کانال محتوای روایتگری راویان
#سالروز_شهادت #شهید_احمد_احمدى فرزند: عباس تاريخ تولد: ۱۳۴۵ تاريخ شهادت: ۱۳ / ۰۳ / ۱۳۶۶ مسئوليت:
#شهید_احمد_احمدی
سال ۱۳۴۵ش در شهرک کرسف در شهرستان خدابنده از توابع استان زنجان چشم به جهان هستی گشود. پدرش به شغل کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. احمد، دوران کودکی را در دامان پدر و مادری مهربان و باایمان سپری کرد. پس از آن برای تحصیل، در دبستان زادگاهش نامنویسی و دوره ابتدایی آغاز کرد. در دوران دبستان به خواندن قرآن و گلستان سعدی علاقهمند بود و با شور و حال خاصی مطالعه میکرد. در ایام تعطیلات و اوقات فراغت، در امور کشاورزی و دامداری به خانواده و مخصوصاً پدرش کمک میکرد. در آن زمان شهرک کرسف با مشکل بیآبی مواجه بود و احمد، خیلی از اوقات برای همسایهها و نزدیکان با سطل آب میآورد و در کارهایشان کمک میکرد. از بچگی با قرآن مأنوس بود و به قول مادرش، از هفت سالگی خواندن قرآن را آغاز کرد. با وجود سن کم به مسجد میرفت و در هیئتهای زنجیرزنی و عزاداری شرکت میکرد و علاقه خاصی به امام حسین (ع) داشت. در زمان اوجگیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی، احمد دوازده ساله بود، با وجود این در اغلب تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد. پدرش در سال ۱۳۵۸ش از دنیا رفت و خانواده او با مشکلات اقتصادی مواجه شد. احمد بهناچار کار و فعالیتش را دوچندان کرد تا کمک مؤثری برای مادر در تأمین قسمتی از نیاز خانواده باشد. با وجود این مشکلات، احمد تحصیل خود را ادامه میداد. با شروع جنگ تحمیلی، به عضویت بسیج محل درآمد و پس از چندی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، وارد این نهاد انقلابی شد. چهار ماه از جنگ گذشته بود و او که برای رفتن به جبهه لحظهشماری میکرد، راهی جنگ با متجاوزین به مرزهای میهن اسلامی شد. احمد مواقعی که به مرخصی میرفت، با لباس شخصی وارد شهرک میشد چرا که دوست نداشت کسی او را در لباس بسیجی یا سپاهی ببیند. خانواده احمد با مشکلات اقتصادی حادی مواجه بود ولی او حضور در جبهه را واجبتر از این مسائل میدانست؛ با وجود این برای اینکه کمکی هرچند اندک برای مادر و خواهرانش باشد، ایامی را که به مرخصی میآمد، بعد از دیدار خانواده بلافاصله به تهران میرفت و به کار بنایی میپرداخت و دستمزدش را پسانداز کرده به مادرش میداد و دوباره به جبهه برمیگشت. در سال ۱۳۶۴ش به پیشنهاد مادرش با دخترخالهاش، فاطمه اسکندری عقد زناشویی بست. او در مقاطع مختلف، مسئولیتهای گوناگونی داشت و ۳۷ پایگاه زیر نظر او بود، ولی دوست نداشت کسی بفهمد که او چه کاره است و چه کار میکند. سرانجام، سردار احمد احمدی، فرمانده گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۳۱ عاشورا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پس از سالها حضور مداوم در جبهه در تاریخ شانزدهم خردادماه سال ۱۳۶۶ هجری شمسی هنگام نبرد با دشمن بعثی در جبهه سردشت بر اثر اصابت تیر مستقیم به ناحیه سر در سن بیست و یک سالگی به شهادت رسید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#فرازی_از_وصیتنامه_شهید_احمد_احمدى
این شهید در تاريخ 10/3/1366 شش روز قبل از شهادتش در وصیتنامه اش آورده است: "مادرم مبادا بعد از شهادت من گريه كنى، يا ناراحت باشى. مادرم و خواهران و همسرم استقامت كنيد و گريه نكنيد... پيام من اين است براى مردم ايران، عزيزان و سروران ما انقلاب را براى احياى اسلام شروع كرديم اين خيلى مهم است ولى مهمتر از آن ادامه و ابقاى آن است نبايد صحنه ها را خالى بگذاريم، به هيچ وجه شانه خالى كردن از مسئوليتها قابل قبول نيست، مادرم و همسرم اگرچه از من يادگارى نمانده است براى من اين بس كه شهيد راه خدا شدم همسرم صبور باش، خواهرانم صبور باشيد."
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
#کلام_امام
درس اخلاق
🍀 امام خامنه ای ادام الله عزه:
💢موضوع: توکل به خدا...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۷ خرداد ماه #سالروز_شهادت #شهید_عباس_شیرازی گرامی باد . ⚘
نام پدر : اسدالله
تاریخ تولد : 1323/1/10
محل تولد : کرمان - رفسنجان
تاریخ شهادت : 1364/3/17
#شهدای_روحانی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
۱۷ خرداد ماه #سالروز_شهادت #شهید_عباس_شیرازی گرامی باد . ⚘ نام پدر : اسدالله تاریخ تولد : 1323/1/
#زندگی_نامه
شهید «حجت الاسلام شیخ عباس شیرازی» فرمانده «تبلیغات جبهه و جنگ» در هجدهم خرداد ماه 1364 به شهادت رسید. به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت «شیخ عباس شیرازی» با زندگینامه و نحوه شهادت این شهید آشنا می شویم.
نوید شاهد: به سال ۱۳۲۳ در روستای گلناباد از توابع رفسنجان اولین فرزند پسر در خانوادهی اسدالله شیرازی متولد شد و نام او را عباس گذاشتند.
شغل پدر خانواده در ابتدا کشاورزی بود اما بعدها مباشر روستای کشکوئیه شد.
یک بار شهید بهشتی به او گفته بود: « شما باتربیت فرزندی مثل آقا شیخ عباس، به گردن انقلاب حق دارید. شما انسان بزرگی را تربیت کردید و تحویل حوزه ی علمیه دادید.»
حاج اسدالله پاسخ داده بود: «دستهای من پینه بسته است. من در کودکی پدرم را از دست دادم و چون فرزند بزرگ خانواده بودم، نان بیار خانه هم شدم و سرپرستی دو برادر و دو خواهر خود را به عهده گرفتم.
از هشت سالگی کار و تلاش کردم، چکش زدم، مسگری کردم، پیلهوری کردم، به روستاها رفتم و کارکردم تا توانستم فرزندم را از راه کسب حلال تربیت و بزرگ کنم.
اگر فرزندان صالحی نصیبم شده، از برکت آن کسب حلال بوده است.»
عباس شش سال بیشتر نداشت که خانواده مجبور شد برای فرستادن او به مدرسه از روستای گلناباد به کشکوئیه کوچ کند.
کشکوئیه روستایی است در چهل کیلومتری شهر رفسنجان که اکثر اهالی آن از گذشته به کاشت و پرورش پسته مشغول بودهاند.
مادر عباس که سیده بود به دلیل ماجرای شگفتی که در کودکی برایش پیش آمد، لقب «بی بی تنوری» گرفت.
پدرش، اسدالله شیرازی از همان سالها که عباس در روستای کشکوئیه دروس دوران ابتدایی را میگذراند فعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را گسترش داد و خانهی آنها در کشکوئیه محل آمد و شد روحانیون بزرگان شد. همهساله در دههی اول ماه محرم در خانهشان روضهخوانی برپا بود و هیئتهای سینهزنی در روز عاشورا میهمان منزلشان بودند.
شیخ علی شیرازی برادر شهید میگوید: « کسانی که از شهر برای رسیدگی به کارهای مردم روستا میآمدند، معمولاً به منزل ما مراجعه میکردند و چند روزی را آنجا میهمان میشدند و کارهای مردم را در خانهی پدر انجام میدادند و خلاصه این خانه از هر جهت محل مراجعه بود.
آیتالله جنتی، آیتالله خزعلی، آقای فاضل هرندی و برخی از بزرگان، عموماً منزل ابوی بودند.»
عباس تحصیلات خود را تا سال چهارم قدیم در کشکوئیه گذراند و برای ادامهی تحصیل روانهی رفسنجان شد و با اقامت در خانهی پدربزرگ، سه سال دیگر به مدرسه رفت و سرانجام در سال ۱۳۳۷ با تصمیمی راسخ به شهر قم عزیمت کرد و در مدرسه حجتیه و سپس مدرسهی خان دروس سطح خود را آغاز کرد.
