eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
734 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آه ای اسیرِ روضه‌‌یِ سربسته کیستی مردِ غریبِ حُجره‌یِ دربسته کیستی این حُجره هم به ناتوانی تو گریه می‌کند پیری بر این جوانیِ تو گریه می‌کند در خانه‌ی امام  چرا دست می‌زنند با ناله‌ات مدام  چرا دست می‌زنند ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن اصلا صدای تو به صدایی نمی‌رسد این آب آب آب به جایی نمی‌رسد اُفتاده‌ای زِ دامن زهرا به رویِ خاک کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک کِل می‌کشند گریه‌ی زهرا درآورند کف می‌زنند دادِ رضا را درآورند  تو هرچه می‌کنی  جگرت را چه می‌کنی با حال و روزِ خود پسرت را چه می‌کنی با خود چه داشت زهر ، تنت را کبود کرد باور نمی کنم دهنت را کبود کرد جانم حسن شبیه حسن روضه‌های توست "نامرد بِینِ کوچه مزن" روضه‌های توست اما به این صدای غریبانه خنده کرد بر ناله‌ی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد می‌کوبد آه پا به زمین پیش مادرت می‌ریزد آب را به زمین پیش مادرت رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست چندین کفن برای تو با دوستان که هست گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید اینبار هم پسر به کنار پدر رسید شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد آقا قسم که پیرهنت را نمی‌کِشند با نیزه‌ای شکسته تنت را نمی‌کِشند @raziolhossein
ماهی ولی به چشم همه رو نمی شوی عطری ولی روانه به هر سو نمی شوی آهوی روسیاه و هوس ران رسیده است یابن الرضا !تو ضامن آهو نمی شوی ؟ جایی نه گفته اند نه اینکه نوشته اند آقای بندگان سیه رو نمی شوی از کودکی به فکر تقاس مدینه ای تو بی خیال قصه پهلو نمی شوی باشد میان خون و رگت شور انتقام راضی به گریه در غم بانو نمی شوی سلطان سپرده دل به غضب های حیدریت ارثیه رضاست به تو قلب مادریت @raziolhossein
دوستان بر من و رنج و محنم گریه کنید بهر مظلومی و تنها شدنم گریه کنید نیست یک روز که من یاد مدینه نکنم بر غریبیم که دور از وطنم گریه کنید هر کجا روضه جانسوز حسین است و رباب بر من و بهر عمویم حسنم گریه کنید یاد آن لحظه که گفتم جگرم می‌سوزد با همین زمزمه دل‌شکنم گریه کنید بهر این روضه که مجبور شدم مثل حسین تا که بر قاتل خود رو بزنم گریه کنید جای آن عده که در پشت در حجره من خنده کردند به پرپر زدنم گریه کنید پسرم نیست که از خاک سرم بردارد بر من و سوختن و ساختنم گریه کنید بر روی بام تنم را به چه وضعی بردند همره فاطمه پیش بدنم گریه کنید در همان لحظه که افتاد تنم در کوچه کاش بودید که بر زخم تنم گریه کنید هر چه بود عاقبت کار کفن شد بدنم همه بر جد بدون کفنم گریه کنید @raziolhossein
مظلوم ٺر از جواد بغداد نداشٺ آن مظهر داد، ٺاب بیداد نداشٺ مےخواسٺ ڪہ فریاد ڪند تشنہ لبم از سوز عطش طاقٺ فریاد نداشٺ ....... هرچند كه زخم جگرش خوب نشد صد شكر لبش شكسته از چوب نشد هر چند به روی بام افتاد ولی مانند حسين تنش لگد كوب نشد @raziolhossein
به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را زدم تنهای تنها ناله های آخر خود را درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم که آبم کرده و آتش زدم پا تا سر خود را قفس را در گشوده، صید را آزاد بگذارید که در کنج قفس نگذاشت جز مشتی پر خود را کنیزان لحظه ای آرام، شاید بشنوم یکدم صدای نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را لبم خشکیده یارم گشته قاتل حجره در بسته مگر با قطره اشکی تر نمایم حنجر خود را بزن کف، پایکوبی کن، بیفشان دست، امّ الفضل که کشتی در جوانی شوهر بی یاور خود را بیا و این دم آخر به من ده قطرۀ آبی که خوردم سال ها خون دل غم پرور خود را چه گوئی ای ستمگر در جواب مادرم زهرا اگر پرسد چرا لب تشنه کشتی شوهر خود را اجل بالای سر، من در پی دیدار فرزندم گهی بگشوده ام گه بسته ام چشم تر خود را به یاد شعله های نالۀ ابن الرّضا (میثم) سزد آتش زنی هم نخل، هم برگ و بر خود را @raziolhossein
میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش ، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی اثر می ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت برای غربت او چشم هیچ کس نگریست !! کبوتر حرمش اشک ذوالجناح نداشت @raziolhossein
بیا یکدم تماشا کن ببین حال پریشانم بود ذکر لبم هر دم بیا بابا رضا جانم بیا دامن کشان و بر سر دامن سرم بگذار که باشد یکسره بابا به درب حجره چشمانم زسوز زهر می غلتم ازاین پهلو به آن پهلو به مانند غریب کربلا بنگر که عطشانم اگر در حجره ی در بسته ماندم من ولی بابا خیالت جمع در زیر سم مرکب نمی مانم بخود پیچیده ام اما تنم را برنگرداندند دراین ساعات آخرهم به یاد جسم عریانم کنیزان کف زدندو من به یاد شام افتادم دراین حجره به غیر از روضه ی عمه نمی خوانم زنان شام دور عمه ی ما هلهله کردند به یاد عمه ام در کوچه و بازار گریانم @raziolhossein
خون شد از غم، دل خدا جویم درد بسیار و نیست دارویم می‌فشانم سرشک و می‌گویم یا جواد الائمّه! ادركنی سینه‌ای پُرشرار دارم من دل و جانی فكار دارم من از جهان با تو كار دارم من یا جواد الائمّه! ادركنی روزگارم ز غم، تباه شده قلبم از معصیت، سیاه شده راه من منتهی به چاه شده یا جواد الائمّه! ادركنی خسته و دل‌شكسته و زارم گره افتاده است در كارم جز به كویت كجا پناه آرم؟ یا جواد الائمّه! ادركنی ای همه خلق، بنده‌ی راهت! من ندانم به جز یداللّهت باز هم آمدم به درگاهت یا جواد الائمّه! ادركنی ای كه روح عبادتی ما را! عذرخواه قیامتی ما را جان زهرا! عنایتی ما را یا جواد الائمّه! ادركنی تشنه‌ام، تشنه؛ بر من آب بده گنهم را ببر، ثواب بده به گدای درت جواب بده یا جواد الائمّه! ادركنی ای مسیحا نفس! حیاتم بخش خائفم از گنه، براتم بخش زین پریشان‌دلی، نجاتم بخش یا جواد الائمّه! ادركنی یاد كوی تو می‌كنم امشب گفتوگوی تو می‌كنم امشب رو به سوی تو می‌كنم امشب یا جواد الائمّه! ادركنی حسرت قبر توست بر دل ما دوری كربلاست مشكل ما زین دو، رنج و غم است حاصل ما یا جواد الائمّه! ادركنی عزّت عالمین می‌خواهم سفر كاظمین می‌خواهم طوف قبر حسین می‌خواهم یا جواد الائمّه! ادركنی من كه چون شمع برفروخته‌ام از غم غربت تو سوخته‌ام چشم بر رحمت تو دوخته‌ام یا جواد الائمّه! ادركنی همسرت كرد نامراد، تو را ساخت مسموم از عناد، تو را ای كه خوانده پدر، جواد، تو را! یا جواد الائمّه! ادركنی من «مؤیّد»، اسیر دام توام مترنّم به ذكر نام توام گر قبولم كنی، غلام توام یا جواد الائمّه! ادركنی @raziolhossein
تا آه سینه سوزی، از قلب من برآید هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید بس کوه غصه بردم، بس خون دل که خوردم پیوسته از لبم جان جای سخن برآید... از بی‌وفایی یار، این بود قسمت من من گریه‌کن بمیرم، او خنده‌زن برآید دیگر نمانده هیچم تا کی به خود بپیچم ای مرگ همتی کن تا جان ز تن برآید امروز بین حجره، فردا کنار کوچه فریاد غربت من از این بدن برآید نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من هم ساختن به آتش، هم سوختن برآید از بس‌که رفتم از تاب، از بس‌که گشته‌ام آب فریاد آه آهم از پیرهن برآید جا دارد از غم من هنگام دفن این تن خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید @raziolhossein
سوخت در حجره ی در بسته همه بنیادم کس در این حجره نباشد برسد بر دادم نفسی نیست مرا بس که به خود پیچیدم پا به سر آتش و خاموش بود فریادم جگرم سوخت ولی یاد مدینه هستم آن در سوخته پیوسته دهد بر بادم یادم از خد تریب آمده و از گودال تا به حجره رخ خود روی زمین بنهادم خنده ها پشت در حجره دلم سوزاندند یاد غارت شدن اهل حرم افتادم همه با خنده سوی غارت طفلی رفتند گوش خونی شده هرگز نرود از یادم @raziolhossein
از دل حجرۀ تاریک که بسته است درش می‌رسد ناله‌ای و دل شده خون از اثرش چیست؟این نالۀ سوزنده و از سینۀ کیست؟ صاحب ناله مگر سوخته پا تا به سرش این فروغ دل زهراست که خون‌ست دلش این جگر گوشۀ موساست که سوزد جگرش این جواد است که از تشنگی و سوزش زهر جان سوزان بود و نالۀ جانسوز ترش خانه‌اش قتلگه و همسر او قاتل اوست بارالها تو گواهی که چه آمد به سرش همسر مرد برایش پر و بال است ولی همسر سنگدل او بشکسته است پرش آتش زهر چنان کرده به جانش تأثیر که کند هر نفس سوخته‌اش تشنه ترش شهر بغداد بود شاهد مظلوم دگر پسری را که دهد جان ز ستم چون پدرش کاش می‌بود غریب الغربا در آنجا تا زمانی نگرد غربت تنها پسرش @raziolhossein
ذکر لب های خسته ام این است: یا جواد الائمه ادرکنی چِقَدَر این کلام شیرین است: یا جواد الائمه ادرکنی تا حرم پای دل مرا آوَرد کاظمینت چقدر زیبا بود در حرم ذکر ما فقط این است: یا جواد الائمه ادرکنی مادری بغض کرده بود اما تا نگاهش به گنبدت افتاد زیرلب گفت ذکر تسکین است: یا جواد الائمه ادرکنی چِقَدَر کم ارادتیم، ببخش با تو دنبال جنتیم، ببخش زائرت را بهشت تضمین است یا جواد الائمه ادرکنی قصد روضه نداشتم اما تا کمی چشم بسته ام، دیدم روضه هایت چقدر سنگین است یا جواد الائمه ادرکنی خانه ات قتلگاه شد آخر دور جسمت کنیزها... ای وای بسکه این ام فضل بی دین است یا جواد الائمه ادرکنی ما که یک عمر داغدار تو ایم تا زمانی که منتقم برسد ختم ذکر غروب آدینه است: یا جواد الائمه ادرکنی @raziolhossein