eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📖 از دست این بچه... ناصر نشسته بود کنار رختخواب مادر و خواب آرام منصور را تماشا میکرد. - کی برگشت؟ مادر نگاه چهره‌ی منصور کرد که از این پهلو به آن پهلو غلتید. -غروب شده بود که اومد. شام هم نخواست بچه‌ام. عصری چند لقمه خورده بود انگار. از وقتی مدرسه‌ها باز شده، خیلی خسته میشه. از مدرسه میرسه، میره صحرا. صداش درنمی‌آید، اما میفهمم که جان به تنش نمی‌مونه بچه‌ام. ناصر پس کله‌اش را دست کشید. - همه‌مون کار میکنیم. برای اینکه چرخ زندگی بچرخه، هر کدوم‌مون مسئولیتی رو گردن گرفتیم... راستی، نفهمیدی آرد رو برای کی برده بود؟ مادر ابرو بالا انداخت. - خبر ندارم. فقط... . صدایش را پایین آورد و سر در گوش ناصر گفت: «فقط کتانی‌هاش نیست. گمان میکنم کفش‌هاش رو دزدیدن. همون کتانی‌های پاره رو میپوشه. معلوم نیست کفش نو رو چه‌کار کرده.« نور مهتاب اتاق را روشن کرده بود. فخری تکانی خورد و رو برگرداند. مادر انگشت‌های آفتاب خورده و کارکرده‌اش را در هم گره زد. - حتما با کتانی‌ها رفته صحرا، سرش گرم کتاب خوندن شده، یکی از پاش درآورده و رفته و منصور هم نفهمیده. ناصر خندید؛ بلند، طوری که منصور بیدار شد، توی رختخوابش نشست و دستی به پلک‌ها کشید. از پنجره آسمان را کاوید؛ هنوز صبح نشده بود. دوباره دراز کشید. مادر هم لبش به خنده باز شد. - آخه ندیدی که! وقتی کتاب میخونه، دنیا رو آب ببره، اون رو کتاب میبره؟ همیشه وقتی گاوها رو میبره چرا، یکی دو کتاب هم با خودش میبره. دیده بود از وقتی لغتنامه و راهنمای انگلیسی را خریده است، هر جا میرود، این کتابها را هم با خود میبرد. ـ اما مادر، هر چقدر هم حواسش پرت کتاب و درس باشه، اونقدر نیست که کسی بیاید و کتانی رو از پایش دربیاره. مگه اینکه اون رو خودش از پاش درآورده باشه. مادر دستی به زانوهای دردناکش کشید. ـ تا وقتی روز باشه و چشم منصور ببینه، کتاب میخونه و حواسش هم به دور و اطرافش نیست. پارسال یادته؟! نشسته بود به کتاب خوندن، غروب که شده بود، خود گاوها برگشته بودند خونه. ناصر خندید و بلند شد. ـ از دست این بچه! 📕منبع: کتاب از تبار آسمان؛رمانی براساس زندگی امیر سرلشکر شهید منصور ستاری؛ شمسی خسروی؛ 1394؛ انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی آجا؛ صص 49-47. 🕊محتوای روایتگری راویان🕊 @revayatgare_shohada ═══✼🍃🌷🍃✼═══