eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
587 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گاه تنها یک نفر هم یار دین باشد بس است یک نفر بانوى سرشار از یقین باشد، بس است مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست هم نشین رحمهٌ للعالمین باشد بس است در نگاه شوم مردم بدترین باشد، ولى در دل پیغمبر خود بهترین باشد بس است دیگران هم همسر پیغمبرند اما فقط مادر زهرا که «أمّ المؤمنین» باشد بس است دخترش زهرا کجا و دختران این و آن ؟! حاصل عمرش اگر تنها همین باشد بس است دختر او مادرى کرده براى شیعیان مادرى مثل خدیجه در زمین باشد بس است¤ ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله …نه نام ما تنهاى «گداى خوشه چین» باشد بس است واژه هاى گنگ و بى معنا چه مى فهمند از او؟ انتهاى شعر باید نقطه چین باشد … بس است @raziolhossein
سلام ای نادر دوران خدیجه تلاقی زن و ایمان خدیجه سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق سراسر آیه ی ناگفته ی عشق سلام ای سوره ی مستور بالا تو را حق پرورید از نور بالا خدیجه ای که در مرآت منظور تو با احمد شدی نور علی نور تو در بین عرب سر بودی اما زنی نامی و سرور بودی اما کمالت مال این دنیا نبوده غمت آمال این دنیا نبوده تو در دوران ثروتمند بودن تو در مستی قدرتمند بودن به دستان خدا محمل سپردی محمد را که دیدی دل سپردی تو دلداده شدی، دلداده تا او تجارت کردی ای بانو تو با او تو ثروت دادی و ثروت خریدی تو عزت دادی و عزت خریدی چه سودی کردی ای بانو چه سودی که حامی رسول وحی بودی اگر چه همسر پیغمبری تو میان همسران او سری تو مقامی داری اما فوق ادراک عروجی برتر از ادراک افلاک از این منظر فقط یکتا تو هستی خدیجه، مادر زهرا تو هستی تویی که اولین مومن به دینی از این رو با علی تو اولینی خدیجه مزد ایمان تو این شد که دامادت امیرالمومنین شد تو دوشادوش احمد رنج دیدی کنارش رنج ها را گنج دیدی تو فانیِ مرام مصطفایی تو سختی دیده ی راه خدایی تو ای تنهاترین همدم به خاتم چرا رخت سفر بستی ز عالم مگر تو بر نبی همسر نبودی مگر بر فاطمه مادر نبودی چرا ناگاه ای بانو شکستی چه شد در بستر رفتن نشستی تو در بستر پرستاری نداری دم رفتن کفن داری، نداری مخور غصه خدا دارد هوایت کفن از عرش می آید برایت کفن گفتم دلم لرزید یک آن غروب کربلا را دید یک آن زمینی مملو از ماه و ستاره بدن های شریف پاره پاره تنی غارت شده، ببریده حنجر بدون سر، بدون دست، بی سر سرش بر روی نی چون پاره قرآن بدن، پامالِ از سم ستوران لب تشنه چنین جان داده ارباب برهنه روی خاک افتاده ارباب در آن دم هاتفی خواند ای خدیجه حسینت بی کفن ماند ای خدیجه @raziolhossein
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها باور من نمی شود، همنفس خدا شدم سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم @raziolhossein
ما سائل لطف فراوان خدیجه از کودکی خوردیم از نان خدیجه در راه دین داده همه دار و ندارش اسلام شد مدیون احسان خدیجه خرج مسلمانی ما هستی او شد پس هر چه ما داریم قربان خدیجه در راه اهل بیت هر کس خرج کرده فردای محشر هست مهمان خدیجه جور دگر شد دستگیر ما پیمبر هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش شکر خدا هستیم گریان خدیجه دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا ابر بهاری گشت چشمان خدیجه انگار دیده آتش و دیوار و در را غم های زهرا برده سامان خدیجه ای وای از روزی که با پهلوی زخمی زهرا شود در عرش مهمان خدیجه نیمه شبی در خانه خولی نامرد صد پاره می گردد گریبان خدیجه @raziolhossein
گذشته از همه و پشت شوهرش مانده پیمبرانه به پای پیمبرش مانده درست!سوره ی نسل خدیجه کوتاه ست ولی ادامه آیات کوثرش مانده نه داستان خدیجه ادامه خواهد داشت هنوز سوختن خانه و درش مانده به فرض اینکه شکستند دست زهرا را هنوز بستن دستان همسرش مانده نه ماجرا به همین روی سکه ختم نشد خدیجه روضه بخوان روی دیگرش مانده حسین لحظه ی آخر به فکر رفتن بود ولی هنوز وصایای مادرش مانده دلیل داشت صدای زنی ز خیمه رسید رباب خواست بگوید که اصغرش مانده سه شعبه آمد و در خیمه دختری میگفت ببین سکینه که چیزی ز حنجرش مانده گذشت و عمه سادات دید مردی را که رد پای سری روی خنجرش مانده رسید کار به جایی که روضه خوان غش کرد خدیجه روضه بخوان خط آخرش مانده هنوز باقی نسل خدیجه در راه ست هنوز منتقم آل حیدرش مانده @raziolhossein
تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول توراست همسر و دختر توراست شخص بتول زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست فروع حسن تو کافی است بر قبول اصول کدام پله علم است تا که ذیل تو نیست؟ غلام کوی تو معقول و خادمت منقول به ضرب سکه کجا شان ضرب شمشیر است؟ جز این درم که علی از کرم نموده قبول زبان بگو به دهان سنگ شو حمیرا را که این فضیلت عظمی نمی رسد به فضول کسی به معرفت دختر تو راه نیافت بلی همیشه ز مجهول می دمد مجهول به هر مقام که دیدم مقام مسئول است بجز گدای درت کاو نمی شود مسئول ببخش دنیی و عقبی به معنی مسکین بدار کوکب ما را مصون ز ننگ افول @raziolhossein
در آسمان قلب پیمبر تو اختری بر شیعیان حیدر کرار مادری از شأن همسران رسولان فراتری بانو همین که مادر زهرای اطهری ثابت نموده مدح تو حتما شنیدنیست چون طعم باده از خم کوثر چشیدنیست شاعر نگفته شعر برایت به شوق زر کافیست بهر من که کنی بر دلم نظر اکنون که ثروتت شده از پیش بیشتر من را فقط به نوکری دخترت بخر تا بی درنگ جار زنم بنده گشته ام از لطف أم فاطمه شرمنده گشته ام سیف علی و مال خدیجه ؛ چه همطراز یارب به هر دو یار فداکار خود بناز خواندند با پیمبرشان اولین نماز دست نیاز خلق به دامانشان دراز کوری چشم شور حسودان فاطمه حیدر پدر ، خدیجه بود مادر همه دنیای خود معامله کردی به آخرت اینگونه شد نصیب شما شأن و منزلت ما را بنوش باده ز صهبای معرفت اولاد خود به حشر نما غرق مغفرت وقت سحر خودت دل ما را صبور کن بی بی بگو به مهدی زهرا "ظهور کن" @raziolhossein
ای خانه ی تو مطلع الانوار خدیجه آرام دل احمد مختار خدیجه شوی تو پیمبر گل دامان تو زهرا داماد شما حیدر کرار خدیجه هم مادر زهرا و هم ام الموءمنینی نازند به تو عترت اطهار خدیجه فرموده پیمبر که به اسلام از اول شد مال تو و تیغ علی یار خدیجه جبریل رسانده ز خداوند سلامت الحق که بود بر تو سزاوار خدیجه زهرای توافتاده میان در و دیوار باز آ که شوی فاطمه رایارخدیجه ازضرب لگدفاطمه افتاده به بستر اسما شده جای توپرستارخدیجه مادر تو دعا کن پسرت از سفر آید آن منتقم عصمت دادار خدیجه @raziolhossein
 شب گذشته کمی خوب شد سخن می گفت برایم از خودش از حال خویشتن می گفت از اینکه سنگ گرفته به معجرش به سرش و یک به یک همه اش را برای من می گفت به اهل بیت پیمبر چقدر ایمان داشت کنار ما سه تن از نور پنج تن می گفت برایم از همه اموال و مال داشتنش برایم از کفنی هم نداشتن می گفت درست مثل کسی که خودش خبر دارد فقط حسین حسین و حسن حسن می گفت کفن رسید به دستش ولی نشد خوشحال برایم از پسرم " شاه بی کفن" می گفت   بباف دختر من پیرهن برای غریب به فاطمه ز حسین و ز پیرهن می گفت @raziolhossein
گرفت تا كه قلم رُخصت از خديجه ي كبريٰ گرفت شعـرِ تَرم ، زينت از خديجه ي كبريٰ قسم به جاه و جلالش قسم به مال حلالش گرفته سفره ي دين بركت از خديجه ي كبريٰ وَ أينَ مِثْلُ خَديجه؟ بـس است قولِ پيمبر براي اينكه كنم مِدْحَت از خديجه ي كبريٰ به جان مادر ما ، كمتـر است مريم عَـذراء هزار مرتبه در عصمت از خديجه ي كبريٰ اگر نـبود محمّـد ، براي همسري خويـش نديده بود أحـدي رغبت از خديجه ي كبريٰ و در مسير پُر از زحـمتِ رسـالتـش احمد نديد هيچ به جُز خدمت از خديجه ي كبريٰ گدا صفت بنشين پاي خـوانِ او كه بگيري سه وعده روزيِ بي مِنّت از خديجه ي كبريٰ گذشته از همه ي هستي اش بخاطر عشقش رسيده عشق به حيثيّت از خديجه ي كبريٰ خودش بدون حرم ، دخترش مـزار نـدارد رواست شرم كند"غُربت"از خديجه ي كبريٰ لباس آخـرتش بي شك از بهشت مي آيد خُدا چنين بكند دعوت از خديجه ي كبريٰ شُتر سوارِ جمل ، سخت از توأم مُـتنـفِّـر چرا كه داشته اي نفرت از خديجه ي كبريٰ رضاي فاطمه را كرده ايم مسئلت از حق سُروده ايم به اين نيّت از خديجه ي كبريٰ @raziolhossein
امشب شب بی مادری حضرت زهراست اشک غم و غربت به روی صورت زهراست از داغ خدیجه سوزد همه دلها بین همه دلها وای از دل زهرا وای از دل زهرا وای از دل زهرا ................. گه پاک کند اشک ز چشم تر مادر گه بر سر زانو بگذارد سر مادر این بوسه بگیرد از صورت مادر آن اشک بریزد بر غربت دختر ............... می کرد سفارش دم آخر به کنیزش تا آنکه شود همدم زهرای عزیزش وای از دمی که ناله ز جفا زد مادرش نبود و فضه را صدا زد ................ دیده ز جهان بست و ندید از اثر غم در فصل جوانی قد زهراش شود خم او رفت و پس او بی همدم و بی یار فاطمه فدا شد بین در و دیوار ................. گر چه به دلش آن همه رنج و محن آمد بهرش ز جنان، لحظه آخر کفن آمد اینسان شده تجلیل از مرتبه او بی غسل و کفن ماند اما نوه او @raziolhossein
اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت آن سالهای سخت اگر با نبی نبود گوییی سپاه دین علی بت شکن نداشت جز دامن بهشتی آن مادر شریف گیتی توان مادر کوثر شدن نداشت غار حراست چله نشین طعام او جز او رسول محرم سر و علن نداشت سرمایه دار اول شهر حجاز بود اما زمان رحلتش حتی کفن نداشت زخم زبان شهر به جانش خرید و باز باکی زجان فشانیش آن شیر زن نداشت چشم رسول در غم او بارها گریست گویا به غیر لاله گلی این چمن نداشت @raziolhossein