eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 شماره‌ی دویست‌وهفتاد و هفت هفته‌نامه‌ی با عنوان منتشر شد. 🌙خط حزب‌الله باتوجه به فرارسیدن ایام‌البیض ماه رجب، توصیه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای بهره‌برداری معنوی از این ماه مبارک را مرور کرده‌است. 👈 در سخن هفته این شماره از خط ‌حزب‌الله، فتوای قاطع حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در منع تسلیحات هسته‌ای و بهانه‌جویی کشورهای غربی علیه پیشرفت هسته‌ای ایران بررسی شده است. 🌷 شماره‌ی این هفته‌ی خط حزب‌الله به روح مطهر شهید مدافع حرم مهدی صابری تقدیم می‌شود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
277.pdf
1.13M
شماره ۲۷۷ : جهت مطالعه ی این شماره از نشریه این فایل را دانلود کنید . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۰ اسفندماه ، گرامی باد . 🥀 تاریخ تولد : 1374/06/09 محل تولد : لبنان - نبطیه تاریخ شهادت : 1394/12/10 محل شهادت : سوریه - حلب مزار شهید : لبنان - گلزار شهدای نبطیه 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
احمد محمد مشلب از اهالی شهر نبطیه لبنان و متولد 31آگوست 1995 میلای(9 شهریور ماه سال 1374) بود. از همان کودکی با عشق به اهل بیت(ع) در خانواده اش تربیت شد، نفس کشید و بزرگ شد. احمد محمد مشلب، شهید 20 ساله حزب الله لبنان که به خاطر شیک پوشی به القاب مختلفی مشهور و معروف بود، اما خودش دوست داشت به او غریب طوس بگویند چرا که به امام رضا(ع) علاقه فراوان داشت. مدر ک دیپلمش را در هنرستان امجاد گرفت و به دانشگاه راه یافت. درست در روزهایی که عده ای کج فهم تلاش می کردند تا مغرضانه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم را به پول پیوند بزنند، احمد با آن لبخند زیبایش از راه رسید. همان روزهایی که می گفتند این جوان ها به خاطر 500 دلار یا به خاطر بیکاری و تنگدستی به سوریه می روند. همان موقع بود که احمد آمد. جوانی که نفر هفتم لبنان در رشته تکنولوژی بود و چیزی از مال دنیا کم نداشت؛ کرامت و غیرت شهید مشلب بود که او را به سوریه کشاند ... او در تل حمام روستایی در جنوب حلب در تاریخ 29 فوریه 2016 میلادی (10 اسفند ماه سال 1394) به شهادت رسید و در محل شهدای شهر نبطیه آرام گرفت. جوانی که در بخشی از وصیت نامه اش این طور نوشته: «خدا تو را کمک کند ای امام زمان! ما انتظار او را نمی کشیم؛ او انتظار ما را می کشد و وقتی خودمان را درست کنیم و اصلاح کنیم بعد ساعاتی ظهور می کند.» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید مدافع حرم همان جوان جذاب و ثروتمند لبنانی که با سرعت در دل جوانان ایران و سایر کشورهای اسلامی جای گرفت و ثابت کرد که بهانه ای جز عشق، او را به سوریه نکشانده است. مادر شهید: احمد اولین فرزندمان بود. بسیار عزیز و دوست داشتنی بود. کودکی آرام، بی آزار، بسیار مؤدب و با اخلاق… نسبت به هیچ چیز در اطراف خود بی اهمیت نبود. اعتقاد به مذهب و دین در احمد متجلی بود. بسیار کوشا بود و ثروت باعث نشده بود که تن پرور و تنبل باشد. احمد هیچ وقت اجازه نمی داد وقتش به بطالت بگذرد. تحصیلات احمد دانشجوی نمونه ی دانشکده امجاد بود و توانست با کسب بهترین نمرات در رشته فناوری اطلاعات(IT) فارغ التحصیل شود. او معتقد بود مسلمان واقعی کسی است که در یک دست، کتاب به نماد تحصیل دین و علم و در دست دیگر، سلاح به نماد مجاهدت داشته باشد. علاقه به خانواده مادر شهید: احمد بسیار تو دل برو و دوست داشتنی بود. با وقار رفتار می کرد. در رابطه من و احمد، اخلاص، دوست داشتن و مهربانی، احترام، محبت و صداقت موج می زد. رابطه صمیمی و تنگاتنگی با احمد داشتیم. احمد نه تنها فرزند، که سنگ صبور و همه وجودم بود. احمد اهل بگو بخند با نامحرم نبود و حدود را به درستی رعایت می کرد و امکان نداشت با نامحرم صمیمی شود.🌺 نحوه شهادت بعداز یک راهپیمایی طولانی در منطقه صوامِع دراِدلِب که بسیار حساس و استراژی بود،موردحمله تکفیریان قرار گرفتند.درگیری بسیارشدیدبودودریک لحظه احمد از ناحیه سر وپا به شدت مجروح شده و دراثر شدت جراحت به شهادت رسید😔 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشلب (سیده‌سلام‌بدرالدین) میگویند: بااینکه احمد پسرش بود او را هم بازی و دوست دوران جوانی اش میدانست و با عشق مادرانه در تربیت احمد تلاش کرد و برای رفتن احمد همانند مادران سایر شهدا عاشقانه فرزندش را راهی کرد احمد هر ساله در روز مادر برایش هدیه میگرفت اما به گفته مادرش احمد امسال نه طلا و نه نقره داد بلکه با شهادتش باعث شد در برابر مولایم امام حسین رو سفید شوم. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت شهید احمد محمد مشلب💔🥀 چه خوب پر کشیدی...💔 💔 ✋🏻 🥀 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید مشلب بسیار با گذشت بود،هرگز از کسی خشمگین نمی شد کینه کسی را به دل نمی گرفت و مواظب بود کسی از او دلگیر نشود. احمد عاشق امام خامنه ای بود و همه سخنرانی های ایشان را از شبکه صراط گوش می داد. می گفت باید در مسیر ولایت ثابت قدم باشیم و هر چه ایشان می گوید قبول داشته باشیم.احمد همیشه می گفت: ما هر چه داریم از عاشورا و انقلاب امام خمینی است. این شهید بزرگوارهمیشه توصیه می‌کردند که به ایتام رسیدگی کنیم. از بچه های کشافه می خواست هر کس چیزی با خود از خانه بیاورد و همه را به خانواده مستضعفی که می شناخت می داد. با این کار همه را در این امر مستحب شریک می کرد. بچه ها هم‌چنان راه احمد را ادامه می دهند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
خیلی برای من عزیز هستی، مرا ببخش ، برایم دعا کن که مطمئناً تو صبور خواهی بود؛ زیرا تو هنگامی این مسیر را پیمودی که هیچ کس در این مسیر گام نگذاشته بود. و تو متوقف نشدی و باید من هم، راه تو را ادامه می دادم و کار تو را تمام می کردم. مرا ببخش و برایم دعا کن. علی الهادی ای برادر عزیزم چه سخت است زندگی به دور از تو. من با انتخاب خودم این راه را انتخاب کردم که در نزدیکی خدا باشم و ترک می کنم این دنیای فانی را پس از رفتن و نبودنم ناراحت نباش؛ زیرا شهدا زنده هستند و در نزد خدا روزی داده می شوند.من منتظر تو هستم و مشتاق دیدنت هستم و تو را به ادامه ی راه جهاد و شهادت وصیت می کنم. برادر مرا ببخش اگر به تو بد کردم و مرا از دعای خیرت فرا موش نکن. ای برادرم علی الهادی ! تو را به مادرمان وصیت می کنم که او امانتی است در نزد تو، تو در خوشنود نگه داشتنش حریص باش. از تو طلب بخشش دارم و سلام برتو. عموی عزیزم! وصیت نامه ی شهید احمد مشلب گرم ترین سلام بر تو باد ای مرد گران بها. مرا در دعایت یاد کن و مرا ببخش اگر روزی به تو بدکردم و من مادرم،خواهرم و برادرم را به تو می سپارم و همه ی شما را به خدا می سپارم ، مواظبشان باش و مرا ببخش . عموجان می خواهم به تو بگویم که خدا پاداش تو را بدهد؛ زیرا تو در تربیت من کمک کردی و حالا، برادر کوچکم را، خواهرم که مطمئناً می خواهم از او حمایت کنی و مواظبش باشی؛ زیرا که او دختر توست. خواهرم دوستت دارم. درست است ما هر دو به هم وابسته ایم . مواظب خودت باش و در خطّ اهل بیت باش. مواظب دین و نماز و حجاب و مادر خود باش. درهمه ی این امور مراقب باش و بدان تو را دوست دارم. برادرانم سلام بر شما ای برادران ، مرا ببخشید و دعا کنید و صبر کنید و بدانید که دنیا فانی است و من در کنار پروردگار هستم. شهید احمد مشلب توصیه به جوانان به جوانان توصیه می کنم که نماز خود را در اول وقت بخوانید. قرآن بخوانید؛ زیرا که بسیار مهم است؛ قرآن بخوانید و مواظب نماز و دین خود باشید. محرّم و عاشو را را زنده نگه دارید؛ که بسیار مهم است حتّی شده روزی یک بار؛ زیرا بسیار مهم است.