eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
598 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آن روز از کبوتر زخمی پری نبود خورشید فاطمه که به این لاغری نبود! شد مثل مادرش به خدا راه رفتنش فرقی که داشت این که جوان بستری نبود آیا دلیل غصّه‌ی او زهر بوده؟ نه از آن شراب، دردسر بدتری نبود یک بی‌حیا و ظرف شراب و امام بود اما به لعل لب، لب چوب تری نبود یک شهر دشمن از همه‌جانب ولی دگر چشم طمع که در پی انگشتری نبود آنجا کشنده بود که در پیش دختران می‌زد یزید چوب،… وَ آب‌آوری نبود ای کاش در مقابل چشمان خواهری رأس بریده داخل طشت زری نبود فریاد می‌کشید صدای گرفته‌ای: بابا محاسن تو که خاکستری نبود! وای از غروب شام غریبان که ناقه بود امّا میان جمع، علی اکبری نبود @raziolhossein
خوشا سری که شود خاک پای حضرت هادی خوشا دلی که پرد در هوای حضرت هادی به چشم بسته خدا را به روی باز ببیند به دیده هر که نهد خاک پای حضرت هادی ز قبر و برزخ و فردای محشرش نَبُود غم کسی که زاد رهش شد ولای حضرت هادی به سیم و زر نکند اعتنا کسی که به عالم طلب کند نظر کیمیای حضرت هادی به سعی بنده نیاید به دست، قرب خداوند مگر که درک کند دل، صفای حضرت هادی کسی که جان جهان بود، داد جان به غریبی هزار جان مقدّس فدای حضرت هادی ندانم این که به دوران چه‌ها رسید به جانش ز کینۀ متوکّل، دغای حضرت هادی به یاد بزم شراب یزید سفله فتادم که بزم خمر شد از کینه، حضرت هادی به یاد چوب و لبان حسین گریم و گویم نبود چوب جفا از برای حضرت هادی چه خیر بهتر از این «رستگار» را که ز توفیق رسید بر در سلطان، گدای حضرت هادی @raziolhossein
آتش زهر اثر تا به دل و جانش کرد باز هم یاد حسین و لب عطشانش کرد جگرش سوخت و، از زهر ولی شکوه نکرد منّتش داشت که بر فاطمه مهمانش کرد خوش به حالش روی دامان پسر جان می‌داد غم دور از وطنی گر چه پریشانش کرد نه کسی آمد و با نیزه به پهلویش زد نه کسی بی‌ادبی با تن بی‌جانش کرد بدنش آب شد از زهر ولی سالم بود نه کسی سر زتنش برد نه عریانش کرد نه غم اهل حرم داشت به وقت رفتن نه کسی بعد جسارت به عزیزانش کرد پسرش گریه کنان پیرهنش پاره نمود کی دگر کعب‌‌نی از گریه پشیمانش کرد نیمه شب که در آن بزم شرابش بردند یاد از بزم یزید و سر مهمانش کرد خیزران و سر شاه شهدا واویلا خواهرش دید چها با لب و دندانش کرد زینبی که همه جا مثل علی صبر نمود عاقبت چوب جفا پاره گریبانش کرد @raziolhossein
دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است سلام حضرت ابن الرضای دوم ما فدای تو چه قَدَر رافتت خراسانی است تو در تمام حرم ها کنار من هستی زیارتم همه لطفش به جامعه خوانی است علی ِچارم ِ دین ، هر که بنده تو نشد تمام بندگی اش کفر و نامسلمانی است به میوه ی دلت آقا بگو که برگردد بهار گم شده اینجا ، هوا زمستانی است زخشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم به خانه ای که همیشه در آن فراوانی است چه در کنار گدایان ، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانی است عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده  ، غریب و زندانی است چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی است دوشنبه ، گریه ، حسن ، سامرا مدینه شده دوشنبه های حسن ها همیشه بارانی است حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست @raziolhossein
غریب سامـره را وقت ربنــــــا بردند خدا به خیر کند نیمه شب چرا بردند خدا به خیر کند قصد جان او کردند دعا کنید  سلامت به خانه بر گردند گل بهشت چرا دست خار و خس افتاد عزیز فاطمـــه در کـــوچه از نفس افتاد همینکه شد نفسش تنگ در میانه‌ی راه به گریه زمزمه می کرد ، آه ... یا اُمّاه هزار شکر که آتش در این سرا نزدند هزار شکر که بانوی خانه را نزدند حرامیان ، خودِ بیتُ الحرام رابردند امام هادی علیه السلام را بردند خدا کند که از این بیشتر جفا نکنند خدا کند که سرش از بدن جدا نکنند چقدر بی ادبی می کند به محضر او و داد می زند این نانجیب بـر سر او میان جمع به آقام هتک حرمت شد جسارتی شد و ابنُ الرضا اذِیّت شد امام هادی مظلــــــــوم را تکلُّف کرد شراب به پســر فاطمـــه تعارف کرد یکی نگفت بس است،اینقدَر نکن تحقیر نکن شراب تعـــــارف به آیه‌‌ی تطهیـــــر یکی نگفت بس است ،دست ازسرش بردار عزیز فاطمــــــــــــــــــــه را اینقدَر نده آزار ز احتـــــرام ولیُ اللَّه اِمتِنــــــــاع چرا؟ امام عرش نشین ، بِرکةُ السِّباع چرا؟ ــــــــــ سلام یا علی بن محمدِالهـــــــــــــــادی چه شد که یاد غم عمه جانت افتادی؟ حریم فاطمه و اینهمه عذاب کجا عقیلةُ العرب و مجلس شراب کجا حریم فاطمه دربین ازدحام ای وای مخدرات علی ، مجلس حرام ای وای صدای قاری قرآنِ آشنا زکجاست؟ گمانم از لب خونین سیدالشهداست من از تلاوت شـــاه شهید می ترسم ز چوب دستیِ دست یزید می ترسم یزید  مست شراب است ،آه و واویلا دوباره فکر عذاب است ، آه و واویلا به دختران علی طعنه بی امان می زد بر آن لبان ترک خورده خیزران می زد @raziolhossein
ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد آسِمان زیر قدم هات طهارت می کرد عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟ پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد «ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد متوکل به تماشای شرابت می برد بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد خبر از خیره شدن های به ناموس نبود هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد سامرا  شام  نشد تا که ببینند همه خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد... @raziolhossein
رد پایش همه جا قبله نما می سازد خطی از جامعه اش جامعه را می سازد خادم خانه اش از خاک، طلا می سازد کرمش نیز به شدت به گدا می سازد بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است نوه ی ارشد آقای خراسان شده است برسرم سایه ی ایوان طلایی دارم گوشه ی صحن عجب حال و هوایی دارم ازسر سفره ی او نان و نوایی دارم سامراییم و عادت به گدایی دارم سامرا ، کرب و بلایی به نظر می آید این دو شش گوشه به دنیا چقدر می آید @raziolhossein
. امامی که از انوارش قیامت می شود معنا اگر هادی ست از اسمش هدایت می شود معنا صبوری جلوه می گیرد اگر یک گوشه بنشیند اگر برخیزد از جایش شجاعت می شود معنا عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد از آن یک قطره دریای طهارت می شود معنا کسی که حلقه ی وصل محمد با محمد شد علی هم گر شود با او رسالت می شود معنا علیِّ چارمین وقتی که خود جدِّ محمد شد برای شیعه اش قطعاً ولایت می شود معنا علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار امامت در امامت در امامت می شود معنا نه اینکه کور بینا گردد و از جا به پا خیزد؛ فقط با بردن نامش شفاعت می شود معنا برای جامعه از یک فراز«جامعه» بی شک؛ دیانت می شود پیدا،سیاست می شود معنا علیِّ دیگری هم برده شد در بزم«مِی» این بار؛ به سامرّا به جای شام غربت می شود معنا گریز روضه دارد می رود در بزم«مِی» وقتی؛ میان تشت،خورشید قیامت می شود معنا حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی در این حالت برای ضربه سرعت می شود معنا دو چندان می شود در حالت مستی توانِ فرد بدین ترتیب در برخورد شدّت می شود معنا وَ دربرخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد شکستن بعد از آن برخورد راحت می شود معنا یکی ازدست،آن یک از در و آن دیگر از دیوار فقط سیلی بر این صورت سه صورت می شود معنا @raziolhossein
مادر بلندمرتبه‌ی حضرت و همسر نه تنها شعر، نام تو مطهر می‌کند دستان شاعر را نوشتم از تو تا برکت دهد مدح تو اشعار معاصر را شهیدان نخستین جای خود اما به چشم شیعیان بی‌شک وجودت افتخار دیگری شد تیره‌ی عمار یاسر را* اگر در کاروانی با غریبان عازم بیت الرضا باشی می آید مادرش زهرا به استقبال آن خیل مسافر را به شوق وصل خورشید جهان از غرب سوی شرق کوچیدی زیارت بین طلوع ماه را از مغرب این رخداد نادر را تقی را همسران متّقی باید یکی مانند تو بانو دعا کردم بلای تو بگیرد جان ام‌ّفضل کافر را حسودان عرب ام ولد گفتند نامت را، ملالی نیست! تو شه‌بانوی مایی ما رها کردیم عمری این ظواهر را صدف پیش از همه عارف به شان و قدر مروارید می‌باشد تو مادر بوده‌ای هادی ما را داده‌ای صیقل جواهر را چه شانی داشتی ای آسمانی! ای سمانه! جده‌ی موعود! مطهر بوده‌ای، تنها مطهر حمل خواهد کرد طاهر را * بر طبق روایات حضرت سمانه از اولاد صحابی جلیل القدر عمار یاسر می‌باشند @raziolhossein
دهمین امامم و خون جگرم کس نداند که چه آمد به سرم بخدا از طعنه ها راحت شدم گرچه سوخت از زهر کینه پیکرم چی بگم چه درد و رنجی کشیدم چی بگم چه صحنه هایی رو دیدم بدتر از همه اینا بگم چی بود حرفای ناروایی رو شنیدم یکسره دشمن منو داده عذاب دیده ام پر خون و سینه ام کباب نیمه شب با دستای بسته خدا منو بردن توی مجلس شراب بجز از این مجلس می خوارگی قامت من از غمی تا نشده شکر حق اینجا دیگه با کعب نی پای زن تو مجلسش وا نشده یاد عمه زینبم افتادم و یاد اون ساعت که سخت از پا نشست بخدا قسم ازش نمی گذرم اونی که غرور عمّه مو شکست با کف دست بی بی های کوچولو صورتاشونو پوشونده بودنو به نقاب و پوشیه نیاز نبود آخه صورتا همه کبودنو بمیرم برای دردای حسین وسط طشته مگه جای حسین پیش چشم دخترش،یزید پست خیزرون میزد به لبهای حسین @raziolhossein
. لبریز از عشق و ماتم است این وادی ارثی شده این غربتِ مادرزادی زهری که سراپای حسن را سوزاند جوشید و رسید به امامِ هادی @raziolhossein
کاش چون شیر که در پای تو افتاد به خاک اسب ها از تنِ جدّ تو حیا می کردند @raziolhossein