eitaa logo
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
618 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
316 ویدیو
11 فایل
مرکز تولید،توزیع و ترویج کتاب و محصولات جبهه فرهنگی و انقلاب اسلامی در استان خوزستان 🚩پادادشهر خ۱۷غربی پ۱۳۶ حسینیه هنر ارتباط با ادمین: @ammar_khz02
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 حاشیه نگاری پرده سوم📝🎥 🔴 حسرت و شوق چند سالی بود که شلمچه نیامده بودم. حالا دو روز مانده به پایان سال ۱۴۰۱ در قطعه ای از بهشت هستم. حس خوبی داشت اسمش هر چه که بود، توفیق اجباری یا رزق آخر سالی✨️ نماز را که خواندم حاج احمد هم رسید. خیس عرق بود و صورتش سرخ شده بود. حسابی با حسن و مجتبی رفیق شدم، گل یا پوچ بازی میکردیم تا نماز بزرگترها تمام شود. یک چشمم به ضریح شهدای گمنام بود و یک چشمم به حاج احمد. منتظر فرصتی بودم شاید کمی صحبت کنیم. همین که نمارش تمام شد، رفت سراغ ناهار کاروان. خادم ها ایراد گرفتند که نمیشود داخل صحن سفره انداخت. جلوی چند کاروان را هم گرفته بودند. حاج احمد کمی صحبت کرد و وقتی دید نتیجه ای ندارد، صورتش سرخ تر شد. به جوانان کاروان گفت: ( غذاها رو بیارید. ببینم کی میخواد حرف بزنه. پیرمرد و زن و بچه رو ببرم زیر آفتاب غذا بخورن؟ چرا یه سالن درست نمیکنن برای کاروانا.) آقا هادی آرام در گوشم گفت: (احمد ۱۴ ماه دست داعش اسیر بوده، خیلی شکنجش کردن. اعصابش بهم میریزه.) همین که حاج احمد سفره اول را انداخت، تمام کاروان ها دست به کار شدند. ۵ دقیقه ای نصف صحن شد سفره و کاروان ها زیر باد کولر غذایشان را خوردند.🍛🥤 بعد از ناهار دنبال حاج احمد بودم که بالای خاکریز رفت. حالا نوبت روایتگری کردنش بود. از موکب ها کمی شربت گرفتم تا هم وقت بگذرد هم عطشم را کم کند☀️🧋
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
📌 حاشیه نگاری پرده سوم📝🎥 🔴 حسرت و شوق چند سالی بود که شلمچه نیامده بودم. حالا دو روز مانده به پا
📍هر لحظه سفر برایم مهم بود. آقا هادی میگفت: (احمد توی تهران برو و بیایی داره برا خودش. اگه از اینجا رفت، تهران به این راحتی نمیتونی پیداش کنی.) با حسرت و شوق حاج احمد را نگاه میکردم. هم از این لحظات لذت میبردم. هم فکر اینکه دارم فرصت صحبت کردن را از دست میدهم اذیت میکرد.⏳️ تنها چیزی که آرامم میکرد قول سفری بود که آقا هادی بهم داد و خوش صحبتی و شوخی های حاج احمد. کاروان سمت اتوبوس ها میرفت🚌. اینبار هم حاج احمد با خنده گفت: (شرمنده، کاروان رو راه بندازم، بعد با هم صحبت میکنیم.) حالا باید جایی میرفتیم که تا حالا خودم هم نرفته بودم. یادمان نهر خین مقصد بعدی کاروان یا بهتر بگویم حاج احمد بود.✍️✅️ 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جمهوری اسلامی ایران گفته ایم آری به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران نه 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ✌️✊️🧿 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
📌حاشیه نگاری پرده چهارم📝🎥 🔴نهر و نخل و نِی آقا هادی حسابی دیرش شده بود⌛️. ساعت 4 قرار داشت. باید برای امر خیری خودش را به خرمشهر میرساند. تا کاروان به نهر خین برسد، آقا هادی را رساندم خرمشهر. خدا پدر برنامه های مسیریاب را بیامرزد. مسیر رفتن تا یادمان را روی نقشه زدم و دوباره راه افتادم. اتوبوس ها صف کشیده بودند. هر طور بود ماشین را از جاده باریک یادمان رد کردم و هر چه میشد جلوتر رفتم. به حاج احمد زنگ زدم: ( سلام حاج احمد، شالبافم، من یادمانم، شما کجایید؟)📲 _وارد یادمان که شدی، بیا سمت راست، ما داریم دودمه میخونیم و میریم سمت نهر. 🔴 کنار نهر آب و نخل و نی باشی، روضه عباس نخوانی؟ خود حاج احمد وسط مداحی میکرد. دل سیری سینه زدیم و روضه ها رو تصور کردیم. بعد از سینه زنی نوبت روایت گری بود. یکی از روحانیون مستقر در یادمان از نهر خین و عملیات ها گفت. از بچه هایی که به آب زدند، بچه هایی که از آب بیرون نیامدند. 🔴 از خون شهدا گفت. از هم صحبتی با روحانی هندی و تاثیری که نام شهید حججی ها روی مردمشان گذاشته. بعد از صحبت هایش تازه فهمیدم این شیخ عمو زاده شهید حججی است.
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
📌حاشیه نگاری پرده چهارم📝🎥 🔴نهر و نخل و نِی آقا هادی حسابی دیرش شده بود⌛️. ساعت 4 قرار داشت. باید
خورشید آسمان را سرخ کرده بود. مراسم هم داشت تمام میشد. حاج احمد از بین جمعیت چشمش به من افتاد. با لبخند، سری تکان داد که یعنی: (چشم، الان میام، حواسم هست باید صحبت کنیم.) حسن و مجتبی مشغول بازی بودند. باید میرساندمشان خرمشهر. آقا هادی کارش طول کشیده بود. یک چشمم به حاج احمد بود تا ببینم کجا میرود، یک چشمم به حسن و مجتبی. کم بازیگوشی نمیکردند. حسابی دیرم شده بود، حالا باید از هر طرف یادمان پیدایشان میکردم. 🔴 تا اتوبوس با حاج احمد هم صحبت شدیم. از مشکلات عصبی که در اسارات برایش پیش آمده میگفت: (یک بار دو نفر از داعشیا اومدن سراغم. یکیشون چاقوی بزرگی دستش بود و یقمو گرفت، اون یکی هم داد میزد اذبحو.*) کاروان سوار اتوبوس شد.🚌 داشتم نفس راحتی میکشیدم. قرار بود حاج احمد از اینجا به بعد با من باشد. وقتی از نماز و مسجد بین راه حرف زد، احتمال میدادم باز باید منتظر باشم. حدسم درست بود. حاج احمد گفت: ( یک مسجد توی مسیره، بچه هایی که مسولیت کاروان رو گرفتن امسال، سال اولشونه. بعد از نماز مغرب کاروان رو میفرستم و با هم میریم اهواز.) چاره ای نبود. تا کاروان برای نماز ایستاد، حسن و مجتبی را به خانه رساندم🏚 قول گرفتند که دوباره پیششان بروم و مهمانشان باشم🤝. باز باید به سراغ حاج احمد بروم. ✍️📃 *ذبحش کن 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
📌🗓 اهواز، ۱۳ فروردین ۵۷، مراسم چهلم شهدای تبریز 🔴 همه خودشان را برای نماز به مسجد جزایری رساندند. هم انقلابی ها هم چپی ها و هم ساواکی ها! داغ شهدای قم تازه داشت سرد می‌شد که خبر شهادت تبریزی ها خشم مردم را از رژیم بیشتر کرد. بعد از نماز هادی غفاری رفت روی منبر🎤. همه نوع ادبیاتش را می دانستند. ساواکی ها هم برای همین جمع شده بودند. وسط سخنرانی لحظه ای چراغ ها خاموش شد و اعلامیه بود که به هوا پرتاب می شد📃 ادبیات غفاری که تند تر شد🗣 رئیس ساواک رفت جلو تا او را از سر منبر بکشد پایین. غفاری هم سرش دادی زد و تهدید کرد که به مردم می گوید از مسجد بیرونش کنند. یکهو جمعیت با شعارهای تند علیه رژیم از جایش برخواست و صحن مسجد را شلوغ کرد.... غفاری را از بین جمعیت با لباس شخصی بیرون بردند و جمعیت هم شعارگویان بی توجه به مأمورانی که مسجد را محاصره کرده بودند، خارج شدند. ماموران رژیم که مثل همیشه منتظر شکار بودند، دست به کار شدند. ابتدا ضربات باتوم شروع شد و بعد هم صدای تیراندازی💥🔥! در این میان سهم نوجوان ها در خوردن تیر بیشتر بود‌. صادق کرمانشاهی و ابوالحسن حسن زاده مجروح شدند اما یک تیر با ضربه به سر نوجوان ۱۷ ساله او را درجا شهید کرد💥🌷🩸. آن نوجوان کسی نبود جز محمدتقی کتانباف دانش آموز رشته ریاضی.
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
📌🗓 اهواز، ۱۳ فروردین ۵۷، مراسم چهلم شهدای تبریز 🔴 همه خودشان را برای نماز به مسجد جزایری رساندند. ه
کتانباف تنها به جرم حمایت از شهدای تبریز، لقب اولین شهید تظاهرات در اهواز را گرفت و رژیم با به شهادت رساندن او علاوه بر به خاک و خون کشیدن مراسم چهلم، به همه فهماند که در حمایت از شاه با احدی سر سازگاری ندارد حتی یک نوجوان ۱۷ ساله! اما آنها نمی دانستند که از آن شب به بعد تنها ۱۰ ماه در مقابل سیل مردم دوام می آوردند⌛️. ۱۲ بهمن همان سال بود که امام با آمدنش به ایران بساط کل رژیم را برچید و مانع هدر رفتن خون های به ناحق ریخته محمدتقی ها شد. 🕊🌻 🗓اهواز، ۱۳ فروردین ۱۴۰۲، خیابان شهید کتانباف ۴۵ سال از شهادت محمدتقی کتانباف گذاشته و ما خیلی راحت در خیابانی که به نام او مزین شده عبور می کنیم🚻 و تابلوی نامش را سر هر تقاطع می بینیم اما دریغ از لحظه ای درنگ برای فهمیدن دلیل نامگذاری این خیابان⏯️، دریغ از لحظه ای درنگ برای شناخت محمدتقی کتانباف⏯️ و دریغ از لحظه ای تحقیق برای فهمیدن زندگینامه او⏯️. راستی نوجوانان ۱۷ ساله رشته ریاضی فیزیک اهواز، اگر محمدتقی هم امروز در میان ما بود به نظرتان به چه درجات علمی در شهر خودش رسیده بود📖🎓؟! پ.ن: کمی حواسمان بیشتر به زنده نگه داشتن یاد شهدای انقلاب باشد... 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖋📚روایتی از نگارش کتاب "سیل و سردار" با حضور نویسنده کتاب آقای محمدعلیبخشی در برنامه ماه خوبان🌙 جمعه ۱۸ فروردین ساعتی پیش ازافطار شبکه خوزستان 🎙📺 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
⚜️ 🔰هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. امام خمینی (ره) 🔴 شهادت سیدمرتضی آوینی و روز هنر انقلاب اسلامی گرامی باد. 🖋📚🎼🎙🎥🎬📷 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
🔴 و اما آوینی... 🗓20 فروردین شهادت سید شهیدان اهل قلم سیدمرتضی آوینی است. مرد نام آشنایی که مستندهای روایت فتحش در دهه 60 هیچ گاه از ذهن های مردم پاک نمی شود🎥🎬. اکنون که ۳ دهه از شهادت آوینی گذشته، او روز به روز بیشتر شناخته می شود و دست نوشته ها و کتابهایش بیشتر از قبل به معرض نمایش در می آید📝📚. 20 فروردین روز هنر انقلاب نیز نام گرفته که این سالها تبدیل به هفته هنر انقلاب نیز شده است و همه اش به برکت خون سید شهیدان اهل قلم است که به زیبایی صدای مظلومیت امت را در قالب هنر به جهانیان نشان داد. و این تنها هنریست که به قول امام راحل مورد قبول قرآن است؛ یعنی هنر متعهد. ⏯️ اما 20 فروردین هر سال می گذرد و از آوینی چه چیزی در امت حزب الله نمایان می شود؟ امت حزب اللهی برای هفته هنر انقلاب چه می کند؟؟ چقدر از آثار و دست نوشته های آوینی در این هفته در هیئت ها خوانده می شود؟؟ چقدر از مستندات آوینی بازبینی می شود؟ چقدر از صوت های ماندگار آوینی بازشنوایی می شود؟ چقدر از کتب آوینی بررسی می شود؟ چقدر از تفکرات آوینی نقد می شود؟و چقدر از آوینی گفته می شود؟ احتمالا تنها چیزی که دیده می شود عکس آوینی است📸، آن هم برای چند روزی به عنوان پروفایل امت حزب الله و یا عکسی از آوینی با زیر نوشته های گرامیداشت سالروز شهادت او در گروه ها و کانال های حزب اللهی در فضای مجازی برای یک روز... 📍پس امت حزب الله از جریان سازی هنری آوینی در فضای واقعی چه خبر؟ کجا باید دنبال آوینی و هنر انقلاب گشت؟؟ در فضای مجازی که اساسا وجود ندارد یا در دنیای واقعی ؟؟؟ مگر نه اینکه گفته اند هر چیزی برای جاودانه شدن نیاز به این دارد که در قالب هنر گنجانده شود و حتی خود اسلام در قالب هنر که قرآن بود گسترده شد. اساسا هنر ارزشی چقدر بین نیروهای حزب الله جایگاه دارد؟ 📍تا کی قرار است آوینی برای امت حزب الله در حد یک تصویر باقی بماند؟ برای آوینی و هنر متعهد چه کرده ایم؟ فقط در داد شهدا شرمنده ایم ماندیم و بس... آرمان خواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست. پس برادر خوبم برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبور ترین انسانها باشی.🖋🌷🩸 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
📌سیل در چشم سیل/ حاج قاسم، رفیق روزهای سخت خوزستان 🔹حالت خیلی عجیب و غریبی برای مردم اتفاق افتاده بود خانم. بعد از اتفاقات آق‌قلا و سیل شدیدی که خانه‌ها را در خرم‌آباد با خودش برد؛ و حتی به شیراز و دروازه قرآن رسید و ماشین‌ها را زیر و رو کرد، پای سیل کم کم به خوزستان باز شد و خانه‌های خوزستانی‌ها هم در معرض آسیب قرار گرفتند. سیل، شهرها و روستاهای خوزستان را یکی یکی فتح می‌کرد و استانداری هر روز اعلام می‌کرد که سیل دارد به فلان شهر یا روستا می‌رسد، لطفا خانه‌هایتان را خالی کنید!» لینک گزارش کامل 🖇 https://www.farsnews.ir/khuzestan/news/14020121000488/سیل-در-چشم-سیل-حاج-قاسم-رفیق-روزهای-سخت-خوزستان @KhuzestanFars 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz