eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
534 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛ زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی عجب اوجی که جا مانده‌ست هر چه کهکشان از تو منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟ "طریق عجز می‌پویم؛ نمی‌دانم چه می‌گویم؟" همان بهتر که می‌گویند اهل آسمان از تو تویی در جمع فرزندان زهرا کوکب الثّاقب علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب @raziolhossein
گنجینه ی اسرارم و آیینه ای رازم حق دارم اگر اینهمه در سوز و گدازم آواره‌ی دیدار توام چاره ندارم با اشک مگر دور خودم خانه بسازم لبخند تو دل از من دلباخته برده‌ست بردست که در بازی عشق تو ببازم سربازم و بر عرصه‌ی هجران تو باید با مرکب شعرم دو سه تا بیت بتازم آن مطلب حقّم که اگر لب بگشایم از من بگریزند همه... روضه‌ی بازم از فلسفه‌ی فقه به این حکم رسیدم گر سر بدهم پای دو چشم تو مجازم در فکر تو بودم که اذان گفت مؤذن افسوس نفهمید که مشغول نمازم قنبر به علی؛ جون به سالار شهیدان "هر کس به کسی نازد و من هم به تو نازم" @raziolhossein
او که از غصه‌ی ایتام دو چشم تر داشت آخرین کیسه‌ی نان و رطبش را برداشت و به هر خانه که جا داشت یتیمی، در زد به مسلمان و مسیحی و یهودی سر زد لب ایتام پر از ذکر پدر جان شده بود باز هم مرکب بازی یتیمان شده بود سخنش بوی خداحافظی آخر داشت شوق دیدار رخ فاطمه را در سر داشت با دل غمزده لبخند به دنیا زد و رفت حیف شد... مثل نسیم سحری آمد و رفت بگذر از چشم تر و بغض گلوگیر علی بگذر از قصه‌ی نان و نمک و شیر علی گرچه ارکان هدی گشته دگرگون امشب * بگذر از غصه‌ی محراب پر از خون امشب بگذر از تیزی تیغ و غم شقّ القمرش بگذر از روضه‌ی آلوده به زهر و اثرش آه... این تیغ که از زهر سراسر تر بود دردش از درد لگد بر تنِ در کمتر بود گرچه یک عمر علی داغ به دل داشت،‌ ولی بگذر از داغ کتک خوردن ناموس علی روضه‌ی فاطمه خود عالم دیگر دارد مجلس ما به دل امشب غم دیگر دارد ناله اش خون به دل اهل جهان خواهد کرد اگر از کوفه بپرسید بیان خواهد کرد او یکی بود و برایش بدلی نیست که نیست ای یتیمان! پدری مثل علی نیست که نیست او که صد لشکر کفر از سخنش می‌لرزید آه... با آه یتیمی بدنش می‌لرزید آری از دید ِ علی بچه نوازش دارد زندگی وقف یتیمان شود ارزش دارد او که بوده غم ایتام جهان تاب و تبش زنده ماندند یتیمان همه از نان شبش کاش در شام یتیمان خودش را می‌دید نوه‌ی فاطمه و جان خودش را می‌دید در نبودش، عوض ِدادن ِ مرهم به یتیم شد عبادت زدن سیلی محکم به یتیم! دختری که وسط هلهله ها جا خورده سیلی سرخ، سپیدی رخش را برده کاش می‌دید علی، دسته گلش پرپر شد دختری در وسط معرکه بی‌یاور شد پدرش رفت... عمو رفت... برادر هم رفت تا که تنهاتر و تنهاتر و تنهاتر شد دست سنگین کسی آمد و بر صورت خورد گوشواره سبب گریه‌ی انگشتر شد صحبت از بردن و غارت شدنش نیست، ولی دل ما شعله ور از سوختن معجر شد @raziolhossein