پدرش میگوید: « آن زمان قدرت مالی زیادی نداشتم. ماهانه مبلغ ناچیزی از من می گرفت و باهمان خرج اندک به صورت شبانه روزی درس می خواند و زندگی را هم می گذراند.»
علاقه، پشتکار، هوش و استعداد ذاتیاش موجب شد تا دروس سطح را خیلی زود به پایان برساند و در محضر استادان بزرگ دروس خارج را آغاز کند.
او در هم نشینی با علمای اعلام و آیات عظام نه تنها مراتب بالای علوم حوزوی را به سرعت طی کرد، بلکه جایگاهی ویژه در میان بزرگان حوزه به دست آورد و همزمان با تحصیل، به تدریس نیز همت گماشت.
ذکاوت، کنجکاوی و مهارت او در سخنوری و تبلیغ زبانزد بود و تحسین اساتیدش را برمیانگیخت.
آقا شیخ عباس شیرازی، طلبه ناآرام، با شعله ورشدن قیام خونین پانزده خرداد به رهبری حضرت امام خمینی (ره) فعالانه در صحنهی مبارزات حاضر شد و در حمایت از رهبر قیام، سخنرانیهای پرشوری ایراد کرد. او در درس منبر و فن بیان را در محضر آیتالله خزعلی گذرانده بود و به قول اکثر هم درسانش بهترین مبلغ دینی آن دورهی حوزهی علمیه بود.
وقتی شور و هیجان مردمی که پای منبرش بودند را دید، تصمیم خود را گرفت و راه آینده خویش را انتخاب کرد و او میخواست مبلغ دین شود، پدرش میگوید:« من در ابتدا مانع می شدم که شیخ عباس دنبال تبلیغ برود. دلیلش هم این بود که می خواستم پخته تر شود. معتقدبودم که یک روحانی مبلغ و یک سخنران وقتی به جایی می رود، باید بتواند پاسخ گوی سؤالات و مسائل مردم هم باشد.»
شیخ عباس از آن جا که خیلی مقید بود در هر کاری رضایت والدین را کسب کند، در مورد این کار نیز از پدر اجازه خواست؛ تا اگر او صلاح میداند، به منبر برود.
وقتی پدر او را از سخنرانی نهی کرد، خیلی ناراحت بود و افسوس میخورد، چون واقعاً نمیخواست خلاف نظر پدر عمل کند. تصمیمگیری برای او دشوار بود و نمیدانست چه کند تا این که چند نفر از آقایان علما واسطه شدند تا از پدر اجازهاش را بگیرند.
آیتالله جنتی با پدرش صحبت کرده بود و گفته بود که اگر فلانی ملا بشود ولی نتواند سخنرانی کند، به درد نمیخورد. باید در کنار درس و بحث منبر هم باشد.
#ادامه👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
خلاصه او را راضی کردند. شیخ عباس از این موضوع خیلی خوشحال شد و از آن پس در کنار درس، کار منبر هم دنبال کرد.
فعالیتهای شیخ عباس، فقط محدود به سخنوری و تبلیغ شفاهی نبود. او اندکاندک عرصههای دیگر تبلیغ، نظیر نوشتن مطالب روشنگرانه و تکثیر و توزیع سخنان امام خمینی (ره) را نیز سرلوحهی کار خود قرارداد. مخصوصاً بعد از تبعید حضرت امام در شهرهای مختلف، با انواع نامهای مستعار منبر می رفت و از طریق تکثیر و توزیع سخنرانیهای امام (ره) برای آگاهی مردم تلاش میکرد.
در یکی از سخنرانی های حضرت امام (ره) با اینکه جو حساس بود و خیلی ها احتیاط میکردند، او ضبط صوت بزرگی با خودش به مجلس برده بود و بعد از ضبط سخنان امام (ره) با خونسردی و خیلی عادی آن را از آن جا خارج کرده بود. بعدها نوار سخنرانی را تکثیر کرد و در اختیار بقیه دوستان مبارزش قرار داد.
پس از تبعید امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۲ و به خاموشی گراییدن ظاهری نهضت که در مبارزات شکل مخفیانه تری به خود گرفت، او همواره در کنار آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی و شهید باهنر و سایر چهرههای تأثیرگذار نهضت هم چنان به کار خود ادامه میداد.
