eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
538 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در حجب و حیا وارث زهرا هستی در مرتبه چون زینب کبرا هستی افسوس که بین شیعه هم مهجوری مظلومه ترین بانوی طاها هستی @raziolhossein
هرکس به جهان تو ثنا کرده بسی خشنود دل فاطمه را کرده بسی ای دختر با وقار زهرا و علی درحق تو تاریخ جفا کرده بسی ..... بانو همه جا نام شما عقده گشاست مسکین تو از قید غم و غصه رهاست در خانه سگ پری نیاید هرگز تزویج تو با خلیفه از ریشه خطاست @raziolhossein
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست نوکر شدن ، سلمان شدن ، منّا شدن کم نیست اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست محض گل رویش خدا خلق عوالم کرد تنها دلیل خلقت دنیا شدن کم نیست علم لدن را یادگار از جد خود دارد عالم به علم عالم معنا شدن کم نیست اصلا از آنجایی که او زِینِ أَبِ ثانی ست باید بگویم زینت بابا شدن کم نیست در جان دختر حُسن مادر میکند جلوه حانیه و حنانه و حسنا شدن کم نیست باید که کوثرزاده را کوثر صدایش کرد آیینه ی صدیقه ی کبری شدن کم نیست مادر به اولادش دلش گرم است ، بی تردید چشم و چراغ خانه ی زهرا شدن کم نیست حوریه ای از حوریان دامن زهراست إنسیه ی إنسیة الحورا شدن کم نیست از برکت زانو زدن در محضرش یک عمر ساره شدن، هاجر شدن ،حوا شدن کم نیست مریم به هرجایی رسید از خادمی اوست قطعا کنیز دختر مولا شدن کم نیست در باطن او نور عصمت میشود پیدا الگوی زهد و پاکی و تقوا شدن کم نیست بی شک پناه حجت حق زینب کبری ست با این مراتب زینب صغری شدن کم نیست با یک نظر بر چهره ی ماه بنی هاشم پی میبری تاج سر سقا شدن کم نیست حبل المتین ام ریشه های چادر بی بی ست مصداق ناب "عروة الوثقی"شدن کم نیست زهرا و اولادش شفیع المذنبین هستند از شافعان محشر فردا شدن کم نیست مرثیه اش اشک ملائک را در آورده مرثیه خوان عصر عاشورا شدن کم نیست با لشگر آمد کربلا بی لشگرش کردند یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست خارمغیلان ، ظلمت شب، سایه ی دشمن شب تا سحر آواره ی صحرا شدن کم نیست شش ماه بعد از واقعه روی پر و بالش از زخم های کعب نی پیدا شدن کم نیست موی سپید و چشم تار و زانویی خسته در زیر بار درد و غصه تا شدن کم نیست با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست @raziolhossein
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست پیشگاه کرمت عرصه ی جولان ها نیست از کرامات فراوان تو خوبان ماتند اینهمه حسن در اندیشه ی انسان ها نیست باید ادیان پی اوصاف تو تحقیق کنند گفتن از شخصیتت وسع مسلمان ها نیست عصمت از فاطمه داری که مطهر شده ای احتیاجی پی این امر به برهان ها نیست شعر اگر بهر تو کم گفته شده خرده مگیر سیر اوصاف تو در قدرت عمان ها نیست نقش تو نیست کم از زینب کبری بانو گرچه حک نام تو در صفحه ی اذهان ها نیست شام زیر لگد خطبه ی تو جان میداد مثل تو هیچکسی فاتح میدان ها نیست رمز عرفان اثر سجده ی پیشانی توست احتیاجی سر این سفره به عرفان ها نیست خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان ها نیست ام کلثوم شدن زینب و زهرا شدن است حرف عشق است در آن صحبت عنوان ها نیست ازدواج تو و نمرود مدینه؟ هیهات نخی از چادر تو قسمت شیطان ها نیست نمک سفره ی افطار پدر هستی تو لذتی بی تو در این شیر و در این نان ها نیست میشود گفت ز تو از غم و درد تو نگفت؟ مدح خوب است ولی مکفی گریان ها نیست یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان ها نیست سر و سامان تو را نیزه ای از پا انداخت خیمه ی سوخته جای سر و سامان ها نیست نازپرورده ی دستان پر از مهر علی شأن تو ناقه ی عریان و بیابان ها نیست دورتادور تو با هلهله جمعیت بود بزم می، طشت طلا، جای پریشان ها نیست هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست @raziolhossein
در فصل بهار خود خزان را دیدی آن غصه که میبرد امان را دیدی از کرببلا و از مصیبت‌هایش ما هرچه نوشتیم تو آن را دیدی @raziolhossein
ای آینه دار پنج معصوم در بحر عفاف در مکتوم پرورده ی  دامن  ولایت مظلومه ی خاندان مظلوم قدر تو به ممکنات مجهول مهر تو به کائنات  معلوم شیرازه ی شرع از تو محکم منظومه ی عشق ازتو منظوم تو  زینب  دومی  علی  را نامند  تو را به ''ام کلثوم'' آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به  ما نگاهی آن وقت که چارساله بودی بر صورت ماه  هاله بودی در خانه ی شیر حق به خوبی معصوم تر  از  غزاله  بودی دیری  نگذشت  کز ستم ها سرگرم به اشک و ناله بودی از آن چه به خانه ی شمارفت از  داغ  جگر  چو لاله  بودی از قول  و غزل  فراتری تو کی  حد تو این مقاله بودی؟ آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی تو محنت بی شماره دیدی غم، بیشتر از ستاره دیدی مه پاره ی دشت کربلا را در خاک، هزار پاره دیدی هم بردل پاره پاره اززهر هم پیکر  پاره پاره  دیدی پامال  تن عزیز  خود را ازمرکب ده سواره دیدی بردست حسین غرق درخون قنداقه ی شیرخواره دیدی آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی تو راز عجیب کربلایی بانوی شکیبب کربلایی هم راز شهید نینوایی دم ساز غریب کربلایی برخرمن هستی ستم کار سوزنده  لهیب  کربلایی درآتش غم اگر بسوزی باصبر، طبیب کربلایی آن جا که خطابه کارسازاست توفنده خطیب کربلایی آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی @raziolhossein
ای نامه سربه مهر مکتوم ای مادر صبر، ام کلثوم! ای میوه بوستان احمد ای حاصل وصلت دو معصوم مجهول جهانیان، چو زهرا چون زهره، ولی به عرش،معلوم هرچند که غافل از تو تاریخ ما گرچه به غفلت ازتو محکوم مانند حسین، گشته جاری عطر تنت از حجاز تا روم در صبر و وقار، همچو زینب پرونده ظلم کرده مختوم خدمت شده افتخار جبریل وقتی تو و زینبید، مخدوم شرمنده خطبه بلیغت منظومه هر کلام منظوم "" نان و نمک تو خورده مولا درآن شب واپسین محتوم"" دیدی تو اگر چه داغ زهرا هم غربت دفن، در شبی  شوم هم داغ برادری که بی سر هم داغ برادری که مسموم هم داغ برادری که بی دست افتاده به خاک از آب، محروم هم اکبر خود که گشته پرپر هم قاسم خود که گشته مقسوم اما زتو صبر گشته عاجز زیرا تو فراتری ز مفهوم هم ظلمت کوفه از تو نابود هم شام سیاه، ازتو معدوم جانم به فدای خاک پایت ای سرو خمیده، ام کلثوم!... @raziolhossein
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی تمام عمر زیر سایه ی تاج سرت باشی صدف باشی و بی اندازه فکر گوهرت باشی خودت میخواستی تحت الشعاع خواهرت باشی نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب مدینه ازحسن هم یک نفر مظلوم تر دارد همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد برای یاری زهرا،  دو دم را مرتضی آورد علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد قسم بر غربت تاریخ ؛ این ترفند ممکن نیست دروغ محضشان کافیست ؛ این پیوند ممکن نیست علی باشد به این وصلت رضایتمند؟ ممکن نیست به تیغ خشمگین مرتضی سوگند ؛ ممکن نیست فلانی را بگو شهر نبی دروازه ای دارد نمیداند مگر که هرکسی اندازه ای دارد دراین مکتب که حفظ شان کعبه می شود لازم تویی کعبه ، که گرد تو جوانان بنی هاشم برادرزاده هایت از ادب پیش تو چون خادم حجابت قامت اکبر ، رکابت زانوی قاسم چنان عباس ، جانت از وفاداری لبالب بود که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سر ها سوار ناقه خواهرها ، سوار نی برادر ها چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادر ها چهل منزل کشیدی خار از پای کبوتر ها گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را که بستی باسکینه زخم پیشانی زینب را بمیرم ، در شلوغی های شام آنچه نباید ، شد خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد نه....از دروازه ی ساعات باید زودتر رد شد رباب آنجا که دایم آه حسرت می کشد اینجاست و جایی که ابوفاضل خجالت می کشد اینجاست @raziolhossein
نگاه آسیه‌ها محو درقداست اوست حیا، ادب‌شده‌ی مکتب نجابت اوست به شأن و رتبه‌ی او غبطه می‌خورد مریم دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست غریب‌تر ز حسن نام ام کلثوم است که خاک‌خوردن نامش نشان غربت اوست نوشته‌اند فلک غرق ذکر تسبیح است حسین گفتن با آه هم عبادت اوست* لهوف مختصری از مصائب بانوست لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست فقط مقابل او نام شام را نبرید... اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست* شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند حسین ذکر مدام دم شهادت اوست @raziolhossein
به جای آن که بگوییم شعر کرب و بلاست و سوز آه نفسگیر او‌ در آن صحراست به جای آن که بگوییم آن چه او دیده همان غمی است که در چشم خواهرش زیباست به جای آن که بگوییم او‌ از این منظر که أخت أم مصائب شده است بی همتاست به جای آن که بگوییم پاسخ دشمن به خطبه های به منطق نشسته ، سربالاست و‌ یا اگر که زمین را ندا دهد که بگیر به شام دشمن دین را ، چه جای چون و چراست هزار سال قلم ها نوشت بر کاغذ که همسرش نشد آن کس که دشمن مولاست چه غم اگر که عَلَم روی دوش زینب بود که از چهار پسر هم یکی فقط سقاست همه فضائل او جای خود ولی کافی است فقط همین که بفهمیم دختر زهراست @raziolhossein
كيست او؟ خواهرِ امام حسين زينــبِ ديگرِ امام حسين امّ كلثوم ، دخترِ حيدر نائبِ مادرِ امام حسين مثل زينب ز هر نظر باشد بهترين مَظهرِ امام حسين بعد زينب مليكه ي عشّاق اوست در كشورِ امام حسين بعد زينب ركاب حضرت اوست پاي آب آورِ امام حسين تكيه گاه رشيد او هم هست شانه ي اكبرِ امام حسين بغلش بوده تا سحر اصغر در شب آخرِ امام حسين آخر كار كرده دقْ مرگش روضه هاي سرِ امام حسين ديدن نيزه زار گودال و خنجر و حنجرِ امام حسين ديدن ساعتي كه از سُم اسب خُرد شد پيكرِ امام حسين چه وفاتي ؟ كه اين همه داغ است قاتل خواهرِ امام حسين رفت وقتي كه معجرش ، ديدند رفت انگشترِ امام حسين ناقه ي بي جهاز، منبر او نيزه شد منبرِ امام حسين پير شد در خرابه يك شبه از ---رفتن دخترِ امام حسين غربتش جنس غربت زهراست أُمّ كلثوم ، آه ، أُمّ بُكاست @raziolhossein
نام تو در دلم جلا دارد حب تو بین سینه جا دارد الگوی صبر و مظهر ادبی مثل بانوی ما کجا دارد سید الاوصیاست بابایت مادرت فخر بر نسا دارد نه عجب اینکه حضرت مریم سوی تو دست التجا دارد زنده کردی تو یاد حیدر را خطبه های تو مرحبا دارد تو و زینب قیام ها کردید گرچه یک دست هم صدا دارد همسر توست زاده ی جعفر که به تو تا ابد وفا دارد شده مصداق خیر خلق الله آنکه در روضه ات بکا دارد هر کسی نوکرت شده بی بی عاقبت رزق کربلا دارد...        مثل زهرا چقدر مظلومی        خواهر زینب ام کلثومی نامتان، بَه ،چه لذتی دارد بر لبانم حلاوتی دارد نوکرت سرور است در واقع چه مقام و شرافتی دارد کِی بیایم برای عرض ادب؟ هرکس اینجاست نوبتی  دارد.. باز ، بانو! مرا دعایم کن تو دعایت اجابتی دارد- -که رقیه به عمه میگوید هر زمانی که حاجتی دارد کاسه ام خالی است گرچه ولی به تو قلبم ارادتی دارد روز محشر گرفته برگ نجات هر کسی با تو نسبتی دارد            ای تو مستجمع صفات علی            دومین زینب از بنات علی بانوی بی شکیب عاشورا روضه خوان غریب عاشورا صبر  تو بوده است بانو از معجزات عجیب عاشورا شام را کرده است کرببلا نطق تو ای خطیب عاشورا آخر شعر بر مشامم خورد  کمی از بوی سیب عاشورا راست است اینکه پیش چشمانت کشته شد عندلیب عاشورا؟! پیش چشمان تو به نیزه شده رأس شیب الخضیب عاشورا گوشوار تو مانده در دست دشمن نانجیب عاشورا          از غمت گشته ایم خانه خراب           أدرکیــنی شـریـکة الاربــاب @raziolhossein
خروش گریه ی او شهر را تکان می داد و پای روضه ی او هر که بود جان می داد میان قوم عرب یک نسب شناس کجاست که لحن خطبه علی را فقط نشان می داد نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب که این حماسه به او قدرت بیان می داد کلام دختر نهج البلاغه نافذ بود و درس غیرت و مردی به کوفیان می داد خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید اگر خدا به شما عمر جاودان می داد به پاس این همه مدت که دم تکان دادید خلیفه کاش همان قدر استخوان می داد در این معامله کوفی سفیه بود سفیه که دین خویش نفهمیده رایگان می داد نشسته اید سر سفره ی حرام آن قدر که نامه های شما نیز بوی نان می داد و رود های روان را بر آن کسی بستید که اذن ریزش باران به آسمان می داد به بی پناهی اهل خیام در صحرا فقط حرارت خورشید سایبان می داد شما به نام محمد چقدر می کشتید خدا اگر به علی همچنان جوان می داد» و کاش خطبه او تا همیشه جاری بود و کاش گریه کمی بیشتر امان می داد نوشته اند که شورش به راه می افتاد اگر زمانه کمی بیشتر زمان می داد @raziolhossein
منم که شعله کشد هرم آفتاب از من گلم، که مانده پس از کربلا گلاب از من غریب صفحه ی تاریخ ام کلثومم که قول صبر گرفته ابو تراب از من منم همان که نگاهم به علقمه افتاد گرفت تا که رقیه سراغ آب از من خدا نخواست که رفع عطش شود گرچه همیشه بوده دعاهای مستجاب از من سپرده بود به من طفل تشنه ی خود را نخواست گرچه علی را دگر رباب از من بساط شعله ی اتش به خیمه ها افتاد چنانکه سوخت در اتش دل کباب از من نرفت چادرم از سر اگر که سر میرفت فلک به یاد ندارد رود حجاب از من برای اینکه ببندد دخیل بر دستم هزار مرتبه منت کشد طناب از من شبیه فاطمه ام ، مثل حیدرم ، شیرم یزید کافر  اگر میبرد حساب از من خرابه شد ز من اباد ، کاخ کفر اما_ به خطبه های علی وار شد خراب از من @raziolhossein
