eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
756 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ابرهای همیشه گریانم میچکد قطره قطره بر جانم چقدر هول کرده ام امشب چقدر مضطر و پریشانم شاید امشب شب جدایی نیست من چه میگویم و چه می‌دانم؟ باد تندی وزید و فهمیدم در مسیر خطیر طوفانم می رود از زمین سوی بالا آن که کرده مرا مسلمانم دستم از دامنش اگر کوتاست ولی از قاریان قرآنم من به درکش نمیرسم هرگز ولی از نوکران سلمانم ای رسول خدا، امین خدا رحمت الله مسلمین خدا شب رحمت شب پیمبر ماست شب باران دیده ی تر ماست گر مدینه نرفته ایم امشب همه تقصیر بال ما پر ماست جای او خالی است در اینجا یاد او پر میان باور ماست بانی روضه ی عزای نبی دخترش فاطمه‌است- مادر ماست میرود سوی حق به سوی اله السلام علی رسول الله سینه ات مثل وادی سیناست دل پر مهر تو چنان دریاست سرگذشت تو جاودانه ترین خاطرات تو اصل مطلب ماست قلمم کند میرود از چیست؟ آخر جمله‌های این انشاست؟ باغبان تمام اهل ُ البیت بعد تو فصل خشکی گلهاست اولین کس که می شود ملحق به حضور تو – دخترت زهراست بعد تو جانشین تو حیدر می‌نشیند به خانه و تنهاست چشم تو خوب شد نمی بیند خانه‌ی دختری تو غوغاست وای از آن لحظه ای که فاطمه‌ات پشت در روی خاک بین عباست کن نگاهی سه نور عینت را حسن و زینب و حسینت را @raziolhossein
خوشبخت آن کسی که دارد محبتش را بدبخت آن کسی که رد کرد دعوتش را میخواست تا بفهمیم خورشید واقعی کیست مبداء برایمان کرد تاریخ هجرتش را جز پنج سال مولا دیگر ندید دنیا حسرت به دل نشستیم طرز حکومتش را گفتند او یتیم است در خاک ها مقیم است در فتح مکه دیدند آن قوم شوکتش را زهر زن یهودی یا مادر سعودی رحلت چرا بخوانیم روز شهادتش را روز عروج خورشید گفتند وا محمد یک روز بعد دادند مزد رسالتش را در صحنه ی قیامت وقتی که خلق جمعند ما ترس خویش داریم او ترس امتش را @raziolhossein
تو نور مطلقی آن واپسین امید در طول زمان یعنی همان میراث در خط نبوت، نور پیشانی، نشان یعنی دلیل خلقتی باری برای جلوه ات بستر فراهم شد برایت خلق شد خورشید و ماه و روز و شب آری جهان یعنی ز انگشت تو اختر می‌چکد هر اختری منظومه‌ای شمسی سحابی ، آسمانی، نه فراتر از تصور کهکشان یعنی به قصد فتح بعثت یافتی اما نه با شمشیر با لبخند توقع غیر از این هم نیست  از بس نرم خویی مهربان یعنی کلامت نور امرت رشد فعلت خیر رایت علم شانت حق تو حکم مطلقی فصل الخطابی هرچه میگویی همان یعنی منافق دشمنت، بد خواه تو مشرک ثناگویت مسلمانان دعاگویان تو آن زنده در گوران عالم دختران یعنی تو یا غار یا همراه کی می‌خواستی در زندگی وقتی برادر چون علی ابن ابیطالب کنارت هست جان یعنی خودت فرموده ای تو از حسینی و حسین از توست با این وصف سرت خشکیده لب در کربلا رفته‌ست بر روی سنان یعنی شهادت از تو شد میراث اولاد شریفت را کدامین مرگ شهید فتنه‌ای و زهر قربانی نیرنگ زنان یعنی فلک پرداخت بین شعله ها مزد رسالت را که بعد از تو قدم دشوار برمی‌داشت زهرا آه با قد کمان یعنی @raziolhossein
ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت ای دست قضا دائم در پنجهء تقدیرت هم پای رسل بسته در حلقهء زنجیرت هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت پاکان دو عالم پاک از آیهء تطهیرت حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را در وصف تو می خوانم "ماکان محمد" (ص) را خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را ای روح قدس را بال از طایر اقبالت آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت خادم شده جبریلت سائل شده میکالت حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت احسان ز کفت بارد، رحمت ز دمت خیزد روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو بشکافته دریا را موسی به عصای تو بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو از چاه برون آمد یوسف به دعای تو داوود زبورش را خوانده به نوای تو یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو قرآن به تو می بالد داور به تو می نازد زهرا به تو دل داده حیدر به تو می نازد ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را ای شیر ژیان برده بر دوش غلامت را دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را تو آینهء حقی تو صاحب آئینی مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی ای فهم رسل کوتاه از اوج جلال تو ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو با وحی کند پرواز معراج خیال تو ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو فرماندهء افلاکی ماه کره خاکی چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی بر سینهء اسلامت صد درد نهانی بین پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین فریاد درون بر چرخ از عالی و دانی بین گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن تا چند ستمکاری از دشمن دون آید؟ ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید؟ وز دیدهء این امت صد چشمه خون آید از سینهء اهل درد فریاد درون آید آن زمزمهء شیرین بر گوش کنون آید ای کاش دگر مهدی (عج) از پرده برون آید پیوسته چو مظلومان «میثم» به دعا کوشد تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد @raziolhossein
تو نازنین دو عالم فرشته یا بشری ستاره‌ای به زمین، آفتاب یا قمری به خوبی همه خوبان روزگار قسم که هر چه خوب کنم وصف تو، تو خوب تری رواق دیده و محراب ابرویت گویند که هم تو کعبۀ دل هم تو قبلۀ نظری نماز نافله ی شب به رؤیت تو خوش است که عاشقان خدا را ستارۀ سحری به هر چمن که گذر می کنم تو سر و چمن به هر طرف که نظر افکنم تو جلوه گری چگونه وصف تو را با زبان شعر کنم که از تغّزل و از قطعه و قصیده سری تو را مقایسه با دلبران روا نبود که دلبران جهان دیگرند و تو دگری به لاله زار نبوّت که باغ سبز خداست تو اوّلین شجر استیّ و آخرین ثمری تو پیشتر ز رسولان رسول حق بودی تو تا خداست خدا همچنان پیامبری منم که با تو و پیوسته از تو بی خبرم تویی که از دل «میثم» هماره با خبری @raziolhossein
قرعه افتاد که قربان شود ای یار! شتر بار عشق تو به کوهان کشد اینبار شتر جانفدایت شد...از این پس "نفر"ش میخوانند کرده پیراهن آدم به تن انگار شتر پی آوردن دایه به در خانه ی توست رم اگر کرد دمی از سر بازار شتر سجده‌گاه است مکانی که توقف کرده‌ست هست در هجرتت آگاه از اسرار، شتر حکم اعجاز اگر دست نگاهت باشد ریزد این "صالح" مست، از در و دیوار "شتر" از جهازش به غدیر علی‌ات منبر ساخت باز کرده به دلم جایی از این کار، شتر آه، از چشم تو افتاد ولی...آن دم که در جمل داد به دست زنی افسار شتر @raziolhossein
گرفته نورِ وجودِ تو آسمانها را اِحاطه کرده زمین را و هم زمانها را شُکوه داده ظُهورت به عالمِ هستی وقار داده حُضورِ تو کهکشانها را به بوی عطرِ تنت، یاس مات شد، اُفتاد خراب و مَست نِمودی تو باغبانها را تویی که روح گرفته، صَلات از نَفَسَت عُروج می دهی هردَم نمازخوانها را تو خواستی که توجُّه به قامتت نشود کنارِ خویش نشاندی اگر جوانها را به خُلق و خو و خوش اخلاقیِ تو جَذب شدند کشیده ای پیِ خود خِیلِ کاروانها را میانِ مُشتِ تو سنگی خُداخُدا می گفت نخوانده درس، تو از بَر شدی زبانها را مرا که نیست زَبانی، بیان کنم مَدحَت که گفته حق به کتابش یکایک آنها را علی عِدالتِ مَحض و، تو رَحمتِ مَحضی به این صفات گرفتید، روح و جانها را چه ارتباطِ عجیبی ست در میانِ شما که مات کرده تمامیِ نکته دانها را علی کنارِ تو، یعنی: تو در کنار خدا کشانده اید به دیوانگی روانها را قیامت است به دستانِ دخترت زهرا شفیعه ای که پناه است بی اَمانها را ...همان که خَلق شد از نورِ او همه عالم ...همان که داده خُدا دستِ او کرانها را ...همان که بر حَسَنش سَجده می کند یوسف که وا گذاشته حُسنَش همه دهانها را ...همان که خونِ حُسینش بقای دینِ تو شد که قَبضه کرده به نامَش همه زمانها را ...همان که زینبِ او داده با عَمَل تعلیم شجاعتی که خودش داشت، خطبه خوانها را مرا دوباره به آیینِ خویش دعوت کن بگیر دستِ ضعیفان و ناتوانها را نفس بزن، که مُسلمان شَویم بارِ دگر نگاه کن، که بهاران کنی خَزانها را @raziolhossein
از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا اینکه عزرائیل پشت در معطل مانده باشد آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن نامه‌ی اعمال ما را دخترت سوزانده باشد @raziolhossein
طبيبٌ دَوّارٌ بِطِبّهِ سلام ما به تو ای شخص اوّل عالم درود ما به تو ای سیّد بنی آدم چه احتیاج به اعجاز دیگری که تویی خلیل آیت و موسی ید و مسیحا دم نگین تو علی و نقش نام او زهراست به دست حق تویی از بین انبیا خاتم تو آمدی و شدند آسمانیان مسرور تو آمدی و گرفتند ساحران ماتم طبیب اگر که تویی خوش به حال بیماران که می‌بری ز دل امروز درد و فردا غم تو مهربان پدر اُمّتی و ما فرزند که خورده است گره سرنوشت ما با هم @raziolhossein
ذات حق خواست به خاک، آب حیاتی بفرستد پی احیای جمادات، نباتی بفرستد تا خرد تر کند از عشق، سر خامه‌ی خود را خواست برصفحه‌ی اعجاز دواتی بفرستد خواست تا فاش شود علت پیدایش هستی تا به حیرانی ما صبر و ثباتی بفرستد تا ببینیم در آئینه‌ی او حسن خدا را خواست در قالب احمد حسناتی بفرستد تا مبارک شود ایام برای همه عالم خواست با نام محمد برکاتی بفرستد تا شود شیوه‌ی رفتار بشر، معتدل از او سرو موزون‌حرکات و سکناتی بفرستد تا که از تیر بلا دور بمانیم به محشر ز امان‌نامه‌ی ابروش براتی بفرستد تا بیابیم یقین، بر لب پیغمبر اُمّی خواست در قالب قرآن کلماتی بفرستد با علی بن ابیطالبِ او سوی خلایق بهر ادراک خود از خویش صفاتی بفرستد خواست بعداز شب معراج ز پیدایش زهرا به سراپرده‌ی عفت نفحاتی بفرستد نقشی از جود کشد با حَسَنش بر همه عالم با حسینش ز فَلَک، فُلک نجاتی بفرستد خواست از گنج خرد با نفس جعفر صادق به در خانه‌ی اندیشه زکاتی بفرستد همه‌ی جان جهان بود و خدا خواست برایش همه‌ی  عالم هستی صلواتی بفرستد @raziolhossein
سودای ما محمد و آل محمد است روحِ دعا  محمد و آل محمد است دارم یقین که معنی حَیِ علی الصلات حَیِ علی  محمد و آل محمد است در مشکلات رو به سوی این و آن مبر مشکل گشا  محمد و آل محمد است عالم برای آل کسا خَلق گشته است آلِ کسا  محمد و آل محمد است آری اگر خدای به شکل بشر شود سر تا بپا محمد و آل محمد است آدم به درک عَلَمَ الاسما نجات یافت اسم خدا محمد و آل محمد است  ذکر خدا و ذکر ملائک علی الدوام صَلِ علی محمد و آل محمد است @raziolhossein
از آن زمان که صحبت من با اشاره بود نام تو بر زبان رسای مناره بود هر شب طنین نام تو با لحن مادرم لالایی قشنگ من و گاهواره بود ای آنکه قبل آمدنت بوم آسمان یک صفحه‌ی سیاه و بدون ستاره بود می‌گفت آفتاب تو را چشم می‌زند ابری که سایه‌اش به سر تو هماره بود با رنگ جامه‌ی تو اگر نسبتی نداشت پیراهن درخت کجا خوش قواره بود قبل از تو سنگ‌ریزه‌ی در گور ناگزیر در گوش دختران عرب گوشواره بود پیش نگاه لطف تو بر تنگ‌دست‌ها باران کنایه بود.. نسیم استعاره بود @raziolhossein