eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
598 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از بس که ‌ر‌ئو‌ف و ‌مهر‌بانی یا ‌ر‌ب تو ملجأ هر پیر و جوانی یا رب هرگز نشنیده ‌ا‌م گنه ‌کاری را از خانه‌ی ر‌حمتت برانی یار‌ب ..... نومید نمی‌شویم یک آن از ‌تو دیدیم ‌مگر ‌به ‌غیرِ ‌ا‌حسان از تو؟ جر‌م و ‌گنه و ‌خطا و ‌عصیان از ما جود و کر‌م و عطا و ‌غفران از تو @raziolhossein
رکعت اول، نمازش با سلامت ختم شد رکعت دوم، رکوعش تا قیامت ختم شد شد عمودِ آهنین، سهم سرِ شیر خدا در سحر شد منهدم یکباره، أرکانُ الهُدی با وجودی که هنوز از هر قضاوت زود بود من نمیدانم چگویم، تیغ زهرآلود بود تا حسن آید به مسجد، کار از کارش گذشت تیغ از پشتِ سرش، تا پشتِ رخسارش گذشت زیر یک بازوی بابا را حسن محکم گرفت زیر یک بازوی مولا را حسین کم کم گرفت باز هم تکرار شد، آنکه عصای مادر است... با حسینش مجتبی، حالا عصای حیدر است وای بر حال دل زینب که مهمانش رسید مرتضی با حال و احوال  پریشانش رسید جان زینب بر لب آمد، تا پدر برگشت باز قابضُ الأرواح آمد، دیده تر برگشت باز گفت دستانم رها سازید، زینب مضطر است او به یاد روزهای واپسینِ مادر است دخترم تاقت ندارد، رحم بر حالش کنید کربلا در پیش دارد، فکرِ احوالش کنید بعد از این سرها ببیند روی نِی، از تن جدا خونِ من بر چهره بیند، بر گلو خون خدا آید آن روزی که میبیند، میان اشک و آه میزند در خون حسینش، دست و پا در قتلگاه @raziolhossein
وصال فاطمه یک عمر بود خواب و خیالش دهید مژده اش اکنون، که میرسد به وصالش به یاد یار غریبش مدام خون جگر خورد گذشت در غم او، روز و هفته و مه و سالش اگرچه رفته برون سالها ز شهر مدینه هنوز خاطره هایش نمیرود ز خیالش از آن زمان که شکستند استخوان هما را فتاده است چو پروانه شعله در پر و بالش گریست عمری و یک تن نگشت یاورش افسوس کنون که او شده خندان، کنند گریه به حالش رخش چو قرص قمر داشت جلوه در دل محراب که تیغ خصم ستمگر شکافت تا به هلالش طبیب دید حسن گرمِ «یارب» است و به سردی بگفت: وایِ دلِ او و آرزوی محالش! نهاد ماهِ فروخفته پا به خانۀ خورشید ستاره بار شد از شوق، آفتابِ جمالش همیشه داشت سؤالی ز روگرفتنِ زهرا نگیرد امشب الهی، علی، جواب سؤالش سعادت دو جهانت گر آرزوست، فقیرا مدار دست ز دامان لطف حیدر و آلش @raziolhossein
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه‌یِ در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه‌یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه‌ای او به سویش از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می‌خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین @raziolhossein
۰ گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت تمام عمر پس از فاطمه غم او داشت شبانه روز علی بود و گریه خون بود تمام عمر عزای شکسته پهلو داشت گره ز ابروی مولا فقط شبی وا شد که تیغ، بین دو ابروی او تکاپو داشت ندای قد قتل از آسمان کوفه رسید زمین کوفه زمین لرزه و هیاهو داشت تمام کینه دشمن به فرق مولا خورد ولی هنوز علی با خودش دو بازو داشت و تا حسین و حسن بازوی علی بودند به کوفه دختر زهرا امان ز هر سو داشت امان ز بی کسی و بی برادری روزی که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت تقاص خطبه کوفه به شام اجرا شد اگر چه قافله هشتاد و چند بانو داشت مغیره های جدید و غلافهای قدیم و دست دختر زهرا هنوز نیرو داشت پیام خطبه شامش به کاخ دشمن گفت: علی شهید عدالت، زبان حق گو داشت همینکه رأس حسین از علی تلاوت کرد شدید بر دهنش خیزران اصابت کرد @raziolhossein
ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن ای تیغ زمان زمانه‌ی نیرنگ است بشکاف سَرَم که سینه‌ام خون رنگ است یکبار نشد که سیر رویَش بینم بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد مردی که به پیشِ او زنش را بزنند امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد تا خانمِ من زیرِ قدم‌ها اُفتاد یک شهر برای بُردنم رد میشد از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز او خورد زمین و من بُریدم آن روز از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز @raziolhossein
اگر تو را نداشتم، بدان خدا نداشتم آری خدا نداشتم، اگر تو را نداشتم نبود اگر کرامتت، نبود اگر طبابتت هزار درد داشتم ولی دوا نداشتم به نام تو خدا صفا به زندگیم داده است بدون نام تو در این جهان صفا نداشتم نوای من علی علی،صدای من علی علی بدون این علی علی،خدا خدا نداشتم سنگ شدم طلا شدم،شاه شدم گدا شدم چه می­شدم اگر علی مرتضی نداشتم اگر نبود زادگاه تو قسم به فاطمه این همه سمت کعبه هم برو بیا نداشتم من اسمه دوا علی و ذکره شفا علی کمیل تو اگر نبود به لب دعا نداشتم نبودی یا علی اگر، حسن نبود و هم حسین بدون تو مدینه و کرب و بلا نداشتم @raziolhossein
دیگر کتاب عمر من زار بسته است راه نفس کشیدنم انگار بسته است تا آن زمان که سفره ی دیدار بسته است کامم برای سفره افطار بسته است از روزگار گندم و خرما نخواستم چیزی به غیر دیدن زهرا نخواستم امشب ستارگان به نگاهم چه میکنند با گریه های گاه به گاهم چه میکنند مرغان خانگی سرراهم چه میکنند چیزی بغیر مرگ نخواهم چه میکنند راهی مسجدم که دوباره اذان دهم راحت بگویم اشهد خود را و جان دهم قد قامت الصلاه علی را رها کنید دینی که مانده گردنتان را ادا کنید دروقت سجده فرق سرم را دوتا کنید جسم مرا دم در مسجد رها کنید شمشیر نه!که عمر علی را دری گرفت مسمار لعنتی ز علی همسری گرفت در کوچه ها به قامت خم راه میروم خون لخته بسته است سرم راه میروم با یاری حسن دو قدم راه میروم نزدیک خانه است خودم راه میروم زینب نشسته تا که بحالم نظر کند ای وای اگر نگاه به این زخم سر کند زن را توان دیدن این زخمها که نیست با اضطراب و دلهره ها آشنا که نیست در قلب او تحمل هول و ولا که نیست پس حق زینبم سفر کربلا که نیست دلشوره دارم از روی تل نیمه جان شود همراه زخمهای حسینش کمان شود یک تن غریب مانده و دورش هزارهاست از تیر و نیزه دوربه دورش حصارهاست از یک طرف محاصره ی نیزه دارهاست از یکطرف معذب سم سوارهاست اسلام را دومرتبه بر نیزه میزنند سر را که میبرند به سر نیزه میزند @raziolhossein
خدایا دامنی آلوده دارم به درگاه تو باز افتاده کارم شنیدم مونسی با دل‌شکسته نظر کن از کرم بر حال زارم کریما، منعما، پروردگارا ببین خوبی‌تو بد کرده ما را گنه کردیم اگر پرده دریدیم تو اما پرده‌پوشی کن خطا را خدایا من کی‌ام عبدی که دانی ز تو غافل، پی لذات آنی نمی‌آید ز من غیر از خطا، لیک نمی‌آید ز تو جز مهربانی نسیم عفو تو امشب وزیده دو قطره اشک از چشمم چکیده ملک در نامه‌ی اعمالم امشب به جز لطفت ندیده که ندیده الهی محضرت را دوست دارم تضرع بر درت را دوست دارم مقرم در بساطم جز گنه نیست ولیکن حیدرت را دوست دارم دو دست سائل و دامان حیدر من و احسان بی‌پایان حیدر الهی بعلی بعلی ز من بگدر خدایا، جان حیدر فقیرم، زیر دین العفو گفتم به رب عالمین العفو گفتم شب قرآن‌به‌سر آمد، دوباره الهی بالحسین العفو گفتم امام مهربان العفو می‌گفت لب‌تشنه چنان می‌گفت به زیر دشنه آقا فکر ما بود برای شیعیان العفو می‌گفت @raziolhossein
شهی که دُرّ و گهر می تراود از خاکش به "کنتُ کَنز" زند نقب، مدفن پاکش سه حرفِ نام علی چون سه لیله القدر است که چشم شبزدگان عاجز است از ادراکش خدا دری که به درک علی رسد بسته ست هنوز مانده بشر در حدیث لولاکش فرشته هر چه کند سعی، باز هم نرسد به خاک پای علی نردبانِ افلاکش اگر به نقش قدومش مزیّن است مسیر گرانبهاست خسش، قیمتی ست خاشاکش نظر به تخت خلافت نداشت آن شاهی که خُفت جای پیمبر وجود بی باکش به کوری دو فراری که ننگِ هر جنگند علی علیست اُحُد تا هنوز پژواکش سپیدبخت و سیه‌مست، آن که نزد ضریح نگاه دوخته باشد به شاخۀ تاکش @raziolhossein
فصل شكفتن شده است و بار ندارم پيش ترازوى تو عيار ندارم ابري ام و چشم اشكبار ندارم هيچ شباهت به روزه دار ندارم روزه خود را تباه می کنم ای وای یکسره من اشتباه می کنم ای وای در رمضان هم گناه می کنم ای وای شرم ز مهمانی نگار ندارم روزه نبودند چشم و گوش و زبانم روزه نبودند فکر و قلب و گمانم این دل هر جایی است قاتل جانم بر دل هر جایی ام مهار ندارم در دل من كه سزاش هست مجازات ميل گناه است بيشتر ز مناجات ياد خدا نيست دلم اغلب اوقات با تو دگر نیمه شب قرار ندارم آينه قلب من غبار گرفته دور مرا تنگى حصار گرفته پای مرا بین راه خار گرفته در ره تو گام استوار ندارم تا بسوی معصیت شدم متمایل خواب گرفته مرا زمان نوافل جای دعا رفته ام به مجلس باطل من جلوى نفسم اختيار ندارم فرصتم از دست رفته است ببخشید توبه من باز هم شکست ببخشید جرم مرا هرچه بود و هست ببخشید گرچه به درگاهت اعتبار ندارم گرچه بدم داشتم ولای علی را پیش کشیدم دوباره پای علی را جان علی کن نظر گدای علی را غیر ولایش من افتخار ندارم مرغ دلم سمت آسمان نجف رفت دل زکفم لحظه اذان نجف رفت در بغل شاه مهربان نجف رفت نزد علی غم به روزگار ندارم مطمئنم وقت مرگ نور خدا هست حضرت زهرا کنار بستر ما هست چونکه به ما گفته اند امام رضا هست وحشتی از قبر و احتضار ندارم نوکر خود را حسین وا نگذارد سینه زنش را به حشر جا نگذارد بر دل ما داغ کربلا نگذارد جز حرمش بر دلم قرار ندارم @raziolhossein
‌‌ ‌بدان ردای خلافت فقط سزای علی‌ست که جایگاه پیمبر فقط برای علی‌ست ‌ که حرف های علی جملگی صدای خداست که حرف های خدا نیز با صدای علی‌ست ‌ خوشم که بین من و او شباهتی‌ست بزرگ خوشم به این که خدایم همان خدای علی‌ست ‌ نیاز نیست به اثبات اقتدار خدا همین بس است برایم که مقتدای علی‌ست ‌ ‌قسم به جان علی آیه های قرآن را اگر درست بخوانیم ماجرای علی‌ست ‌ مگر نه اینکه "یدالله‌ فوق ایدیهم" ؟ مگر نه اینکه یدالله دست های علی‌ست؟ ‌ به کفر می‌کشد آیا سوال ساده‌ی من؟؟ "خدا" برای چه هم نام و هم هجای "علی"ست؟ ‌ قسم به صاحب عرش عظیم ! عرش عظیم، بعید نیست بفهمیم بوریای علی‌ست ‌ به نخ نمایی پیراهنش نگاه مکن ستون اصلی عالم نخ عبای علی‌ست ‌ صفای خانه‌ی پروردگار را بنگر که ابتدای‌ علی بود و انتهای علی‌ست ‌ پس از ولادت او سر به آسمان سایید زمین از اینکه زمانی‌ست زیر پای علی‌ست ‌ هوایی کس و ناکس نمی‌شوم هرگز مرا هوای کسی نیست تا هوای علی‌ست ‌ بگو به آنکه فراری‌ست سمت کوه از جنگ میان معرکه جای تو نیست! جای علی‌ست ‌بگو سوار جمل را فرار بیهوده‌ست! که در قفای شتر اسب تیزپا‌ی علی‌ست ‌ خروج کرده از اسلام هرکه پرسیده‌ست "مگر ملاک مسلمان شدن ولای علی‌ست؟؟!" ‌ قسم به غربت طولانی اش دل شیعه هنوز هم که هنوز است آشنای علی‌ست ‌ هنوز یک نفر از خاندان مولا هست کسی که شادی زهراست(س) ،  دلگشای علی‌ست ‌ همان که یوسف گمگشته‌ی زمانه‌ی ماست همان عزیز که پشت سرش دعای علیست @raziolhossein