eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
442 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶آبان‌ماه، گرامی باد .‌🥀 نــام :هادی نـام خـانوادگـی :زاهد نـام پـدر :شعبان تـاریخ تـولـد :۱۳۵۸/۱/۱ مـحل تـولـد :تهران دیـن و مـذهب :اسلام شیعه تـاریخ شـهادت :۱۳۹۵/۸/۱۶ کـشور شـهادت :سوریه مـحل شـهادت :حلب عـملیـات :اطـلاعاتی مـوجود نـیست نـحوه شـهادت :انفجار مین 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
این دستمال و این تسبیح تربت کربلا با این کفن با من به خاک بسپارید . هادی زاهد ۱۳۷۸/۳/۱۸ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
 متولد 1357 بود. او اصالتاً اهل ساوه و ساکن تهران بود که از ابتدای حضور مستشاران نظامی و مدافعان حرم در سوریه حضور داشتند.شهید هادی زاهد یکی از مستشاران زبده نظامی بود که پس از شش سال حضور مستشاری در سوریه یک شنبه 16 آبان ماه 95 براثر انفجار مین در حلب به شهادت رسید.  🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
#شهید_هادی_زاهد متولد 1357 بود. او اصالتاً اهل ساوه و ساکن تهران بود که از ابتدای حضور مستشاران نظا
آمنه زاهد خواهر بزرگ شهید مدافع حرم هادی زاهد ، از برادرش چنین می‌گوید: هادی متولد 57 و بچه انقلاب بود. در بحبوحه پیروزی انقلاب و شب‌های حکومت نظامی به دنیا آمد. از همان ابتدای جوانی هم به فعالیت‌های انقلابی علاقه مند بود. 6 سال بود که سوریه بود. فرمانده قَدری بود و روحیه جنگاوری قوی داشت. منتها هیچ کس در رزم حریفش نمی‌شد. آخر سر هم روی مین رفت که به شهادت رسید. هنگام شهادت پاهایش هم روی مین از بین رفت. خواهر شهید در ادامه از خصوصیات اخلاقی شهید زاهد می‌گوید: فوق العاده ولایتی بود. به اهل بیت(ع) خیلی ارادت داشت. از بچگی مرتب مراسم‌های هیأت را شرکت می‌کرد. در عبادت و خلقیاتش رفتار خاصی داشت. در همه چیز خوب و منحصر به فرد بود. همیشه برای همه رفتارها خط قرمزی ایجاد می‌کرد و می‌گفت از نگاه و رفتار و زبانتان مواظبت کنید تا اسلامی باشد. او از روایت‌هایی که برادرش از سوریه تعریف می‌کرد، می‌گوید و ادامه می‌دهد: همیشه در رابطه با اینکه بچه‌های ما چقدر در سوریه زحمت می‌کشند و با چه دشمن وحشی طرف هستند صحبت می‌کرد و می‌گفت اگر ما امروز استقامت به خرج ندهیم فردا این‌ها می‌آیند و به زن و بچه ما را اهانت می‌کنند. روایت خواهرانه از شهیدی که طی ۶ سال جنگ در سوریه حریفی در رزم نداشت آمنه زاهد با اشاره به مجروحیت چند ماه پیش برادرش می‌گوید: چند ماه پیش در سوریه مجروح شد. ترکش به سینه‌اش خورده بود و از طرف دیگر درآمده بود. به او گفتم: "دیگر مجروح شده‌ای. چند وقتی را استراحت کن و به رفتن فکر نکن" گفت: "نه؛ تازه شرایطی پیش آمده و متوجه شدم اگر ما نباشیم این‌ تکفیری‌ها چه کار می‌کنند و چه بر سر جامعه و رهبر می‌آید؟" وقتی کمی بهتر شد دوباره رفت. اصلا فکر نمی‌کردم شهید شود. به توانایی بالای رزمی‌اش غره شده بودم. به آموزش‌های زیادی که در این رابطه دیده بود و تسلط او در امور رزمی اطمینان داشتیم و اصلا فکر نمی‌کردیم به شهادت برسد. واقعا لایق شهادت بود. او