دل ‌مرده است و پر به فراسو نمی‌زند مردی که سر به خانه‌ی بانو نمی‌زند جبریل، صحن آینه را مثل خادمی با هیچ چیز جز مژه جارو نمی‌زند وقتی که این حرم پر از الطاف مادری‌ست پس با مزار مادرمان مو نمی‌زند یک گوشه از فضائلتان «إشفِعی لَنا»ست زائر که بی‌جهت به شما رو نمی‌زند صد بار در بزن که در این شهر هر کسی بر سینه دست رد بزند... او نمی‌زند @raziolhossein
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده جز او کسی به جای پیمبر نیامده جز او برای فاطمه همسر نیامده از کعبه جز علی احدی در نیامده یعنی کسی به پاکی حیدر نیامده هر کس غلام فاطمه شد، در پناه اوست شاهی که عرش ِ دوش ِ نبی جایگاه اوست در معرکه سلاح ِ نبردش نگاه اوست این گیسوی سیاه که تنها سپاه اوست بر شانه چون سیاهی لشکر نیامده ابروش وقت جنگ کم از ذوالفقار نیست دنیا به جنگش آمده و بی‌قرار نیست در مکتبش ضعیف‌کشی افتخار نیست کرّار در مبارزه اهل فرار نیست این کارها به فاتح خیبر نیامده اولاد مرتضی همه ذاتاً مطهّرند قرآن ناطقند و شفیعان محشرند شاهان روزگار، غلامان قنبرند خدّام عرش، گوش به فرمان حیدرند دور و برش که قحطی نوکر نیامده هرگز نمی‌شود عَلَم عشق سرنگون عشقش کشیده‌است دلم را به خاک ‌و خون پایان کار عاشق او چیست جز جنون؟ او گرد ِ خاک پای علی شد که تا کنون سردار مثل مالک اشتر نیامده گرچه نبی نبود، وصی ِ نبی که بود مسند نشین ِ بی‌بدل ِ این اریکه بود مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده در حال احتضار ولی فکر قاتل است مولای ما نمونه‌ی انسان کامل است دل جای او نباشد اگر، کمتر از گل است طوف بدون عشق علی دور باطل است این سعی باصفاست؛ به کافر نیامده بر راه کفر سد زده دیوار تیغ او اصلاً هدایت است فقط کار تیغ او هو، حق، علی مدد، همه اذکار تیغ او دیدیم هر که رفت به دیدار تیغ او با سر فرار کرده... ولی سر نیامده استاد در فنون نبردی ابوتراب فرمانروای کشور دردی ابوتراب حتی به مور ظـلم نکردی ابوتراب گفتم هزار مرتبه مردی ابوتراب با تو هزار مرد برابر نیامده دشمن هم از عنایت تو بی‌نصیب نیست در کشور تو هیچ غریبی غریب نیست بیچاره‌ای که در دل زارش شکیب نیست با اینکه فکر آیه «أمّن یجیب» نیست از بارگاه لطف تو مضطر نیامده شد در غم تو چشم هزاران یتیم، تر بعد از تو می‌شوند یتیمان یتیم تر من از ازل اسیر تو ام یا قدیم تر؟ ای خانواده‌ات همه از هم کریم تر از سفره‌ی تو پر برکت تر نیامده @raziolhossin
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده جز او کسی به جای پیمبر نیامده جز او برای فاطمه همسر نیامده از کعبه جز علی احدی در نیامده یعنی کسی به پاکی حیدر نیامده هر کس غلام فاطمه شد در پناه اوست شاهی که عرش دوش نبی جایگاه اوست در معرکه سلاح نبردش نگاه اوست این گیسوی سیاه که تنها سپاه اوست بر شانه اش سیاهی لشکر نیامده اولاد مرتضی همه ذاتاً  مطهرند قرآن ناطقند، شفیعان محشرند شاهان روزگار غلامان قنبرند خدّام عرش گوش به فرمان حیدرند دور و برش که قحطی نوکر نیامده ابروش وقت جنگ کم از ذوالفقار نیست دنیا به جنگش آمده و بی‌قرار نیست در مکتبش ضعیف‌کشی افتخــار نیست کرار که در مبارزه اهل فرار نیست این کارها به فاتح خیبر نیامده هرگز نمی‌شود علم عشق سرنگون عشقش کشیده‌است دلم را به خاک ‌و خون پایان کار عاشق او چیست جز جنون؟ او گرد خاک پای علی شد که تا کنون سردار مثل مالک اشتر نیامده گرچه نبی نبود، وصی نبی که بود مسند نشین بی‌بدل این اریکه بود مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده در حال احتضار ولی فکر قاتل است مولای ما نمونه انسان کامل است بی مهر او تمام عبادات باطل است آدم بدون عشق علی مشتی از گل است حیف از دلی که در بر دلبر نیامده دشمن هم از عنایت تو بی‌نصیب نیست در کشور تو هیچ غریبی غریب نیست بیچاره‌ای که در دل زارش شکیب نیست با اینکه فکر آیه «أمّن یجیب» نیست از بارگاه لطف تو مضطر نیامده بر راه کفر سد زده دیوار تیغ تو اصلاً هدایت است فقط کار تیغ تو هو، حق، علی مدد، همه اذکار تیغ تو دیدیم هر که رفت به دیدار تیغ تو با سر فرار کرده... ولی سر نیامده استاد در فنون نبردی ابوتراب فــــرمانروای کشور دردی ابوتراب حتی به مور ظـلم نکردی ابوتراب گفتم هزار مرتبه مردی ابوتراب با تو هزار مرد برابر نیامده شد در غم تو چشم هزاران یتیم تر بعد از تو می‌شوند یتــــیمان یتیم تر من از ازل اسیر تو ام یا قدیم تر ای خانواده‌ات همه از هم کریم تر از سفره‌ی تو پر برکت تر نیامده @raziolhossein
در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛ زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی عجب اوجی که جا مانده‌ست هر چه کهکشان از تو منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟ "طریق عجز می‌پویم؛ نمی‌دانم چه می‌گویم؟" همان بهتر که می‌گویند اهل آسمان از تو تویی در جمع فرزندان زهرا کوکب الثّاقب علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب @raziolhossein
او که از غصه‌ی ایتام دو چشم تر داشت آخرین کیسه‌ی نان و رطبش را برداشت و به هر خانه که جا داشت یتیمی، در زد به مسلمان و مسیحی و یهودی سر زد لب ایتام پر از ذکر پدر جان شده بود باز هم مرکب بازی یتیمان شده بود سخنش بوی خداحافظی آخر داشت شوق دیدار رخ فاطمه را در سر داشت با دل غمزده لبخند به دنیا زد و رفت حیف شد... مثل نسیم سحری آمد و رفت بگذر از چشم تر و بغض گلوگیر علی بگذر از قصه‌ی نان و نمک و شیر علی گرچه ارکان هدی گشته دگرگون امشب * بگذر از غصه‌ی محراب پر از خون امشب بگذر از تیزی تیغ و غم شقّ القمرش بگذر از روضه‌ی آلوده به زهر و اثرش آه... این تیغ که از زهر سراسر تر بود دردش از درد لگد بر تنِ در کمتر بود گرچه یک عمر علی داغ به دل داشت،‌ ولی بگذر از داغ کتک خوردن ناموس علی روضه‌ی فاطمه خود عالم دیگر دارد مجلس ما به دل امشب غم دیگر دارد ناله اش خون به دل اهل جهان خواهد کرد اگر از کوفه بپرسید بیان خواهد کرد او یکی بود و برایش بدلی نیست که نیست ای یتیمان! پدری مثل علی نیست که نیست او که صد لشکر کفر از سخنش می‌لرزید آه... با آه یتیمی بدنش می‌لرزید آری از دید ِ علی بچه نوازش دارد زندگی وقف یتیمان شود ارزش دارد او که بوده غم ایتام جهان تاب و تبش زنده ماندند یتیمان همه از نان شبش کاش در شام یتیمان خودش را می‌دید نوه‌ی فاطمه و جان خودش را می‌دید در نبودش، عوض ِدادن ِ مرهم به یتیم شد عبادت زدن سیلی محکم به یتیم! دختری که وسط هلهله ها جا خورده سیلی سرخ، سپیدی رخش را برده کاش می‌دید علی، دسته گلش پرپر شد دختری در وسط معرکه بی‌یاور شد پدرش رفت... عمو رفت... برادر هم رفت تا که تنهاتر و تنهاتر و تنهاتر شد دست سنگین کسی آمد و بر صورت خورد گوشواره سبب گریه‌ی انگشتر شد صحبت از بردن و غارت شدنش نیست، ولی دل ما شعله ور از سوختن معجر شد @raziolhossein
دل ‌مرده است و پر به فراسو نمی‌زند مردی که سر به خانه‌ی بانو نمی‌زند جبریل، صحن آینه را مثل خادمی با هیچ چیز جز مژه جارو نمی‌زند وقتی که این حرم پر از الطاف مادری‌ست پس با مزار مادرمان مو نمی‌زند یک گوشه از فضائلتان «إشفِعی لَنا»ست زائر که بی‌جهت به شما رو نمی‌زند صد بار در بزن که در این شهر هر کسی بر سینه دست رد بزند... او نمی‌زند @raziolhossein
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده جز او کسی به جای پیمبر نیامده جز او برای فاطمه همسر نیامده از کعبه جز علی احدی در نیامده یعنی کسی به پاکی حیدر نیامده هر کس غلام فاطمه شد، در پناه اوست شاهی که عرش ِ دوش ِ نبی جایگاه اوست در معرکه سلاح ِ نبردش نگاه اوست این گیسوی سیاه که تنها سپاه اوست بر شانه چون سیاهی لشکر نیامده ابروش وقت جنگ کم از ذوالفقار نیست دنیا به جنگش آمده و بی‌قرار نیست در مکتبش ضعیف‌کشی افتخار نیست کرّار در مبارزه اهل فرار نیست این کارها به فاتح خیبر نیامده اولاد مرتضی همه ذاتاً مطهّرند قرآن ناطقند و شفیعان محشرند شاهان روزگار، غلامان قنبرند خدّام عرش، گوش به فرمان حیدرند دور و برش که قحطی نوکر نیامده هرگز نمی‌شود عَلَم عشق سرنگون عشقش کشیده‌است دلم را به خاک ‌و خون پایان کار عاشق او چیست جز جنون؟ او گرد ِ خاک پای علی شد که تا کنون سردار مثل مالک اشتر نیامده گرچه نبی نبود، وصی ِ نبی که بود مسند نشین ِ بی‌بدل ِ این اریکه بود مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده در حال احتضار ولی فکر قاتل است مولای ما نمونه‌ی انسان کامل است دل جای او نباشد اگر، کمتر از گل است طوف بدون عشق علی دور باطل است این سعی باصفاست؛ به کافر نیامده بر راه کفر سد زده دیوار تیغ او اصلاً هدایت است فقط کار تیغ او هو، حق، علی مدد، همه اذکار تیغ او دیدیم هر که رفت به دیدار تیغ او با سر فرار کرده... ولی سر نیامده استاد در فنون نبردی ابوتراب فرمانروای کشور دردی ابوتراب حتی به مور ظـلم نکردی ابوتراب گفتم هزار مرتبه مردی ابوتراب با تو هزار مرد برابر نیامده دشمن هم از عنایت تو بی‌نصیب نیست در کشور تو هیچ غریبی غریب نیست بیچاره‌ای که در دل زارش شکیب نیست با اینکه فکر آیه «أمّن یجیب» نیست از بارگاه لطف تو مضطر نیامده شد در غم تو چشم هزاران یتیم، تر بعد از تو می‌شوند یتیمان یتیم تر من از ازل اسیر تو ام یا قدیم تر؟ ای خانواده‌ات همه از هم کریم تر از سفره‌ی تو پر برکت تر نیامده @raziolhossin