eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.4هزار دنبال‌کننده
717 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پرورده ی دامن شقایق هستیم از خیل بلا کشان عاشق هستیم قرآن محمدی ﮐﺘﺎﺏ ﺩﻝ ﻣﺎﺳﺖ در مکتب شیعیان صادق هستیم @raziolhossein
خونین دلی که با تو ستمگر به سر بَرَد سر می برد، ولیک به خون جگر برد آنجا که هیچ لب به حمایت نگشت باز مظلوم،  داوری  به  برِ  دادگر  برد بر خانه ام اگر زدی آتش مرا چه باک اینگونه ارث مادر خود را پسر برد مزدور خویش را ز چه گفتی که نیمه شب از  نزد  چند  کودک  لرزان  پدر  برد کردند دست خویش به سوی خدا بلند تا بابشان ز دست عدو جان به در برد دیگر امید آمدن من کسی نداشت یک  تن  نبود  در  بر  آنان  خبر  برد ای دادگر خدای غیور، این روا مدار تا نام پاک مادر ما، بی پدر برد @raziolhossein
دارم هوای تربت شیخ الائمه چشمم به دست رحمت شیخ الائمه منت خدایی را که ما را خلق کرده از خاک پای حضرت شیخ الائمه اسلام ناب جعفری سرمایه ی ماست جانم فدای نهضت شیخ الائمه شاگردهای مکتبش روزی گرفتند از بحث و علم و حکمت شیخ الائمه هرکس نمازش را سبک دارد بداند بی بهره است از رحمت شیخ الائمه کونوا لنا زینا...” ولی ای وای بر من یک عمر گشتم زحمت شیخ الائمه با اینکه سربارش شدم دیدم کریم است آقا شدم با عزت شیخ الائمه یک روز دسته” می برم در کوچه هایش تحت لوای `هیئت شیخ الائمه” وقتش رسیده باز هم روضه بخوانم از دردها و غربت شیخ الائمه دیروز حیدر دست بسته... بی عمامه...‌ امروز آمد نوبت شیخ الائمه پای برهنه پشت مرکب ها دویدن...‌ ...برده توان و طاقت شیخ الائمه بر مو سفیدان ناسزا گفتن روا نیست کردند هتک حرمت شیخ الائمه صاحب عزای روضه های کربلا بود در روضه خم شد قامت شیخ الائمه شکر خدا که دخترش اینجا ندیده در بین مقتل غارت شیخ الائمه شکر خدا که اهل بیتش را نبردند بازی نشد با غیرت شیخ الائمه...‌ @raziolhossein
به پای خس چوگلی زردوخسته افتادم بدست خصم دنی دست بسته افتادم چوتازیانه ی ابن ربیع را دیدم بیاد مادر پهلوشکسته افتادم @raziolhossein
در خونمو سوزوندن به خدا تو کوچه منو کشوندن به خدا من زمین خوردم و خندیدن همه حرمت منو شکوندن به خدا . . ببینید میلرزه دست و پای من ببینید بی رمقه صدای من بچه هام دارن نگاهم میکنن طنابو وا کنید از دستای من . . کمتر ای نامردمون جفا کنید این پر شکستمو رها کنید فاطمه داره تماشا میکنه یه کمی از مادرم حیا کنید . . همینه خواهش آخرم فقط نزنید این همه آذرم فقط حاضرم سر منو جدا کتید ناسزا نگید به مادرم فقط @raziolhossein
زخمی که هست بر جگر من جدید نیست سوزانده جانم و به اجل هم امید نیست آتش کشیده اند در خانه مرا این کارها ز دشمن حیدر بعید نیست شیخ الائمه را وسط کوچه می کشند اینجا کسی به فکر من موسپید نیست گشته مدینه کرببلایی دگر، ولی داغی شبیه داغ حسین شهید نیست این لشگری که از در و دیوار آمدند دل سنگ تر ز لشگر پست یزید نیست وحشت زده اگر شده اند اهل خانه ام اما خبر ز ضربت دستی پلید نیست دیگر خبر ز خصم لعینی که بی هوا معجر ز روی عترت طاها کشید نیست اصلا تمام آنچه که دیدم، برابر آن صحنه ای که عمه سادات دید نیست والشمر جالس به روی سینه ی حسین رحمی به قلب آنکه سرش را بُرید نیست عالم فدای خواهر مظلومه ای که گفت : گشته تن برادر من ناپدید... نیست . @raziolhossein
با آنکه حیایی شرر نار ندارد اما به گل صورت او کار ندارد می کرد نگاهی به در سوخته می گفت گل تاب فشار در و دیوار ندارد @raziolhossein
کاش خاموش کُنَد اشک ، مُصلایش را کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را به زمین خورده و خاکی است رَدایش رویش کاش میشُد بِتِکانَند سَر و پایَش را ک به زمین خورد ، زمین خورد ، زمین خورد مُدام ولی از دست ندادند تماشایش را درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد  ای کاش بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را او خودش خواسته تا روضه‌ی مادر گیرد جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد میزد میزند تا شکند بازویِ زهرایش را دست بگذاشت به زانو نفَسش تند شده عمه‌ی کوچک خود دید و نَفَس‌هایش را خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب کاش میشُد که نبیند لبِ بابایش را @raziolhossein
آتشی باز فراهم شده و بر در خورد دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد بی عبا بود که در کوچه کشیدند او را پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد چند باری پی مرکب نفسش بند آمد چند باری وسط کوچه زمین، با سر خورد به همه اهل جهان موی سفیدش می گفت: چه قدر خون دل از کینه ی این لشکر خورد داشت با آن همه اندوه، تجسم می کرد غصه هایی که در این شهرِ بلا، حیدر خورد بی قرار است چرا او؛ نکند تازه شده داغ آن ضربه ی آنروز که بر مادر خورد خانه ی سوخته اش ارثیه از خیمه گه ِ کشته ای بود که بر حنجره اش خنجر خورد @raziolhossein
باغبان باشد و گلزار بسوزد سخت است لانه مرغ گرفتار بسوزد سخت است غربت و وحشت و تاریکی و دود و آتش... آشیانت که شب تار بسوزد سخت است بر روی آتش این خانه کسی آب نریخت دلت از این همه آزار بسوزد سخت است این در سوخته داند ،که زن حامله‌ای در میان در و دیوار  بسوزد سخت است روضه اینجاست اگر صورت آتش دیده باز با سیلی اغیار بسوزد سخت است وسط شعله فقط داد زدم وای حسین.... خیمه عترت اطهار بسوزد سخت است ترس طفلان حرم دیدم و فهمیدم که خیمه‌ها بعد علمدار بسوزد سخت است دور از چشم عمو بین بیابان تنها دامن طفل عزادار  بسوزد سخت است تنش از کعب نی و صورتش از سیلی کین پایش از آبله و خار  بسوزد سخت است همه در حال فرارند به غیر از زینب در حرم عابد بیمار  بسوزد سخت است شرم کن شعله آتش ،نکند پیش رباب چوب گهواره‌اش اینار  بسوزد سخت است @raziolhossein
تشنه‌ی زمزمه‌ام کاش به زمزم برسم میوه‌ی کالَم و ای کاش که من هم برسم فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم ای اجل صبر نما تا به مُحَرم برسم پس از آن جانِ مرا هم ببری حرفی نیست نه ، فقط باش که یکبار حرم هم برسم دست من نیست گریبان بدرم یا ندرم هر زمان که به سرِ سوره‌ی مریم برسم* آه ای راهِ نجف کرببلا دستم گیر ‌اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم هر قدم می‌شمرم تک‌تکِ تیرَکها را تا که بر موکبِ عباس معظم برسم اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس کاش بر سایه‌ی آن صاحبِ پرچم برسم کَم‌کم ای ناله بیا موقع مقتل خوانی است وای کم مانده به گودالِ مقرم برسم ای بقیع تربتی از خود به سرم می‌ریزی کاش ای کاش به این خاک پُر از غم برسم *کهیعص @raziolhossein
گر چه جز ظلم بر تو دیده نشد گل یاست به تیغ چیده نشد بین شعله دوید ناموست گیسوی دخترت کشیده نشد میخ بر سینه ای نزَد آسیب ناله ی همسرت شنیده نشد سر برهنه به کوچه ات بردند ولی از تن سرت بریده نشد پشت مرکب تو را کشاند عدو پهلویت ازسنان دریده نشد تیغ بر قتل تو کشید ولی خون ز لبهای تو چکیده نشد شکر حق خواهر عزادارت بین نامحرمان خمیده نشد @raziolhossein