ادامه می‌دهد: یک پسر 12 ساله و یک دختر 8 ساله دارد. خانمش خیلی ناراحت بود و گاهی به او می‌گفت نرو. بچه‌ها که هنوز به سنی نبودند که بخواهند مانع رفتن پدر شوند. ولی خیلی برای پدرشان دلتنگی می‌کردند. دوستانش که شهید می‌شدندبه مراسم تشییع آن‌ها می‌رفت، به خانواده‌ها سر می‌زد و می‌گفت: "رفتم خانواده‌هایشان را دیدم. خیلی متاثر شدم چون همه آن‌ها بچه‌های کوچک دارند." خواهر شهید زاهد از اشتیاقش برای مشارکت در جهاد برادر چنین می‌گوید: من همیشه به او می‌گفتم: "من را با خودت ببر." او می‌گفت: "می‌خواهی بیایی آنجا چه کار انجام دهی؟" گفتم: "بالاخره از بچه‌های یتیم آنجا که می‌توانم مراقبت کنم. در خانه هایی که آنجا هست بچه‌ها را جمع کرده و کمک کنیم." می‌گفت: "من برایت پیگیر می‌شوم اگر چنین چیزی آنجا وجود داشت به تو می‌گویم." وقتی سوریه بود با شبکه‌های اجتماعی با هم در ارتباط بودیم. همیشه سعی می‌کردم با الفاظی مثل: دلاور، یاور امام زمان(عج)، خداقوت و این چیزها با او حرف بزنم و اینگونه سعی می‌کردم مشوقش باشم. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶ آبان ماه گرامی باد. 🥀 پانزدهم تیر 1341، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش حیدرعلی، پشم فروش بود و مادرش فاطمه‌خانم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. سال 1361 ازدواج کرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم آبان 1361، در عین‌خوش هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر موج انفجار شهید شد. مزار او در گلزار شهدای دارالسلام زادگاهش واقع است. از ملت شريف و ايثارگر ايران مي‌خواهم كه هم‌چون گذشته به كمك هاي مالي و جاني خود ادامه داده و از آمدن فرزندان خود به جبهه‌هاي حق عليه باطل ممانعت به عمل نياوريد. هشيار باشيد كه امروز همه شما مورد آزمايش سخت الهي قرار گرفته‌ايد و خوشا به احوال آن‌كس كه از اين آزمايش سرافراز بيرون آيد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
کاشانی اشك انتظار يادم نمي‌رود، آخرين دفعه‌اي كه با او در منزل بوديم؛ قبل از اعزام وي به جبهه بود. حالتي رواني داشت. به شدت مي گريست. علت گريه‌اش را جويا شدم. گفت: من از همه چيز دست برداشته‌ام و عازم جبهه هستم. مي ترسم در آن‌جا كشته شوم؛ ولي مولايم صاحب‌الزمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را نبينم. آري، تمام ناراحتي‌اش از اين بود كه مبادا قبل از اين‌كه جمال آقايش را ببيند، از دنيا رخت بربندد. به نقل از: همرزم شهيد 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 سیاست ما در قبال آمریکا با رفت‌وآمد اشخاص تغییر نمی‌کند 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: در مورد آمریکا، سیاست ما یک سیاست حساب شده و مشخّصی است و این سیاست، با رفت و آمد اشخاص تغییر پیدا نمیکند. حالا امروز انتخابات آمریکا است، بعضی‌ها همین‌ طور [حرف میزنند] اگر این بیاید چه میشود، اگر آن بیاید چه میشود. ممکن است حوادثی اتّفاق بیفتد، [امّا] در سیاست ما هیچ تأثیری نمیگذارد. ۹۹/۸/۱۳ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۷آبان‌ماه ، گرامی باد. 🥀 🌷نام : محمد طحان چوبمسجدی 🌷فرزند : عبدالرحمن 🌷متولد : 1361/10/29 در سمنان 🌷تحصیلات : لیسانس 🌷تاهل : متاهل 🌷یگان: سپاه سمنان-تیپ 12-سپاه قدس-یگان فاتحین 🌷مدت حضور : 25 روز 🌷مسئولیت : دیدبان ادوات 🌷نوع عضویت : پاسدار 🌷تاریخ شهادت : 1394/8/17 🌷محل شهادت : سوریه - جنوب استان حلب روستای سابقیه 🌷محل دفن : سمنان امام زاده یحیی 🌹فرازی از شهید🌹 خطاب به همسر: همسرم وقتی نامه مرا می خوانید گریه نکنید و همانند خانم حضرت زینب صبر پیشه کنید وقتی از شما خداحافظی می کردم روحیه و صبوریتان مرا در این ماموریت مصمم و استوار تر  کرد. از شما خواهش می کنم پسرمان امیر را ولایی تربیت کنید و او را سرباز خوبی برای رهبرمان آماده کنید تا در صحنه های مورد نیاز بتواند با بصیرت عمل کند. از طرف من پسرم امیر را ببوس و به او بگو ببخشید بابا نتوانست به قولش عمل کند و تو را به استخر ببرد از تو خواهش می کنم قولی که به فرزندم دادم را برآورده کنی. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🌹شهید محمد طحان : خواندن و به را به شما توصیه می‌کنم . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
«» در سال 1361 در سمنان چشم به جهان گشود و در تاریخ 17 آبان 1394 در جریان عملیات مستشاری در منطقه حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. همیشه کسانی هستند که در مسیر پیشوایشان اباعبدالله‌الحسین (ع) گام بردارند و از دین خدا دفاع کنند؛ مانند آن‌هایی که مدافعان حرم نام گرفته‌اند و ندای «هل من ناصر ینصرنی» را لبیک گفته‌اند. محمد طحان یکی از همین انصار بود که به صورت داوطلبانه مدافع حرم بانوی دمشق شد و جنگید تا آنجا که به دست گروهک تکفیری در شهر حلب سوریه با ضرب گلوله به شهادت رسید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
محمد حسابی خـوش صحبت بود و معمولاً وقتی به جمعی وارد می‌شد، جمع را دست می‌گرفت. اگر بنا بود از کاری نهی کند، طوری این کار را انجام می‌داد که شخص مقابل او حس نمی‌کرد مجبور به پذیرش حرف‌های اوست، مزایا و معایب کار را می‌گفت و دست‌آخر او را برای انجام دادن یا ندادن آن آزاد می‌گذاشت. خیرخواه همه بود همه می‌توانستند روی کمک‌ او حساب باز کنند از خانواده‌های هر دومان تا دوست و آشنا، از طرفی مقید بود حتماً ماهیانه هزینه‌ای را برای کمک به محرومان اختصاص دهد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
دعای عهد، نماز شب و سوره واقعه‌اش هیچ‌گاه ترک نشد. محمد دائم ذکر بود و زیارت عاشورای روزانه با صد لعن و صد سلام جزء برنامه اصلی‌اش بود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۷ آبان‌ماه، گرامی باد. 🥀 نام و نام خانوادگی : حسین رضایی تاریخ شهادت: ۹۴/۸/۱۷ محل شهادت: حلب، سوریه وضعیت تاهل: متاهل تعداد فرزندان : 2 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ «خداحافظ سردار» وداع با پیکر مطهر شهید مدافع حرم ، سردار در مسجد امام حسین علیه السلام اصفهان با حضور خانواده ، دوستان و همرزمان ... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
