
آن که امامت از او آمده منتج تویی
آنکه به قلب نبی آمده مدرج تویی
صحیفۀ عرش را نام مدرّج تویی
چراغ روشن تویی، سراج منهج تویی
به لوح محفوظ حق، صاحبِ عنوان تویی
زهرۀ زهرا تویی نور الهی تویی
مرکزِ منظومۀ لایتناهی تویی
به بحرِ وحی خدا فرشته ماهی تویی
به جانبِ کبریا همیشه راهی تویی
آن که خدا عصمتش داد گواهی تویی
سالکۀ واصلِ متصل الان تویی
فخر تبار قریش، الفتِ ایلاف توست
دست شه اولیاست که بوریاباف توست
ستاره سجّاد تو، فرشته طواف توست
رهایی بندگان، رهین الطاف توست
هر چه بخوانم تو را، کمتر از اوصاف توست
هر چه بگویم تو را، خوبتر از آن، تویی
آن که بر او مصطفی گشته ثناگو تویی
شاخۀ مریم تویی، خوشۀ شببو تویی
سرّ ضمیر علی، «تو» تویی و «او» تویی
حقِ هوالحق تویی، هوی هوالهو تویی
مــادر آزادۀ ضامن آهو تــویی
جلوۀ طوس الرضا، نور خراسان تویی
در صدف آسمان نام تو «راحیل» بود
همدم روح و ملک محرم جبریل بود
بطن تو یا فاطمه، باطنِ تنزیل بود
حجّت تورات بود آیت انجیل بود
جلوهگهِ قهر تو «طیراً ابابیل» بود
قبلۀ توحید تو، کعبۀ ایمان تویی
جان عزیز علی، جنّت الاعلی تویی
شاخۀ طوبی ز عرش رفته به بالا تویی
یار علی هیچکس، نباشد الّا تویی
چشمۀ غیرت تویی، اصل تولا تویی
مادر ششماهۀ شهید مولا تویی
صاحب ششگوشۀ شاه شهیدان تویی
تویی تو امِّ موسی که خُلق کاظم از توست
نبوه الباقیه که وحی دائم از توست
قائمه العرشی و قیامِ قائم از توست
در دو جهان پایۀ کاخ مکارم از توست
بیت معالی از تو، قصر معالم از توست
عالمۀ عالمِ عالمِ یزدان تویی
خصم محمد ز تو، ابتر و منکوب شد
نزد حبیب خدا که چون تو محبوب شد؟
به مرهم دست تو، زخم نبی خوب شد
جنین ششماههات مسیح مصلوب شد
غباری از چادرت شفای یعقوب شد
معجز پیراهنِ یوسف کنعان تویی
هجر من الخلق تو، سیرالی الله: تو
به جانب کبریا، راستترین راه: تو
منطقه البروجِ دوازده ماه: تو
حجت، خونخواهِ تو، حجتِ خوانخواه: تو
غنچۀ نشکفته را برده به همراه: تو
پیش از مقتلِ شهید عطشان، تویی
پایۀ مسجد بلند، به لرزۀ شیونت
منکر حق کور شد، به خطبۀ روشنت
دست زده مصطفی، به گوشۀ دامنت
دوستِ او دوستت، دشمن او دشمنت
حسرت یوسف شده، معجزِ پیراهنت
یک شبه هفتاد تن، کرده مسلمان تویی
فرشته سیب بهشت، به تو تعارف کند
نزد تو روح الامین، قصد تشرّف کند
پشت در خانهات، نبی توقّف کند
حیف که این خانه را شعله تصرّف کند
چشم علی را پر از اشک تأسّف کند
که ماهِ غمگینترین شامِ غریبان تویی
تمامیِ اولیا گوش به دستورِ تو
کلیمه الحق تویی، مدینه شد طورِ تو
به لوح عرش خدا، کتاب مسطورِ تو
دلیل یوسف شده، جلوۀ مستورِ تو
به پشت هم هفت قفل، باز شد از نور تو
به عین حجب و حیا، مطلق برهان تویی
کلید رحمت تویی، منجی امت تویی
عین کرامت تویی، اصل مودت تویی
گنج نهان خدا در دل ظلمت تویی
اسوۀ مهدی تویی، حجّتِ حجّت تویی
قرب قریب خدا، صاحب قربت تویی
اذنِ اذانِ بلال، امامِ سلمان تویی
#محمدسعید_میرزایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_ولادت
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت
احمد ازو، پیام جهان آفرین گرفت
یعنی: برای فاطمه، یک اربعین گرفت
شکر خدا، که گلبن احمد به گل نشست
ز انفاس دوست، باغ محمد به گل نشست
روزی که مکه، عطر پر جبرئیل داشت
در سر، اَمین وحی، هوای خلیل داشت
بهر خدیجه، مژده رب جلیل داشت
صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت
بر خاتم رسل، سخن از سلسبیل گفت
بس تهنیت ز جانب حق، جبرئیل گفت
گفتا که حق، دعای تو را مستجاب کرد
شام تو را ، جَنیبهکش آفتاب کرد
نامی برای دختر تو انتخاب کرد
وآن را ز لطف، زیور و زیب کتاب کرد
ز آن در نُبی خدای تو نامید کوثرش
تا بیوضو کسی نبَرد نام اطهرش
ای گلبُنی که یاس تو، عطر بهشت داشت
سر بر خطَت مُدام، خط سرنوشت داشت
مریم، کمی ز مِهر تو را در سرشت داشت
کآن قدر اعتبار به دیر و کنشت داشت
تو عصمت خدا و بهشت محمدی
تو مفتخر به امابیهای احمدی
ای اسوۀ محبت و، ای مظهر عفاف!
ای روز و شب فرشته به کوی تو در طواف
ای بوده با صفات خدایی در اتّصاف
نامی اگر به جاست ز سیمرغ و کوه قاف
درک مقام توست که امکانپذیر نیست
ورنه تو را به عالم امکان، نظیر نیست
شادابی حیات، ز انفاس فاطمهست
دور فلَک، ز گردش دستاس فاطمهست
فضّه، خجل ز دست پر آماس فاطمهست
از گل لطیفتر دل حساس فاطمهست
قلب رسول، شیفته زندگانیاش
جان علی، فریفته مهربانیاش
گفتی از او مدینه مُنوّر شود که شد
از عطر ناب یاس، معطر شود که شد
جاری به دهر، چشمه کوثر شود که شد
میخواست حق که خصم تو اَبتر شود که شد
دنیا پر از ذَراری زهرای اطهر است
والله، جای گفتن الله اکبر است!
روزی که یاس فاطمه تکثیر میشود
اسلام در زمانه فراگیر میشود
عالم پر از شمامۀ تکبیر میشود
دنیایی از مکاشفه تصویر میشود
آید ندا که کعبۀ مقصود میرسد
از گرد راه، مهدی موعود میرسد
#محمدعلی_مجاهدی #پروانه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_ولادت
#دوبیتی
اکمال برای صلوات آوردی
دو بال برای صلوات آوردی
وقتی که نبودی ، صلوات ابتر بود
تو " آل " برای صلوات آوردی
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_ولادت
شور برپا شده و عشق، به بار آمده است
باز هم رایحۀ فصل بهار آمده است
ماه، چون مُهر شده جانب منبر رفته
سورۀ شمس، به مهمانیِ کوثر رفته
سیبِ معراج، به معراجِ زمین آمده است
بر رکابِ نبیالله، نگین آمده است
نور، از عرشِ زمین، سمت سماوات رسید
روی دستان پدر، مادر سادات رسید
بین گهواره که صدیقۀ اطهر باشد
وقت آن است که مدّاح، پیمبر باشد
دخترم، محشر کبراست بدانید همه
سایهاش بر سرِ دنیاست بدانید همه
راضیه، مرضیه، طوباست بدانید همه
اصلاً او امّابیهاست بدانید همه
و نوشتند که انسیۀ حورا باشد
او درخشید و خدا خواست که زهرا باشد
طعمِ لبخندِ بهشت است به روی لب او
بوسه دادن به رسول است، نماز شب او
نام او فتح مبین است که قرآن فرمود
شأن زهرای مرا سورۀ انسان فرمود
نورسیدهست ولی بوده از اول با من
علّت خلق جهان فاطمه بوده یا من؟
باغبان بودهام و فاطمه گلشن بوده
فاطمه، خاصترین معجزۀ من بوده
بهترین مادر دنیا که به دنیا آمد
عشق، در هیبت مولا به تماشا آمد
علی از راه رسیده به مبارک بادش
خاتم از دست درآورد و به زهرا دادش
پَرِ گهواره، عقیق علوی را دُر کرد
اشک شوق، آینۀ چشم نبی را پُر کرد
عشق، فرضیه شده، مسأله را میجوید
جبرئیل آمده، در گوش نبی میگوید:
نور تابنده به نور ازلی میآید
چقدَر فاطمۀ تو به علی میآید
کعبه، مُحرِم شده و دور علی چرخیده
در سراپای علی وجه خدا را دیده
روی دستان یدالله، خدا تابیده
چون پیمبر به علی دُرِّ نجف بخشیده
هدیه انگار که از باغ جنانش آمد
مدح صدیقۀ کبری به زبانش آمد
باز، مدّاحیِ زهراست، شنیدن دارد
مدح، از جانب مولاست، شنیدن دارد
او رسیدهست که افلاک، پر از لبخند است
نَفَس عرش، به یک نیمنگاهش بند است
گرچه پیداست ولی جلوۀ مستور شده
فاطمه جلوهگرِ نورٌ علی نور شده
او که قبل از همه امضای بلا را داده
چقدَر غصّۀ شیعه به دلش افتاده
«شیعتي» گفت و مماتِ همه بیواهمه شد
اینچنین بود که از روز ازل فاطمه شد
سیل میخواستم و بارش نمنم آورد
مثنوی هم جلوی مدح شما کم آورد
#حمید_رمی
@raziolhossein