یکی از کارهایی که شیخ عباس همراه با سایر علما و خصوصی کرمانیها انجام میداد، این بود که به منزل بزرگان و مراجع میرفتند و آنها را ترغیب میکردند تا با پیامها و اطلاعیههای خود، امام را حمایت کنند.
برخی از این اطلاعیهها که بین سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ به این ترتیب از طرف آنها و علمای کرمان صادر شده است، هم اکنون در مرکز ثبت اسناد انقلاب موجود است و پای بعضی از این اسناد که به صورت گروهی صادر شده است، امضای او نیز به چشم میخورد.
از کارهای دیگر شیخ عباس شیرازی، سرکشی به دوستانی بود که در تبعید به سر میبردند؛ آیتالله خامنهای در ایرانشهر، آیتالله عبایی در نائین، آیتالله پسندیده در انارک و بعضی علمای دیگر که در کردستان تبعید بودند.
او خیلی مقید بود که حتماً با این دوستان دیدار داشته باشد تا از آنها دلجویی کند و اگر کاری از دستش بر میآید برایشان انجام دهد.
حجتالاسلام شیخ علی شیرازی، برادر شهید میگوید:
«یک بار از من خواست اگر موافق هستم، با ماشین سری به مهاباد و سقز و بانه بزنیم و آن جا با علمایی که در تبعید هستند، دیدار کنیم . دو روز بعد باهم راه افتادیم. در مهاباد، آیتالله طاهری اصفهانی، تبعید بودند. در سقز، آیتالله مرتضی فهیم و در بانه آیتالله صادق خلخالی، ایشان با هر یک از این آقایان که دیدار میکردند، ضمن احوالپرسی، اعلامیههای جدید امام خمینی (ره) را نی به آنان میدادند.
این اعلامیهها را قبلاً خودش را در ماشین جاسازی کرده بود.»
او که در سالهای متمادی مبارزه و تبلیغ، خطیبی توانا و زبانزد بزرگان شده بود، عاقبت از گزند رژیم پهلوی در امان نماند و پس از چند بار گریز از دامهای ساواک سرانجام در سال 1356 در یکی از مساجد شهر کرج اسیر نیروهای ساواک شد و به زندان سیاسی افتاد. اما با پیروزی انقلاب و حضور حضرت امام (ره) در کشور مجدداً به خیل یاران ایشان پیوست و از آن پس لحظهای از خدمت به آرمانهای بلند حضرت امام (ره) غفلت نکرد.
تلاش های بی وقفه ای او در حفظ و پاسداری از نهال نوپای انقلاب و روحیه ی مسئولیت پذیری که در وجودش بود، موجب شد تا حضرت امام (ره) در همان ماه های نخست پیروزی انقلاب، ایشان را برای دعوت مردم به اتحاد و همدلی به شهرهای مختلف بفرستند، از جمله شهرهای ارومیه، خوی، مرند، سلماس، ماهشهر و خرم آباد.
پس از آغاز جنگ تحمیلی و حمله رژیم صدام به میهن اسلامی، شیخ عباس آرام و قرار نداشت و برای یاری رزمندگان و ایجاد شور جهاد در هر فرصتی به میان آنان می شتافت. در همین راستا با علاقه ای که به کار فرهنگی و تبلیغ داشت، ابتدا مسئولیت قائم مقامی سازمان تبلیغات اسلامی و سپس مسئولیت تبلیغات جبهه و جنگ را پذیرفت و تا واپسین روزهای زندگی خود را وقف این امر کرد.
او دایم به جبهههای نبرد سرکشی میکرد و از نزدیک در رفع مشکلات رزمندگان تلاش مینمود، در یکی از همین مأموریتها در هجدهم خرداد ماه 1364 سرانجام در حوالی شهر دزفول بر اثر سانحهی اتومبیل به شهادت رسید.
منبع: کتاب #سردار_خطیب (سیری در زندگی شهید حجت السلام و المسلمین شیخ عباس شیرازی)، محمدعلی قربانی، معاونت روابط عمومی و انتشارات سپاه
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۷ خرداد ماه #سالروز_شهادت #شهید_عبدالله_احمدی گرامی باد .⚘
🔹 فرازی از وصیتنامه شهید🌷:
👈 تا آخرین قطره خونتان در راه امام و روحانیت متعهد باشید.
👈 جوانان باید بمانند تا در آینده ای نزدیک بتوانند با نابودی مثلث جنایتکاران «امپریالیسم، کمونیسم و صهیونیسم» و نابودی اسرائیل این غده سرطانی، قدس (اولین قبله مسلمین) را آزاد ساخته و زمینه ساز حکومت صالحان بر زمین باشند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سالروز_شهادت
#شهید حبیب الله توکلی
#متولد ۱۳۶۰/۶/۳فریدونکنار
#شهادت ۱۳۶۱/۳/۱۷ خرمشهر
#زندگی_نامه
شهید حبیبالله توکلی، سال ۱۳۴۲ش در روستای کاردگرمحله از توابع شهرستان فریدونکنار در یک خانواده کمدرآمد،چشم به جهان هستی گشود. در سال ۱۳۴۸ش برای فراگیری علم و ادب وارد مدرسه شد اما پس از سه سال، درس خواندن را کنار گذاشت و بههمراه پدر و مادرش در زمینهای کشاورزی مشغول بهکار شد
حبیبالله در هجدهم آبانماه ۱۳۶۰ش به خدمت سربازی رفت.
نحوه #شهادت
شهید توکلی در دو عملیات فتحالمبین و عملیات بیتالمقدس حضور پیدا کرد.حبیبالله توکلی، سرانجام در تاریخ هفدهم خردادماه سال ۱۳۶۱ هنگام ورود به چادر بر اثر اصابت خمپاره ۶۰، از ناحیه سر دچار جراحت سنگین شد و در سن نوزده سالگی، به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
💢 هفدهم خرداد ۹۶ سالروز حمله گروهک تروریستی داعش به #مجلس_شورای_اسلامی ایران و تصاویر دلاوری نیروهای امنیتی در آن حادثه ...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ | رهبرانقلاب،جمهوری اسلامی به آنان سیلی خواهد زد
🔹فیلمهایی از حمله داعش به تهران و شلیک موشکهای سپاه به مقر تکفیریها در سوریه
🔹 هفدهم خرداد ۹۶ سالروز حمله گروهک تروریستی داعش به مجلس شورای اسلامی و شهادت تعدادی از هم وطنان و پاسخ موشکی ایران به تروریست ها
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
🎥 فیلم دیده نشده از نجات جان کارکنان مجلس توسط نیروهای امنیتی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
سومین سالگرد شهادت
#تخریبچی_شهید_حجت_الاسلام_والمسلمین_سید_مهدی_تقوی گرامیباد
هدیه نثار روح این شهید و شهدای #واقعه_ی_تروریستی_مجلس_شورای_اسلامی #صلوات
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری
@ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
سومین سالگرد شهادت #تخریبچی_شهید_حجت_الاسلام_والمسلمین_سید_مهدی_تقوی گرامیباد هدیه نثار روح این شهی
#دعا_کنیم_عاقبت_به_خیر_بشیم این تکه کلام #شهید_آقا_سید_مهدی_تقوی بود.
سید خیلی دوست داشت بره سوریه و اسمش توی مدافعان حرم ثبت بشه و خیلی هم به این در و اون در زد اما قسمتش نشد.
بارها ازش شنیده بودم که میگفت :
جعفر.. خدا به اخلاص آدم ها نمره میده و به هیاهوها توجه نمیکنه.
خدا هم به اخلاص #آقا_سید_مهدی نمره 20 داد و چند تا دشمن قسم خورده و به تعبیری اشقی الاشقیا رو فرستاد برای شهید کردن سید مهدی عزیز.
و چقدر سعادتمند که بعد از تجدید وضو ودر حالیکه آب وضویش خشک نشده بود مزدوران داعشی بالای سرش رسیدند و اورا گلوله باران کردند و به شهادت یکی از بازماندگان این حادثه که در چند قدمی سید مخفی شده بود و مصلحت الهی بود که زنده بماند نقل کرد که آخرین جمله ای که از سید قبل از شهادتش شنیدم خواندن این آیه از قرآن بود :
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين.
و پايان گفتار ما اينست كه: حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است.
#تخریبچی_شهید_آقا_سید_مهدی_تقوی در روز 17 خرداد 96 در حمله تروریستی در محل کارش در مجلس شورای اسلامی به شهادت رسید.
یاد شبهایی که آقا سید مهدی در #هیات_الوارثین بر کرسی موعظه مینشست و دفترچه ای که حاصل سالهای زحماتش در کسوت سربازی امام صادق علیه السلام بود میگشود و مباحث بکری را برای دوستان و همرزمانش مطرح و زمین تشنه وجود شان را سیراب مینمود بخیر.
هفته های بعد از دهه اول محرم سال گذشته بود که بحثی را شروع کرد در مورد امام شناسی
وبرای توضیح بحث وارد مصادیقی از واقعه کربلاشد.
سید برای ما گفت : عدم معرفت نسبت به امام کار را به جایی میرساند که به چشم خود نظاره گربریدن سر امامت میشوی و تکانی نمیخوری.
سید فرمود روز عاشورا وقت ذبح سر حجت خدا و امام بر حق حسین ابن علی علیه السلام عده زیادی برای تماشای این منظره خود را به بالای گودال رسانیده بودند ومثل مادربچه مرده ضجه میزدند وناله میکردن. حضرت زینب سلام الله علیها رو به آنها کرد وفرمود برای چه کسی ناله وشیون میکنید. جواب دادند .. به چشم خود میبینیم که فرزند پیغمبر ما را به ظلم سر میبرند و ناله و فریادمان بلند است.
حضرت زینب سلام الله علیها برآشفته شد و برسرشان فریاد زد… گریه میکنید؟؟؟؟ بروید یاریش کنید!!!!!!
از همه جا که نا امید شد رو به مدینه کرد و از پیامبر استمداد طلبید
سید میگفت : باید معرفتمان را نسبت به امام مسلمین بالا ببریم و فرامینش را اطاعت کنیم.
همانگونه که شهدا گوش به فرمان امامشان بودند و او را تنها نگذاشتند ما هم امروز باید مطیع فرمان نائب امام عصرباشیم
سید مهدی به سخنان امام خامنه ای اشاره کرد که آقا فرمودند من خیلی وقته شمشیر به دست در میدان رزم مشغول جنگیدن هستم
واین بیان یعنی اینکه از امام مسلمین عقب نمانیم ...
#شهید_مظلوم_حجت_الاسلام_سید_مهدی_تقوی
روح پاکش را به فاتحه ای میهمان کنیم
#شهدای_روحانی
#شهدای_ترور
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_شهید
اگر میخواهید کسی را وارد عرصه انقلاب کنید. باید با عملتان، وارد کنید.عدهای باید دل به آتش بزنند و بسوزند.تا عدهای را روشن کنند.
انقلاب صاحب دارد و صاحب آن حضرت حجت (عج) است.
انقلاب است که دارد ما را نگه میدارد و انقلاب است که دارد ما را حفظ میکند.
#سالروز_شهادت
#شهید_سید_مهدی_تقوی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
#کلام_شهید اگر میخواهید کسی را وارد عرصه انقلاب کنید. باید با عملتان، وارد کنید.عدهای باید دل به
هنوز آب وضویش خشک نشده بود که شهیـــــــ🌹ــــد شد
غواص کربلای۵ ای که در خانه ملت به شهادت رسید
شهید حجتالاسلام سید مهدی تقوی از رزمندگان تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) جزو همان غواصان کربلای ۵ بود، وی جانباز شیمیایی هشتساله دفاع مقدس است. که با وجود سن کم و دستکاری شناسنامه وارد جبهه شده بود از اینکه از قافله شهدا جا مانده بسیار ناراحت بود؛ اما هیچگاه دست از مبارزه در میدان علم و فرهنگ بر نداشت و همواره دغدغههای فرهنگی داشت، تا جایی که معتقد بود کار در این زمینه سختتر از حضور در میدان جنگ سخت است و میگفت: «باید ماند و کارهای سختتر کرد.» او ماند و در این جبهه مبارزه کرد و اما در نهایت تقدیرش این بود که بماند و بر جنازه رفقای شهیدش اشک غربت بریزد تا بالاخره پس از ۳۰ سال آرزوی دیرینهاش توسط فرزندان حرمله برآورده شده و در ۱۲ رمضان یا همان هفدهم خرداد سال ۹۶ با لب تشنه و در خانه ملت در جریان حمله تروریستهای تکفیری به مجلس به شهادت رسید و پر بکشد.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani