وصیتنامه #شهید_صیاد_شیرازی
❇️خداوندا! این تو هستی كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایت قرار دادی؛🌾🌾
✴️خدایا! تو خود می دانی كه همواره آماده بوده ام آن چه را كه تو خود به من دادی در راه عشقی كه به راهت دارم نثار كنم. اگر جز این نبودم آن هم خواست تو بود.🍃🍃
💟پروردگارا رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم كه از تو باید بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#فعالیتهای_شهید
مهدی در عملیاتهایی چون کربلای 1، کربلای ۴، کربلای ۵ و بیت المقدس ۲ شرکت داشت و در جبهههای «بانه»، «کردستان»، «حلبچه» و «جزیره مجنون» رشادتهای زیادی آفرید و در سمتهایی چون مسئول آموزش #غواصی و معاونت گروه عملیاتی خدمت کرد.
#خاطرات_شهید
مهدی در خاطراتش آورده است : «اوایل دیماه بود و به عملیات کربلای ۴ نزدیک میشدیم. ما به عنوان نیروهای غواصی نوک پیکان بودیم و این درست همان چیزی بود که می خواستیم. همه خوشحال بودند و مراسم دعا و سینهزنی پرشوری بعد از نماز برگزار میکردند. دنیا، دنیای دیگری شده بود. برادران چنان با فریاد «حسین، حسین» بر سر و سینه میزدند که گویا در جلوی چشمانشان آقا سيد الشهدا (ع) را شهید کردهاند».
وی در خاطراتش میافزاید: «من در آن موقع ۱۶ سال بیشتر نداشتم. عملیات که شروع شد، لحظه به لحظه دوستانم در جلوی چشمان خون گرفتهام، شهید میشدند. هر چند این عملیات در ظاهر موفقیتی در برنداشت، اما عمدهترین فایدهاش این بود که توانستیم خودمان را بشناسیم».
مهدی در عملیات کربلای ۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد و پس از ۵ ماه، دوباره در تیرماه سال ۱۳۶۶ عازم جبهه شد، اما به علت جراحتی که از مجروحیت داشت، دوباره به عقب برگشت و در زمستان همان سال به جبهه برگشت. اینبار پس از گذراندن آموزش تخصصی اطلاعات - عملیات عازم منطقه «حلبچه» شد.
مهدی در بیست و سوم فروردین ماه سال ۱۳۶۷ در حین شناسایی منطقه، بر اثر سقوط از ارتفاع به درجه رفیع شهادت نائل شد
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️این فیلم مربوط به زمانیست که به دختر شهید "ابراهیم عشریه" خبر شهادت بابایش رو دادند.( فروردین ۹۵)
از این شهید والا مقام سه فرزند دختر به یادگار مانده است.
💐 #نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت #شهید_مدافع_حرم_ابراهیم_عشریه
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 👆 ببینید
ڪل ڪل شیرین
دو مدافع حرم
شهـید #حسن_قاسمی_دانا
شهـید #مصطفی_صدرزاده
هـمیشہ باهـم شوخے میڪردن
حتے لحظاتے قبل از شهـادت حسن
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
محتوای روایتگری راویان
#کلام_شهید اگر میخواهید کسی را وارد عرصه انقلاب کنید. باید با عملتان، وارد کنید.عدهای باید دل به
هنوز آب وضویش خشک نشده بود که شهیـــــــ🌹ــــد شد
غواص کربلای۵ ای که در خانه ملت به شهادت رسید
شهید حجتالاسلام سید مهدی تقوی از رزمندگان تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) جزو همان غواصان کربلای ۵ بود، وی جانباز شیمیایی هشتساله دفاع مقدس است. که با وجود سن کم و دستکاری شناسنامه وارد جبهه شده بود از اینکه از قافله شهدا جا مانده بسیار ناراحت بود؛ اما هیچگاه دست از مبارزه در میدان علم و فرهنگ بر نداشت و همواره دغدغههای فرهنگی داشت، تا جایی که معتقد بود کار در این زمینه سختتر از حضور در میدان جنگ سخت است و میگفت: «باید ماند و کارهای سختتر کرد.» او ماند و در این جبهه مبارزه کرد و اما در نهایت تقدیرش این بود که بماند و بر جنازه رفقای شهیدش اشک غربت بریزد تا بالاخره پس از ۳۰ سال آرزوی دیرینهاش توسط فرزندان حرمله برآورده شده و در ۱۲ رمضان یا همان هفدهم خرداد سال ۹۶ با لب تشنه و در خانه ملت در جریان حمله تروریستهای تکفیری به مجلس به شهادت رسید و پر بکشد.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شهید_ملا_علی_جلالی_زاده
▫️تاریخ تولد : 1302/8/5
▫️محل تولد : روستای گلین سنندج
▫️تاریخ شهادت : 1360/4/19
▫️محل شهادت : سنندج
#شهید_ملا_مسلم_جلالی_زاده
▫️تاریخ تولد:1334/1/4
▫️تاریخ شهادت:1360/4/19
▫️محل شهادت: سنندج
افراد ضد انقلاب برای خاموش کردن صدای حق طلبی ملا علی جلالی زاده روش هایی چون تهدید، و توهین را آزمودند اما کاری از پیش نبردنداز این روی وقاحت را به نهایت رساندند و شب نوزدهم تیر ماه 1360 وقتی ملا علی جلالی زاده و فرزندش مسلم جلالی زاده بعد از اقامه نماز عشا از مسجد محله قطار چیان برمی گشتند آن دو را جلوی درب منزلشان با شلیک گلوله به شهادت رساندند.
مردم سنندج پیکر پاک آنان را در #بهشت_محمدی سنندج به خاک سپردند.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
#شهدای_مظلوم_وگمنام_کردستان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از محتوای روایتگری راویان
#معرفی_شهید #شهید_محسن_خزایی
در پانزدهم آذر ماه سال ۵۱ درخانواده ای مذهبی که ذاکر اهل بیت بودند به دنیا آمد.
👈او در سال ۷۴ به عنوان متصدی صدا فعالیت خود را در صدا و سیما آغاز کرد و به خاطر شور و نشاط خاصی که در برنامه های جوان ایجاد می کرد و با جوانان ارتباط زیادی داشت مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.🌷
👈اوج کارش زمانی بود که جریان تکفیری گروهک جندالشیطان در جنوب شرق فعال شده بود. او یک بار از کمین گروهک تکفیری در حادثه تروریستی تاسوکی نجات یافت.
👈شهید محسن خزایی پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدیر خبر گیلان معرفی شد. 🌷
👈پس از فعالیت های تخصصی و حرفه ای خبر، عشق دفاع ازحرم او را به سوریه کشاند او درسوریه بعد از هر گزارش خبری خود، در بین رزمندگان مقاومت مداحی اهل بیت می کرد.
وی دارای سه فزرند، دو پسر و یک دختر است.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از محتوای روایتگری راویان
#وصیتنامه
#شهید_محمدرضا_فخیمی_هریس
✍بسمه تعالی
اینجانب بنده گناهکار درگاه خداوند😓 از شما امت شهید پرور تقاضا دارم ک مطیع محض ولایت حضرت امام خامنه ای (مدظله ) نه در حرف بلکه در عمل، اینگونه نباشید که به خاطر حرف این و ان و عده ای منحرف حرف ولی در روی زمین بماند یا اگر حرف ولی را مخالف با میل شخصی دیدیم به آن عمل نکنیم.👌
حال که دست بنده از دنیا کوتاه است و زمان ظهور حضرت ولیعصر (عج) را ندیدم، اگر ایشان را دیدید و زمان ظهور را درک کردید سلام بنده را به ایشان اعلان فرمایید در پایان از همه بستگان ، دوستان ، همسفران و کسانی که با آنها معاشرت داشتم طلب حلالیت دارم.
محمد رضا فخیمی
۹۴/۹/۱۸
#روحمان_بایادش_شاد
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
٩ فروردین ماه #سالروز_شهادت #جستجوگر_نور #شهید_علیرضا_حیدری گرامی باد.🥀
🔆علیرضا از سربازهای باصفا و مخلص لشگر ۲۷ بود، 😎
با صدای خوبی که داشت به خصوص بعد از نماز جماعت و زیارت عاشورا شروع به مداحی میکرد و بچهها را به فیض میرساند.🌹
با اینکه محل اصلی خدمتش واحد لجستیک لشگر در پادگان دوکوهه بود اما هربار که به فکه میرفت، انگار تکهای از قلبـــ💔ـ خود را آنجا میگذاشت،
و با حسرت وصفناشدنی از گروه تفحص میخواست که او را نیز به آنجا منتقل کنند.
و او نیز تفحصگر شود. پس از پیگیریهای مداوم و پرسوجو متوجه شد که گروه تفحص نیروهای سربازش را از لشگر میگیرد و او باید از مسئول لجستیک موافقتنامه بگیرد تا بتواند به جمع تفحصگران نور بپیوندد⛏. یکی دو روز گذشت. ⌛️
آن روز که به همراه سید به پادگان دوکوهه رفتیم علیرضا را دیدم که از شادی چشمانش برق میزد 🤩برگه موافقتنامه را جلوی سید گرفت و گفت:«آقا سید تموم شد».🥀
انگار تمام دنیا را به او داده بودند. با خوشحالی سوار ماشین 🚕شد و همراه آنان به فکه رفت او میتوانست در کمال آرامش خدمتش را بگذراند و به تهران برگردد ولی در جمع تفحصگران به جست و جوی پارههای پیکر شهدا پرداخت، تا مادران شهداء را راضی نماید.🕊🌷
راوی:همرزم شهید
#شهید_علیرضا_حیدری
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
#شهدای_تفحص
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از محتوای روایتگری راویان
🔰حکایت عجیب مادران شهدا
مادری که هویتش را عوض کرد تا فرزندانش به سوریه بروند.
✍مادر #شهیدان مصطفی و مجتبی بختی
مصطفی و مجتبی که مدت ها تلاش کردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب س به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل می شدند عاقبت تصمیم می گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به آرزوی سخت خود دست پیدا کنند اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها برای این دو برادر رقم خورد. . . .
مادر شهیدان می گوید : آنها برای اینکه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسم هایی بگذارند که طبیعی تر باشد.
خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند یعنی من با نام سکینه نوری خاله مصطفی بشیرزمانی و مادر مجتبی جوادرضایی بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان. بچه ها چون منو افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می گرفتند باید با لهجه افغانستانی حرف می زدم با من تمرین کرده بودند.
یک روز زنگ زدند و گفتند : خانم شما جواد رضایی می شناسید. گفتم :بله مادرش هستم. با کمک الهی تونستم با لهجه افغانستانی صحبت کنم. آنقدر نقشم را خوب بازی کردم که متوجه نشدند.
من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. می دانستم ممکن است شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند. اینها همه را می دانستم بعد گفتم راضی به رضای خدا
پسرانم فدای بی بی زینب س
و هردو با هم فدای حضرت زینب شدند.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
٩ فروردین ماه #سالروز_شهادت #جستجوگر_نور #شهید_علیرضا_حیدری گرامی باد.🥀
🔆علیرضا از سربازهای باصفا و مخلص لشگر ۲۷ بود، 😎
با صدای خوبی که داشت به خصوص بعد از نماز جماعت و زیارت عاشورا شروع به مداحی میکرد و بچهها را به فیض میرساند.🌹
با اینکه محل اصلی خدمتش واحد لجستیک لشگر در پادگان دوکوهه بود اما هربار که به فکه میرفت، انگار تکهای از قلبـــ💔ـ خود را آنجا میگذاشت،
و با حسرت وصفناشدنی از گروه تفحص میخواست که او را نیز به آنجا منتقل کنند.
و او نیز تفحصگر شود. پس از پیگیریهای مداوم و پرسوجو متوجه شد که گروه تفحص نیروهای سربازش را از لشگر میگیرد و او باید از مسئول لجستیک موافقتنامه بگیرد تا بتواند به جمع تفحصگران نور بپیوندد⛏. یکی دو روز گذشت. ⌛️
آن روز که به همراه سید به پادگان دوکوهه رفتیم علیرضا را دیدم که از شادی چشمانش برق میزد 🤩برگه موافقتنامه را جلوی سید گرفت و گفت:«آقا سید تموم شد».🥀
انگار تمام دنیا را به او داده بودند. با خوشحالی سوار ماشین 🚕شد و همراه آنان به فکه رفت او میتوانست در کمال آرامش خدمتش را بگذراند و به تهران برگردد ولی در جمع تفحصگران به جست و جوی پارههای پیکر شهدا پرداخت، تا مادران شهداء را راضی نماید.🕊🌷
راوی:همرزم شهید
#شهید_علیرضا_حیدری
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
#شهدای_تفحص
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🔰حکایت عجیب مادران شهدا
مادری که هویتش را عوض کرد تا فرزندانش به سوریه بروند.
✍مادر #شهیدان مصطفی و مجتبی بختی
مصطفی و مجتبی که مدت ها تلاش کردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب س به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل می شدند عاقبت تصمیم می گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به آرزوی سخت خود دست پیدا کنند اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها برای این دو برادر رقم خورد. . . .
مادر شهیدان می گوید : آنها برای اینکه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسم هایی بگذارند که طبیعی تر باشد.
خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند یعنی من با نام سکینه نوری خاله مصطفی بشیرزمانی و مادر مجتبی جوادرضایی بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان. بچه ها چون منو افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می گرفتند باید با لهجه افغانستانی حرف می زدم با من تمرین کرده بودند.
یک روز زنگ زدند و گفتند : خانم شما جواد رضایی می شناسید. گفتم :بله مادرش هستم. با کمک الهی تونستم با لهجه افغانستانی صحبت کنم. آنقدر نقشم را خوب بازی کردم که متوجه نشدند.
من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. می دانستم ممکن است شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند. اینها همه را می دانستم بعد گفتم راضی به رضای خدا
پسرانم فدای بی بی زینب س
و هردو با هم فدای حضرت زینب شدند.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani