eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
598 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بار دیگرعشق با الفاظ من همراه شد باز شعرم از شعورتازه ای آگاه شد نغمه وگلبانگ جانم یا ولی الله شد صحبت از خورشید شد ازآسمان ازماه شد فیض نوری آمد وطبع مرا پُرنور کرد جلوه ی ماه رجب قلب مرا مسرور کرد با گل رویت جهان را باز گلشن کرده ای غنچه ی لبخند را غرق شکفتن کرده ای ساحت باغ تولا را مزیّن کرده ای دیده ی خورشید  دل را باز روشن کرده ای ماهی وهفت آسمان عشق همرنگ توبود خوب شد زود آمدی خورشید دلتنگ توبود چشم تا وا می کنی دنیا سلامت می کند شهریثرب ،کعبه وبطحا سلامت می کند جبرئیل از عالم بالا سلامت می کند پلک تا برهم زنی بابا سلامت می کند برخدایی چهره ی تو بس که او دل باخته گونه های اطهرت از بوسه گل انداخته جود را گفتم صدا می زد که دریایش تویی علم را گفتم ندا در داد دانایش تویی عشق را گفتم صدا زد شور وغوغایش تویی «یامن ارجوه لکل خیر» معنایش تویی مهروماه آسمان نوری زمشکات تواند عالم وآدم گدای جود وخیرات تواند ازکلام وحی گشته نورباران سینه ات علم الاسما بود یک گوهر گنجینه ات می درخشد تا قیامت پرچم سبزینه ات پور اکثم ها همه ماتند در آئینه ات صحبت از دریا اگر چه درحد این قطره نیست آن که فیض ازتو نبرده، ای فروغ دیده کیست؟ مژده ی آزادگی را بر اسیران می دهی نور برآئینه ی روشن ضمیران می دهی رشته مروارید را دست فقیران می دهی بهتراز آن را اگرکه برامیران می دهی می کنی بردشمن دین با کرم روشنگری «قدرزر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» آسمان خاک قدم های تو را برداشته قبضه ی خاک تو را بهر شفا برداشته عطرجانبخش تو را با خود صبا برداشته هرکه با نام شما دست دعا برداشته برروی بال دعای خویشتن گُل می زند با تولای شما برآسمان پُل می زند من که با ذکر مدام تو عبادت می کنم کی تولای تو را با نفس قسمت می کنم گرچه از هجران کوی تو شکایت می کنم ازهمین جا با شما قصد زیارت می کنم یا ولی الله !  ای نور دوعالم السّلام یا امین الله ،ای فیض معظم السّلام آفتابا ذره ات را آسمان پرواز کن برمحبانت دری از لطف و احسان باز کن درکلام من به وصف خویشتن اعجاز کن توشه ی فردای رستاخیز مارا ساز کن گرچه شعرم ای «وفایی» نیست مانند کمیت هدیه ای آورده ام بهر رئوف اهل بیت @raziolhossein
ای که مهرت به لوح دل افتاد صاحب جود، خانه ات آباد هر کجا مشکلی به من برسد ذکر نام تو می کند امداد چون کبوتر به دامت افتادم اهلی ام کن، ولی نکن آزاد دور صحنت طواف کردن را گردش آفتاب یادم داد مهربانی تو رسید به ابر عطر دستان تو رسید به باد دشمنت هم میان خلوت خود کرمت را نمیبرد از یاد صاحب قدرت و مقام نشد بازویی که نداشت حرز جواد_ _از ازل اعتقاد من این است پس به عشق تو میزنم فریاد: "یاجوادالائمه ادرکنی یاجواد الائمه ادرکنی" @raziolhossein
حُسن تو به ماهِ آسمان داده نشد بی جلوه‌ی تو، بهشت آماده نشد در وصف تو ثامن‌الحجج فرموده‌ست: مولود به این مبارکی، زاده نشد @raziolhossein
تقدیم به مادر امام جواد حضرت خیزران سلام الله علیها به سَر از سایه ی خورشید هشتم سایه بان دارد همان دُرِّ گران قدری که نام خَیزُران دارد به طفلی که ، به گهواره شهادت داد بر توحید که این مادر شبیه مریم از عصمت نشان دارد سلام حضرتِ ماریه ی قبطیه بر آن زن که نام آسمانی ی محمّد بر زبان دارد ببین قبل از تولد خوانده مدحش را رسول الله ببین چه جايگاه این جاریه بین زنان دارد خدا داده به این ریحانه ، نُه افلاک برکت را که حسرت بر چنین دردانه ای هفت آسمان دارد خدا می‌داند این آینه ی معصوم در جانش چه اسراری نهان کرده ، چه اسراری عیان دارد پدر مادر برادر خواهرم ، قربانِ بانویی که نام دُرّه  ریحانه  سبیکه  خَیزُران دارد 🌸🌸🌸 سبیکه یک کنیز بود که «دُرّه» نامیده می‌شد و علی بن موسی الرضا او را «خیزران» نامید. سبیکه مادر امام جواد از روستایی در مصر به نام مِریسه بود. او از خاندان ماریه قبطیه مادر ابراهیم (پسر پیامبر اسلام) بود. سبیکه یکی از زنان نمونه در اسلام بود. به گفته‌ی علی‌بن موسی‌الرضا او در فضایل اخلاقی بسیار شبیه حضرت  مریم بوده‌است. @raziolhossein
گهواره‌اش به بحر گنه، دست‌گیر ماست این کشتی نجات بُوَد گاهواره نیست در یک شکوفه نیز شکوه بهار هست نامش علی است، شیر بخوان، شیرخواره نیست @raziolhossein
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است آینه ی حُسن برادر به نظر میرسد می چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شش ماهه پیمبر به نظر میرسد وقت جلوسش به سر دست امام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد چشم زمین محو شکوه اسداللهی اش در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد در قد و بالا نه ولی در دل و جرات چرا با عمو عباس برابر به نظر میرسد بعد علمدار علمدار حرم میشود بسکه ابوالفضل دلاور به نظر میرسد با قدمش با جنمش با نفسش با دمش محسن صدیقه ی اطهر به نظر میرسد مشک ،عمو ، آب ،عطش ،خیمه و اشک رباب روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد حرمله گر تیر سه پر را نزند هم ؛ علی با لب خشکش گل پرپر به نظر می رسد @raziolhossein
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد آیات شادی آفرین تنزیل می گردد لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد آئینه احساس تماشا را بغل می کرد دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد باید که درد دردمندان را دوا می کرد از نور خالق انشعابی را جدا می کرد باید برای ماه نامی دست و پا می کرد او را میان کهکشان خود صدا می کرد مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت بابا برای بار سوم"یا علی"می گفت این ماه‌سیما پرده ها را از حجاب انداخت از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب بند قماط او نخ حبل المتینِ رب قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد رسم گدایی را درِ این خانه رایج کرد ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است یوسف برو،او گرمی بازار امروز است دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند جنگاوری را در دل گهواره می داند قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت خون علی را در دل رگهاش جاری داشت بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت تیغ نگاهش کاردبرد ذوالفقاری داشت کوچکترین باز شکاری بین این لانه است او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است کوچکترین قطره میان نسل باران است پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است مثل علی اکبر برای عمه ها جان است قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند زینب برایش "وَاْنْ یَکاد"از جان و دل می خواند تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید از آسمان باران که می بارید،می خندید وقتی عموعباس را می دید،می خندید گاهی رقیّه جان که می خندید،می خندید چشمان شور ای کاش این ها را نمی دیدند گل های لبخند قشنگش را نمی چیدند در کربلا وقتی عطش کابوس بابا شد از تشنگی قدِّ سکینه،خواهرش،تا شد ماه قبیله راهی آغوش دریا شد لب های خشک او بلای جان سقا شد از تشنگی با مرگ بازی می کند..،ای وای ماهیِ شش ماهه تلظّی می کند..،ای وای بعد از پسر از این پدر چیزی نمی ماند جز آه های شعله ور چیزی نمی ماند وللهِ دیگر از جگر چیزی نمی ماند این حنجر و تیر سه پر..،چیزی نمی ماند نقش سپید بوم او پاشیده شد از هم آئینه ی حلقوم او پاشیده شد از هم @raziolhossein
باز هم نغمه ی لب آیه ی اعطینا شد صلواتی بفرستید رضا بابا شد @raziolhossein
ماه آمده بر زمین مبارک باشد مولود کجا چنین مبارک باشد شاهنشه طوس را ولیعهد آمد بر خاتمش این نگین مبارک باشد @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  گفتم‌که خدایا برکاتی بفرست گفتا که تو اول حسناتی بفرست گفتم حسنات‌من بود حب‌علی گفتا به جمالش صلواتی بفرست الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ @raziolhossein