ای زینب دوم محمّد   زهرای دگر به بیت احمد چون خواهر خویش،هست زهرا    قرآن علی به دست زهرا مظلومه و دختر دو مظلوم    مشهور به نام امِّ کُلثوم ریحانهء مادر ولایت    هم سنگر خواهر ولایت توحید زمنطق تو،پیروز    هفتادو دو داغ دیده،یک روز عصمت زتو اعتبار دارد    زینب به تو افتخار دارد در دُرج حیا،دُرِّ حسینی    حقّا که تفاخُر حسینی توحید به چون تو،عشق ورزید    دشمن زِخِطابهء تو لرزید یک آیه ز آیه های کوثر    در حنجره ات صدای کوثر خون از سِتَم زمانه خورده    چون فاطمه تازیانه خورده از کعب نی ات به تن نشانی    می بود مدال قهرمانی آتش به دل عدو فِشاندی    در کوفه و شام،خطبه خواندی ای پارهء آیه های تطهیر    ای در نَفَست،صدای تکبیر سر تا قدمت،همه فروغ است    حوریّه و دیو؟!این دروغ است تو دخترِ دخترِ رسولی    سر تا به قدم،همه بتولی حیدر که بُوَد ولیّ ذوالمَن    هرگز ندهد تو را به دشمن ای اختر آسمان عصمت    ای بانوی قهرمان عصمت از تربیت علی است،معلوم    قدر و شرف تو،ام کلثوم من (میثم)میثمِ شمایم    فریاد محرّم شمایم اوصاف شماست،هست و بودم پیوسته به جانتان،دُرودم   @raziolhossein
ای پشت و پناه قافله چون زینب همراز نماز نافله، چون زینب در شام نیفتاده‌اي از پا، بانو! یک لحظه در این مقابله چون زینب .
ای پشت و پناه قافله چون زینب همراز نماز نافله، چون زینب در شام نیفتاده‌اي از پا، بانو! یک لحظه در این مقابله چون زینب @raziolhossein
جهت دسترسی و استفاده از تصنیف های(شور،زمینه،نوحه و...) مذهبی به کانال نوحه رضیع الحسین بپیوندید 👇👇👇 @raziolhossein1 @raziolhossein1 @raziolhossein1 کانال شعرمذهبی رضیع الحسین در پیام رسان تلگرام https://t.me/raziolhossein کانال نوحه: https://t.me/raziolhossein1
دستگیری نیست غیر از مرتضی، واعظ از آن وقت افتادن نیاید بر زبان جز یاعلی @raziolhossein1
ای دختر خیر النساء ، یا_ام_کلثوم دُردانة شیر خدا ، یا ام کلثوم در خُلق همچون احمدی ، در نطق حیدر حلم حسن را بوده ای شایسته مظهر زهرای اطهر را عزیزی ، نور عینی پیغمبر فرهنگ عاشور حسینی با صبر خود پیوسته یار مکتبی تو وقت شدائد ، غمگسار زینبی تو قلبی خدا باور ، پر از احساس داری عزم ستم سوزی چنان عباس داری از برتر و بالاتر از تمجید و تعریف کج باوران تاریخ را کردند تحریف دادند بینِ خلق این گفتار ، ترویج که با «عمر» حیدر تو را کرده است تزویج گیرم علی بیداد او کردی فراموش واندر جواب خواستگاری ماند خاموش کی عاقلی این حرف را باور نماید دختر قبول از قاتل مادر نماید کاورا شود یار و شریک زندگانی با او شود همراه و سازد مهربانی کی دختری با قاتل مادر نشیند حتی اگر بر خاک و خاکستر نشیند دُردانة زهرا کجا فرزند خطّاب کی جمع می گردند با هم آتش و آب دختی که بابش حیدر کرار باشد زوجش عزیز جعفر طیار باشد کفو تو شد ، ای بی قرین عون بن جعفر آنسان که می فرمود پیش از آن پیمبر عونی که یار دین حق در کربلا شد در یاری فرزند پیغمبر ، فدا شد یا ام کلثوم ، ای خطیب کوفه و شام تا روز محشر هست مدیون تو اسلام از خردسالی داغ روی داغ دیدی تو آتش بیداد را در باغ دیدی روزی به سوگ خواجة اسرا نشستی روز دگر در ماتم زهرا نشستی دیدی به بیت وحی آتش زد زبانه بر مادرت زد خصم قرآن تازیانه دیدی که دونان ، پهلوی زهرا شکستند از کین امیرالمومنین را دست بستند در کودکی گشتی یتیمه ، ناله کردی گریه بر آن بانوی هجده ساله کردی هر چند یادِ مادر دل خسته بودی از بعد او بر مرتضی دل بسته بودی وقتی که هجرت کرد آن مولا به کوفه همراه دست حق نهادی پا به کوفه یک شب که حیدر میهمان خانه ات بود روشن ز نور روی او کاشانه ات بود دیدی امیر عشق بازان در نماز است گرم نیایش با خدای چاره ساز است پس سفرة افطار را کردی مهیّا نان و نمک با شیر بُردی بهر مولا شاهی که اجرا امرِ او مهرِ فلک کرد افطار خود را باز با نان و نمک کرد آن شب ، شب قدر و شب ذکر و دعا بود امّا پریشان خاطر شیر خدا بود از دیده دُر بارید و اشک افشاند حیدر «انّا الیه راجعون» می خواند حیدر وقت سحر شد سوی مسجد شاه مردان بشکسته شد رکن رکین کاخ ایمان وقتی که در محراب آن مولا قدم زد بر فرق او شمشیر دشمن از ستم زد شمشیر زهر آلود دشمن کار شه ساخت دست خدا را عاقبت از پای انداخت بعد از علی دیدی غریبیّ حسن را بی مهری اصحاب ، بر آن ممتحن را دیدی به دست همسرش در بین منزل مقتول کین گردید از زهر هلاهل دیدی که جسم اطهر او پیش یاران شد در برِ قبر پیمبر تیر باران ای وای بر من بعد از این غمهای جانکاه افتاد عترت را به سوی کربلا راه وقتی در آن دشت بلا کردی اقامت دیدی عیان با چشم خود شور قیامت آنجا عزیز مصطفی را تشنه کشتند آرام جان مرتضی را تشنه کشتند شد همسر تو کشته در راه امامت در راه دین چون باب خود کرد استقامت از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام با صبر خود گشتی معین یار اسلام بر «ایزدی» بنگر که او در شور و شین است از مرثیه خوانان دربار حسین است @raziolhossein
رزق سحر را پای چشم تر نوشتند... دل را فدایی ِ غم دلبر نوشتند... درد و بلای یار را بر جان خریدن... دیدیم که هم معنی خواهر نوشتند... میخواستی از خواهرت زینب بگویند... اینگونه شد از نام تو کمتر نوشتند... ما را فدایی های زینب آفریدند... ما را به پای نام تو نوکر نوشتند... ای چارمین آیه به روی دست زهرا با پنجمین حرف شما کوثر نوشتند... کوری چشم دومی از نسل جعفر... در سرنوشت پاک تو همسر نوشتند... این آیه را اَلطَّیِّبین لِطَّیِباتُن... بی شک برای دختر حیدر نوشتند... @raziolhossein
وقتی همه جا دور و برش زينب بود يعنی  كه  تمامِ  باورش زينب  بود در کوفه كه خطبه خواند با صوت علی از مستمعينِ  منبرش  زينب  بود   او هيبت و غيرت بنی هاشم داشت او فاطمه بود و حيدرش زينب بود  در طول اسارتش  مطيعِ  امرِ  -  فرمانِ امام و رهبرش زينب بود در حُجب و حیا وعصمت و صبر و وفا مانند ِ عقیله  خواهرش  زينب بود   بر حُرمتِ  نامِ  "امّ کلثوم"  قسم  این آینه نام  دیگرش  زینب بود @raziolhossein
از این که دختر شیر است و خواهر شیر است بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست همین که خون علی در رگش سرازیر است ظهور دیگری از فاطمه ست وقتی که مقابلش همه ی فتنه ها زمین گیر است شبیه خواهر خود بی معلم عالمه است که خود معلم فقه و بیان و تفسیر است نعوذ بالله اگر همنشین ناپاکی ست کسی که آینه آیه های تطهیر است به سربلندی او لطمه ای نخواهد زد سلاح اهل زنا گرچه طعن و تحقیر است اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال که شیر شیر بماند اگر به زنجیر است هزار داغ به جانش نشست در یک روز عجیب نیست اگر در جوانی اش پیر است برای از نفس افتادنش همین کافی ست که روبروش سری روی نیزه تصویر است                   ((گشاد کار دو عالم به یک اشارت اوست)) که چشم عالم و آدم به دست او خیره است @raziolhossein
