eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم حسودان کور‌ باد و گوش شیطان کر آری تو اُم المومنینی نزد ما ، مادر ! بستی دهان هرزه ی یک مشت جاهل را آن ها که می گفتند به خَتم الرُسُل : اَبتَر السابقون السابقون تفسیر ایمانت ای دامنت شان نزول سوره ی کوثر از مال دنیا هیچ کس مانند تو نگذشت ایمان که باشد بیشتر،دل هست دریا تر ! دست کدامین جاعِل تاریخ پیرت کرد در صورتی که بوده ای هم سن پیغمبر؟ کُفو علی زهرا شد و کُفو محمد ، تو ! ای جان عالم به فدای مادر و دختر . @raziolhossein
باده ی مهر پیمبر جوشد از پیمانه اش بانویی که کعبه میگردد به دور خانه اش غم نباشد ، گر از او دورند زنهای قریش چار بانوی بهشتی هست  چون پروانه اش روز تکذیب تمام شهر ، شد حامی دین آفرین بر آن زن و  بر غیرت مردانه اش از صدای گریه ی کوثر دل خورشید سوخت دیده زمزم گشت و جوشید اشک دانه دانه اش فقر ، میگرید برای غربت آن بی کفن چون کند یاد از جلال و حشمت شاهانه اش آنکه اسلام است زیر سایه ی ایثار او سایبانی نیست بر آن تربت ویرانه اش @raziolhossein
نظم را نام تو لبریز از فصاحت میکند شعر زیر سایه ات ، کسب سعادت میکند از خدا بر تو سلام آورد جبرئیل امین بر درت پیک خدا عرض ارادت میکند مادر صدیقه و صدیقه ی امت تویی طاهری و دین ز تو کسب طهارت میکند در هجوم وحشی زخم زبان ابتران دامن پاک تو کوثر را روایت میکند در بهشت از قصر مروارید داری خانه ای خاک راهت سرمه در چشمان جنت میکند قافله در قافله سرمایه دادی... عاقبت کاروان تو   محبت  را تجارت میکند چله ای خرما رساندی در حرا اما رسول در عوض سیب بهشتی با تو قسمت میکند پیشتر از دیگران دین تو کامل گشته بود تا که قلبت با غدیر نور بیعت میکند بر سر سجاده ی اسلام تو اول زنی که نمازی آسمانی را اقامت میکند شمع سان ، لب بسته، میسوزد ز داغ غربتت قبر ویران تو را هر کس زیارت میکند در رثایت شعر میگوید امیرالمومنین اشک پیغمبر ز داغ تو حکایت میکند مجلس ختم تو را ای برترین امهات با دلی محزون به پا ختم رسالت میکند داغ تو ، مرگ ابوطالب ، شده غم روی غم چشم قرآن گریه بر این دو مصیبت میکند رفتی و دیگر ندیدی دشمن پیمان شکن حمله با آتش به سوی بیت عصمت میکند رفتی و دیگر ندیدی بین آن دیوار و در دخترت ، خود را مهیای شهادت میکند رفتی و دیگر ندیدی کربلا بر نیزه ها سوره ی فجر شما قرآن تلاوت میکند رفتی و دیگر ندیدی زیر باران عطش کودک ششماهه ای اتمام حجت میکند رفتی و دیگر ندیدی خیمه های تشنه را سیلی و کعبه نی و بیداد ، غارت میکند رفتی و دیگر ندیدی دست های بسته ای با عزیزان تو صحبت از اسارت میکند ....رفتی و یک روز می آیی و خواهی دید که طالب حق شما بر پا قیامت میکند @raziolhossein
به خدا بعد  عروج تو پرم مى سوزد مادر من،تو نباشى، جگرم مى سوزد امنیّت داشتن ما همه از یُمن تو بود خانه با رفتن تو در نظرم می سوزد چه کنم با غم فقدان تو که می دانم بی تو قلب من و قلب پدرم می سوزد خواستی تاکه عبایش کفنت باشد و آه این خبر را به پیمبر -ببرم می سوزد همه دارایی تو خرجِ در اسلام شده پای بخشندگی ات دست کرم میسوزد میروی نیستی آن روز ببینی که چطور سرم آن لحظه که درپشت درم-میسوزد شعله آن قدر زیاد ست در آن هنگامه از نفس های پر آهم پسرم می سوزد ... سال ها می گذرد؛؛ کرببلا وقت غروب با همین شعله دل اهل حرم می سوزد @raziolhossein
دیگر زنی شبیه تو پیدا نمی شود چون تو کسی حبیبه طاها نمی شود بی مال تو که دین خدا پا نمی گرفت چون خیمه بی عمود که برپا نمی شود در عصمت همتراز تو مریم نمی شود در قدر هم ردیف تو حوا نمی شود در بین همسران نبی کس به غیر تو مادر برای حضرت زهرا نمی شود همواره گفته بود پیمبر : برای من دیگر کسی خدیجه کبری نمی شود کوری چشم عایشه و دار و دسته اش غیر از خدیجه مادرم اصلا نمی شود این منسب و مقام به دردی نمی خورد یار نبی که یاور مولا نمی شود @raziolhossein
نبوت را نگینی یا خدیجه شفاعت آفرینی یا خدیجه برایم مادری کن روز محشر تو اُم المؤمنینی یا خدیجه تو داری آنچنان حق عظیمی که در ایمان و دین ما سهیمی نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند مسلمانان همه داغ یتیمی نگاهت از غمی جانکاه می گفت ز صدها داغ با هر آه می گفت میان کوچه خالی بود جایت که زهرای تو «وا اُماه» می گفت @raziolhossein
به روی زندگی خویش پا گذاشته است قریش را به خداوند وا گذاشته است از آن زمان که مسلمان شده است جانش را دراختیار رسول خدا گذاشته است اگر چه سنگ به احمد زدند اما او به زخمهای پیمبر دوا گذاشته است قد خدیجه به پای پیمبرش خم شد اگر که دست به روی عصا گذاشته است دعا نکرد برای خودش دعایش را برای خانه همسایه ها گذاشته است تمام روز برای فقیر نان می پخت چقدر وقت برای گدا گذاشته است کریمه بود و کرم داشت و کرامت را برای ایل و تبارش بجا گذاشته است خدا چه دید در این زن که نام پاکش را خدیجه مادر خیر النسا گذاشته است مقدمات عروسی فاطمه با اوست کنار رخت عروسی حنا گذاشته است خدا اجازه نداده است بی کفن باشد برای دفن خدیجه عبا گذاشته است @raziolhossein
در وصف او باید قلم روی زمین باشد از شرم، دفتر را عرق روی جبین باشد باید که طبع شاعران دین مدار شهر وقف کسی باشد که عمرش وقف دین باشد سر خم نخواهد کرد اسلامی که در متنش تیغ علی با ثروتِ بانو عجین باشد پا در رکاب مدح آن  هستم که عمری را در خانه ی پیغمبر خاتم نگین باشد از هاجر و زمزم بپرسید این حقیقت را جز او کسی هم هست کوثر آفرین باشد؟ این خانه وقتی پایه اش احساس و احسان است باید که دامادش امام المتقین باشد از یار غار و دخترش که... بگذریم اصلا جز مادر زهرا چه کس یار امین باشد باید هم ام السارقینِ نام و منصب ها دنبال غصب اسم ام المومنین باشد در بسترش شد چشمهایش بس تر از یک داغ داغی که حرف لحظه های واپسین باشد یا در مدینه یا که شهر شام... قسمت بود در کوچه ها گرگی نشسته در کمین باشد @raziolhossein
زني كه خواست مردش"رَحمةٌ للعالمين"باشد سزاوار ست در القابَـــش "أمُّ المؤمنين"باشد مُحمّد در حرا مبعوث شد امّا قرار اين بود از اوّل خانه ي پُر بركت او مَهـدِ دين باشد (خديجه) ذكرِ لبهاي محمّد بود و اين يعني چِقدر اين اِسمِ زيبا مي تواند دلنشين باشد "لغت نامه"نوشته معني اش را"اَبرِباران زا" كه نام نامي اش بابَركت و رحمت قرين باشد اَمانت بود نور فاطمه در باطنش ، آري "اَمينه"مي تواند مادر"بنتُ الأمين" باشد ازاين مادر كه كوثر پرورانده دامن پاكش تَوقّع مي رود تا حشر عصمت آفرين باشد قسم بر وصله هاي چادر زهراي مظلومه نخي از ريشه هاي چادرش حَبلُ المتين باشد شهادت مي دهد حكّاك،زهرادوست مي دارد -عقيقي را كه نام مادرش ، نقشِ نگين باشد تنم جاي كفن در حُلّه اي از نور مي خوابد اگر مُهر غلامـي اش مرا نقش جبين باشد براي مريم عذرا چه فخري برتر از اينكه به رضوان باخديجه همكلام وهمنشين باشد اگرچه سالها پيش از غدير از اين جهان رفته شهادت داده كه حيدر اميرالؤمنين باشد شبيهِ مادرش،زهرامصيبت ديده ي طفل است رُباب از خرمِن داغِ خديجه خوشه چين باشد خديجه رفته،چون مادر ندارد تاب اين راكه ببيند در جواني دخترش نقش زمين باشد خدايا چادري كه يادگار مادر زهراست نبايد زير دست و پاي نامردي لعين باشد @raziolhossein
و  هر حرف و حدیثی  آیه ی قرآن نخواهد شد زنی غیر از خدیجه اسوه ی  ایمان  نخواهد شد محمّد  خوب می داند  به جز  این  آسمان بانو کسی دورِ سرش اینگونه سرگردان نخواهد شد به جز او هیچ امّ المومِنینی نیست در این شهر به جز او هیچکس همصحبتِ باران نخواهد شد اگر چه خنده اش صلح است امّا اخمِ او طوفان و حتّی  لحظه ای با کفر هم پیمان  نخواهد شد خدیجه خوب می داند رسالت بی ولایت نیست که آن از این جدا و  این جدا از آن نخواهد شد کویرِ خشک ، قوم و خویشِ دریا نیست ای مردم که شیطان زاده  هرگز  همسرِ قرآن  نخواهد شد نه...هر افسانه ای همخانه ی وحیِ الهی نیست به اجبار آنکه  اسلام آورد  سَلمان  نخواهد شد علی همبازیِ  یک کودکِ مظلوم می گردد ولی بازیچه ی پیراهنِ عُثمان  نخواهد شد جمل هنگامِ برگشت از جمل میگفت با حسرت : علی مرعوبِ نام  و نسبت  و عنوان نخواهد شد @raziolhossein
بیخود نبی برای کسی پا نمی شود بیجا محبتت به دلش جا نمی شود تو مادر زلال ترین ها خدیجه ای با هیچ واژه اسم تو معنا نمی شود از درک جایگاه تو این سینه عاجز است این کاسه ها به وسعت دریا نمی شود مال و منال داشتن تو بهانه بود قدر وفای تو که به اینها نمی شود هر همسری که همدم و غمخوار و یار نیست هر مادری که مادر زهرا نمی شود این الخدیجه گفت نبی تا نشان دهد حتی کسی شبیه تو پیدا نمی شود چندین کفن برای تو آماده می شود میخواستم که بگذرم اما نمی شود گویا کسی به فکر کفن نیست کربلا مادر بزرگ جای تو خالی ست کربلا @raziolhossein
ای نور در شب تار  یا حضرت خدیجه مهر سپهر دوار   یا حضرت خدیجه بر تو سلام جبریل  بر تو سلام احمد بر تو سلام دادار    یا حضرت خدیجه ای بانوی بهشتی  از دامن زلالت کوثر شده پدیدار   یا حضرت خدیجه در مادران امت   آن گوهری که خاتم یاد تو بود بسیار  یا حضرت خدیجه مکه گواه باشد   در یتیم او را تنها تویی خریدار   یا حضرت خدیجه غار حرا چهل شب   طعم محبتت را بر لب نمود اظهار  یا حضرت خدیجه پیراهن گل سرخ   جای کفن به تن کن ای روح سبز گلزار    یا حضرت خدیجه سالی که رخت بستی   کعبه شده سیه پوش مکه شده عزادار  یا حضرت خدیجه نوحه سرا علی و   افلاک سینه زن شد چشم نبی است خونبار  یا حضرت خدیجه جای تو بود خالی  شد دختر تو مادر در بین درب و دیوار  یا حضرت خدیجه جای تو بود خالی   که فضه را صدا زد خون ریخت چشم مسمار  یا حضرت خدیجه @raziolhossein
تو را می خواست تا در همسرانش بهترین باشی برای خاتمِ پیغمبری نقش نگین باشی خدایت انتخابت کرد تا ای مادر هستی برای چشمه ی کوثر، بهشتی در زمین باشی خدا هرشب برایت می فرستد تهنیت هایی که در تنهایی ات هم صحبت روح الامین باشی تو در اسلام و در ایمان و در عشق اولین بودی زنی مثل تو دیگر نیست یعنی آخرین باشی برای طعنه ی کفار در اوج نداری ها تو باید پاسخ دندان شکن در آستین باشی تو از معروفِ تجاری ولی در شعب بیماری فداکار آنچنان بودی، وفادار اینچنین باشی علی تنها علی باید امیر المؤمنین باشد و تنها تو سزاواری که ام المؤمنین باشی @raziolhossein
ای بانویی که زنده شد عصمت زنام تو پیک خداست حامل عرض سلام تو  ای  آفتاب لم یزلی  همنشین تان ای کوثر بهشت نبی هم کلام تو  بیت الحرام معتکف مسجد شماست غار حراست چله نشین طعام تو پیراهن رسول کفن شد که گل کند تا روز حشر عطر نبی در مشام تو   ای سید زنان بهشتی که میگریست چشمان سید الشهدا در مقام تو سال عزاست چون تو به پرواز میرسی ای مطلع غم همه حسن ختام تو [ تا بر فراز ماذنه ها نام مصطفی است ثبت است بر جریده عالم دوام تو]   سید الشهدا منظور حضرت حمزه سلام الله علیه است @raziolhossein
عزای حضرت حوا   عزای هاجر شد عزای مریم عذرا  عزای کوثر شد بگو به کعبه لباس سیاه بر تن کن بگو به مکه  که چشم تو تا ابد تر شد به جبرئیل بگو  آیه  آیه  نوحه کند که نوحه خوان مصیبت ، خود پیمبر شد غبار غصه بر آئینه ی رسول نشست و سر به جیب عزا ذوالفقار حیدر شد دل نبی که شکست از غم ابوطالب غمی رسید که این داغ دو برابر شد چه روزها که زنان قریش طعنه زدند به دختری که به در یتیم همسر شد میان آنهمه تکذیب شهر ایمان داشت زدند سنگ ، اگر بر رسول ، سنگر شد شد اولین زن تاریخ که گل اسلام به عطر اشهد توحید او معطر شد تمام هستی خود داد تا به لطف خدا به مادر همه ی اهل بیت مادر شد نبود تا که ببیند عروسی زهرا چقدر غربت بی مادری فزونتر شد نبود تا که ببیند چه زود یاس بهشت به رنگ سرخ شهادت رسید و پرپر شد نبود تا که ببیند شهید دختر او میان آتش دیوار و آتش در شد نبود تا که ببیند ز ضربه های غلاف کبود بازوی آن بضعه ی پبمبر شد نبود تا که ببیند چو لاله غرق به خون گلوی تشنه ی شبیر و لعل شبر شد نبود تا که ببیند که بوسه گاه رسول میان گودی خون بوسه گاه خنجر شد نبود تا که ببیند ز تیر حرمله ها چگونه غرق تبسم علی اصغر شد کنار تربت او آفتاب میسوزد کسی که بر سر اسلام سایه گستر شد اگرچه دور، از آن تربتم ، ولی دل من کنار قبر غریبانه اش کبوتر شد @raziolhossein
تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید حجاب و عصمت و تقوی به دور تو گردید تو آن زنی که خداوند انتخابت کرد فروغ مهر پیمبر به خانه ات تابید تو آن زنی که ز پاکی میان اهل قریش طلوع  زهره ی زهرا  ز دامن تو دمید تو آن زنی که مسلمان شدی نخستین روز سلام بر تو ز خالق  ز جبرییل  رسید تمام هستی تو هدیه گشت بر اسلام خدا تمامی اسلام را به تو بخشید نمانده است بجز آه در بساطت اگر کفن برای تو گردید جامه ی خورشید قسم به اشک پیمبر قسم به عام الحزن که چشم ابر همیشه ز داغ تو بارید @raziolhossein
جز نوای عشق هرگز نیست شوری در سرش او که سرتا پا شده محو صفات دلبرش شد مسلمانِ نگاه رحمه للعالمین قبل از آنیکه بخواند آیه ای پیغمبرش شان او بنگر، سلام از ذات حق می آورَد تا که از معراج می آید به خانه همسرش هرچه زن های عرب زخم زبانش میزدند بیشتر از قبل ها میشد به احمد باورش میرود اسلام تا اوج آن زمان که میشود ثروت بانو و تیغ مرتضی بال و پرش اشهد انَّ علی را گفته چون قبل از غدیر اسوه ی عالم شد ایمان ولایت محورش پاک تر از او نبوده پس خدا میخواسته پرورش یابَد درآغوش خدیجه  کوثرش مادر زهراست ام المومنین، شاعر بگو کوری چشم تمام دشمنان ابترش تا قیامت زیر دین مادری هستیم که مادری کرده برای اهل عالم دخترش @raziolhossein
دلم می خواست امشب اشک چشمم را خبر می کرد دلم می خواست دستم خاک عالم را به سر می کرد دلم میخواست پایم امشب از ماندن حذر می کرد به قبرستان دلگیر ابوطالب گذر می کرد دلم می خواست خیس از گریه های ابرها باشم دلم می خواست امشب زائر آن قبرها باشم بهشتی بازهم از از جنس خاکی نازنین آنجاست مزار پاره های قلب ختم المرسلین آنجاست یقینا قطعه ای از جنت حق در زمین آنجاست چرا که مرقد خاکی ام المومنین آنجاست شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را سلام ای مادر اسلام ای خانوم ای بانو سلام ای بیقرارت چارده معصوم ای بانو سلام ای سنگ خارا در کفت چون موم ای بانو سلام ای مظهر یا حی و یا قیوم ای بانو تو حیی، زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است قدم هایت ندیده هیچ گاه از پا نشستن را نکردی صرف، ای سرو سهی فعل شکستن را چگونه می توان فهمید اینسان چشم بستن را به سودای یتیم مکه از دنیا گسستن را برای تاجری چون تو که در مکه سرآمد بود همه دیدند که سرمایه ات عشق محمد بود الا یا کاشف الکرب محمد سیب لبخندت سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت جز اینکه خواجه ی لولاک، احمد همسرت باشد گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد الا ای یاد تو آرامش پیغمبر مکه الا ای ترتبت تو قبله گاه دیگر مکه الا ای سایه ی دست کریمت بر سر مکه یتیمان تو از راه آمدند ای مادر مکه قرار دل! دلم را عاری از هر بیقراری کن کریمه! باز مهمان آمده پس سفره داری کن میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت پر از فریاد بی تابی ست بر لب های خاموشت صدای گریه ای گویا طنین افکنده در گوشت ببین زهراست که بی تاب افتاده در آغوشت نگاهت حس تلخ لحظه های واپسین دارد وصیت هایت امشب حرف هایی آتشین دارد گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی و داری خانه ای با آتش بسیار می بینی کسی را آشنا بین در و دیوار می بینی میان پهلوی گل تیزی یک خار می بینی ببین که دست های تازیانه می رود سویش همینکه دخترت افتاد در افتاد بر رویش @raziolhossein
تا زنده بود از رخ احمد غبار ریخت هر لحظه بر خزان غم او بهار ریخت باران هر تبسم او قلع و قمع کرد هر آتشی که صاعقهٔ روزگار ریخت با دست جبر ، مادر زهرا لقب گرفت پای نبی که ثروتِ بااختیار ریخت در هر نبرد ، ذکر لبش یا خدیجه بود برقی که از لب دو دم ذوالفقار ریخت آن قدر ذکر خیر برای رسول شد تیری به چشم دختر اهل فرار ریخت محصول اوست اشک فراقی که سالها زاری کنان به چهرهٔ چشم انتظار ریخت مدیون روضه های پسرهای فاطمه است هر رحمتی که بر سر هر روزه دار ریخت @raziolhossein
ركاب آفرينش را درخشنده نگين هستي چه بايد گفت وقتي با پيمبر همنشين هستي سري از مريم و آسيه و حوا و هاجر هم از اهل آسمان هائي كه مهمان زمين هستي وجود اطهرت لبريز شد از عشق پيغمبر پناه بي بديل رحمه و للعالمين هستي از آن سو همسر احمد از اين سو مادر زهرا عجب هم كفو آن هستي عجب معشوق اين هستي تو بيعت با علي را بر خودت دانسته اي واجب يقينأ كه مسلمان اميرالمومنين هستي همه دارائي ات را ريختي در پاي پيغمبر يكي از دو ستون اصلي ياري دين هستي به تو نازل شده قرآن خلاصه در سه تا آيه مقام از اين فراتر كه تو كوثرآفرين هستي به القاب تو ام المفسدين چشم طمع دارد حسادت ميكند بر تو كه ام المومنين هستي @raziolhossein
اسلام را هر جور می‌شد یاوری کردی همراه پیغمبر شدی و رهبری کردی مهرت نه تنها در دل پیغمبر افتاده بلکه تو حتی از خدا هم دلبری کردی خیلی سر غم‌های احمد خون دل خوردی خیلی برای همسر خود همسری کردی سرمایه‌ات را در تجارت با خدا دادی در این تجارت سود خیلی بهتری کردی اموال تو از مشرکین عبد خدا می‌ساخت از بس که بخشیدی و بنده‌پروری کردی جبریل وقتی که سلامت می‌کند یعنی... مانند پیغمبر تو هم پیغمبری کردی تو کیستی با تو پیمبر مشورت می‌کرد؟ چه خوب بین حق و باطل داوری کردی هرجا که دیدی ظلمت و تاریکی کفر است با نور ایمان خودت روشنگری کردی کار تو خانه‌داریِ در خانه وحی است آیات قرآن را تو پس جمع‌آوری کردی از هر زنی از هر نظر سر بوده‌ای خانم در بین زن‌های دو عالم سروری کردی بانو تو ام‌المومنین هستی و در حقِ... حتی امیرالمؤمنین هم مادری کردی ما قدر کارَت را در این دنیا نمی‌فهمیم محشر مشخص می‌شود چه محشری کردی @raziolhossein
اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت آن بانویی که یکسره عشق پیمبر است آری خدیجه است که امشب به بستر است یک سوره بیش نیست به قرآن سینه اش آن سورهٔ سه آیه مگر غیر کوثر است؟ بانو چه می کشید ز غم های دخترش آنجا که حد فاصل دیوار تا در است بیچاره فاطمه به که گوید ز غصه اش سنگ صبور دختر غمدیده مادر است رنگ از رخ خدیجه به بستر پریده است امشب مسیر روضه به کوچه رسیده است @raziolhossein
سلام ما به تو ای مادر بهشت رسول که پرورش به روی دامن تو یافت بتول ملائک‌اند به مدحت در آسمان مشغول امین وحی حقت کرده بر سلام نزول سـلام ذات خـداوند و چارده معصوم به تو که بوده مقامت همیشه نامعلوم درود باد به روح و سلام بر تن تو حجاب نور و دعای رسول، جوشن تو بهشت وحی خداوندگار، گلشن تو محیط پرورش فاطمه است دامن تو به جز تو در غم و اندوه، یار احمد کیست؟ به غیـر تـو صـدف گوهـر محمّد کیست؟ خدای را به خدا لایق درودی تو به یاری نبی آغوش خود گشودی تو دل از رسول خدا همچنان ربودی تو تمام لشکر ختم رسل تو بودی تو تو سینه را سپر سنگ دشمنان کردی به حفظ جـان محمّد نثار جان کردی تو بهترین زن روی زمینی ای مادر تو در جلال، جلال‌آفرینی ای مادر تو مام همسر حبل‌المتینی‌ ای مادر تو مادر همه مؤمنینی ای مادر گل رسول خدایی و گل کجا تو کجا؟ زنـان دیگـر ختم رسل کجا تو کجا؟ تو آسمان فروزان یازده قمری تو از زنان همه انبیا به رتبه‌ سری هرآنچه وصف تو خوبان کنند خوب‌تری زنان ختم رسل دیگرند و تو دگری مگـر نگفت نبـی بیـن همسـرانش بسـی که بهر من چو خدیجه نبود و نیست کسی به جز خدا و نبی مدح تو نشاید گفت تـو را چـو فاطمـه ام‌الائمه باید گفت تو مادر همه سادات عالمی بانو! تو نور چشم رسول مکرمی بانو! تو به ز هاجر و سارا و مریمی بانو! دوازده گهر نور را یمی بانو! خدای را به دعا و نیاز می‌خواندی نزول وحی نبود و نماز می‌خواندی سلام بر تو و اشک و دعا و زمزمه‌ات سلام بر تو و روح بلند فاطمه‌ات فروغ وحی عیان بود از مکالمه‌ات هزار عایشه کم از کنیز خادمه‌ات همیشه شیفته خصلت و صفاتت بود که سال حزن رسول خدا وفاتت بود هنوز بوی خدا می‌دمد ز پیرهنت دمی که روح تو پرواز کرد از بدنت زهی جلال سلام خدا به جان و تنت که از بهشت فرستاد ذات حق، کفنت گرفتـم آنکـه ز کوثـر دهـان خود شویم مرا چه زهره که اوصاف چون تو را گویم وفات تو نبود کم ز صبح میلادت سلام بر تو و آباء پاک و اولادت به شأن تو که بود رتبه  خدادادت همین بس است که مولا علی‌ست دامادت امین وحی، سلامت به احمد آورده که جز تو فاطمه را بر محمد آورده؟ که جز تو آورد از بهر مصطفی زهرا؟ که جز تو دختر او هست زینب‌کبری؟ که جز تو قابله‌اش بوده مریم عذرا؟ که جز تو شد سپر جان خواج? دوسرا؟ تویی که در رحمت فاطمه سخن می‌گفت سخـن ز سـر خداونـد ذوالمنـن می‌گفت به آن خدا که جهان وجود را آراست به آن علی که پس از مصطفی به ما مولاست به فاطمه که به غیر از خدا ندید و نخواست که زائر تو همان زائر رسول خداست چو در ثنای تو گیرد به دست خویش، قلم ز خـود گذشتـه و پـرواز می‌کند «میثم» @raziolhossein
در همنشینی با نبی دیدی کمالت را جَلَّ جَلالُ رَبی اوصاف جلالت را تا اینکه شانت را بیارد بیشتر پائین از عمد بالا برده دشمن سن و سالت را سود زیادی بردی از سرمایه ات وقتی خرج محبت کرده ای مال و منالت را وقتی شدی مادر برای حضرت زهرا گویا تو کامل کرده ای حق رسالت را قرآن برای فهم زهرا سوره ای آورد تا جا بیندازد مثال بی مثالت را تکمیل شد ایمان تو با مرتضی،یعنی تا عرش بردی با علی نور جمالت را با سینزده تا علّت روشن خدا را شکر دیدی ثمر بخشیدن مال حلالت را جبران اینکه زیر بار دردها بودی پروردگارت هم گرفته زیر بالت را پرسیده ای از همسرت راضی شدی از من با گریه پاسخ داد پیغمبر سوالت را غیر از کفن سهمت عبای مصطفی چون شد کرب و بلائی دید دنیا حس و حالت را @raziolhossein
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از  اینها فراتر داشت پر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشت زنان از بی حجابی ها سر تسلیم افکنده.... ولی کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت بزرگان عرب رایک به یک دیروز پس میزد که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت زمانی که همه خورشید را تکذیب میکردند خدیجه، چشم های مصطفی را خوب باور داشت میان قوم خود شان و مقام او فراوان بود ولیکن با پیمبر عزتی چندین برابر داشت نبی افلاک را می دید از غار حرا اما جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند شکوه این سه تن باهم هزار الله اکبر داشت کنار مرتضی دین خدا را حفظ میکرده که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت دوبازوی پیمبر بی گمان از جنس هم بودند خدیجه چون علی را داشت درواقع برادر داشت لبالب بود از قران و آن روزی که مادر شد به جای طفل در آغوش خود آیات کوثر داشت همینجا میشود بر پاکی دامان او پی برد فقط این زن وجودی لایق  زهرای اطهر داشت علی داماد او شد کاش بود آن روز را می دید که زهرا در نبود مادر خود دیده ای تر داشت خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت حسن روز جمل بی شک به یاد مادرش افتاد به یاد خاطراتی که مروری زجر آور داشت کمک میخواست پشت در صدا زد خادم خود را فدای فضه اما فاطمه ای کاش مادر داشت... @raziolhossein
از اهل مکه کینه ی بسیار دیده ای هم شانه با پیمبرت ازار دیده ای در بذل جان و مال خودت کم نزاشتی در راه دین اهانت اغیار دیده ای زخم زبان به حد فراوان شنیده ای جان مرا همیشه گرفتار دیده ای با این وجود خانه ی تو بیت امن بود در بین خانه حمله ی کفار دیده ای؟ همسایه از صدای تو شاکی نمی شود زخم زبان به مرد عزادار دیده ای؟ از دوستان کنایه به جانت خریده ای؟ لبخند زهردار به بیمار دیده ای؟ اتش به جای تسلیت ایا شنیده ای؟ حوریه بین یک در و دیوار دیده ای؟ وقتی که غنچه ی تو زمان رسیدن است جای کمک حرارت مسمار دیده ای؟ @raziolhossein
سرلوحه ايمان وامان است خديجه سرمشق ره حق طلبان است خديجه بانوي حرمخانه وحي نبوي اوست درچشم نبي گوهر جان است خديجه گنجينه پُرگوهر تقوا و شرافت آئينه توحيد نشان است خديجه سرچشمه فضل وكرم وبخشش واحسان برجمله ايثارگران است خديجه سرسبزترين سرو سرافراز فضيلت درفصل بهاران وخزان است خديجه درگلشن ارزنده توحيد پرستي چون كوثرجوشنده روان است خديجه گرفاطمه اش بانوي زن هاي بهشتي است نوردل گل های جنان است خديجه پيداست شب آخرعمرش ، ز نگاهش برفاطمه خود نگران است خديجه درحسرت بي مادري فاطمه خويش آزرده دل و اشك فشان است خديجه آمد كفن ازسوي خداوند برايش محبوب خداوند جهان است خديجه قدرش به خدا هيچ نيايد ز "وفایی" زيرا كه فراتر ز بيان است خديجه @raziolhossein
حیا در چشمهایش بود غیرت داشت همت داشت چنان آسیه و هاجر چنان مریم نجابت داشت لباس کهنه میپوشید روی خاک میخوابید تماما خرج دین میکرد هرچه مال و مکنت داشت تجارتخانه های مکه از اموال او پر بود ولی او با خدای خود فقط میل تجارت داشت بجای مرغ بریان دانه ی خرما غذایش بود به رعیت ها شباهت داشت ان بانو که رعیت داشت وجودش را فدای راه حق میکرد بی وقفه برایش پیشرفت دین همیشه ارجحیت داشت گواهی میدهد شعب ابیطالب به ایثارش گواهی میدهد این شیربانو استقامت داشت چه ایمانی چه اخلاصی که بین بستر مرگش خدیجه از رسول الله احساس خجالت داشت کفن برتن نکرد و با لباس پاره ای پر زد عجب این لحظه آخر به اربابم شباهت داشت @raziolhossein
به زبان‌بریده کجا رسد صفتی به مدح و ثنای او که خداش هرچه طلب کند به کمال داده برای او ز زبان خاتم مرسلین همه وقت کرده دعای او صلوات آدم و خاتم آمده‌ است جمله صلای او چه زنی‌ست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او شده‌است جاذب لطف حق ، چو به مهر ذرّه‌ی لاحقه نرسد به جلوه‌ی نوری‌اش رشحات ظلمت زاهقه چه کلیمه‌ای‌ که دهد بیان ز عدم در انفس ناطقه چه زجاجه‌ای‌ست که از خودش بدمد لوامع مُشرقه ملکوت و ملک خدای را به عیان رسانده ضیای او چه غمش هر آنکه شفیعه‌اش بشود به محشر داهشه به مقام خلد برینی‌اش نه منازعه نه مناقشه نگرفته‌اند مقام او به معاجله به مهامشه به خدا که زَهره‌ی قرب او نه به حفصه هست و نه عایشه که نشیند از ره غدر و کین به دل رسول به جای او سخن از کسی شده در میان که نبی‌ست گرم ستودنش مَلِک‌ست قاری فضل او، مَلَک‌ست محو سرودنش عدم‌ست زاده‌ی بود او و وجود طفل نبودنش ‌که شده‌ست بسته به نور حق همه صبح دیده گشودنش حسن‌ست شمس مضیّ او و حسین بدر دجای او به خدا که دار و ندار او بدهد نشان ز عدالتش احدی نبوده ز مکّیان به نجابتش به اصالتش احدی نجسته مشابهش احدی ندیده جلالتش چو گشود خاتم مرسلین دو لب از برای رسالتش چه زنی به غیر خدیجه گفت بلی به دین و ندای او چه زنی‌ست مادر فاطمه، چه زنی‌ست همسر مصطفی که به همرهی، که به همسری، شده نیم دیگر مصطفی نه به مال بلکه به جان خود شده یار و یاور مصطفی که مناقبش شده بازگو ز لب پیمبر مصطفی متراکم آمده خیرها به چهارگوش سرای او به گره‌گشایی لطف او نه مقیَّدی نه مقیِّدی شده لحظه‌لحظه‌ی بودنش جلوات عزّ مُمَجِّدی نرود مواصف جود او به خفا ز جور معتمدی چو نباشد آیه‌ی سلم او چه مطهَّری چه موحِّدی؟ مگر اینکه خلق دعا کند به طراز قبله‌نمای او چو نماز او بشود حکم نبود مصلّی دیگری به خدا نگویم الی الابد سخن از تولّی دیگری که دهد موالی همسرش به نبی تسلّی دیگری چو صفات و ذات جلال حق بدهد تجلّی دیگری شده مهر و ماه نشانه‌ای ز فروغ جود و سخای او به ازل چو آینه‌ی «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی به مطاوعت ز مقام او چو رسول گفته‌ام از بلی چو گشود احمد مصطفی در سرّ مصحف منجلی به خدا که غیر خدیجه‌اش به خدا قسم به جز از علی نشده‌ست مطلع آدمی ز رموز غار حرای او صفت کمال خدیجه را چه به شعر ناقص همچو من که چهارده دم کبریا به مدیحه‌اش شده در سخن ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاةِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن همه ساله کرده ز تعزیت به برش لباس عزای او؟ @raziolhossein
وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ مَمْدُوداً عَلَي الْمُغْتَسَلِ يُقَلِّبُنِي (يُغَسِّلُنِي) صَالِحُ جِيرَتِي  یا رب به من بی کس و‌مسکین إرحم در موقع غسل و کفن و تدفین إرحم آن لحظه که دوستان تکانم بدهند در لحظه ی جانگداز تلقین إرحم @raziolhossein