eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مشعل دانش از تو روشن وی باغ صداقت از تو گلشن دریای معارف و معانی استاد کتاب آسمانی ای در نفس تو جان قرآن وی در دهنت زبان قرآن با نطق تو زنده تا قیامت توحید و نبوت و امامت بر هر سخنت ارادت علم در هر نفست ولادت علم میلاد تو ای ولی سرمد شد روز ولادت محمد (ص) در هفدهم ربیع الاول شد نور تو بر زمین محول با هر سخنت کلیم خیزد از هر نفست مسیح ریزد قرآن که دُر کلام سفته با نطق تو حرف خویش گفته هر آیه که جبریل آرد بی نطق شما زبان ندارد او راه و شما چراغ راهید ناگفته و گفته را گواهید نطق تو به علم ارتقا داد بر نهضت کربلا بقا داد تو بر تن پاک علم جانی استاد "مفضل و امانی" عرفان و طریقت و بصیرت دلباختهء " ابو بصیرت" غیر از تو که پرورد به دوران؟ شاگرد چو "جابر ابن حیان" حاکم به زمان اشاره تو استاد جهان "زراره" تو در محفل بحث "مؤمن الطاق" شد طاقت هر منافقی طاق هارون تو در تنور آتش گل سبز کند ز نور آتش تو نور به هر کلام داری شمشیر چنان "هشام" داری پروردهء تو دوصد معلم مانند "محمد بن مسلم" دارند ز مکتب تو عرفان "حمران و فضیل و فضل و صفوان"... @raziolhossein
از دست بهار ، دل ربودند امشب با سبزه و گل ، غزل سرودند امشب عطر قدم صنوبر و یاس آمد باغ صلوات را گشودند امشب ... بر روز حساب خود براتی بفرست در باغچه ی دل نفحاتی بفرست با نام علی ، دهان خود شیرین کن با نام محمد ، صلواتی بفرست @raziolhossein
ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت ای دست قضا دائم در پنجهء تقدیرت هم پای رسل بسته در حلقهء زنجیرت هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت پاکان دو عالم پاک از آیهء تطهیرت حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را در وصف تو می خوانم "ماکان محمد" (ص) را خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را ای روح قدس را بال از طایر اقبالت آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت خادم شده جبریلت سائل شده میکالت حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت احسان ز کفت بارد، رحمت ز دمت خیزد روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو بشکافته دریا را موسی به عصای تو بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو از چاه برون آمد یوسف به دعای تو داوود زبورش را خوانده به نوای تو یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو قرآن به تو می بالد داور به تو می نازد زهرا به تو دل داده حیدر به تو می نازد ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را ای شیر ژیان برده بر دوش غلامت را دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را تو آینهء حقی تو صاحب آئینی مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی ای فهم رسل کوتاه از اوج جلال تو ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو با وحی کند پرواز معراج خیال تو ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو فرماندهء افلاکی ماه کره خاکی چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی بر سینهء اسلامت صد درد نهانی بین پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین فریاد درون بر چرخ از عالی و دانی بین گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن تا چند ستمکاری از دشمن دون آید؟ ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید؟ وز دیدهء این امت صد چشمه خون آید از سینهء اهل درد فریاد درون آید آن زمزمهء شیرین بر گوش کنون آید ای کاش دگر مهدی (عج) از پرده برون آید پیوسته چو مظلومان «میثم» به دعا کوشد تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد @raziolhossein
سحرِ مكه صفايِ دگري پيدا كرد نالة سوخته دلها ، اثري پيدا كرد كعبه مي خواست كه دل را زِ بُتان پاك كند ديد فرزند خليل و جگري پيدا كرد به تمناي لبانِ پسر اسماعيل زمزم از شوق عجب چشمِ تري پيدا كرد نور توحيد پس از غيبت طولاني خويش در حرم فرصت هر جلوه گري پيدا كرد سالياني خبر از حضرت جِبْريل نبود مصطفي آمد و او بال و پري پيدا كرد از قدوم پسر آمنه و عبدالله اُمّتِ پاك سرشتان پدري پيدا كرد خاتم از راه رسيد و شجر هر چه رُسُل تازه بر ، بار نشست و ثمري پيدا كرد ما هدايت شدة نور رسولُ اللهيم ريزه خوار كرم زادة عبداللهيم بي وجود تو بشر بي سر و سامان می شد همه جا نور خدا مخفي و پنهان می شد بي وجود تو كجا در همة امت ها نام اين قوم مُزَيّن به مسلمان می شد تا كه از قوم دگر حرف ميان مي آيد تكية بازوي تو شانة سلمان می شد تو دعا كردي و ما شيعة مولا گشتيم از همان روز ، دلت گرم به ايران مي شد رخصتي مي دهي اي سرورِ زيبا رويان گويم از چه رخِ تو قاتل هر جان مي شد با تبسم به لب غنچة تو گل مي كرد گيسويِ حور ، به يكباره پريشان مي شد علت اين بود كه در روي مليحانة تو قدري دندان ثنايات نمايان مي شد ذكر تسبيح تو آهنگ بيان مَلَكَ است شكل تركيب رخ تو نمك اندر نمك است بي دَمِ قُدسي تو مُرده اي احيا نشود پسر مريم قِدّيسه مسيحا نشود پُشتِ موسي به تو و حضرت مولا گرم است ورنه بي اِذْنِ شما وارد دريا نشود گر زليخا رُخِ زيبايِ تو بيند در خواب پايِ دلداگي يوسفي رسوا نشود همه از رحمت تو حرف ميان آوردند از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود غضبت رمز اَشِدّاءْ عَلَي الكُفّار است لشگر كفر حريف تو به هَيْجا نشود با دعايِ تو علي صاحب تيغ دو سر است بي رضايت گره از ابروي او وا نشود جز به پيش غضبِ چشم تو در وقت نبرد كمر تيغ علمدار احدتا نشود تو ز نور احدي ، اشرف مخلوقاتي پدر فاطمه اي تاج سرِ ساداتي تو كريمي و كريمان همه از نسل تواند سائلان؛ بينِ گُذر يارِ بِلا فصلِ تواند هر كه ابتر به تو گفته رَحِمَشْ ناپاك است همة خلق خدا ريزه خور نسل تواند آن كساني كه ندارند به دل حُبِّ علي در عمل امت ملعون شده و رَذْلِ تواند زدن فاطمه بر اهل يقين ثابت كرد اين اراذل پِيِ آتش زدن اصل ِ تواند چون تَمَسُّك به علي شرطِ شفاعت باشد شيعيان در صف محشر همگي وصلِ تواند چه كسي گفته اباالفضل ز اولاد تو نيست ثُلْثِ سادات ز اولاد اباالفضلِ تواند بعدِ محسن كه دل فاطمه حساس شده پسر سوم زهراي تو عبّاس شده مكتب قدسي تو نور حقايق دارد چارده مصحف تا بنده و ناطق دارد دشمن كور دِلِ تو ز كجا مي دانست راه پابندة تو حضرت صادق دارد ظاهراً خاكِ حريمش شده با خاكْ يكي باطناً او حرمي در دلِ عاشق دارد روزي بندگي ما همه دستِ آقاست در عمل او صفت كامِلِ رازق دارد سالها مي گذرد سرخي خاك يثرب اثر خون تنِ زخمِ شقايق دارد گر كه گوش دل ما باز شود اين ايام صحبت از توطئة چند منافق دارد زود شهر نبي از مادر ما خسته شده باورم نيست كه دستان علي بسته شده @raziolhossein
خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد ناگهان کُنگره‌یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد   خبرت هست ستون‌های یَهودا اُفتاد خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد خبر این است زمین پُر شده از آب حیات آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد پرده از منظره‌ی باغ جنان بردارد تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد   جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد "گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه‌ی آن سَروِ روان ما را بس" حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد فقط این ابر به باریدنش عادت دارد نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد سایه‌اش نیست و در سایه قیامت دارد انبیا را بنویسید پیمبر این است قبله‌ی روز و شبِ حضرت حیدر این است کیستی ای نفَسَت پاک‌تر از پاکی ها غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکی ها اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکی ها نوری و نورِ پراکنده بر این خاکی ها ای نَفَس‌های علی ای همه هستِ زهرا عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی سیزده رشته قنات از عرفات آوردی سیزده چشمه‌ی جوشان نجات آوردی سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی آخرین باده‌ات از این همه خُم می‌آید با دُعایت عَلَم چهاردهم می‌آید ششمین آینه‌ات آمد و پروانه شدیم سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم مَردِ این راه نبودیم که مردانه شدیم شیعه‌یِ جعفریِ خادم این خانه شدیم آسمان را کلماتش سخنش پر کرده و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد چقدر دور و برت شهر منافق دارد چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد دلِ زهراییِ تو صحبت صادق دارد تو بشیری و به شور ازلی می‌آیی سرِ هر صبح به دیدارِ علی می‌آیی باز پیچیده در این شهر پیامت آقا پشتِ یک خانه تو هستی و قیامت آقا عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا و سلام است فقط تکه کلامت آقا از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات باز بر احمد و بر آل محمد صلوات @raziolhossein
از عرش پیام سرمدی آوردند به به چه مَه زبانزدی آوردند در روز ولادت "امام صادق " یک دسته گل محمدی آوردند @raziolhossein
لب نگار که باشد رطب حرام بود زمان واجبمان مستحب حرام بود  فقیه نیستم اما به تجربه دیدم  بدون عشق مناجات شب حرام بود  اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری  به من معالجه ی در مطب حرام بود  برآنکه دشمن اولاد توست نیست عجب  که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود  تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت  عجم که هست برای عرب حرام بود  تو را در کمال نوشتند یا رسول الله بزرگ آل نوشتند یا رسول الله  تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند  هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند تورا به سمت زمین با نسیم آوردند توآمدی و ملائک خوش آمدت گفتند  نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توست  اگر که قّبه خضرا به گنبدت گفتند تمام آل عبا«کُلنا محمّد» بود  توعین نوری و در رفت و آمدت گفتند  اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری تورا محمّد و آل محمّدت گفتند  شب ولادتت ای یار می کنم خیرات نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات برای خُلق تو باید کنند تحسینت  نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت  از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی  نوشته اند از این سو تو را نخستینت  هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است  شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت  شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات  گدای سفره ی هر سال چهارده سینت  توآمدی که علی را فقط ببینی و بس  نداده اند به جز دیده ی خدا بینت  یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی مرا اویس شدن در هوای تو کافی است  اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است  همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم  لبم رسید به خاک سرای تو کافی است  چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش  همینکه فاطمه داری برای تو کافی است  همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی  برای روشنی لحظه های تو کافی است  تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت  اگر علی تو باشد به جای تو کافی است  قسم به اشهد ان لااله الا الله تو آمدی که بگویی علی ولی الله تو آمدی و ترحّم شدند دخترها چقدر صاحب دختر شدند مادرها  تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت بدین طریق چه آقا شدند نوکرها  خدای خوب به جای خدای چوب نشست  و با اذان تو بالا گرفت باورها  بگو: مدینه علمی، علی درآن است  بگو: که واجب عینی است حرمت درها  بریز شیره پیغمبری به کام حسین  که از حسین بیاید علی اکبرها  زمان گذشت زمان ظهور دیگر شد حسین منی انا من حسین اکبر شد هزار حضرت مریم کنیز مادر توست  تورا بس است همینکه بتول، دختر توست  به دختران فلان و فلان نیازی نیست  اگر خدیجه والامقام همسر توست  علی و فاطمه دو رحمت خداوندی  برای عالم دنیا و صبح محشر توست  به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتاد  خبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست  به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض  خدا برابر تو یا علی برابر توست  تو با علی جریان ساز شیعه اید ، اما شناسنامه ی شیعه به نام جعفر توست  همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست @raziolhossein
از ازل بر حسب ظرف توانهای همه ریخت مهر تو خداوند به جانهای همه جلوه ای کرد خدا نام نهادند "علی" تا که انگشت بماند به دهانهای همه همه ی نسل من ای دوست علی ع دوست شدند می درخشد قمرت بین زمانهای همه حرف جود و کرمت صحبت دیرینه شهر نقل انگشتری ات ورد زبانهای همه باور ما همه این است که تو حق هستی بی خیال همه ی حدس و گمانهای همه تو عبایت بتکاندی و در خیبر کند شد تکانت به خدا فوق تکانهای همه تا تو در طایفه ات اکبر واصغر داری چه نیازیست به این خرد و کلانهای همه گل پسرهای تو آقای جوانان بهشت به فدای پسران تو جوان های همه پسرت در رجزش گفت انا بن الحیدرع به فنا رفت دگر نام و نشانهای همه از فلانی و فلانی و فلانی بری ام تو فقط رهبر مایی نه فلانهای همه @raziolhossein
معراج تکلم است امشب ، صلوات ذکر لب مردم است امشب ، صلوات آتشکده های غصه ، خاموش شدند میلاد تبسم است امشب ، صلوات @raziolhossein
تو نازنین دو عالم فرشته یا بشری ستاره‌ای به زمین، آفتاب یا قمری به خوبی همه خوبان روزگار قسم که هر چه خوب کنم وصف تو، تو خوب تری رواق دیده و محراب ابرویت گویند که هم تو کعبۀ دل هم تو قبلۀ نظری نماز نافله ی شب به رؤیت تو خوش است که عاشقان خدا را ستارۀ سحری به هر چمن که گذر می کنم تو سر و چمن به هر طرف که نظر افکنم تو جلوه گری چگونه وصف تو را با زبان شعر کنم که از تغّزل و از قطعه و قصیده سری تو را مقایسه با دلبران روا نبود که دلبران جهان دیگرند و تو دگری به لاله زار نبوّت که باغ سبز خداست تو اوّلین شجر استیّ و آخرین ثمری تو پیشتر ز رسولان رسول حق بودی تو تا خداست خدا همچنان پیامبری منم که با تو و پیوسته از تو بی خبرم تویی که از دل «میثم» هماره با خبری @raziolhossein
نوکر همیشه در تب عرض ارادت است نوکر نگو که نام درستش سیادت است شیعه به خودبناز که ارباب تو علیست آن دلبری که بردن نامش عبادت است @raziolhossein
تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام با نام تو قد و قامت افراشته‌ام بوی صلوات می‌دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته‌ام @raziolhossein