مواظب خود باشید و ما را دعا کنید.الان همه ی رابطه ها در موبایل است و رابط بین دختر و پسر بسیار زیاد شده است.عجیب است که این ها از کجا می آید؟؟؟؟ همه می دانند که من از موبایل و فیس بوک استفاده می کنم، همه ی مردم مرا می شناسند که در فیس بوک از نکته های طنز و عکس استفاده می کنم، ولی هیچ گاه اموری که در حال وقوع است برای من رخ نمی دهد، من هم مثل جوان های دیگر هستم و من هم جوان هستم و فیس بوک و همه ی چیزهای دیگر را دارم و از اغلب برنامه های اجتماعی و دنیای مجازی استفاده می کنم. انتظار حضرت حجت حضرت صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) ، خدا به شما صبر دهد؛زیرا او منتظر ماست، نه این که ما منتظر او باشیم. هنگامی می شود گفت منتظریم، که خود را اصلاح کنیم ،ولی اگر خود را اصلاح نکنیم، هیچ گاه ظهور نخواهد کرد. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: از تقصیر های بر گردنم گریه می کنم و سؤالی که در قبر قرار است از من پرسیده شود. اگر از من در قبر پرسیده شود که تو برای جبهه و این راه چه کرده ای؟ چه می خواهی جواب بدهی ؟ می گویی که می توانستم در این راه گام بردارم. می توانستی؟چرانرفتی؟ باید بیدار شد... می توانی و نمی آیی؟ من خواب بودم و بیدار شدم........... اکنون جهاد کردم و به جبه آمدم؛ زیرا از تو سؤال می شود که چه می کنی و چه کرده ای برای این راه؟؟؟ این راهی است که امام حسین و اهل بیت (علیهم السلام) و یارانش برای آن شهید شدند. ما الان داریم آن را ادامه می دهیم، ولی مردمی را می بینیم که به این راه ایمان ندارند. واقعاً چطور می شود؟؟؟ می گویند اینها چگونه می روند؟؟؟ این راه امام حسین است و او به خاطر ما و دین و ناموسمان شهید شد. الان جوانان به جبهه می آیند و می جنگند و برای دین و ناموسشان شهید می شوند. صحبتی باعناصر حزب الله می خواهم با عناصر حزب الله سخن بگویم:این که پیرو ولی و بزرگان باشید. من از کودکی در این راه بوده ام و شاید برخی اوقات به دلیل شغل نتوانستم حضور داشته باشم، ولی این راه و افراد و عناصرش زمینه ساز ظهور صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) هستند و راهی که در پیش داریم راهیست در مسیر خدا و با شهادت به خدا خواهیم رسید. خدا به شما عافیت بدهد؛ این آخرین دعا است: خدا را شکر می کنم.خداوند من و شما را از مجاهدین در راهش و عمل کنندگان به وعده و از جمله ی شهدا قرار دهد و بدن هایمان غرق در خون به سوی دنیای دیگر و اباعبدلله برود والسلام و علیکم و رحمه اله و برکاته 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی صَدَقَ اللّهُ العَلِیُ العَظیمِ سلام بر اباعبدالله ، مظلوم کربلا و رحمت خداوند و برکاتش بر او باد . سلام بر حضرت زینب (سلام الله علیها) ، سلام بر برادرش حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) . سلام بر امام مهدی صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) . با آرزوی تعجیل در فرجش و درود بر نائب برحقّ صاحب الزّمان امام خامنه ای و درود بر روح امام راحل بنیان گذار جمهوری اسلامی. و درود بر مرد مقاومت و استقامت سیّد حسن نصراللّه و درود و رحمت خدا بر او باد. قطعاً شهادت، گل رُز زیبایی است که هنگامی که فکرمان به آن نزدیک می شود،آرزوی شهادت را مشاهده می کنیم. آرزو داریم بوی خدا را استنشاق کنیم و هنگامی که رایحه ی الهی را استنشاق کردیم، صفات روحمان به جهان جاودانگی تراشیده می شود و این می تواند یک آغاز باشد. بسیاری از ما از آن ها درس شهادت را فراگرفته ایم، سعی کردند شهادت را برای ما تجّسم کنند و بسیاری آرزوی شهادت می کنند و منتظر آن هستند. ای برادرانم! ای مجاهدان در راه خدا ! باید هرکدام از شما عنصر فعّالی باشید تا پایان زندگی اش شهادت باشد و به خدا نمی شود پایان زندگی جز شهادت باشد . دنیا را همه می توانند تصاحب کنند، ولی آخرت را فقط با اعمال نیک می توان تصاحب کرد. می گویند که من این مسیر جهاد را طی کردم که خیلی ها فکر می کنند سخت است، ولی اگر از دید خدایی بودن به آن بنگری جز آسانی در آن نمی بینی. این راه ادامه ی مسیر کربلا است و ادامه می دهیم این راه را و در این مسیر گام برخواهم داشت. برای مادرم که خون رگ هایم از اوست و به تو هدیه می کنم دعایی همرا با لبخند برای پروردگارم . وصیت نامه ی شهید احمد مشلب مادرم آیا می توان لحظه ای بهتر از شهادت به دست آورد، ای نور چشمانم ، ای مهربان. ای اوّلین کلمه ای که از زبانم خارج شد. ای اوّلین آموزگار مکتب شهادت، ای کسی که در زمین با دستانش تکان خوردم. ای کسی که مرا بزرگ کرد تا مردی از مردان صاحب الزمان باشم. گرم ترین سلام ها به تو ای زن صبور. ای کسی که بیشتر از من پرسیدی از راه شهادت و در این راه کربلایی تأکید داری . تمسّک جوی به قرآن و اهل بیت. مرا در دعایت فرا موش نکن که دعای تو مستجاب می شود و امید دارم که تو را در مقابل حضرت فاطمه سلام الله علیها سرور زنان جهان رو سفید کنم. خبر شهادتم خبر آسانی نیست برای تو ، ولی توکّل برخدا، دیدار ما در بهشت، در کنار حضرت زینب (سلام الله علیها) و اهل بیت. ای مادرم صحبت با تو خیلی خوب است، ولی وقت تنگ است. مرا ببخش و از تقصیراتم بگذر. مادرم دوستت دارم و تو خسته شدی و زحمت کشیدی تا مرا بزرگ کردی و می خواهم به تو بگویم: مثل حضرت زینب صبر کن . مثل ام البنین که چهار پسر تقدیم کرد و صبور ماند و برای پسرانش ناراحت نشد و برای امام حسین ناراحت شد و تو یک پسر تقدیم کرده ای و هنوز پسران بیشتری باید تقدیم کنی و صبور باشی و قطعاً تو باید صبور و مؤمن باشی، چون تو ما را در این خط بزرگ کردی و چیزعجیبی برای تو نخواهد بود که پسرت شهید بشود. تو بودی که برای شهید شدنم دعا کردی و مرا برای آن تربیت کردی. پس صبور و مؤمن باش، برایم دعا کن و همچنین مرا ببخش . این چنین نیست که بخواهم به تو بگویم دوری سخت است. ولی دو باره هم دیگر را ملاقات می کنیم در بهشت . از من راضی باش و مرا ببخش و....نمی دانم دیگر چه بگویم. می‌خواهم تو هم مثل مادر دیگر شهدا، صبور باشی و سرت را بالا بگیری که پسرت شهید شده. قطعاً خود مادرم هم می داند قلب پسر به مادرش نزدیک است و برای هم قلبشان تحت تأثیر قرار می گیرد، همه چیز بین مادر و فرزند جداست. او هر چقدر مرا دوست دارد، من هم بیشتر دوستش دارم که مرا از بچّگی بزرگ کرد و به اینجا رسید و قطعاً خداوند پاداش این زحمت را به او خواهد داد و نمی‌دانم چطور خواهدشد وقتی در منطقه کوچک و بزرگ بگویند:پسرت شهید شده...چگونه گریه خواهد کرد. دوستت دارم. وصیت نامه ی شهید احمد مشلب پدر عزیزم سلام بر تو ای مرد راستگو! ای رفیق! ای کسی که عشق به اهل بیت را به من یاد دادی. از تو ممنونم؛ زیرا تو بودی که این راه را به من نشان دادی. پدر از تو طلب بخشش می کنم اگر زمانی برای تو کم گذاشتم، اگر روزی به تو بد کردم ، پدر مرا ببخش. به پدرم بگویید درست است که من از تو دورم و تو از من دور هستی و فقط با تلفن با هم در ارتباط هستیم، ولی دل هایمان نزدیک است. تو خود می دانی چگونه است و ما همیشه به هم فکر می کنیم، درست است که بین ما دوری است، ولی من تو را خیلی دوست دارم. 👇 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۱۰ اسفندماه آغاز حملات موشکی عراق در تاریخ 1366/12/10، نخستین حملات موشکی عراق به تهران آغاز شد. این حملات ابتدا با پرتاب چند موشک در روز آغاز شد که در روزهای بعدی، دفعات و شمار موشک‌های آن افزایش یافت. به نظر می‌رسد اتخاذ این استراتژی از نظر نظامیان عراقی، روشی است که تنها دلیل آن ایجاد فرافکنی نسبت به نتیجه جنگ بوده است. رژیمی که نتوانست در جبهه‌های رو در رو نتیجه ای بگیرد به کشتار مردم در مناطق مسکونی پرداخت. علی الاصول مردم مناطق مسکونی در هنگام جنگ از مصونیت برخوردارند و طبق قواعد جنگی و کنوانسیون های بین المللی در این حوزه، نمی‌توانند مورد تعرض قرار گیرند با این اوصاف کشورهای حامی حقوق بشر علی رغم وجود چنین امری در برابر موشک پرانی علیه مناطق مسکونی از سوی رژیم بعثی، سکوت کامل اختیار کردند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰ اسفندماه لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص گرامی باد . 🥀 تاریخ تولد: 1340/11/5 محل تولد: ساوه تاریخ شهادت: 1365/12/10 در عملیات کربلای 5 در شلمچه مسئولیت در جبهه: بیسیم چی گردان نصر لشگر 27 محمدرسول الله (ص) 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
۱۰ اسفندماه #سالروز_شهادت #بیسیم_چی لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص #شهید_امیر_حاج_امینی گرامی باد . 🥀 ت
خستگی نداشت. می گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدین، بعدی ادامه بده… اینقدر بدن آماده ای داشت که تو جبهه گذاشتنش بیسیم چی. بیسیم چی (شهید) پور احمد… اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به این اصل خیلی اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاری رو برای خود خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه. آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اینطور معروف بشه. هر کار می کرد، برا خدا می کرد؛ اصلاً براش مهم نبود کسی خبردار می شه یا نه! عجیب نسبت به بچه های یتیم هم حساس بود، کمک به یتیمان هیچوقت فراموشش نمی شد… یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: “نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم….” ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه. همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش…. می گفت: من خاک پای شماهام …. داداشش می گه: یه بار نشسته بودم کنار مزارش؛ دیدم یه جوون اومد سر مزار و بهم گفت: شما با شهید نسبتی دارین؟ با اصرارش گفتم برادرشم. همینکه اینو شنید، گفت: ما اول مسلمون نبودیم، اما با اجبار مسلمون شدیم ولی از ته دلمون راضی نبودیم و شک داشتیم. تا یه بار اتفاقی عکس این شهید رو دیدم. واقعاً حس می کردم داره باهام حرف می زنه؛ طوری تاثیر روم گذاشت که از ته قلبم به اسلام ایمان آوردم و از اون به بعد همش سر مزارش میام…. بعد شهادتش یه نامه به دستمون رسید که چند روز قبل از شهادتش نوشته بود، اولش اینطور شروع می شد: “از اینکه به این فیض عظیم الهی نایل شدم، خدا را بسیار شکر گذارم…..” دفعه آخری موقعی بود که بچه ها یک به یک جلو می رفتن و بر می گشتن. یه بار دیدیم امیر بلند شد که بره تو خط. یکی بهش گفت: حاجی! الان نوبت منه… ولی امیر گفت: نه! حرف نباشه، این دفعه من می رم….. همین دفعه بود که با خوردن یه خمپاره شهید شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احسان رجبی، عکاس این صحنه اینطور تعریف می کنه: بچه ها خیلی روحیه شون کسل بود؛ آتیش شدید دشمن هم مزید علت خستگی بچه ها شده بود. یه دفعه صدای شادی بچه ها بلند شد. برگشتم، دیدم پوراحمد و امیر و چند نفر دیگه اومدن خط برا سرکشی، بچه ها انقدر به اینا علاقه داشتن که روحیه شون کلاً عوض شد. ۱۰ ، ۲۰ دقیقه بیشتر نگذشته بود که یه خمپاره پشت خاکریز خورد، گرد و خاک عجیبی بلند شده بود؛ همینکه گرد و غبار نشست دوربینم رو برداشتم تا ببینم چه خبره. رفتم جلوتر که این صحنه رو دیدم. دو تا عکس ازش گرفتم، یکی از تموم بدنش، یکی از صورتش (همون عکس معروف) یه قطره خون رو لبش بود. دیدم امیر تو اون حالت تا حال خودشه و داره زیر لب زمزمه ای می کنه. رفتم جلوتر ولی متوجه حرفش نشدم. همون موقع بود که دیگه شهید شد هیچ وقت فکر نمی کردم که عکسی که می گیرم به این اندازه مشهور شود.خوشحالم از این که این عکس آرامش خاطری است برای همه خانواده های شهدا.آنها که عکس و تصویری از شهادت فرزندانشان ندارند و نمی دانند چه حالی داشته وقی به شهادت رسیده است. وقتی خانواده های شهدا آرامش و زیبایی شهید حاج امینی را می بینند قطعاً تسلی پیدا می کند. گفته می شود تا کنون هشتصد هزار نسخه از این عکس چاپ شده است اما من نمی دانم، الان مادر این شهید کجاست؟ شنیده ام از تهران کوچ کرده است. پدر شهید، فوت کرده و مادرش در یکی از روستاهای ساوه به سر می برد. نمی دانم آیا کسی به مادر او سر می زند یا نه؟ دوست دارم یک روز با دوربین سراغ این مادر بروم، مادری که فرزندش، با آرامشی ملکوتی، آنچنان زیبا به شهادت رسیده و با تصویرش خیلی ها صفا میکنند. @ravianerohani
سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او. بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود: خدایا! عاشقم کن. از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام؛ یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟ دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام. پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که… برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت… . دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد. ای حسین! ای مظلوم کربلا! ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او) شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا… . بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛ زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد. خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن. اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد. همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر… . خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان. تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم. ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛ البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است. یا رب زِ کرم، بر من درویش نگر هر چند نیَم لایق بخشایش تو بر حال من خسته دل ریش نگر حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید و با او آشتی کنید؛ زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛ ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین و پیامدار او زینب باشید؛ هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد. بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 : هر یک روز ، یک نعمت خداست. در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همه‌ی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد. ۶۹/۱۱/۱۹ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani