eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خون شد از غم، دل خدا جویم درد بسیار و نیست دارویم می‌فشانم سرشک و می‌گویم یا جواد الائمّه! ادركنی سینه‌ای پُرشرار دارم من دل و جانی فكار دارم من از جهان با تو كار دارم من یا جواد الائمّه! ادركنی روزگارم ز غم، تباه شده قلبم از معصیت، سیاه شده راه من منتهی به چاه شده یا جواد الائمّه! ادركنی خسته و دل‌شكسته و زارم گره افتاده است در كارم جز به كویت كجا پناه آرم؟ یا جواد الائمّه! ادركنی ای همه خلق، بنده‌ی راهت! من ندانم به جز یداللّهت باز هم آمدم به درگاهت یا جواد الائمّه! ادركنی ای كه روح عبادتی ما را! عذرخواه قیامتی ما را جان زهرا! عنایتی ما را یا جواد الائمّه! ادركنی تشنه‌ام، تشنه؛ بر من آب بده گنهم را ببر، ثواب بده به گدای درت جواب بده یا جواد الائمّه! ادركنی ای مسیحا نفس! حیاتم بخش خائفم از گنه، براتم بخش زین پریشان‌دلی، نجاتم بخش یا جواد الائمّه! ادركنی یاد كوی تو می‌كنم امشب گفتوگوی تو می‌كنم امشب رو به سوی تو می‌كنم امشب یا جواد الائمّه! ادركنی حسرت قبر توست بر دل ما دوری كربلاست مشكل ما زین دو، رنج و غم است حاصل ما یا جواد الائمّه! ادركنی عزّت عالمین می‌خواهم سفر كاظمین می‌خواهم طوف قبر حسین می‌خواهم یا جواد الائمّه! ادركنی من كه چون شمع برفروخته‌ام از غم غربت تو سوخته‌ام چشم بر رحمت تو دوخته‌ام یا جواد الائمّه! ادركنی همسرت كرد نامراد، تو را ساخت مسموم از عناد، تو را ای كه خوانده پدر، جواد، تو را! یا جواد الائمّه! ادركنی من «مؤیّد»، اسیر دام توام مترنّم به ذكر نام توام گر قبولم كنی، غلام توام یا جواد الائمّه! ادركنی @raziolhossein
تا آه سینه سوزی، از قلب من برآید هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید بس کوه غصه بردم، بس خون دل که خوردم پیوسته از لبم جان جای سخن برآید... از بی‌وفایی یار، این بود قسمت من من گریه‌کن بمیرم، او خنده‌زن برآید دیگر نمانده هیچم تا کی به خود بپیچم ای مرگ همتی کن تا جان ز تن برآید امروز بین حجره، فردا کنار کوچه فریاد غربت من از این بدن برآید نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من هم ساختن به آتش، هم سوختن برآید از بس‌که رفتم از تاب، از بس‌که گشته‌ام آب فریاد آه آهم از پیرهن برآید جا دارد از غم من هنگام دفن این تن خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید @raziolhossein
سوخت در حجره ی در بسته همه بنیادم کس در این حجره نباشد برسد بر دادم نفسی نیست مرا بس که به خود پیچیدم پا به سر آتش و خاموش بود فریادم جگرم سوخت ولی یاد مدینه هستم آن در سوخته پیوسته دهد بر بادم یادم از خد تریب آمده و از گودال تا به حجره رخ خود روی زمین بنهادم خنده ها پشت در حجره دلم سوزاندند یاد غارت شدن اهل حرم افتادم همه با خنده سوی غارت طفلی رفتند گوش خونی شده هرگز نرود از یادم @raziolhossein
از دل حجرۀ تاریک که بسته است درش می‌رسد ناله‌ای و دل شده خون از اثرش چیست؟این نالۀ سوزنده و از سینۀ کیست؟ صاحب ناله مگر سوخته پا تا به سرش این فروغ دل زهراست که خون‌ست دلش این جگر گوشۀ موساست که سوزد جگرش این جواد است که از تشنگی و سوزش زهر جان سوزان بود و نالۀ جانسوز ترش خانه‌اش قتلگه و همسر او قاتل اوست بارالها تو گواهی که چه آمد به سرش همسر مرد برایش پر و بال است ولی همسر سنگدل او بشکسته است پرش آتش زهر چنان کرده به جانش تأثیر که کند هر نفس سوخته‌اش تشنه ترش شهر بغداد بود شاهد مظلوم دگر پسری را که دهد جان ز ستم چون پدرش کاش می‌بود غریب الغربا در آنجا تا زمانی نگرد غربت تنها پسرش @raziolhossein
ذکر لب های خسته ام این است: یا جواد الائمه ادرکنی چِقَدَر این کلام شیرین است: یا جواد الائمه ادرکنی تا حرم پای دل مرا آوَرد کاظمینت چقدر زیبا بود در حرم ذکر ما فقط این است: یا جواد الائمه ادرکنی مادری بغض کرده بود اما تا نگاهش به گنبدت افتاد زیرلب گفت ذکر تسکین است: یا جواد الائمه ادرکنی چِقَدَر کم ارادتیم، ببخش با تو دنبال جنتیم، ببخش زائرت را بهشت تضمین است یا جواد الائمه ادرکنی قصد روضه نداشتم اما تا کمی چشم بسته ام، دیدم روضه هایت چقدر سنگین است یا جواد الائمه ادرکنی خانه ات قتلگاه شد آخر دور جسمت کنیزها... ای وای بسکه این ام فضل بی دین است یا جواد الائمه ادرکنی ما که یک عمر داغدار تو ایم تا زمانی که منتقم برسد ختم ذکر غروب آدینه است: یا جواد الائمه ادرکنی @raziolhossein
  زدست خاتم پیغمبران نگین افتاد که جسم پاک تو از بام بر زمین افتاد از این غمت دل من رفت کربلا، دیدم بلتد مرتبه شاهی زصدر زین افتاد @raziolhossein
شرار زهر جفا تا به پیکرش افتاد دوباره خنده به لبهای همسرش افتاد به ام فضل بگو کف مزن مکن شادی که در شماره نفسهای آخرش افتاد نهاد سر به روی خاک و دست و پا میزد چه آتشی به دل درد پروش افتاد به خاک حجره خودش را کشید با زحمت رسید پشت در و یاد مادرش افتاد به یاد مادر پهلو شکسته ای ،که به در .... ...چنان زدند لگد پیش شوهرش افتاد هنوز نقش زمین بود پشت در زهرا که درب سوخته ناگاه بر سرش افتاد .... به جای واعطشا واحسین بر لب داشت که یاد تشنگی جد اطهرش افتاد به پیش دیده او ظرف آب را تا ریخت به یاد آن عموی آب آورش افتاد به یاد مشک پر آب و هجوم تیر عدو به یاد ضرب عمودی که بر سرش افتاد شباهتش به حسین غریب کامل شد ز بام پیکر پاک و مطهرش افتاد چه خوب شد که خواهر نداشت مثل حسین که روی خاک ببیند برادرش افتاد برادری ته گودال بر زمین افتاد سنان که خورد به پهلوش ، خواهرش افتاد به قتلگه تنش افتاد بر زمین یکبار هزار مرتبه از روی نی سرش افتاد چرا ز نیزه نیفتد سر پدر وقتی که از بلندی آن ناقه دخترش افتاد . @raziolhossein
بی مهری اش کاشانه را دلگیر کرده غم را میان سینه ام تکثیر کرده غربت میان شهر، جای خود بماند غربت در این خانه دلم را پیر کرده خیلی برای قتل من زحمت کشیده خیلی برای کشتنم تدبیر کرده با تیغ... نه... اما به من زهری که داده کار هزاران ضربه ی شمشیر کرده مثل امام مجتبی چیزی نگفتم پاره جگر این زهر را تفسیر کرده سر روی پای خواهری باشد چه خوب است خواهر ندارم تا بگویم دیر کرده من آبرودارم دراین خانه نرقصید این سوت و کِل خیلی مرا تحقیر کرده فریاد من شد العطش، با خنده هایش فریاد من را سخت بی تأثیر کرده حرف از عطش شد یاد جدم می کنم باز داغش دل و جان مرا تسخیر کرده بستند، تنها آب را بر روی جدم آبی که گرگ تشنه را هم سیر کرده یاد وداع عمه ام از قتلگاهش این لحظه ها فکر مرا درگیر کرده زینب مدینه خواب هجران دیده و شمر در کربلا این خواب را تعبیر کرده عمه برادر را اگر نشناخت حق داشت وقتی که هر عضو تنش تغییر کرده @raziolhossein
حُجره‌ی سوخته‌اش کاش دری دیگر داشت این جوان کاش به بالایِ سرش خواهر داشت چه شده چند کنیز از پسِ در میخندند یک‌نفر این طرف و چند نفر میخندند خنده کردند بگویند تقلا کافی است ناله‌ی واحسن و وای حُسینا کافی است طَشت  دَف شُد که نفهمند کسی می‌سوزد بِینِ این حجره‌ی بسته نفسی می‌سوزد طَشت را پیشِ لبانش بگذارند ای کاش کاسه آبی به دهانش بگذارند ای کاش ظرف از آب پُر اما به زمین می‌کوبند می‌زند داد ولی پا به زمین می‌کوبند خنده‌ی بد دهنی میرسد از هلهله ها ناسزاهای زنی می‌رسد از هلهله ها خواست بالی بزند غم پَرِ او را سوزاند خواست آهی بکِشد حَنجر او را سوزاند گفت آبی و نشد تا که بگوید جگرم زهر وقتی نفَسِ آخرِ او را سوزاند می‌کشد پا به زمین تا که بفهمند همه جگرِ شعله ورش پیکرِ او را سوزاند خواهری حیف ندارد که به دادش برسد عوَضَش بی کَسی اش مادرِ او را سوزاند  تا بگِریند برایش دو سه همسایه که هست  رویِ این بام تنش مانده ولی سایه که هست روی این بام تنش مانده ولی عریان نه... @raziolhossein
حرم می رفت دنبال مرادش دعا می خواند در حد سوادش پدر هر وقت عرض حاجتی داشت مشرف می شد از باب الجوادش @raziolhossein
میان حجره خود زار و‌مضطر افتاده. دوباره همسری از ظلم‌ همسر افتاده تمام حجره پر از لخته های خون شده است اگرچه‌ پا شده اما مکرر افتاده کنیزها همه مشغول رقص و هلهله اند جوان بی رمقی در برابر افتاده بس است طشت‌ نکوبید فاطمه اینجاست کنار جسم‌ پسر باز مادر افتاده غریب طوس کجایی که پاره ی جگرت بروی بام غریبانه پرپر افتاده هزارشکر تنش زیر آفتاب‌ نرفت به پیکرش پروبال کبوتر افتاده هزارشکر سرش روی نیزه بند نشد کسی نگفته تنش بین لشگر افتاده کسی نگفت زن و بچه اش اسیر شدند کسی نگفت گلویش به خنجر افتاده فدای تشنه لبی که لبش ترک‌ میخورد و در کنار تنش خواهرش کتک میخورد @raziolhossein
بر شمس شموس نورعین است جواد خورشید سپهر کاظمین است جواد تا حشر سزد که شیعه گرید بر او لب تشنه چو جدّخود حسین ست جواد چرخ از غم زندگانی‌ات گریه کند از کینۀ خصم جانی‌ات گریه کند کم عُمرترین امامِ‌معصوم تویی زهرا به تو و جوانی‌ات گریه کند امروز در اضطراب باشد خورشید درسایۀ التهاب باشد خورشید بر شمس‌شموس تسلیت باید گفت زین غم که در آفتاب باشد خورشید از آتش غم، سینه کباب ست امروز بغداد ز سیل غم، خراب ست امروز جا دارد اگر کبوتران سایه کنند خورشید میان آفتاب ست امروز @raziolhossein