#معرفی_شهید
#شهید_مجتبی_زکوی_زاده
تاریخ تولد : 1/7/1362
محل تولد:خوزستان، باغملک، روستای مُلِه گوراب
دارای 2 فرزند- دو دختر بنام های ریحانه: 5 ساله – فاطمه: 7 ساله
دانش آموختهی: دانشکده تربیت پاسداری امام حسین (ع) تهران مقطع کاردانی
دانشکده اصفهان
دانشجوی: دانشگاه آزاد اسلامی واحد باغملک – رشته حسابداری- مقطع کاردانی
اعزام به سوریه: بر حسب وظیفه یا اختیار و داوطلبانه: اختیار و داوطلبانه
شهادت در تاریخ :10/09/1394
محل شهادت: سوریه، حومه حلب
محل دفن: خوزستان، باغملک، روستای چلچلک
.
صفات بارز اخلاقی :
بسیار خوش رو و شوخ طبع ، ورزشکار ، دل رحم ، دلسوز دیگران و پیگیر برای حل مشکلاتشان ، بخشنده ، سر به زیر و با حیا ، با غیرت ، مطیع رهبر ، احترام به پدر و مادر، نظامی متخصص و…
علایق: مطالعه ،قرائت قرآن و انس با قرآن، ورزش (فوتبال ، تکواندو)، سفر ، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهداء ، خدمت به شهداء ، شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و....
.
وی بعنوان سرباز معلم خدمت سربازی خود را به پایان رساند و با قبولی در آزمون ورودی دانشکده افسری درتاریخ 19/9/85 از ابتدا به عنوان نیروی کادر تیپ امام حسن مجتبی (ع) وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
در دانشکده تربیت پاسداری امام حسین (ع) تهران تا مقطع کاردانی ادامه داد و همچنین در دانشگاه آزاد اسلامی واحد باغملک در رشته حسابداری مدرک کاردانی را دریافت کرد
.
شهید مجتبی زکویزاده، نخستین شهید مدافع حرم باغملک آبان ماه 1394 با اختیار خود و داوطلبانه برای دفاع از حرم بانوی عشق حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) به سوریه رفت.این جوان باغملکی پس از حدود 20 روز نبرد با گروههای تکفیری به شهادت رسید
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ .
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_مجتبی_زکوی_زاده
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
🔸تاریخ تولد : 1374/01/06
🔸محل تولد : امیدیه - خوزستان
🔸تاریخ شهادت : 1394/09/10
🔸محل شهادت : حلب - سوریه
🔸محل مزار شهید : گلزار شهدای امیدیه خوزستان
#شهید_میلاد_بدری
#دستنوشته_شهید:
وعده دیدار ما بهشت جاویدان الله “ان شاءالله” و در آخر دعا برای دیگران را فراموش نکنید و برای سلامتی و ظهور حضرت حجت “عجل الله تعالی فرجه الشریف” دعا کنید و برای بنده حقیر طلب آمرزش کنید.
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
#مشخصات_فردی_شهید
#شهید_میثم_نجفی
🇮🇷تاریخ تولد:۱۳۶۷/۲/۱۰
🇮🇷تاریخ شهادت ۱۳۹۴/۹/۱۲
🇮🇷محل شهادت :سوریه
🇮🇷نحوه شهادت :اصابت ترکش خمپاره شصت
🕊«شهید میثم نجفی» متولد 1367 از نیروهای سپاه حضرت محمد رسول الله(ص) تهران بزرگ بود. 21 ساله بود که ازدواج کرد. تکاور بود و عشق حضور در میان مدافعان حرم او را به سوریه کشاند.
او برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به صورت داوطلبانه رهسپار سوریه شد و بعد از مدتی در حلب سوریه مجروح شده و به کما رفت.
اما طولی نکشید که او هم همچون دیگر اعضای کاروان شهدای مدافع حرم، به سوی سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) پرکشید. او در 12 آذرماه همزمان با ایام اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به شهادت رسید.
از او یک دختر به نام حلما به یادگار مانده است که 17 روز بعد از شهادتش متولد شد.
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید #شاهرخ_ضرغام
سنگینوزن بود. از بلندقامت ترین ها هم یک سر و گردن بلندتر میزد. لاتها با دیدنش قالب تهی میکردند. در هر گذر و معبری که صدای کشیده شدن کفشهای پاشنهخوابیده شاهرخ میآمد آنهایی که زورشان به بقیه میچربید برای چندساعتی هم که شده دور سروصدا بلند کردن را قلم میگرفتند. خیلی زود جذب ورزش کشتی شد. به چشم بر هم زدنی فنون کشتی فرنگی را از برمیکرد. باهوش بود و کسی یارای تنبهتن شدن با قد و قامت پرزورش را نداشت. همین شد که در جوانی قهرمان استان تهران شد وتا سال ۵۵ در تشکهای کشتی خوش درخشید.
همه می گفتند شاهرخ کجا ؟امام زمان (عج ) کجا؟
چهار طرف تشک کشتی را که بوسید و ورزش را کنار گذاشت رفقای نااهل قدیمی دوباره دورهاش کردند. مدام آتش زیر خاکستر میشدند و توی گوشش میخواندند که اگر میخواهد حرفش برو داشته باشد باید صدایش را بلند کند و زورش را به رخ دروهمسایه بکشاند. شاهرخ آن روزها پای ثابت قشونکشیهای محلهای و زدوخوردهای شبانه پای میزهای کاباره بود. چیزی به صبح نمانده با عربدهکشی و دهانی که بوی زننده مشروب میداد به خانه میآمد. خوابش که سنگین میشد مادر پیرش با چادر پرگل نماز بالای سرش میرفت. کله عقب میکشید که بوی الکل به مشامش نرسد. همینطور که اشک میریخت، امام زمان (عج) را صدا میکرد. دکمههای یکی در میانبسته پیراهنی که خون به آن شتک زده بود را آرام باز میکرد. پسر سنگینوزنش را بهزور به طرفی یله میداد و لباس را از تنش درمیآورد. همینطور که در تشت پاییندست حیاط لباس شاهرخ را چنگ میزد اشک میریخت. انگار دست آشوبی هم به دل او چنگ میزد.همسایهها صدای گریه و نجواهایش را میشنیدند. زیر لب همینطور که طعم شور اشکها را میچشید با امامش حرف میزد و از او میخواست پسرش را سربهراه کند و او تبدیل به یکی از سربازانش شود. همسایهها که این دعاها میشنیدند نیششان به خندهای تمسخرآمیز باز میشد. از گیسسفید پیرزن خجالت میکشیدند که همانجا به رویش نمیآوردند پسرش گنده لات محله و پای ثابت کاباره و قائلههای قمهکشی است. اما همهشان بیبروبرگرد زیر لب میگفتند شاهرخ کجا؟ آقا امام زمان کجا؟
از پای پیک تا پای منبر
دعای مادر سرانجام کارگر افتاد.بحبوحه انقلاب بود. آن روزها حتی قاب تلویزیونهای ۱۴ اینچ کافهها و کابارهها هم مسّخر چهره و اخبار حضرت امام در نوفللوشاتو شده بودند. رفقای شاهرخ میگویند اولین بار که صورت باصلابت امام خمینی (ره) را که دید پیک تازه لبالب شدهاش را روی میز گذاشت. با آن قامت بلند و شانههای پهنش جلوی تلویزیون ایستاده به صحبتهای آقا گوش کرد و از آن روزبه بعد بهجای قمار کردن و قشونکشی از این محله به محلهای دیگر پای ثابت تظاهرات و منبر مساجد انقلابیها شد.
تظاهرات در حلقه نوچه ها
شاهرخی که کار یومیهاش شاخوشانه کشیدن برای کوچک و بزرگ محله بود حالا مرید آقا خمینی شده بود. خیلی ساده هر چه پای منبر یاد میگرفت را به دوستان و نوچههایش منتقل میکرد. تظاهرات که پا میگرفت جزو اولین کسانی بود که خودش را به خانه آیتالله طالقانی درگذر پیچ شمیران میرساند و با آن هیکل و قد و قامتش پیش پای آقای محله با تواضع و ادب راه میافتاد. آیت الله طالقانی برای همه جوانها دعای خیر میکردند و بعد آن صدای شعار مرگ بر شاه همان جوان ها لرزه به زمین و زمان میانداخت.
السابقون السابقون ...
طعم شیرین پیروزی انقلاب هنوز دردهان ملت بود که خبری تلخکام پیر جماران را تلخ کرد. قائله جدایی کردستان کم زخمی نبود. مردم حاضر بودند جانشان را نثار شادی امام خمینی (ره) کنند. شاهرخ جزو اولین کسانی بود که مشق جنگهای تنبهتن و چریکی کرد و بیمقدمه وارد میدان شد. خودش را حرّ انقلاب میدانست. میگفت حر اولین کسی بود که در کربلا شهید شد و من هم باید جزو اولینها باشم. روی بدنش جابجا خالکوبیهای دوران جاهلی خودنمایی میکرد. در حضور کسی وضو نمیگرفت و دعای همیشگیاش این بود که درراه اسلام و امام زمان (عج) نیست و نابود شود و کسی جنازهاش را نبیند. خاطره دلاوریهای او در جنگهای نامنظم مناطق عملیاتی شاهنشین، سقز و سنندج هنوز در ذهن محلیها و همرزمانش باقیمانده است. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران امام از جوانان دعوت کرد به یاری پاسداران انقلاب در خط مقدم جبههها بروند. شاهرخ در چشم به هم زدنی هر چه از فنون نظامی و کار با اسلحه و تیراندازی میدانست را به جوانترها آموزش میداد. میگویند به سیّدها که میرسید یکپارچه ادب و تواضع میشد. حتی اگر این سیّد پسری بود که تازه پشت لبش سبز شده بود به پایش میافتاد. بلند که میشد شانهاش را میبوسید و در گوشش التماس میکرد آن جوان از جدهاش بخواهد شاهرخ که حالا نام ابوالفضل را برای خودش گذاشته بود شهید شود.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
#زندگی_نامه
#شهید_حاج_احمد_جلالی_نسب فرمانده عملیات یگان امنیتی امام علی(ع) سپاه استان #قم متولد روستای شیم آباد سبزوار (روستایی که در دوران دفاع مقدس ۴۵ شهید را تقدیم انقلاب کرد) بود و اولین شهید مدافع حرم این روستا نام گرفت؛ او همان دوران نوجوانی با خانوادهاش به قم مهاجرت میکند و در جوار کریمه اهل بیت (ع) ساکن میشود.
پسر حاج احمد روز تولد حضرت زینب (س) دختر دار میشود که با اصرار او نامش را زینب میگذارند و اینگونه شد که اسم جهادیاش را ابوزینب انتخاب کرد.
پسرش میگوید صبح روز تولد دخترم زینب، حاج احمد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت پیامکی تنظیم کرد و برای همه فرستاد «سلام تولد حضرت زینب (س) بر شما مبارک، من زینب هستم نوه حاج احمد»
ماجرای گزارش ما داستان رشادتهای دلیرمردی است که برای ایستادگی در برابر تکفیریها از همه زندگیاش گذشت؛ میخواهیم از حاج احمد جلالی نسب فرمانده عملیات یگان امنیتی امام علی (ع) سپاه استان قم بگوییم.
همسرش میگفت: در گلزار شهدای قم قبری خریده بودیم برای خودمان؛ اما سرنوشت به گونهای برای حاج احمد رقم خورد که پیکرش هم دیگر به وطن بازنگشت.
شهید مدافع حرم حاج احمد جلالی نسب با ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توانست مدارج علمی خود در دانشگاه افسری امام حسین (ع) را در بخشهای زرهی، امنیتی و پدافندی کسب کند.
او برای چندین بار در بهار سال ۹۵ از شهر مقدس قم به عنوان مشاور ارشد نظامی راهی مناطق عملیاتی سوریه شد.
پیروزیهای جبهه مقاومت و آزادسازی موصل عراق و حلب سوریه، تکفیریها را وادار کرد به دیگر شهرهای سوریه حملهور شوند
پیروزیهای جبهه مقاومت و آزادسازی موصل عراق و حلب سوریه، تکفیریها را وادار کرد برای آنکه سرپوش بر شکستهای خود بگذارند به دیگر شهرهای سوریه حملهور شوند که شهر «تدمر» یا پالمیرا از جمله آنها بود که شهید حاج احمد جلالی نسب جانشین مسئول خط عملیاتی شهر تدمر بود.
همرزمانش میگویند حاج احمد در زمینه ادوات زرهی و توپخانه تسلط داشت و به همین دلیل در طی دوران حضورش در مناطق عملیاتی سوریه، مسئولیتهایی در این بخش داشت که در یکی از عملیاتها در همین شهر تدمر وقتی در محاصره داعشیها قرار داشت از ناحیه بازو مجروح که پس از بازگشت به ایران و گذراندن دوران نقاهت مجدد راهی سوریه میشود.
حاج احمد علاقه زیادی داشت تا در مراسم پیادهروی اربعین حسینی (ع) شرکت کند، اما برای نظامیها محدودیتهایی وجود داشت؛ او و چند نفر از همکارانش تصمیم میگیرند تا مقدمات رفتنشان را فراهم کنند، اما در میانه راه، این شهید مدافع حرم منصرف میشود و از دوستانش میخواهد تا پاسپورتش را تحویل اداره گذرنامه ندهند و از همانجا تصمیم میگیرد تا برای اعزام به سوریه اقدام کند.
حاج احمد قبل از محرم و اعزام شدنش به سوریه برای علی پسرش خواستگاری میرود، اما چون زمان زیادی برای انجام مراسم عقد قبل از فرارسیدن ماه محرم نبود، خانوادهها تصمیم میگیرند تا بعد از محرم و صفر مراسم عقد را برگزار کنند.
محمدرضا جلالی نسب برادر شهید میگوید: در بار آخری که حاج احمد به سوریه اعزام شده بود در روز ۸ ربیع الأول با من تماس گرفت و گفت: قرار بود جشن علی را ۱۷ ربیع الاول برگزار کنیم، اما تلاش کنید این مراسم زودتر برگزار شود که با درخواست حاج احمد و موافقت خانواده عروس قرار شد تا مراسم عقد در روز ۹ ربیع الاول در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها برگزار شد که اینگونه هم شد.
ابو معراج یکی از همرزمان حاج احمد بعد از شهادت او برای خانوادهاش تعریف میکند بعد از آنکه خبر به حاج احمد رسید که خطبه عقد پسرش خوانده شد خوشحالی عجیبی داشت.
حاج احمد روز عقد پسرش، قبل از جاری کردن خطبه عقد تماس میگیرد و به گفته فرزند ارشدش همانجا با همه فامیل تلفنی صحبت میکند و از آنجا که خادم بخش تنظیف حرم بود به یکی از خدام سفارش میکند که برای عروس و داماد دو فیش غذای تبرکی حرم تهیه کند.
#ادامه 👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
🔰 #شهید_منصور_ياوري
🔹نام پدر: مسلم
🔹تاریخ تولد:1344/06/01
🔹محل تولد : رودسر
🔹تاریخ شهادت : 1364/09/22
🔹محل شهادت : سقز
#زندگینامه
🌼شهيد منصور ياوري دوره ابتدايي و راهنمايي را در رودسر با موفقيت به پايان رساند و بعد از دريافت مدرك سيكل در تاريخ 63/2/29 به استخدام ژاندامري درآمد. 🌼
🌷 بعد از يكسال موفق به اخذ درجه از آموزشگاه گرديد و براي خدمت به كردستان منتقل شد و پس از مدتي نبرد با گروهك ضد انقلاب كومله و دموكرات در سال 1364 در اثر انفجار مين ،
شربت #شهادتــــــ🌷ـــ را نوشيد
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
˙·•°❁ #معرفی_شهید ❁°•·˙
#شهید_محمد_شالیکار از همرزمان سردار شهید حاج حسین بصیر و سردار علی اصغر بصیر در دوران دفاع مقدس بوده بود❣.
👈وی جانباز بالای 50 درصد بوده که از ناحیه سر دچار جانبازی در جنگ هشت ساله شده بود.
🔰شهید محمد شالیکار از یادگاران دفاع مقدس شهرستان فریدون کنار محسوب می شود که چند روز را در بخش آی سی یو بیمارستان دمشق سپری کرد.
شهید محمد شالیکار 47 ساله بوده و از وی دو پسر و یک دختر به یادگار مانده است.
🌷محمد شالیکار عضو گردان عاشورا و رزمنده دفاع مقدس بود که در مناطق عملیاتی 7 تپه، حلبچه و عملیات کربلای 10 حضوری فعال و موثر داشت.
شهید محمد شالیکار در دوران دفاع مقدس از ناحیه کاسه سر #جانباز شده بود که در درگیری با نیروهای تکفیری تروریست مورد اصابت گلوله ای از ناحیه کتف و ریه قرار گرفت که پس از چند روز کما وی به درجه رفیع شهادتـــ🌷
نائل آمد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
#شهيد_محمد_حدادي
🌷تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۱/۲
🌷محل تولد :اشکنان
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۹/۲۷
🌷محل شهادت : جبهه عین خوش
🔰 #فرازی_از_وصیتنامه
تنها سفارشی که به ملت عزيز ايران و بخصوص مردم شهيد پرور اشکنان دارم اين است که اسلام عزيز را ياري کنند و امام خميني را تنها نگذراند و خط سرخ شهادت را که خط امام حسين عليه السلام مي باشد ادامه دهيد . که الله پشتيبان شماست و شما پيروزيد و کافران رفتني هستند .
مورخه 25/9/1361
والسلام.
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
#شهید_سعید_شاهدی
تـاریخ تـولـد :۱۳۴۷/۱۲/۲۰
تـاریخ شـهادت :۱۳۷۴/۱۰/۰۲
در سال۱۳۴۷ در خیابان قصرالدشت شهر تهران به دنیا آمده و در اخلاق و ادب و مهربانی زبانزد بود. علاقه وافر سعید به شهدا به ویژه شهدای دفاع مقدس از جمله مواردی است که تا پیش از شهادت وی هر وقت که نام سعید شاهدی به میان میآمد، همه میگفتند که سعید هم شهید میشود.🕊🥀
🌷سعید شاهدی در روز دوم دی ماه سال ۱۳۷۴، در ارتفاعات ۱۱۲ فکه بر اثر انفجار مین جام شهادت را نوشید و گرد یتیمی بر چهره تنها فرزندش محمد صادق نشست .
#سالروز_شهادت
#شهید_سعید_شاهدی
#شهدای_تفحص
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌷 #معرفی_شهید
#شهید_محمود_غلامی
نـام پـدر :خیراله
تـاریخ تـولـد :۱۳۴۶/۰۵/۰۷
مـحل تـولـد :تهران
تـاریخ شـهادت :۱۳۷۴/۱۰/۰۲
مـحل شـهادت :فکه
عـملیـات :تفحص شهدا
✍ #دستنوشته #شهید_تفحص_محمود_غلامی
《من خدا را تا زنده هستم برای این نعمت عظیم شکر میکنم که این توفیق را به من داد تا مدتی در راه خودش با دشمنان اسلام در جبهه حضور داشته باشم و با آنان مبارزه کنم و از این ناراحتم که چرا نتوانستم کاملا تمام روزها را در این دانشگاه الهیات شرکت کنم.
ما باید طبق فرموده پیامبر اسلام(ص) و بعد از 8 سال دفاع در برابر دشمنان به مبارزه با نفس اماره و شیطان بپردازیم تا همان طور که در جنگ توانستیم در مقابل دشمنان سربلند بیرون آییم و دشمنان خارجی را در جنگ نابود کنیم و پیروز شویم با همان اعتقاد و ایمان می توانیم به دشمنان خارجی و داخلی غلبه کنیم و مخالفان انقلاب اسلامی را از این کیان ناامید کنیم .》 🕊🥀
🌷جستجوگران نور یا همان #تفحصگران، دنبال کننده راه پر نور💫 و آگاهی شهدا هستند❣ و در راه فداکاری و ایثاری که در پیش میگیرند، حتی از تقدیم جان شیرین خود هم دریغ نمیکنند🕊🌷
🌷لذت پیدا کردن نشانهای هر چند کوچک از پیکر شهداو امید دادن به دل پدران و مادران شهدا تنها چیزی است که یاران تفحص را به مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس میکشاند و گاهی رزق شهادت و گاهی هم زرق جانبازی را برای آنها رقم میزند.
#سالروز_شهادت
#شهدای_تفحص
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
🔹نام:محمد
🔹نام خانوادگی:زاهدی
🔹نام پدر: تقی
🔹تاریخ تولد: 1344
🔹محل تولد: رهنان
🔹منصب :فرمانده گردان امام رضا (ع)
🔹تاریخ شهادت: 65/10/5
🔹محل شهادت: ام الرصاص
🔹زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
#پیام_شهید:
#شهید_محمد_زاهدی
به به چه زیباست دست از خوشی ها و لذت های دنیا کشیدن. خدایی شدن و به سوی رب حرکت کردن. در جمع برادران #مخلص و پاک و متعهد #بسیجی حاضر شدن. مخلص و خالص شدن.
پر کشیدن و اوج گرفتن و به سوی حق پرواز کردن.
آری چه زیباست چنین تجارتی.
چه زیباست چنین هجرتی و
چه زیباست چنین شهادتی.
حرکت از نیستی به هستی، از فانی به باقی، حرکت از دوست به دوست، حرکت از عشق به معشوق، حرکت از بنده به معبود.
#روحمان_بایادش_شاد
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
❦ شهید #علی_اصغر_سعادتی
🔹 ولادت: ۱۳۳۶
🔹شهادت :۱۳۶۵
🔹 مسئولیت:مسئول اركان واحد عمليات قرارگاه خاتم لشكر 25 كربلا
🔹 شهادت:عملیات کربلای ۴
•✦ #وصیٺـــــ نـامہ✦•
#شهید_علی_اصغر_سعادتی
❊⇠برادران وخواهران هرگز از امام عزیز و بزرگواردوری نگزینید و بدانید که یقینا او نائب آقا امام زمان میباشد و راهنماییهای او را گوش فرا دهید وشکر این نعمت را بکنید کارهای شما فقط برای رضای خدا باشد و برای غیر خدا نباشد که هرگز موفق نخواهید شد.
❊⇠ تذکری دیگر اینکه هرگز ازروحانیت جدا نشوید وهمیشه با روحانیت باشید وهیچگاه از روحانیت دست برندارید و نگذارید که دشمنان شما را از روحانیت مبارز جداکنند و خودتان از این اجراکنندگان حکومت عدل الهی حفاظت نمایید.
❊⇠ پدران و مادران جوانان خود را با افتخار برای جهاد در راه خدا گسیل کنید و مستضعفان را در هر کجای جهان یاری کنید وجبههها را گرم نگه دارید.
#وصیتنامه
#شهدا_رایاد_کنید_بایک_صلوات
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شهید_جعفر_گمنام
#معرفی_شهید
از شروع جنگ تحمیلی برای حفظ دستاوردها و اعتقاداتش درحالی که هنوز مدت زیادی از تهاجم صدامیان به مرزهای ایران اسلامی نگذشته بود، به جبهه های نبرد حق علیه باطل عازم شد و مدتی کوتاه از حضورش در جبهه نمی گذشت که براثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه نخاع به شدت مجروح و براثر همین جراحت شدید شهد شهادت را در تاریخ هشتم دی ماه سال 1359 هجری شمسی در سن بیست و چهار سالگی نوشید.
ازجمله فعالیت های اجتماعی و فرهنگی این شهید بزرگوار می توان به خدمات و فعالیت های وی در پایگاه بسیج شهید شیخی زاده اشاره کرد که زمینه ای برای استخدامش در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان فردوس فراهم آورد. شهید، علاقه خاصی به انقلاب اسلامی داشت و نسبت به حفظ ارزش های آن احساس مسئولیت می کرد لذا به هنگام شروع جنگ تحمیلی برای حفظ همین دستاوردها و اعتقاداتش درحالی که هنوز مدت زیادی از تهاجم صدامیان به مرزهای ایران اسلامی نگذشته بود، به جبهه های نبرد حق علیه باطل عازم شد و مدتی کوتاه از حضورش در جبهه نمی گذشت که براثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه نخاع به شدت مجروح و براثر همین جراحت شدید در تاریخ #هشتم_دی_ماه سال 1359 در سن بیست و چهار سالگی به شهادت رسید .
شهید جعفر گمنام، نمونه ایثار و فداکاری و ازجان گذشتگی بود؛ به طوری که فقط 8 ماه پس از ازدواجش در شیرین ترین روزهای آغازین زندگی، لباس رزم و جهاد درراه خدا را به تن کرد و شیرینی آخرت را به شیرینی دنیا ترجیح داده و جزو اولین گروه شهدای شهرستان فردوس شد. شهید گمنام هم چنین نخستین شهید اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در خراسان است.
#سالروزشهادت
#معرفی_شهید
#شهید_علیرضا_هاشمی_نژاد
🔸نام ونام خانوادگی: علیرضا هاشمی نژاد 🔸تاریخ تولد ۱۳۴۱/۴/۵
🔸تاریخ شهادت۱۳۶۵/۱۰/۲۵
🔸محل تولد: نوبندگان فسا
🔸نحوه شهادت👇
همانگونه که خود تا آخرين قطره خون در راه احياي کلمه الله تلاش کرد . دوستان و آشنايان را سفارش به استقامت نمود و خواستار دفع شر متجاوز و حاکم شدن نظام اسلامي در ايران اسلامي شده است .
اينگونه بود که سرانجام در تاريخ 25 دی ماه 1365 در شلمچه در عملیات کربلای 5 همچون پرنده آسمان عشق و زائر لقاء الله و گلبرگهاي بوستان عاشقان حق و منتظران فجر بوسه زد و به سوی معبود شتافت
پيکر پاک و مطهر شهيد گرانقدر عليرضا هاشمي نژاد در تاريخ 16 بهمن ماه 1365 بر دوش امت حزب الله در شيراز تشييع و در گلستان دارالرحمه به خاک سپرده شد
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
نام: مرادعلی(مهدی)
نام خانوادگی: عبدالله پور درزی
نام پدر: مصیب
تاریخ تولد: 1341-07-16
محل تولد: فریدونکنار
تاریخ شهادت: 1365-11-04
محل شهادت: شلمچه
#شهدای_روحانی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
#شهید_عليرضا_آزمايش -
سومين فرزند حسن - در شهرستان گنبدكاووس و به سال 1341 در خانواده اى متوسط به دنيا آمد.🌷
وی در 5 بهمن 1365 و پس از عمليّات كربلاى 5 - در حالى كه قرار بود خطّ را به نيروهاى جديد تحويل بدهند - با انفجار خمپاره اى به #شهادت رسيد.🌷🕊
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
🔹طالب نیروی کمیته انقلاب اسلامی بود که توانست اجازه حضور در جبهه را پیدا کند.
🔹قبل از عملیات فتحالمبین ترکش به کمر و پایش اصابت کرده بود ولی بعد از بهبودی در عملیات فتحالمبین حضور یافت.
🔹ماه رمضان سال ۶۱ به تهران برگشت و برای ادامه خدمت به کمیته رفت. معمولاً تا سحر در مسجد بود و به مجالس سخنرانی و هیئتها میرفت تا اینکه توسط منافقین ربوده شد.
🔹شهید مدافع وطن طالب طاهری از جانبازان دفاع مقدس و نیروهای کمیته انقلاب اسلامی سال ۶۱ توسط منافقین ربوده شد و پس از پنج روز تحمل وحشیانه ترین شکنجه ها در تاریخ۱۳۶۱/۰۵/۲۵ به شهادت رسید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
#شهید_خلبان_خسرو_اخباری
در تیر ماه سال 1333 در تهران به دنیا آمد با پایان تحصیلات در مهر ماه سال 1352 به نیروی هوایی پیوست و پس از طی دوره پیشرفته پرواز در آمریکا به ایران بازگشت وی با شروع جنگ به مقابله با دشمن پرداخت و در همان روزهای ابتدایی بعنوان خلبان کمکی به پایگاه ششم شکاری منتقل گردید . صبح روز پانزدهم بهمن ماه سال 1359 یک فروند فانتوم ئی به خلبانی سروان محمدتقی منصورقریشی و کمک ستوانیکم خسرو اخباری جهت پشتیبانی از نیروی های خود از پایگاه ششم شکاری به پرواز در می آید پس از بمباران هدف هواپیمایش مورد تعقیب دو فروند هواپیمای رهگیر دشمن قرار می گیرد خلبان ارتفاع هواپیما را به کمترین حد ممکن می رساند ولی در تعقیب و گریز در یکی از گردشها به دلیل ارتفاع پایین در حوالی بندر امام با آب برخورد می کند و هر دو خلبان در دم به شهادت می رسند . هنوز پیکر پاک ایشان کشف نگردیده است .
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن
یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🔹تولد: 67/۱۱/13 - تهران
🔹شهادت: 93/۱۱/26 – مکیشفیه سامراء
🔹محل خاکسپاری : نجف ، وادی السلام ، سمت هود و صالح بعد از سید علی قاضی
🔹مزار یادمان : گلزار شهدای تهران ، قطعه ی 26 ، ردیف1، شماره 25
سال 1367 بود که محمدهادی یا همان هادی به دنیا آمد.او در شب جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه به دنیا آمد.
وقتی تقویم را که می بینند درست مصادف است با شهادت امام هادی (علیه السلام ) بر همین اساس نام او را محمدهادی می گذارند. عجیب است که او عاشق و دلداده امام هادی (علیه السلام) شد و در این راه و در شهر امام هادی (علیه السلام) یعنی سامراء به شهادت رسید.
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید
دريكي از روزهاي سال 1341 با طلوع اولين اشعه هاي خورشيد ، صداي گريه كودكي ، سكوت زمستان را در هم شكست واز خانه گل اندود مردي درد آشنا از روستاي ارباب سفلاي كوار ،بوي عود و اسفند به آسمان برخاست و فضاي صميمي روستا راازعطر ميلاد سرداري ديگر معطر ساخت .
#سردار_شهید_حمید_شکوهی
فرازي از #وصيتنامه شهيد:
«ملت شهيد پرور و غيور!شهدا با رفتن خود ،وظيفه سنگين حفظ انقلاب و ياري امام –آن رهبرعزيزمان –را بر دوش شما گذاشتند . امام عزيز! واي فرزند حسين (ع)تنها آرزوي من پيروزي نهايي اسلام و انقلاب اسلامي است . »
#عملیات_کربلای_8
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
بعضی ها را ، هر چقدر بخوانی
خسته نمی شوی !
بعضی ها را هر چقدر ، گوش دهی
عادت نمی شوند !!
بعضی ها ، هرچه تکرار شوند ،
باز بکرند و دست نخورده !!!
مثل #شهدا...
#معرفی_شهید
🔹نام: رضا
🔹نام خانوادگی: حق شناس
🔹نام پدر: مصیب
🔹تاریخ تولد: 1349-01-01
🔹محل تولد: محمود آباد
🔹مقطع تحصیلی : حوزوی
🔹تاریخ شهادت: 1366-12-28
🔹محل شهادت: عملیات والفجر 10
#فرازی_از_وصیتنامه_شهید
خدایا اکنون که از شهادت و وصیت بر لوح کاغذ می نگارم، خودت می دانی چه احساسی دارم،
احساس می کنم که در رکاب سیدالشهداء حسین ابن علی(ع) شمشیر می زنم و خود را در یک قدمیِ شهادت می بینم و هر لحظه انتظارش را می کشم. انگار خدا بنده اش را خبر داده. چطور منتظر می باشد! همان احساس را دارم. آه چه شیرین است لذت شهادت...
#وصیت_نامه
#شهید_رضا_حق_شناس
#جانشین_گروهان_گردان_یارسول_الله
#سالروز_شهادت
#شهدای_رواحانی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
💞مرز بین محمد جنتی و حیدر فاطمی شدن تنها عشق و ارادتی است که شهید به اهل بیت (ع) و خاصه حضرت زینب (س) دارد💞
.
#معرفی_شهید
#شهید_محمد_جنتی
▪️نـام پـدر :محمدحسن
▪️تـاریخ تـولـد :۱۳۶۰/۱۲/۱۸
▪️مـحل تـولـد :آذربایجان شرقی
▪️تـاریخ شـهادت :۱۳۹۶/۰۱/۱۶
▪️محل شـهادت :سوریه(حماء)
پیکر پاک فرمانده دلاور جبهه مقاومت اسلامی، محمد جنتی ملقب به "حاج حیدر”بعد از گذشت ۲ سال از زمان شهادتـــ🕊🌷ــــ، تفحص شده و به آغوش میهن بازگشت و روز چهارشنبه ۲۲ خرداد۱۳۹۸ با حضور گسترده مردم در زادگاهش به خاک سپرده شد
#روحمان_با_یادش_شاد
#سالروز_شهادت
ــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
#معرفی_شهید #شهید_محسن_خزایی
در پانزدهم آذر ماه سال ۵۱ درخانواده ای مذهبی که ذاکر اهل بیت بودند به دنیا آمد.
👈او در سال ۷۴ به عنوان متصدی صدا فعالیت خود را در صدا و سیما آغاز کرد و به خاطر شور و نشاط خاصی که در برنامه های جوان ایجاد می کرد و با جوانان ارتباط زیادی داشت مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.🌷
👈اوج کارش زمانی بود که جریان تکفیری گروهک جندالشیطان در جنوب شرق فعال شده بود. او یک بار از کمین گروهک تکفیری در حادثه تروریستی تاسوکی نجات یافت.
👈شهید محسن خزایی پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدیر خبر گیلان معرفی شد. 🌷
👈پس از فعالیت های تخصصی و حرفه ای خبر، عشق دفاع ازحرم او را به سوریه کشاند او درسوریه بعد از هر گزارش خبری خود، در بین رزمندگان مقاومت مداحی اهل بیت می کرد.
وی دارای سه فزرند، دو پسر و یک دختر است.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_شهید #شاهرخ_ضرغام
سنگینوزن بود. از بلندقامت ترین ها هم یک سر و گردن بلندتر میزد. لاتها با دیدنش قالب تهی میکردند. در هر گذر و معبری که صدای کشیده شدن کفشهای پاشنهخوابیده شاهرخ میآمد آنهایی که زورشان به بقیه میچربید برای چندساعتی هم که شده دور سروصدا بلند کردن را قلم میگرفتند. خیلی زود جذب ورزش کشتی شد. به چشم بر هم زدنی فنون کشتی فرنگی را از برمیکرد. باهوش بود و کسی یارای تنبهتن شدن با قد و قامت پرزورش را نداشت. همین شد که در جوانی قهرمان استان تهران شد وتا سال ۵۵ در تشکهای کشتی خوش درخشید.
