#ورود_به_کربلا
#ورودیه
ببر از کربلا ما را که اینجا جای ماندن نیست
مگر تکلیف عهد کوفه مثل روز روشن نیست !!؟؟
اگر خونت بگیرد دامن هر بی وفایی را
ندارد لاجرم تقصیر ؛ مادر پاکدامن نیست
مصیبت را خودم دارم به چشم خویش می بینم
اگر دلشوره ای هم هست نقل ام ایمن نیست
برایت میکنم گریه ولی این کمترین کار است
برایت میکنم زاری که راهی غیر شیون نیست
برایت از مدینه پیرهن باید می آوردم
که آوردم دگر اینک مرا دینی به گردن نیست
سپردی مردها را تا زره بر تن کنند اما
میان خیمه ها اندازه ی قاسم که جوشن نیست
چه خوب اینکه عنان مرکبم دست ابوالفضل است
امان از ساعتی که ساربانم محرم من نیست
نگاه شمر از حالا به سمت خیمه ام باشد
کسی اندازه ی او با من آشفته دشمن نیست
خودت فکری برای بددهانی مثل خولی کن
که زینب خواهر تو اهل هر حرفی شنیدن نیست
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
اُف به دنیا ؛ رقیه سیلی خورد
بین صحرا رقیه سیلی خورد
دختری را برای سکه زدند
اُف به دنیا رقیه سیلی خورد
نیمه شب جای عمه خالی بود
تک و تنها رقیه سیلی خورد
هر چهل منزل از عمو پرسید
هر چهل جا رقیه سیلی خورد
کمتر از گل به او نمی گفتند
بعد سقا رقیه سیلی خورد
پهن شد شمر سفره اش هر شب
هر شب اما رقیه سیلی خورد
از شبث تازیانه ها اما
از سنان ها رقیه سیلی خورد
با همان لکنت زبان هربار
گفت: بابا ؛ رقیه سیلی خورد
به زمین خورد و گوشواره شکست
مثل زهرا رقیه سیلی خورد
هر اسیری که در اسارت گفت
زیر لب یارقیه ؛ سیلی خورد
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#شب_اول
بیا بیا دلمان را تکان بده شب اول
بیا و رزق فراوان مان بده شب اول
همیشه شرط وصال شما طهارت نفس است
برای توبه نمودن زمان بده شب اول
تو را به حرمت این روضه ها ضمانتمان کن
اگر چه اهل گناهیم امان بده شب اول
محرمی که نباشی به کار شیعه نیاید
به اهل ندبه خودت را نشان بده شب اول
برای این که مبادا به روضه کم بگذاریم
به جمع گریه کنانت توان بده شب اول
دو ماه مثل تو باید به گریه انس بگیریم
به ما دو چشمه ی اشک روان بده شب اول
دعای خیر تو بوده اگر اسیر حسین ایم
دوباره گریه کن روضه ی سفیر حسین ایم
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_مسلم_شهادت
غیر از ستم ندیدم غیر از جفا ندیدم
در مردمان کوفه هرگز وفا ندیدم
مسلم غریب مانده تنها حبیب مانده
در بین این اهالی جز ادعا ندیدم
روح و روان مسلم! دردت به جان مسلم
سوگند میخورم جز درد و بلا ندیدم
چوب از غریبه خوردم عیبی نداشت اما
افسوس هیچ خیری از آشنا ندیدم
هرجا محل ندادند رفتم از آن محله
من اعتنا نکردم چون اعتنا ندیدم
از کوفیان بریدم دست از همه کشیدم
وقتی صداقتی در " آقا بیا" ندیدم
در امتحان مردم روی لبان مردم
نذر سلامتی ات حتی دعا ندیدم
من کوچه گرد بودم دنبال مرد بودم
بسیار گشتم اما جز طوعه را ندیدم
شرمنده ام از اینکه گفتم بیا به کوفه
این حجم دشمنی را قبلا چرا ندیدم؟
آهنگران کوفه سرنیزه می فروشند
دکّان خلوتی در بازارها ندیدم
قول و قرار دارند قصد شکار دارند
من خولی و سنان را از هم جدا ندیدم
در رزم کهنه کار اند تیر سه شعبه دارند
چیزی که دیدم اینجا در هیچ جا ندیدم
ترسم به دخترانت یک ناسزا بگویند
در بین بددهان ها شرم و حیا ندیدم
بهتر همان که رفتم بهتر که من نبودم
هجده سر بریده بر نیزه ها ندیدم
بهتر همان که رفتم بهتر که من نبودم
روی تن شریف ات جای عصا ندیدم
حداقل می آیی با خود کفن بیاور
در خانه های این ها جز بوریا ندیدم
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#امام_زمان_محرم
#امام_زمان_مناجات
عطر تو زینت فزای روضه ها مهدی بیا
هجر تو از پا می اندازد مرا مهدی بیا
مهربان تر از پدر مادر به فرزندان تویی
العجل ای بهترین بابای ما مهدی بیا
ندبه باید کرد از درد فراق روی تو
اَبکیَنَّکَ صَباحاً و مَسا مهدی بیا
به تقاص خون جدت یا لثارات الحسین!
زودتر با ذوالفقار مرتضی مهدی بیا
ای فدای قد و بالای پیمبرگونه ات
وارث حلم تمام انبیا مهدی بیا
مادرت زهرای مرضیه صدایت می زند
روز و شب مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
جان به لب آمد ولی نامت نیفتاد از لبم
عمر من طی شد فقط با ذکر یا مهدی بیا
صبح عاشورا نشد پس وعده ی ما اربعین
در مسیر از نجف تا کربلا مهدی بیا
شیرخواری با گلوی خشک و با چشمان تر
از دل گهواره می خواند تو را مهدی بیا
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
کوفیان! راه نبندید عذابش نکنید
پسر فاطمه را تند خطابش نکنید
مثل او هیچ کسی سر به بیابان نگذاشت
طرد کردید بیایید عتابش نکنید
وسط کرب و بلا خیمه زد از ناچاری
به زور نیزه و شمشیر مجابش نکنید
تیشه بر ریشه ی این شهر زند نفرینش
کوفه را این همه خوش رنگ و لعابش نکنید
طلب آب اگر کرد برایش ببرید
و خجالت زده از روی ربابش نکنید
به علی اصغر او هم که شده رحم کنید
عاطفه داشته باشید جوابش نکنید
او عزیز است نباید تنش عریان گردد
دیگر از زمره ی کفار حسابش نکنید
سرِ بر روی نی اش هم به حیا ماخوذ است
وارد مجلس ننگین شرابش نکنید
نکند زینب کبری به اسیری برود
کوفه تا شام گرفتار طنابش نکنید
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
پای درد و دل دخترت بشین
با لبای پاره می خونم برات
لکنتم داره اذیّت میکنه
روضه با اشاره می خونم برات
اینطوری دست منو گره زدن
دستای عمه رو بستن اینطوری
سرتو نمیتونم بلند کنم
مچ دستمو شکستن اینطوری
وقتی توی تب میسوزم باباجون
لرزه بر تنم میفته اینطوری
با ته نیزه یه جور منو زدن
سر رو گردنم میفته اینطوری
روز و شب یه دست سنگینی بابا
روی گونه هام درازه اینطوری
نمیشه که خوب ببینمت دیگه
با چشی که نیمه بازه اینطوری
تو محله ی یهودیا سنان
خیره شد به قامت من اینطوری
یکی در میون نزد سیلی بهم
ضربه زد به صورت من اینطوری
تو کوچه پس کوچه های شهر شام
چکمه روی بالم افتاد اینطوری
یکی دید رمق نمونده تو پاهام
بی ادب اومد هولم داد اینطوری
تا خجالتم بدن زنای شام
هی به من اشاره کردن اینطوری
جلوی چشم همه میون راه
پیرهنم رو پاره کردن اینطوری
کمرم شکسته از غصه بابا
غم شده رو سرم آوار اینطوری
میدونی که بدتر از اینا چی بود؟؟
هو شدم میون بازار اینطوری
همه سنگ از روی پشت بوم زدن
ناز دخترو خریدن اینطوری
موهایی که عمه بافته بود برام
شمر و حرمله کشیدن اینطوری
با سر اومدی به دیدنم ولی
هیچ کجا بابا نمیاد اینطوری
گریه ی زیاد امونمو برید
نفسم بالا نمیاد اینطوری
پ.ن : با توجه به اینکه ردیف شعر تصویری است دوستان ذاکر در اجرا باید تصاویر مرثیه را به نمایش بگذارند.
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
#محاوره
از رو نی منو نگا کن بابایی
واسه دخترت دعا کن بابایی
دوباره بهم بگو "رقیه جان"
دوباره منو صدا کن بابایی
مثه اون روزایِ خوبِ مدینه
بیا دستامو حنا کن بابایی
از همون بالای نیزه هم شده
یه نگاه به این پاها کن بابایی
میدونی نمیتونم که راه برم
پس واسم فکر عصا کن بابایی
گلِسَر دیگه به کارم نمیاد
گرهی موهامو وا کن بابایی
واسه اینکه زجر دیگه سر نرسه
مثه من خدا خدا کن بابایی
دردمو به هیچکی جز تو نمیگم
دردمو خودت دوا کن بابایی
من میخوام فقط که باخودت باشم
زود منو حاجت روا کن بابایی
سرِ تو جاش توی آغوش منه
هجرت از تشت طلا کن بابایی
تو کفن نداشتی من میخوام چکار؟
یه حصیری دست و پا کن بابایی
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
در راه دین ؛ راه خدا ؛ راه عمو جانش
جان داد ؛ جان بچه های ما به قربانش
دستی که آویزان شود از پوست می لرزد
ما را مدینه می برد با دست لرزانش
دست حسین بن علی با زحمت بسیار
خون لخته ها را می گرفت از روی دندانش
وقتی در آغوش امام عصر خود جان داد
نقش تبسم بود بر لب های عطشانش
روی تن غرق به خونش راه افتادند
تکبیر گویان دشمنان نامسلمانش
پیش نگاه اهل خیمه عصر عاشورا
می رفت زیر سم مرکب جسم عریانش
بستند با دستار عبدالله دستان را
وای از دل بی تاب خواهرهای گریانش
روشن کند مانند ماهی از سر نیزه
شب های تار نجمه را چشم درخشانش
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_قاسم_شهادت
کشته ی نیرنگ هایی ای اسیر سنگ ها
من خودم دیدم که دستت بود زیر سنگ ها
سنگهایی محکم اند و سنگهایی خوش تراش
دلخورم از ظلم ؛ ظلم بی نظیر سنگ ها
مجتبای خیمه ام را از نفس انداختند
بارش سنگین تعداد کثیر سنگ ها
هر کجا شد می روم شاید تو را پیدا کنم
می کشد سمت تو پایم را مسیر سنگ ها
کاش تیر دشمنت می خورد قاسم جان به سنگ
حیف روی صورتت میخورد تیره سنگ ها
استخوان های ظریفت را به درد آورده اند
ضربه های بی هوای سخت گیر سنگ ها
تا دم آخر خودم دیدم که سنگت می زدند
آه از احوالات سیری ناپذیر سنگ ها
****
سنگ ها رفتند و می آید صدای نعل ها
آه از افتادنت ...وای از بلای نعل ها
ذکر یا عمّاه تو آتش به جانم می زند
ناله هایت می رسد از لابه لای نعل ها
تازه داماد حرم روی تو را بوسیده اند
پر شده پیشانی ات از بوسه های نعل ها
پاره ی جان عمو وقت مواسات من است
می زنم بر صورت خود از جفای نعل ها
زیر سم مرکب دشمن کش آورده تنت
مانده از خون تنت بر جای جای نعل ها
پای هر اسبی به خون صورتت آغشته شد
سکه می گیرند اراذل در ازای نعل ها
یک نفر باید بگیرد چشم های نجمه را
بر تنت پیداست کلی رد پای نعل ها
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
دُرّ گونه ؛ زیبا و سپید: از گوش تا گوش
گلبوسه تنها می دوید از گوش تا گوش
هر بار که بابا بغل کرد اصغرش را
دست نوازش می کشید از گوش تا گوش
در گوش جبرائیل بی شک روضه خوانده
وقتی خداوند آفرید از گوش تا گوش
"روح الامین" را از شب هفتم بگویید
باید تصاویری کشید از گوش تا گوش
فردای محشر "گردنش" باشد "مدالش"
دارد نشان طفل شهید از گوش تا گوش
جای تورق گریه باید کرد زیرا
می آورد "شیخ مفید" از گوش تا گوش...
با اینکه قد و قامتش در تیررس بود
یکباره فرمانی رسید از گوش تا گوش
از خستگی خوابیده بود آشفته اش کرد
تیری که نازش را کشید از گوش تا گوش
تیری که راحت حرمله آن را رها کرد
حلقوم اصغر را برید از گوش تا گوش
چون برگ پاییزی سرش از نیزه افتاد
باد خزان وقتی وزید از گوش تا گوش
وقتی رباب از حنجر او یاد می کرد
با گریه ناخن می کشید از گوش تا گوش
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
سیرت شهزاده همچون شاه بود
صورتش مانند قرص ماه بود
عده ای احمد صدایش می زدند
بسکه او شکل رسول الله بود
تشنه ی بوسیدن رویش حسین
یوسف یعقوب خاطرخواه بود
این جوان ممسوس در ذات خدا
از طریق بندگی آگاه بود
لحظه لحظه با امام عصر خود
هم عقیده همنفس همراه بود
اولین قربانی آل رسول
در دلش کی ذره ای اکراه بود ؟
خواهرانش را تک و تنها گذاشت
در دلش غم ؛ بر لبانش آه بود
هرچه گفت از غربت جدش علی
پاسخش تنها بد و بیراه بود
نیزه ای وقتی به پهلویش نشست
ناله اش فریاد یا اُمّاه بود
در جوان مرگی اکبر فکر کن
مثل زهرا عمر او کوتاه بود
پیر شد بابا سر تشییع او
بسکه داغ رفتنش جانکاه بود
.........
نقل بعضی حرف ها ممکن نبود
گریه باید کرد با "ممکن نبود "
از صحابه هیچ کس باقی نماند
ماندنش در خیمه ها ممکن نبود
کاروانی در وداعش گریه کرد
فهم هجر مصطفی ممکن نبود
صحبت از رسم و رسومات عرب
در زمین کربلا ممکن نبود
داغ پشت داغ دید آقای ما
کندن رخت عزا ممکن نبود
بر سر بالین اکبر ضجه زد
گریه های بی صدا ممکن نبود
فرق سر تا بین ابرو باز شد
بستن فرق دو تا ممکن نبود
پهن شد آنجا عبایی هم ولی
بُردنشَ با یک عبا ممکن نبود
قطعه قطعه ؛ ریز ریزش کرده اند
حال فهمیدی چرا ممکن نبود ؟
خواهری آمد عصای دست شد
راه رفتن بی عصا ممکن نبود
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein