eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
758 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر دل که جدا از تو شود دل شدنی نیست ایمان به جز از راه تو حاصل شدنی نیست عقلی که گره خورد به عشق تو یقینأ از سنگ غم حادثه زایل شدنی نیست هر قدر عبادت شده از اول خلقت با ضربت تیغ تو معادل شدنی نیست با ایه اکملت لکم گفت خداوند دین جز به تولای تو کامل شدنی نیست ما رو به تجلای شما اهل نمازیم این قبله به هر سو متمایل شدنی نیست بی مهر تو ما را چه نمازی چه طوافی؟ بی مهر تو یک رکعت قابل؟...شدنی نیست ای ابر خطا پوش کرم کن که در این شهر رحمت به جز از چشم تو نازل شدنی نیست @raziolhossein
جبریل، گل تبسّم آورد از عرش راهی غدیر شد، خُم آورد از عرش از باغ دل‌انگیز ولایت «اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» آورد از عرش ......... دل تشنۀ جامی از غدیر خم بود در وادی اوصاف تو سردرگُم بود خوانند تو را فاتح خیبر، اما بالاتر از آن فتح دل مردم بود @raziolhossein
...می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد با جهاز شتران کوه احد برپا شد و از آن آینه با آینه بالا می رفت دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن مأذنه بالا می رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می رفت گفت اینبار ز پایان سفر می گویم بارها گفته ام و بار دگر می گویم راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست کهکشانها نخی از وصله ی نعلین علیست گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش بگذارید که یک شمه بگویم دستش هرچه در عالم بالاست تصرف کرده شب معراج به من سیب تعارف کرده گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما واژه در واژه شنیدند صدا را اما سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد می رود قصه ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام @raziolhossein
جبرئیل وحی طبعم باز بال و پر گرفته باز بال و پر گرفته زندگی از سر گرفته زندگی از سر به عشق ساقی کوثر گرفته ساقی کوثر که فیضش خلق را در برگرفته شهریار ملک جان ها رهبر فرد جهان ها حکمران آسمان ها شمع سوزان زمان ها خیز و از خم غدیر او بزن جام بلا را -- قدسیان را بر سر از شوق علی (ع) شور افتاده آسمان گل بوسه بر خاک غدیر خم نهاده یپک حق در محضر احمد به تعظیم ایستاده رخ نموده لب گشوده دل ربوده حال داده از خدا بر لب پیامش بر نبی ذکر سلامش با علی (ع) عشق مدامش ذکر خاص و فیض عامش در حضور مصطفی سر داده مدح مرتضی را -- نخل طوبی در زمین و آسمان بر می فشاند آسمان بر خاک، دامن دامن اختر می فشاند یا امین وحی در بزم علی (ع) پر می فشاند نقل بلغ بر سرو روی پیمبر (ص) می فشاند مصطفی لب باز کرده حرف دل ابراز کرده دم به دم اعجاز کرده مدح مولا ساز کرده کرده خوشبو با مدیحش غنچه ی معجز نما را -- وادی تفتیده صحرا و گرما بیش از حد منبر از چوب جهاز اشتران گوینده احمد (ص) مستمع حجاج و عنوان سخن فرمان سرمد داده انصار و مهاجر را ندا شخص محمد (ص) کی بقاتان آرزویم وی گرائیده به سویم بشنوید اینک بگویم هر که من مولای اویم خوانده مولا از برای او علی (ع) شیر خدا را -- گر به قدر عمر دنیا کس کند حق را عبادت روز و شب او را بود ذکر و نماز و روزه عادت در صفا و مروه اش حاصل شود فیض شهادت بی تولای علی (ع) هرگز نمی بیند سعادت دشمن دادار باشد کافری غدّار باشد حق از او بیزار باشد تا ابد در نار باشد یا رب از خط ولای او جدا مگذار ما را -- ای مهاجر ای همه انصار پاک و حق پرستم خوب می دانید یاران من همان پیغمبر(ص) استم کز پی ارشادتان با حق از اول عهد بستم این علی (ع) که دست خیبر گیر او باشد بدستم پای تا سر داور است این هستی پیغمبر (ص) است این مسلمین را رهبر است این حیدر است این حیدر است این خوب بشناسید این تنها وصی مصطفی را -- این علی (ع) مخلوق اول بوده خلاق مبین را این علی پیش از خلایق خوانده رب العالمین را این علی دارد زمام آسمان ها و زمین را این علی استاد و مرشد بوده جبریل امین را این علی حق الیقین است این علی حبل المتین است این علی فتح المبین است این علی حصن حصین است این علی پیش از ولادت بوده رهبر انبیا را -- این علی با حق و حق برگرد او گردد هماره این علی از حق و حق از او نمیگیرد کناره این علی از خاک برافلاکیان دارد نظاره این علی جان گیرد و جان می دهد با یک اشاره این علی غیب و شهود است این علی شمع وجود است این قعود است این رکوع است این سجود است این علی کامل کند با مهر خود دین شما را -- بی ولای مرتضی نخل عبادت بر ندارد آتش است و حاصلی جز دود و خاکستر ندارد بی کس است آن کس که در روز جزا حیدر ندارد سر فراز است آن که دست از دامن او بر ندارد باش یا الله یا رب با علی همراه یا رب وال من والاه یا رب عاد من عاداه یا رب کن اجابت از برای ابن عمم این دعا را -- یا علی ای بر سر دستت زمام آسمان ها ای خدائی داده حی لامکانت در مکان ها ای به گردون گوی چوگان ولایت کهکشان ها نقل تو نقل سخنها ذکر تو ورد زبان ها تو علی مرتضائی حیدری خییر گشائی عبد پا تا سر خدائی نه خدائی نه جدائی کبریائی کن که عالم در تو بیند کبریا را -- ای کف پای تو را گلبوسه از مهر نبوت ناقه ات را ساربان گردیده ایثار و فتوت نقش سّم دلدلت تصویری از عدل و مروت بسته حق بین تو و خیر البشر عقد اخوت سایه ی تیغت عدالت آیه عشقت رسالت پایه ی قصرت جلالت مایه ی حبت اصالت نسبتی نبود به هم مهر تو و نسل خطا را -- من نه مغرور از نماز و روزه و حج و زکاتم نیست جز مهر تو و اولاد تو خط نجاتم با تو بودم با توهستم در حیات و در مماتم گشته گم در بحر غفران تو کوه سیاتم ای به دامان تو دستم هر که بودم هر چه هستم (میثمم) دل بر تو بستم بر سر راهت نشستم دست گیر از لطف، این افتاده و بی دست و پا را @raziolhossein
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافی ست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی... نوشتم شمس... دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تراز آن است نوشتم عرش...دیدم مرتضی اعلی تر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند علی نادیده می بیند،علی ننوشته می خواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی... گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی.... ...به چشم حاجیان شور تماشا می رسید آنروز کنار برکه ای دریا به دریا می رسید آنروز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفس ها حبس شد...، در سینه ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شتر ها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش می گفتند آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود بسم الله،ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو دوباره صحبت از اسرار خلقت می کنم آری ولی این مرتبه اتمام حجّت میکنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمان ها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفرینش رو نمایی کرد نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جزاو نگینی نیست شهادت می دهم جز او امیرالمومنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول)) الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی ها الهی که بسوزد پنبه ی در گوش بعضی ها پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فانی بسته ام بار سفر دیگر وصیت می کنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عقبی بی علی  فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد...الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر ((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی... جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی... ...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بی تاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغ جراحی ست اگر خون ریخت،درمان کرد،اعجازش یداللهی ست ریاضت دیده هم از خاک با جادوگری، زر ساخت هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت عوالم را ببین،آتش علی دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته... علی هرگز نمی بندد به روی هیچ کس در را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را @raziolhossein
بعد از ما همه بودیم متحد وحدت از آن بخواه که او اختلاف کرد... @raziolhossein
پیام نور به لب های پیک وحی خداست بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست خم از غدیر خم و می ، می ولای علیست و گرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست غدیر ، عید خدا،عید احمد، عید علی غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست غدیر صبح سپید همه سپیدی ها غدیر ، نور خدا، دشمن سیاهی هاست غدیر سید اعیاد و اشرف ایام غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است غدیر سلسله دار کمال دین تا حشر غدیر آینه دار علی ولی الله است غدیر عید همه عمر با علی بودن غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست غدیر بر همه حق باوران تجلی حق غدیر ببر همه گم گشتگان چراغ هداست غدیر کعبه مقصود شیعه در عالم غدیر جنت موعود خلق در دنیاست غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر غدیر میوه توحید اولیا همه جا است غدیر آیینه لا اله الا هو غدیر ایت سبحان ربی الاعلی است غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر غدیر نقش ولای علی به سینه ماست غدیر بر کعبه اهلل سما و اهل زمین غدیر قبله خلق زمین و خلق سماست غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست غدیر روشنی چشم پیروان علی غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست غدیر با همگان هم سخن ولی خاموش غدیر با همه کس آشنا ولی تنهاست غدیر صفحه تاریخ وال من والاه غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست هنوز از دل تفتیده غدیر بلند صدای مدح علی بانوای روح فزاست هنوز گوهر وصف علی بود در گوش هنوز لعل لب مصطفی مدیحه سراست هنوز لاله اکملت دینک روید هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست هنوز خواجه لولاک را نداست بلند که هر که را پیمبر منم علی مولاست چنانکه من همگان را به نفس اولایم علی وصی من از نفس او به او اولاست علی علیم و علی عالم و علی اعلم علی ولی و علی والی و علی اولاست علی حقیقت روح و تمام عالم جسم علی سفینه نوح و همه جهان دریاست علی مدرس جبریل در شناخت حق علی معلم آدم به علم الا سماست علی تمامی دین ، بغض او تمامی کفر علی ولی خدا ، خصم او عدوی خداست علی بود پدر امت و بردار من علی سغیر خدا و علی امیر خداست علیست حج و علی کعبه و علی زمزم علی سفا و علی مروه و علی مسعاست علی صراط و علی محشر و علی میزان علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست علی چو شخص پیمبر هماره بی مانند علی چو ذات اللهی همیشه بی همتاست علی شهید و علی شاهد و علی مشهود علی پناه و علی ملجا و علی منجاست علی اذان و اقامه ، علی رکوع و سجود علی قیام و قعود علی سلام و دعاست علی حقیقت توحید بر زبان کلیم علی تجلی طور و علی ید بیضاست علی وصی و دم و لحم و نفس پیمبر علی ابوالحسنین است و شوهر زهرا علی است حق و حقیقت بدور او گرد علی است عدل و عدالت به خط او پویاست علی محمد و فرقان و نور و کوثر ،قدر علی مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست علی به قول محمد در مدینه علم ز در درآی که راه خطا همیشه خطاست حدیث منزله را از نبی بگیر و بخلق بگو مخالف هارون مخالف موسی است بود وصی نبی آنکسی که نفس نبی است گرفتم (اینکه حدیث)غدیر یک رویاست کننده در خبیر بود وصی رسول نه انکه کرد فرار از جهاد ، عقل کجاست کسی که گفت سلونی ، سزد امامت را نه آن کسی که بلولا ، به جهل خود گویاست کسی که جی نبی خفت جانشین نبی است نه آنکه راحتی جان خویش را می ساخت چگونه قاتل زهرا امام خلق شود مدینه مرد شرف نیست یا علی تنهاست چگونه مهر بورزند به آن ستم گستر که دود آتش او دور خانه زهراست چگونه غیر علی را امام خود داند که او سراپا آیینه رسول خداست حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد به آب زر بنویسم اگر رواست رواست خدا گواه است پی دشمن علی نروم حلال زاده رهش از حرام زاده جداست کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست گواه من به خلافت همان وجود علی است که آفتاب بتایید آفتاب گواه است بود امامت او در کتاب حق معلوم چنان که صورت خورشیددر فضا پیداست به دیدگان خدا بین مرتضی سوگند کسی که غیر علی دید دیده اش اعماست عبادت ثقلینت اگر بود فردا تو را بدون ولایت به ویل و اویلاست به آن نبی که علی را وصی خود فرمود به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست ثواب نیست ثوابی که بی ولای علی است نماز نیست نمازی که بی علی برپاست شکسته باد دهانی که بی علی باز است بریده باد زبانی که بی علی گویاست تمرد است بدون علی اگر طاعت تاسف است سوای علی ، اگر تقواست به آیه آیه قران به حق پیغمبر که راه غیر علی مرگ و نیستی و فناست خدا گواست که هر کس رهش جدا زعلی است بسان لشکر فرعون راهی دریاست اگر تمام خلایق جدا شوند از او خدا گواست که راه تمام خلق خطاست به جای حور به بوزینه دست داده و بس کسی که غیر علی را امام ورهبر خواست به صد هزار زبان روح مصطفی گوید که ای تمام امت علی امام شماست من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند که هر که گشت جدا از علی جدا زخداست @raziolhossein
جبرئیل وحی طبعم باز بال و پر گرفته باز بال و پر گرفته زندگی از سر گرفته زندگی از سر به عشق ساقی کوثر گرفته ساقی کوثر که فیضش خلق را در برگرفته شهریار ملک جان ها رهبر فرد جهان ها حکمران آسمان ها شمع سوزان زمان ها خیز و از خم غدیر او بزن جام بلا را قدسیان را بر سر از شوق علی شور افتاده آسمان گل بوسه بر خاک غدیر خم نهاده یپک حق در محضر احمد به تعظیم ایستاده رخ نموده لب گشوده دل ربوده حال داده از خدا بر لب پیامش بر نبی ذکر سلامش با علی عشق مدامش ذکر خاص و فیض عامش در حضور مصطفی سر داده مدح مرتضی را نخل طوبی در زمین و آسمان بر می فشاند آسمان بر خاک، دامن دامن اختر می فشاند یا امین وحی در بزم علی پر می فشاند نقل بلغ بر سرو روی پیمبر می فشاند مصطفی لب باز کرده حرف دل ابراز کرده دم به دم اعجاز کرده مدح مولا ساز کرده کرده خوشبو با مدیحش غنچه ی معجز نما را وادی تفتیده صحرا و گرما بیش از حد منبر از چوب جهاز اشتران گوینده احمد مستمع حجاج و عنوان سخن فرمان سرمد داده انصار و مهاجر را ندا شخص محمد کی بقاتان آرزویم وی گرائیده به سویم بشنوید اینک بگویم هر که من مولای اویم خوانده مولا از برای او علی شیر خدا را گر به قدر عمر دنیا کس کند حق را عبادت روز و شب او را بود ذکر و نماز و روزه عادت در صفا و مروه اش حاصل شود فیض شهادت بی تولای علی هرگز نمی بیند سعادت دشمن دادار باشد کافری غدّار باشد حق از او بیزار باشد تا ابد در نار باشد یا رب از خط ولای او جدا مگذار ما را ای مهاجر ای همه انصار پاک و حق پرستم خوب می دانید یاران من همان پیغمبر استم کز پی ارشادتان با حق از اول عهد بستم این علی که دست خیبر گیر او باشد بدستم پای تا سر داور است این هستی پیغمبر است این مسلمین را رهبر است این حیدر است این حیدر است این خوب بشناسید این تنها وصی مصطفی را این علی مخلوق اول بوده خلاق مبین را این علی پیش از خلایق خوانده رب العالمین را این علی دارد زمام آسمان ها و زمین را این علی استاد و مرشد بوده جبریل امین را این علی حق الیقین است این علی حبل المتین است این علی فتح المبین است این علی حصن حصین است این علی پیش از ولادت بوده رهبر انبیا را این علی با حق و حق برگرد او گردد هماره این علی از حق و حق از او نمیگیرد کناره این علی از خاک برافلاکیان دارد نظاره این علی جان گیرد و جان می دهد با یک اشاره این علی غیب و شهود است این علی شمع وجود است این قعود است این رکوع است این سجود است این علی کامل کند با مهر خود دین شما را بی ولای مرتضی نخل عبادت بر ندارد آتش است و حاصلی جز دود و خاکستر ندارد بی کس است آن کس که در روز جزا حیدر ندارد سر فراز است آن که دست از دامن او بر ندارد باش یا الله یا رب با علی همراه یا رب وال من والاه یا رب عاد من عاداه یا رب کن اجابت از برای ابن عمم این دعا را یا علی ای بر سر دستت زمام آسمان ها ای خدائی داده حی لامکانت در مکان ها ای به گردون گوی چوگان ولایت کهکشان ها نقل تو نقل سخنها ذکر تو ورد زبان ها تو علی مرتضائی حیدری خییر گشائی عبد پا تا سر خدائی نه خدائی نه جدائی کبریائی کن که عالم در تو بیند کبریا را ای کف پای تو را گلبوسه از مهر نبوت ناقه ات را ساربان گردیده ایثار و فتوت نقش سّم دلدلت تصویری از عدل و مروت بسته حق بین تو و خیر البشر عقد اخوت سایه ی تیغت عدالت آیه عشقت رسالت پایه ی قصرت جلالت مایه ی حبت اصالت نسبتی نبود به هم مهر تو و نسل خطا را من نه مغرور از نماز و روزه و حج و زکاتم نیست جز مهر تو و اولاد تو خط نجاتم با تو بودم با توهستم در حیات و در مماتم گشته گم در بحر غفران تو کوه سیاتم ای به دامان تو دستم هر که بودم هر چه هستم (میثمم) دل بر تو بستم بر سر راهت نشستم دست گیر از لطف، این افتاده و بی دست و پا را @raziolhossein
جبریل، گل تبسّم آورد از عرش راهی غدیر شد، خُم آورد از عرش از باغ دل‌انگیز ولایت «اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» آورد از عرش ......... دل تشنۀ جامی از غدیر خم بود در وادی اوصاف تو سردرگُم بود خوانند تو را فاتح خیبر، اما بالاتر از آن فتح دل مردم بود @raziolhossein
...می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد با جهاز شتران کوه احد برپا شد و از آن آینه با آینه بالا می رفت دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن مأذنه بالا می رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می رفت گفت اینبار ز پایان سفر می گویم بارها گفته ام و بار دگر می گویم راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست کهکشانها نخی از وصله ی نعلین علیست گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش بگذارید که یک شمه بگویم دستش هرچه در عالم بالاست تصرف کرده شب معراج به من سیب تعارف کرده گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما واژه در واژه شنیدند صدا را اما سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد می رود قصه ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام @raziolhossein
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافی ست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی... نوشتم شمس... دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تراز آن است نوشتم عرش...دیدم مرتضی اعلی تر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند علی نادیده می بیند،علی ننوشته می خواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی... گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی.... ...به چشم حاجیان شور تماشا می رسید آنروز کنار برکه ای دریا به دریا می رسید آنروز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفس ها حبس شد...، در سینه ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شتر ها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش می گفتند آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود بسم الله،ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو دوباره صحبت از اسرار خلقت می کنم آری ولی این مرتبه اتمام حجّت میکنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمان ها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفرینش رو نمایی کرد نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جزاو نگینی نیست شهادت می دهم جز او امیرالمومنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول)) الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی ها الهی که بسوزد پنبه ی در گوش بعضی ها پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فانی بسته ام بار سفر دیگر وصیت می کنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد...الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر ((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی... جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی... ...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بی تاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغ جراحی ست اگر خون ریخت،درمان کرد،اعجازش یداللهی ست ریاضت دیده هم از خاک با جادوگری، زر ساخت هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت عوالم را ببین،آتش علی دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته... علی هرگز نمی بندد به روی هیچ کس در را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را @raziolhossein
بعد از ما همه بودیم متحد وحدت از آن بخواه که او اختلاف کرد... @raziolhossein