همه می گفتند شاهرخ کجا ؟امام زمان (عج ) کجا؟
چهار طرف تشک کشتی را که بوسید و ورزش را کنار گذاشت رفقای نااهل قدیمی دوباره دورهاش کردند. مدام آتش زیر خاکستر میشدند و توی گوشش میخواندند که اگر میخواهد حرفش برو داشته باشد باید صدایش را بلند کند و زورش را به رخ دروهمسایه بکشاند. شاهرخ آن روزها پای ثابت قشونکشیهای محلهای و زدوخوردهای شبانه پای میزهای کاباره بود. چیزی به صبح نمانده با عربدهکشی و دهانی که بوی زننده مشروب میداد به خانه میآمد. خوابش که سنگین میشد مادر پیرش با چادر پرگل نماز بالای سرش میرفت. کله عقب میکشید که بوی الکل به مشامش نرسد. همینطور که اشک میریخت، امام زمان (عج) را صدا میکرد. دکمههای یکی در میانبسته پیراهنی که خون به آن شتک زده بود را آرام باز میکرد. پسر سنگینوزنش را بهزور به طرفی یله میداد و لباس را از تنش درمیآورد. همینطور که در تشت پاییندست حیاط لباس شاهرخ را چنگ میزد اشک میریخت. انگار دست آشوبی هم به دل او چنگ میزد.همسایهها صدای گریه و نجواهایش را میشنیدند. زیر لب همینطور که طعم شور اشکها را میچشید با امامش حرف میزد و از او میخواست پسرش را سربهراه کند و او تبدیل به یکی از سربازانش شود. همسایهها که این دعاها میشنیدند نیششان به خندهای تمسخرآمیز باز میشد. از گیسسفید پیرزن خجالت میکشیدند که همانجا به رویش نمیآوردند پسرش گنده لات محله و پای ثابت کاباره و قائلههای قمهکشی است. اما همهشان بیبروبرگرد زیر لب میگفتند شاهرخ کجا؟ آقا امام زمان کجا؟
از پای پیک تا پای منبر
دعای مادر سرانجام کارگر افتاد.بحبوحه انقلاب بود. آن روزها حتی قاب تلویزیونهای ۱۴ اینچ کافهها و کابارهها هم مسّخر چهره و اخبار حضرت امام در نوفللوشاتو شده بودند. رفقای شاهرخ میگویند اولین بار که صورت باصلابت امام خمینی (ره) را که دید پیک تازه لبالب شدهاش را روی میز گذاشت. با آن قامت بلند و شانههای پهنش جلوی تلویزیون ایستاده به صحبتهای آقا گوش کرد و از آن روزبه بعد بهجای قمار کردن و قشونکشی از این محله به محلهای دیگر پای ثابت تظاهرات و منبر مساجد انقلابیها شد.
تظاهرات در حلقه نوچه ها
شاهرخی که کار یومیهاش شاخوشانه کشیدن برای کوچک و بزرگ محله بود حالا مرید آقا خمینی شده بود. خیلی ساده هر چه پای منبر یاد میگرفت را به دوستان و نوچههایش منتقل میکرد. تظاهرات که پا میگرفت جزو اولین کسانی بود که خودش را به خانه آیتالله طالقانی درگذر پیچ شمیران میرساند و با آن هیکل و قد و قامتش پیش پای آقای محله با تواضع و ادب راه میافتاد. آیت الله طالقانی برای همه جوانها دعای خیر میکردند و بعد آن صدای شعار مرگ بر شاه همان جوان ها لرزه به زمین و زمان میانداخت.
السابقون السابقون ...
طعم شیرین پیروزی انقلاب هنوز دردهان ملت بود که خبری تلخکام پیر جماران را تلخ کرد. قائله جدایی کردستان کم زخمی نبود. مردم حاضر بودند جانشان را نثار شادی امام خمینی (ره) کنند. شاهرخ جزو اولین کسانی بود که مشق جنگهای تنبهتن و چریکی کرد و بیمقدمه وارد میدان شد. خودش را حرّ انقلاب میدانست. میگفت حر اولین کسی بود که در کربلا شهید شد و من هم باید جزو اولینها باشم. روی بدنش جابجا خالکوبیهای دوران جاهلی خودنمایی میکرد. در حضور کسی وضو نمیگرفت و دعای همیشگیاش این بود که درراه اسلام و امام زمان (عج) نیست و نابود شود و کسی جنازهاش را نبیند. خاطره دلاوریهای او در جنگهای نامنظم مناطق عملیاتی شاهنشین، سقز و سنندج هنوز در ذهن محلیها و همرزمانش باقیمانده است. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران امام از جوانان دعوت کرد به یاری پاسداران انقلاب در خط مقدم جبههها بروند. شاهرخ در چشم به هم زدنی هر چه از فنون نظامی و کار با اسلحه و تیراندازی میدانست را به جوانترها آموزش میداد. میگویند به سیّدها که میرسید یکپارچه ادب و تواضع میشد. حتی اگر این سیّد پسری بود که تازه پشت لبش سبز شده بود به پایش میافتاد. بلند که میشد شانهاش را میبوسید و در گوشش التماس میکرد آن جوان از جدهاش بخواهد شاهرخ که حالا نام ابوالفضل را برای خودش گذاشته بود شهید شود.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani