#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#دوبیتی
یاس باغ امام را چیدند
اشک چشم حسین را دیدند
آی مردم! بلند گریه کنید
که به آقا بلند خندیدند
#علی_مشهوری
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
#دوبیتی
ای آنکه ز موهبات دستت مستم
من چشم براه لطف دستت هستم
حاشا که به سینه ام خورَد دست رَدی
تا هست دخیل هر دو دستت دستم
#علی_مشهوری
@raziolhossein
#حضرت_حمزه
این جمله کافی است برای فضیلتش
تسبیح ذکر گفتن زهراست تربتش
آن یل که جز شجاعت حیدر به روزگار
چشمی ندیده است نظیر شجاعتش
این نَقل رایج است که در هر نبرد بود
نُقل در دهان دوست و دشمن شهامتش
بی شک بنای دین خدا پا نمی گرفت
در دستِ دین نبود چو دست حمایتش
ای کاش بود تا نشود گونهای کبود
می بود اگر اجازه نمی داد غیرتش
از این مزار خاکی و بی سنگ و بی حرم
بعد از چهارده صد پیداست غربتش
توصیفش از زبان پیمبر شنیدنیست
با این سیاهه بی ادبی شد به ساحتش
#علی_مشهوری
@raziolhossein
#حضرت_حمزه
این جمله کافی است برای فضیلتش
تسبیح ذکر گفتن زهراست تربتش
آن یل که جز شجاعت حیدر به روزگار
چشمی ندیده است نظیر شجاعتش
این نَقل رایج است که در هر نبرد بود
نُقل در دهان دوست و دشمن شهامتش
بی شک بنای دین خدا پا نمی گرفت
در دستِ دین نبود چو دست حمایتش
ای کاش بود تا نشود گونهای کبود
می بود اگر اجازه نمی داد غیرتش
از این مزار خاکی و بی سنگ و بی حرم
بعد از چهارده صد پیداست غربتش
توصیفش از زبان پیمبر شنیدنیست
با این سیاهه بی ادبی شد به ساحتش
#علی_مشهوری
@raziolhossein
تا آخرین دقیقه نگاهش به خیمه بود
ناموس دوست ها! نگران کشته شد حسین
#علی_مشهوری
@raziolhossein
#حضرت_حمزه
این جمله کافی است برای فضیلتش
تسبیح ذکر گفتن زهراست تربتش
آن یل که جز شجاعت حیدر به روزگار
چشمی ندیده است نظیر شجاعتش
این نَقل رایج است که در هر نبرد بود
نُقل در دهان دوست و دشمن شهامتش
بی شک بنای دین خدا پا نمی گرفت
در دستِ دین نبود چو دست حمایتش
ای کاش بود تا نشود گونهای کبود
می بود اگر اجازه نمی داد غیرتش
از این مزار خاکی و بی سنگ و بی حرم
بعد از چهارده صده پیداست غربتش
توصیفش از زبان پیمبر شنیدنیست
با این سیاهه بی ادبی شد به ساحتش
#علی_مشهوری
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
من از داغت آتش به خلقت کشیدم
در این دشت بسیار محنت کشیدم
منی که جهان میکشد منّتم را
از این مردم پست منت کشیدم
تو بودی و گفتند و خود تشنه مانده
تو بودی و من بار تهمت کشیدم
به قدری که زه را کشید آن کماندار
همان قدر من آه حسرت کشیدم
گرفتند از من تو را و نگفتند
برای تو شش ماه زحمت کشیدم
سه غم بر دلم آمده هر سه یک بار
سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
هم از حنجر تو، هم از خواهر تو
هم از مادر تو خجالت کشیدم
خودم قبر کندم، خودم دفن کردم
خودم تیر را از گلویت کشیدم
#علی_مشهوری
@raziolhossein