#حضرت_زینب_شهادت
بود آخرین لحظه عمر من
الاشام غم با تو گویم سخن
چه خوش بود آیین غمخواریت
ز آل علی میهمان داریت
دگر جانم از غصه بر لب رسید
گذشت آنچه از تو به زینب رسید
خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوی و بازارها
خداحافظ ای شاهد جنگ ها
خداحافظ ای بارش سنگ ها
خداحافظ ای شهر رنج و بلا
خداحافظ ای چوب و طشت طلا
خداحافظ ای قصه بزم می
خداحافظ ای رأس بالای نی
خداحافظ ای اشک جمّازه ها
خداحافظ ای زیب دروازه ها
خداحافظ ای شهر دشنام ها
خداحافظ ای کوچه ها، بام ها
خداحافظ ای سنگ خون و جبین
خداحافظ ای سیدالساجدین
خداحافظ ای رنج ها، دردها
خداحافظ ای خاک ها، گردها
خداحافظ ای ناقة بی جهاز
خداحافظ ای اختران حجاز
خداحافظ ای خاک ویران سرا
خداحافظ ای آل خیرالورا
خداحافظ ای خردسال اسیر
خداحافظ ای چار ساله صغیر
خداحافظ ای یاس نیلی شده
یتیم نوازش به سیلی شده
همین جا خودم دیدم از خون خضاب
سر نیزه ها هجده آفتاب
همین جا کنارم نی و دف زدند
به دیدار هیجده گلم صف زدند
همین جا دلم شد ز غم چاک چاک
که خورشیدم افتاده بر روی خاک
همین جا به زخمم نمک می زدند
عزیز دلم را کتک می زدند
همین جا به فرقم عدو خاک ریخت
به روی گلم خاک و خاشاک ریخت
همین جا ز غم جان من خسته بود
که ده تن به یک ریسمان بسته بود
همین جا ز غم بود جان بر لبم
که بنشسته طی شد نماز شبم
همین جا به ما خصم دشنام داد
حسین مرا خارجی نام داد
همین جا دو چشمم ز خون تر شده
که یاسم به ویرانه پرپر شده
همین جا به ویرانه بلبل گریست
غریبانه بر غربت گل گریست
همین جا ز غم جانم آمد به لب
که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب
دریغا که آن گوهر پاک رفت
چو زهرا غریبانه در خاک رفت
الا ای همه نسل ها بعد من
بگویید از قول من این سخن
که زینب بدین کوه اندوه و درد
به موج بلا چون علی صبر کرد
خدا داند و غصه های دلش
که داغ حسینش بود قاتلش
مرا یک جهان درد و داغ و غم است
که توصیف آن بر لب میثم است
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
#دوبیتی
نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سر پیراهن تو جنگ بوده
الهی خواهرت زینب بمیرد
که انگشتر به دستت تنگ بوده
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_زینب_شهادت
ما همه نوکر دربار حسین و زینب
نسل در نسل بدهکار حسین و زینب
همه پشت سر انصار حسین و زینب
الگوی ماست علمدار حسین و زینب
نام ما سینه زن طایفه ای بی همتاست
کربلا، زینبیه ، کعبه و میخانه ی ماست
ما که هستیم سیه پوش عزای زینب
کاش یک روز بمیریم به پای زینب
روز و شب عادت ما گریه برای زینب
هر چه شادی است در عالم به فدای زینب
ما عزادار ولی تا به ابد دلشادیم
در غم عمه سادات جوانی دادیم
وای از آن روز که شد بی کس و یاور زینب
ماند تنها وسط آن همه لشکر زینب
لب گودال ، غریبی ، تن بی سر ، زینب
خیره بر پیکر زخمی برادر زینب
زیر لب فاطمه یا فاطمه با خود می خواند
آن همه نیزه و شمشیر تنش را لرزاند
غم او گفتنش حتی به اشاره سخت است
ماجرای بدنی غرق ستاره سخت است
به خدا بوسه زدن بر رگ پاره سخت است
سخن از مرکب ده مرد سواره سخت است
داشت می سوخت همه ارض و سما واویلا
یک زن و این همه اندوه و بلا واویلا
روز و شب داشت ازین رسم زمانه گله ها
دختر فاطمه شد همسفر حرمله ها
وای از خواندن روضه وسط هلهله ها
آه ، بی حرمتی کعب نی و سلسله ها
وای از آتش اشرار که سوزاند پرش
وسط کوچه و بازار شکستند سرش
وای از خون دل و اشک مدام و زینب
وای از آن همه سنگ لب بام و زینب
خیزران ، تشت طلا ، بزم حرام و زینب
وای از قصه ویرانه ی شام و زینب
دردها دارد و نشنیده کسی فریادش
تا ابد داغ رقیه نرود از یادش
دم رفتن چه قدر غم به دلش جا دارد
قامتی خم شده چون حضرت زهرا دارد
گله پشت گله از مردم دنیا دارد
به بغل پیرهن کهنه آقا دارد
وقت مهمان شدنش پیش حسین و حسن است
گفت لبیک حسین چشم ازین دنیا بست
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
#دوبیتی
کائنات افتادهی دام علی است
خضر، خود لبتشنهی جام علی است
نام مولا زینت عرش است اگر
نام زینب، زینت نام علی است
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
روی حسین، مهر دلآرای زینب است
مـوی حسین، لیلۀ اسـرای زینب است
زیباتریــن مطـاع بــه بـازار روز حشر
در نـزد اهـلبیت، تـولای زینب است
دارالزیــاره و حــرم قـدس کبریاست
هر سینهای که طور تجلای زینب است
دوزخ تنـم بسـوزد اگـر غیـر از ایـن بوَد
نـقش بهشت، جای کف پای زینب است
نامـی کـه مـیبرد همـهجا دل ز پنجتن
بـاور کنیـد، نــام دلآرای زینـب است
در روز حشــر، آینــۀ نـــور مــیشود
پروندهای که پای وی امضای زینب است
گـر در خرابــه خُفـت، نکاهـد مقـام او
چون سینۀرسولِ خدا جای زینب است
جبـرانِ جـای خــالی، زهرا کنـد علی
او را نظاره تا که به سیمای زینب است
بگشـوده دست، بهـر قنـوت نمـاز شب
نام حسین بـر روی لبهای زینب است
خــون حسیــن یافــت بقـا از خطابـهاش
دیــن سرفــرازِ همـت والای زینـب است
!شبهای بیحسین که ذکرش بوَد حسین
شبهـای قـدر و لیلۀ احیـای زینب است
رأس حسین: طــور تجـلا بـه نــوک نی
بــازار کوفـه: سینـۀ سینـای زینب است
"یک بوسه مثـل بوسۀ پرمهـر فاطمه
بــر حنجــر بریـده، تمنـای زینب است
چــون جــای تازیانــه بــر انــدام مــادرش
آثــار کعــب نیــزه بــه اعضـای زینب است
وقتــی کنــار طشـت طــلا ایستــاده است
چشـم حسیـن بــر قــد و بالای زینب است
دشنام و خنده و کف و خاشاک و خاک و سنگ
در شــام و کوفــه بهــر تســلای زینب است
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
روز وشب از غم تو اشک فشانم چه کنم
روح من پر زده ،ای روح و روانم چه کنم
کوه صبرم ولی از غصه تو آب شدم
کربلا برده همه تاب و توانم چه کنم
من گل گلشن زهرا و علی بودم لیک
دست بیداد چنین کرده خزانم چه کنم
داغ عباس و علی اکبر و قاسم یک سو
از غم کودک شش ماهه ندانم چه کنم
از همان لحظه که گفتی جگرم می سوزد
گشته پیوسته دگر آه و فغانم چه کنم
تا قیامت خجل از مادر خود فاطمه ام
نشد آخر به لبت آب رسانم چه کنم
کاش می شد که به یاد بدن عریانت
زیر این تابش خورشید بمانم چه کنم
نگهت از ته گودال مرا کشت حسین
از نگاه تو هنوزم نگرانم چه کنم
کاش می شد به سر خاک تو مانند رباب
بهر تو روضه گودال بخوانم چه کنم
بین غمهای دلم هیچ کجا شام نشد
رقص پای سر تو برده امانم چه کنم
داغ زهرای سه ساله به خدا پیرم کرد
شاهدم گشته همین قد کمانم چه کنم
سر تو ، طشت طلا، چوب جفا، بزم شراب
این همه داغ نشسته است به جانم چه کنم
یک زن و این همه غم، چشم فلک حیران است
چه کنم مادر غمهای جهانم چه کنم
بهرم آماده کن امشب کفن ، ای بی کفنم
که دگر رهسپر باغ جنانم چه کنم
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
یا که بیا تا زندگی از سر بگیرم
یا با تماشای سر تو پر بگیرم
خواهم تو را بار دگر در بر بگیرم
یک بوسه از آن نازنین حنجر بگیرم
بعد از تو گشته خون جگر بیچاره زینب
ای کهنه پیراهن تو دیدی بی پناهش
همراه او کردی سفر تاقتلگاهش
اخر چرا گشتی رفیق نیمه راهش
رفتی نگفتی گر کند عریان نگاهش
جان میدهد با یک نظر بیچاره زینب
ای آفتاب از تو گله دارم سر او
دیدی پر از زخم است از پاتا سر او
تو از چه تابیدی دگر بر پیکر او
آتش زدی بر قلب زار خواهراو
قلبم زجسمش پاره تر بیچاره زینب
ای آب الهی خون شوی همچون دل ما
آواره گردی تا ابد صحرا به صحرا
بودند دیو و دد همه سیراب اما
در پیش مهر مادرش فرزند زهرا
از تشنگی زد بال و پر بیچاره زینب
هر گز کسی چون من تن بی سر ندیده
بیش از ستاره زخم بر پیکر ندیده
بر گرد یک تن آن همه لشکر ندیده
با چشم خود خنجر روی حنجر ندیده
زدم دو دست خود به سر بیچاره زینب
تنهایی ات در بین آن صحرا مرا کشت
سوز صدایت بین دشمنها مرا کشت
آن جسم مانده زیر دست و پا مرا کشت
بانگ غریب مادر زهرا مرا کشت
از مادرت بیچاره تر بیچاره زینب
چون تو کسی بی یار وبی یاور نگشته
پنهان به زیر نیزه و خنجر نگشته
در پیش چشم خواهرش بی سر نگشته
گفتی که بر گردم به خیمه بر نگشته
راست به نی شد جلوه گر بیچاره زینب
این نا مسلمانان چه بی اندازه پستند
گفتم که بعد از کشتنت از پا نشستند
تازه به اسب خویش نعل تازه بستند
چون استخوان سینه ات قلبم شکستند
کشتند مرا آن ده نفر بیچاره زینب
یک دم غروب کربلا یادم نرفته
سر ها به روی نیزه ها یادم نرفته
آتش میان خیمه ها یادم نرفته
سیلی و روی بچه ها یادم نرفته
چون خیمه بودم شعله ور بیچاره زینب
میسوخت همچون خیمه هایت قلب زارم
گفتم که باطفلان به صحرا سر گذارم
دیدم میان خیمه یک بیمار دارم
اما چسان اورا زخیمه در بیارم
افتادم اندر دردسر بیچاره زینب
از روز تو شام غریبان سخت تر شد
داغ یتیمان از جوانان سخت تر شد
از نیزه ها خار مغیلان سخت تر شد
آزاد شد آب و حسین جان سخت تر شد
حال رباب بی پسر بیچاره زینب
بین همه غمهایمان وای از اسیری
خون گریه کن ای آسمان وای از اسیری
زینب کجا نامحرمان وای از اسیری.
بازوی بسته بی امان وای از اسیری
با شمر دون شد همسفر بیچاره زینب
خون شد دلم از غصه و ماتم بماند
بازار و کوچه های شام غم بماند
دخت علی و چشم نامحرم بماند
رفتم میان بزم می آن هم بماند
چوب جفا و طشت زر بیچاره زینب
#عبدالحسین
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
#دوبیتی
همه رفتند و من جا ماندم اي دوست
ز بخت بد به دنيا ماندم اي دوست
چرا رفتي مرا با خود نبردي
ببين بعد از تو تنها ماندم اي دوست
........
ببين از داغ تو خيلي شكستم
شكستم كه چنين از پا نشستم
شكسته دشمنت از بس دلم را
چنان گشتم كه نشناسي كه هستم
........
به يادت در نواي آب آبم
چنان تو زير تيغ آفتابم
تو راحت خفته اي در خانه ي قبر
ولي من از غمت خانه خرابم
.........
لباس تو در آغوشم برادر
صدايت مانده در گوشم برادر
تو ماندي بي كفن بر خاك صحرا
چگونه من كفن پوشم برادر
..........
ببين در ديده سوي ديدنم نيست
توان دادن جان در تنم نيست
چنان آبم نموده آتش تو
گمانم جسم در پيراهنم نيست
........
من وكابوس شمشير و تن تو
تماشاي به غارت رفتن تو
تو را سر نيزه ها بردند و مانده
براي من فقط پيراهن تو
.......
سراسر نيزه ميبينم به خوابم
سر و سرنيزه ميبينم به خوابم
همين كه پلك بر هم مي گذارم
تو را بر نيزه ميبينم به خوابم
#محسن_عربخالقی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_دودمه
#دودمه
ای امام بی کفن بنگر کفن پوشم حسین
شمع خاموشم حسین ۲
رفتم و پیراهنت باشد در آغوشم حسین
شمع خاموشم حسین ۲
........
لحظهء آخر بگریم با غم زخم تنت
ای برادرجان حسین ۲
می دهم تسکین دلم را با همین پیراهنت
ای برادرجان حسین ۲
#علی_اصغر_انصاریان
@raziolhossein
@raziolhossein1
#حضرت_زینب_شهادت
به سر رسید دگر داستان غربت من
کجایی ای سبب خنده ولادت من
عزیز مادر من ، یار با محبت من
همیشه دیدن روی تو بوده عادت من
مریض درد فراقم بیا عیادت من
چقدر بار مصیبت به شانه بردم من
خدا گواست که یکسال و نیم مردم من
چه غصه ها که برای تنت نخوردم من
تو روی خاک و به بادها سپردم من
مرتبت کند ای نخل سرو قامت من
تو رفتی و غم داغ تو بر جبین افتاد
چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد
به ضرب تیر گلوی تو از طنین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
دم شهادت تو شد دم شهادت من
ز خاطرم نبرم چشمهای گریان را
نگاه حسرت و سوز دل یتیمان را
به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را
به دست مردم ، خرما و لقمه نان را
سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را
شکست رأس تو ، از دست رفت طاقت من
شدیم وارد شام خراب یادت هست؟
به بازوی من خسته طناب یادت هست؟
به آستین که گرفتم حجاب یادت هست؟
تو را زدند به قصد ثواب یادت هست؟
زدند لطمه به روی تو و به عزت من
من و غم و من و ناله ، امان از این غربت
کفن نداشت سه ساله ، امان از این غربت
فدک نبود و قباله ، امان از این غربت
رخش کبود چو لاله ، امان از این غربت
گذاشت داغ روی داغ بی نهایت من
غروب و خیمه و غارت خدانگهدارت
فراق یار و اسارت خدا نگهدارت
عزای شام و جسارت خدانگهدارت
غم نگاه حقارت خدا نگهدارت
هزار شکر که آخر روا شد حاجت من
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
نفس آخرم حسین حسین
نام تو می برم حسین حسین
گفته بودم که بی تو میمیرم
ناز تو میخرم حسین حسین
وقت جان دادن همه بودم
حال ؛بی یاورم حسین حسین
سر پیری چه بی عصا شده ام
کو علی اکبرم حسین حسین
بعد تو بی پناه شد زینب
ای پناه حرم حسین حسین
روضه ها زنده میشود یک یک
پیش چشم ترم حسین حسین
با زمین خوردنت زمین خوردم
چه کنم خواهرم حسین حسین
بین گودال در کنار سرت
شد بریده سرم حسین حسین
پای بوسیدنت لگد خوردم
جلوی مادرم حسین حسین
آنکه پا روی سینه تو گذاشت
کرده خاکی پرم حسین حسین
مانده شش ماه جای چکمه شمر
بر روی پیکرم حسین حسین
تا لباس تورا درآوردند
پاره شد معجرم حسین حسین
ابن ِ کعبِ حرام زاده زده
چنگ بر زیورم حسین حسین
راهش افتاد بر سر بازار
زینبِ محترم حسین حسین
گیر کردم میانِ بزمِ شراب
یادِ تشتِ زرم حسین حسین
اذیتم کرده چشمهای حرام
دختر حیدرم حسین حسین
فکرِ آن سرخ مویِ مجلسِ شام
میکند مضطرم حسین حسین
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
نگاهم ماند و از درها نیامد
نشانی از کبوترها نیامد
زمانی گردِ من پُر بود حالا...
یکی از آن برادرها نیامد
دلم از تارِ غم شیرازه دارد
وجودم دردِ بی اندازه دارد
لباسِ کهنهات را میفشارم
لباست بویِ خونِ تازه دارد
لبم خشک است آبآور کجایی
رُبابم مُرد علیاصغر کجایی
سرم برخاک اُفتادهاست عمه
عصایِ پیریام اکبر کجایی
مگر در شامِ غم خواهر ندارید
مگر این گوشه یک دختر ندارید
بیایید و ببینم رویتان را...
ولی افسوس بر تَن سر ندارید
مرا در لحظهی خوشحالیاش زد
مرا در موقعِ بیحالیاش زد
کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد
مرا هم با غلافِ خالیاش زد
امیدم رفت تا بازوی تو رفت
اباالفضلم چهشد اَبروی تو رفت
سرم را ضربِ یک نیزه شکسته
همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت
#حسن_لطفی
@raziolhossein