#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
نام بلند خویش به دنیا گذاشتی
با داغ خود غمی روی دلها گذاشتی
بعد از حسین، قلب پریشان خویش را
در کربلای خون خدا جا گذاشتی
حیران و ماتِ صبر و رضای تو روزگار
وقتی به روی غصّه و غم پا گذاشتی
کوفه اسیر نطق علیگونۀ تو شد
داغی بزرگ بر دل اعدا گذاشتی
با خطبهای که خواندی و کردی عزا به پا
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی
زینب قرار بود کند شام را خراب
حرمت به نام زینب کبری گذاشتی
بازار شهر کوفه کجا و شما کجا؟!
باور نمیکنم قدم آنجا گذاشتی
ای همدم رباب! تو با اشک و نالهات
مرهم به قلب مادر تنها گذاشتی
گفتی به رأسِ بر روی نیزه: برادرم!
از چه رقیّه را تک و تنها گذاشتی؟
تو داغدار بیکفن کربلا شدی
گریان و بیقرار شه سر جدا شدی
#محمدجواد_غفاریان
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
باید از جلوۀ او عرش منوّر باشد
هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد
بیگمان این دل شیری که تو داری، بانو!
میتواند فقط از جانب حیدر باشد
زینب دوّم گلخانۀ زهرا شدهای
چه قشنگ است!که زینب دو برابر باشد
پیش دریای دلت، موج بلا، کوچک بود
عاشقی، صبر تو از عقل، فراتر باشد
«امّکلثوم»! دعا کن، نرسد روزی که
دختری شاهد افتادن مادر باشد
خاطرت باشد اگر، شاهد عاشورایی!
آتش خیمه هم از آتش آن در باشد
تو چهدیدی؟چهشنیدی؟چهکشیدی؟آنروز
بدنی بیسر و یک نیزه که با سر باشد
اوّلین شاعر این داغی و شعرت، بانو!
شعلهای گشته که بر سینۀ دفتر باشد
بیسبب نیست که عمرت به درازا نکشید
وای! از آن دل که در آن داغ برادر باشد
#قاسم_صرافان
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم
ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم
ای دومین زینب، سراپا زینت اب
ای زینت نام پدر یا ام کلثوم
ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر
بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم
ای کوکب افلاک، ای نور مجسم
ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم
زینب که سر تا پا علی بود و علی بود
رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم
حتما تو هم مانند زینب دیده بودی
که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم
حتما تو هم از داغ کوچه داغداری
از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم
از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی
رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم
با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد
جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم
ای وای از ساعات قتل صبر ای وای
ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم
هر کس می آمد جای زخم قبل می زد
با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم
سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد
وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم
هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت
انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم
#وحید_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
از آنجا که خدا می خواست شأن تو نهان باشد
مسجل می شود گنجینه باید بی نشان باشد
کشیده آستین از دست دنیا خادمت آری
کشانده خویش را تا که غلام آستان باشد
علی در باز خواهد کرد و زهرا راه خواهد داد
اگر نامشریفت پشت در ورد زبان باشد
چه می خواهد مقاماتت ز جان عقل ما وقتی
فقط یک گوشه از خاک تو نامش آسمان باشد
سگکوی شما هم عار می داند اگر جایی
گذارش از گذرگاه فلان ابن فلان باشد
عنان از خشم حیدر می درد آوردن نامش
چگونه قاتل انسیه پایش در میان باشد!!!
.
به ظاهر آستین اما جگر در زیر دندان بود
مهار گریه دشوار است اگر مادر جوان باشد
.
تو عفت را میان همهمه تعبیر خواهی کرد
حریفت گر چه یک نا اهل هرزه چون سنان باشد
تو را ای آفتاب در حجاب آشفته کی دیدیم؟
تو را که سایه ات دلگرمی یک کاروان باشد
تو بر می خیزی از جا حین گریه خطبه می خوانی
اگر حتی برادر زیر چوب خیزران باشد
سلیمانت به نی رفته است اما تاب می آری
اگر چه خاتمش در دست های ساربان باشد
به کوه عصمتت سوگند این دنیاست مملوکت
اگر حتی خرابه آخر این داستان باشد
#حسین_واعظی
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
خدا خلقت نموده آيه آيه كوثري ديگر
همينكه داده بر زهرا دوباره دختري ديگر
خديجه آمده يا فاطمه بنت اسد دنيا
تمامأ مادرش بود و تمامأ حيدري ديگر
چه ارثي برده از مادر بلاغت در سخن دارد
به گوش آمد صداي مرتضي از حنجري ديگر
فداي ام كلثومم غلامم خادمين اش را
ملائك آستان بوس اش نخواهد نوكري ديگر
به نام او گره خورده غم و مظلومي و غربت
زده كل وجودش را به نام خواهري ديگر
كنار اصلأ نيامد با غم داغ برادرها
به پا كرده است اين ام البكا هم محشري ديگر
نشد خم قامت اش جز لحظه ي بوسيدن حنجر
همان جائي كه او شد روبرو با پيكري ديگر
دلش ميخواست بر شانه بچسباند سرش را حيف
ندارد پيكر پامال مركب ها سري ديگر...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
رزق سحر را پای چشم تر نوشتند...
دل را فدایی ِ غم دلبر نوشتند...
درد و بلای یار را بر جان خریدن...
دیدیم که هم معنی خواهر نوشتند...
میخواستی از خواهرت زینب بگویند...
اینگونه شد از نام تو کمتر نوشتند...
ما را فدایی های زینب آفریدند...
ما را به پای نام تو نوکر نوشتند...
ای چارمین آیه به روی دست زهرا
با پنجمین حرف شما کوثر نوشتند...
کوری چشم دومی از نسل جعفر...
در سرنوشت پاک تو همسر نوشتند...
این آیه را اَلطَّیِّبین لِطَّیِباتُن...
بی شک برای دختر حیدر نوشتند...
#سید_مصطفی_عبداللهی
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
ای دختر خیر النساء ، یا_ام_کلثوم
دُردانة شیر خدا ، یا ام کلثوم
در خُلق همچون احمدی ، در نطق حیدر
حلم حسن را بوده ای شایسته مظهر
زهرای اطهر را عزیزی ، نور عینی
پیغمبر فرهنگ عاشور حسینی
با صبر خود پیوسته یار مکتبی تو
وقت شدائد ، غمگسار زینبی تو
قلبی خدا باور ، پر از احساس داری
عزم ستم سوزی چنان عباس داری
از برتر و بالاتر از تمجید و تعریف
کج باوران تاریخ را کردند تحریف
دادند بینِ خلق این گفتار ، ترویج
که با «عمر» حیدر تو را کرده است تزویج
گیرم علی بیداد او کردی فراموش
واندر جواب خواستگاری ماند خاموش
کی عاقلی این حرف را باور نماید
دختر قبول از قاتل مادر نماید
کاورا شود یار و شریک زندگانی
با او شود همراه و سازد مهربانی
کی دختری با قاتل مادر نشیند
حتی اگر بر خاک و خاکستر نشیند
دُردانة زهرا کجا فرزند خطّاب
کی جمع می گردند با هم آتش و آب
دختی که بابش حیدر کرار باشد
زوجش عزیز جعفر طیار باشد
کفو تو شد ، ای بی قرین عون بن جعفر
آنسان که می فرمود پیش از آن پیمبر
عونی که یار دین حق در کربلا شد
در یاری فرزند پیغمبر ، فدا شد
یا ام کلثوم ، ای خطیب کوفه و شام
تا روز محشر هست مدیون تو اسلام
از خردسالی داغ روی داغ دیدی
تو آتش بیداد را در باغ دیدی
روزی به سوگ خواجة اسرا نشستی
روز دگر در ماتم زهرا نشستی
دیدی به بیت وحی آتش زد زبانه
بر مادرت زد خصم قرآن تازیانه
دیدی که دونان ، پهلوی زهرا شکستند
از کین امیرالمومنین را دست بستند
در کودکی گشتی یتیمه ، ناله کردی
گریه بر آن بانوی هجده ساله کردی
هر چند یادِ مادر دل خسته بودی
از بعد او بر مرتضی دل بسته بودی
وقتی که هجرت کرد آن مولا به کوفه
همراه دست حق نهادی پا به کوفه
یک شب که حیدر میهمان خانه ات بود
روشن ز نور روی او کاشانه ات بود
دیدی امیر عشق بازان در نماز است
گرم نیایش با خدای چاره ساز است
پس سفرة افطار را کردی مهیّا
نان و نمک با شیر بُردی بهر مولا
شاهی که اجرا امرِ او مهرِ فلک کرد
افطار خود را باز با نان و نمک کرد
آن شب ، شب قدر و شب ذکر و دعا بود
امّا پریشان خاطر شیر خدا بود
از دیده دُر بارید و اشک افشاند حیدر
«انّا الیه راجعون» می خواند حیدر
وقت سحر شد سوی مسجد شاه مردان
بشکسته شد رکن رکین کاخ ایمان
وقتی که در محراب آن مولا قدم زد
بر فرق او شمشیر دشمن از ستم زد
شمشیر زهر آلود دشمن کار شه ساخت
دست خدا را عاقبت از پای انداخت
بعد از علی دیدی غریبیّ حسن را
بی مهری اصحاب ، بر آن ممتحن را
دیدی به دست همسرش در بین منزل
مقتول کین گردید از زهر هلاهل
دیدی که جسم اطهر او پیش یاران
شد در برِ قبر پیمبر تیر باران
ای وای بر من بعد از این غمهای جانکاه
افتاد عترت را به سوی کربلا راه
وقتی در آن دشت بلا کردی اقامت
دیدی عیان با چشم خود شور قیامت
آنجا عزیز مصطفی را تشنه کشتند
آرام جان مرتضی را تشنه کشتند
شد همسر تو کشته در راه امامت
در راه دین چون باب خود کرد استقامت
از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام
با صبر خود گشتی معین یار اسلام
بر «ایزدی» بنگر که او در شور و شین است
از مرثیه خوانان دربار حسین است
#امیر_ایزدی
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
از این که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است
برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست
همین که خون علی در رگش سرازیر است
ظهور دیگری از فاطمه ست وقتی که
مقابلش همه ی فتنه ها زمین گیر است
شبیه خواهر خود بی معلم عالمه است
که خود معلم فقه و بیان و تفسیر است
نعوذ بالله اگر همنشین ناپاکی ست
کسی که آینه آیه های تطهیر است
به سربلندی او لطمه ای نخواهد زد
سلاح اهل زنا گرچه طعن و تحقیر است
اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال
که شیر شیر بماند اگر به زنجیر است
هزار داغ به جانش نشست در یک روز
عجیب نیست اگر در جوانی اش پیر است
برای از نفس افتادنش همین کافی ست
که روبروش سری روی نیزه تصویر است
((گشاد کار دو عالم به یک اشارت اوست))
که چشم عالم و آدم به دست او خیره است
#مجتبی_خرسندی
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#رباعی
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادری و هم یار پدر
در لیلۀ قدرِ آخرِ عمرِ علی
شد مهر تو، سفرهدار افطار پدر
#سیدرضا_مؤید
.....
با خطبه خود کشف حقائق کردی
با نوحه و دم طی دقایق کردی
پیوسته به یاد کربلا سوختی و
از داغ حسین عاقبت دق کردی
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
شش ماه در عزای تو گریانم ای حسین
شش ماه در غم تو پریشانم ای حسین
شش ماه خاطرات تو از خاطرم نرفت
شش ماه بوده ذکر لبم جانم ای حسین
شش ماه آب خوش ز گلویم فرو نرفت
از بس که فکر آن لب عطشانم ای حسین
جسمم کبود از اثر کعب نی ولی
فکر تن تو و سم اسبانم ای حسین
زنهای شام بر سر من سنگ میزدند
آخر یکی نگفت که مهمانم ای حسین
چوب و لب مطهر تو ؛کاش بسته بود
دشمن به جای دست دو چشمانم ای حسین
ای کاش می زدند در آن بزم ،خیزران
جای لب تو بر لب و دندانم ای حسین
#عبدالحسین
@raziolhossein
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
دوسالش بوده وقتي شعله با آن در، درافتاده
دوسالش بوده وقتي مادرش پشت در افتاده
دوسالش بوده امّا خوب حس كرده ست دردي را
كه از سنگيني اش مادر ميان بستر افتاده
دوسالش بوده امّا ديده وقت غسل ياس آنشب
چه بوده ماجرا ، لرزه به دست حيدر افتاده
...
و در كوفه پدر را ديده در محراب ، خون آلود
كه با فرق دوتا گشته كنار منبر افتاده
نديده تشتِ از خونِ جگر ، پُرلاله را امّا
يقيناً ديده تشتي را كه بين آن سر افتاده
گمانم،روي ناقه زير لب"وامحسنا" گفته
نگاهش تاكه بر رأس عليِّ اصغر افتاده
دليل پيري اش را از خودم پرسيدم و گفتم:
گمانم چشم او ، بالاي تل بر حنجر افتاده
صداي مادري پيچيده در گودال ، از ترس است
---اگر از دست شمر بي مروّت ، خنجرافتاده
فقط او ديده و زينب كه طيِّ آن چهل منزل
چه قدْر از پيكرِ بچّه كبوترها پر افتاده
براي كودكان هر بار كه خود را سِپر كردند
حسين از روي ني چشمش به هردو خواهر افتاده
رقيّـه راه رفته دست بر ديوار با زحمت
خدايا امّ كلثوم از چه ياد مادر افتاده ؟
و شايد قيد عمرش را زده آن لحظه كه ديده
سر بابايي از دست ضعيف دختر افتاده
#محمد_قاسمي
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
فهم هر کس که رسیده خاکسار زینب است
قلب ما گر درد دارد بیقرار زینب است
چشم ما از خود ندارد اشک زهرا لطف کرد
مثل چشمه چشم شیعه اشکبار زینب است
ظاهرا کرب و بلا باشد خزان عمر او
در حقیقت روز عاشورا بهار زینب است
راه را تا کربلا نه تا خدا هموار کرد
این که ما در راه باشیم انتظار زینب است
ما رأیت گفته است الّا الحسین کی دیده است
روی خونین حسین آئینهدار زینب است
آمدن در قتلگاه و بوسه بر حنجر زدن
گفتن ذکر تقبّل افتخار زینب است
هر که میگوید ندارد معجری باور نکن
نور هجده سر حجاب باوقار زینب است
مشکل امر فرج با دست او وا میشود
بر خود مهدی قسم این کار کار زینب است
#جواد_حیدری
@raziolhossein