آن زینب او عزیز مردم شده است این فاطمه اش ملیکهء قم شده است... افسوس که نام ام کلثوم فقط مانند مزار مادرش گم شده است... @raziolhossein
باید که تورا به برج دین کوکب گفت باید که تو را حافظ این مکتب گفت در قدر و جلال  و عزت و فضل و شرف باید که تورا شریکة الزینب گفت @raziolhossein
شش ماه در عزای تو گریانم ای حسین شش ماه در غم تو پریشانم ای حسین شش ماه خاطرات تو از خاطرم نرفت شش ماه بوده ذکر لبم جانم ای حسین شش ماه آب خوش ز گلویم فرو نرفت از بس که فکر آن لب عطشانم ای حسین جسمم کبود از اثر کعب نی ولی فکر تن تو و سم اسبانم ای حسین زنهای شام بر سر من سنگ میزدند آخر یکی نگفت که مهمانم ای حسین چوب و لب مطهر تو ؛کاش بسته بود دشمن به جای دست دو چشمانم ای حسین ای کاش می زدند در آن بزم ،خیزران جای لب تو بر لب و دندانم ای حسین @raziolhossein
با خطبه خود کشف حقائق کردی با نوحه و دم طی دقایق کردی پیوسته به یاد کربلا سوختی و از داغ حسین عاقبت دق کردی @raziolhossein
ای مرهم زخم دل و غم‌خوار پدر! هم غم‌خور مادری و هم یار پدر در لیلۀ قدرِ آخرِ عمرِ علی شد مهر تو، سفره‌دار افطار پدر @raziolhossein
ای زینب دیگر! که جگرسوخته‌ای چو لاله ز داغ، رخ برافروخته‌ای تو درس صبوری و فداکاری را پیداست که از فاطمه آموخته‌ای ####### هر کس به جهان تو را ثنا کرده بسی خشنود، دل فاطمه را کرده بسی ای دختر باوقار زهرا و علی! در حق تو تاریخ، جفا کرده بسی ######## در ماتم دردانه‌ی معصوم علی خون می‌چکد از دیده‌ی مظلوم علی امروز زمین، لباس غم پوشیده از داغ غریب «امّ‌کلثوم» علی ######## هم خواهر و هم دختر معصوم تویی مظلوم‌تر از زینب مظلوم تویی ای شاعره‌ی حماسه‌ی عاشورا! بانوی شرافت، «امّ‌کلثوم» تویی @raziolhossein
دوسالش بوده وقتي شعله با آن در، درافتاده دوسالش بوده وقتي مادرش پشت در افتاده دوسالش بوده امّا خوب حس كرده ست دردي را كه از سنگيني اش مادر ميان بستر افتاده دوسالش بوده امّا ديده وقت غسل ياس آنشب چه بوده ماجرا ، لرزه به دست حيدر افتاده ... و در كوفه پدر را ديده در محراب ، خون آلود كه با فرق دوتا گشته كنار منبر افتاده نديده تشتِ از خونِ جگر ، پُرلاله را امّا يقيناً ديده تشتي را كه بين آن سر افتاده گمانم،روي ناقه زير لب"وامحسنا" گفته نگاهش تاكه بر رأس عليِّ اصغر افتاده دليل پيري اش را از خودم پرسيدم و گفتم: گمانم چشم او ، بالاي تل بر حنجر افتاده صداي مادري پيچيده در گودال ، از ترس است ---اگر از دست شمر بي مروّت ، خنجرافتاده فقط او ديده و زينب كه طيِّ آن چهل منزل چه قدْر از پيكرِ بچّه كبوترها پر افتاده براي كودكان هر بار كه خود را سِپر كردند حسين از روي ني چشمش به هردو خواهر افتاده رقيّـه راه رفته دست بر ديوار با زحمت خدايا امّ كلثوم از چه ياد مادر افتاده ؟ و شايد قيد عمرش را زده آن لحظه كه ديده سر بابايي از دست ضعيف دختر افتاده @raziolhossein