● در خانه ما مرسوم هست که برای همدیگه نامه می‌نویسیم. نزدیک بله برونم بود و ناراحت از اینکه پدرم در مراسمم نیست ... ○ شب خواب بابا را دیدم و گفت نامه‌ای بنویس یکی از همرزمانم می‌آید منزل و ایشان در مراسم هم حاضر می‌شوند اما نمیدانستم کدام همرزم بابا... ● نامه‌ای نوشتم و شرح دادم و آدرس و روز مراسم را هم نوشتم گذاشتم خانه و گفتم این نامه را کسی نخواند همرزم بابا که آمد بدهید به او و رفتم بیرون از خانه سرکار... ○همان روز حوالی ظهر زنگ درب خانه به صدا درآمد، برادر کوچکم درب منزل را باز کرد، چیزی که دید قابل پیش بینی نبود... سردار سلیمانی پشت درب بود... به مادر گفت برو چادر سرکن حاج قاسم پشت درب است.مادر که باورش نمیشد گفت مگه حاج قاسم بیکار است بیاید منزل ما؟ اما آمد! ○نامه را در بسته دادند به سردار لبخندی زد و پرسید مراسم ساعت چند است؟ شب مراسم درب خانه عروس را زدند همه به هم نگاه کردند و از همدیگر پرسیدند منتظر فرد دیگری بودید!!! جواب‌ها منفی بود. درب باز شد...سردار پشت درب بود... آمد داخل و قول پدر عملی شد... بالاخره سوریه‌ای ها لقب درستی به داده بودند ... 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔸زمانی که بعد از سه ماه حضور در منطقه به خانه آمد، او را نشناختم؛ به اندازه ی 50-60 سال پیر و شکسته شده بود. با گریه پرسیدم: چی شده که اینقدر پیر و شکسته شده ای؟ گفت: تازه متوجه شدم که بعد از عاشورا چه بر سر خانم حضرت زینب (س) آمده است. 🔹وقتی که حضرت زینب(س) به خانه اش بازگشت یک تار موی سیاه در سر ایشان نبود و همسرش نشناختش. 🔸دوری از عزیزان و دلتنگی یک طرف و دیدن پیکر دوستان شهیدم در مقابل چشمانم از طرف دیگر. وقتی می بینم بر سر مسمانان مظلوم چه بلاهایی می آورند و وقتی بعد از عملیات پیکر شهدایی را می بینم که تحت نظر من آموزش دیده اند و حالا… برایم سخت است! 🔹صحنه های کربلا را به وضوح در منطقه به چشم می توان دید، پس آدم می تواند در عرض یک روز پیر شود. وقتی مادرم و برادرم هم حسین را دیدند گفتند: ایشان دیگر نمی ماند؛ او دیگر متعلق به این دنیا نیست. 🔸ده روز اینجا بود که مدام درگیر کار و جلسه بود. بعد از ده روز دوباره تصمیم به رفتن گرفت. وقتی که می خواست برود به من گفت: خواب دیدم شهید می شوم، اگر شما راضی نشوید من قدم از قدم بر نمی دارم؛ امکان دارد جنازه ها برنگردند، سرها را ببرند و… داشت مرا آماده ی شهادتش می کرد. 🔹گفتم: من ناراضی نیستم اما شما نباید فکر شهادت را بکنی. بعد از آن به خانه ی مادرش رفتیم. حسین دست و پای مادرش را بوسید و گفت: مادر شما از من راضی باشید، قرار است من دوباره به سوریه بروم. مادرش گفت: نه! سه ماه رفتی اگر وظیفه و تکلیف هم بود دیگر ادا کردی. مملکت این همه جوان دارد. چرا شما دوباره بروی؟ 🔸حسین گفت: باشد نمی روم اما خودتان جواب حضرت زهرا(س) را بدهید. بگویید علی اکبر برای امام حسین(ع) عزیز نبود، اما بچه ی من برایم خیلی عزیز است و نمی توانم بفرستمش. فردا صبح که می خواستیم برگردیم، مادرشان گفتند: من راضی هستم، برو به سلامت. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۷آبان‌ماه ، گرامی باد . 🥀 ولادت : ۱۳۳۹/۵/۲۶ تهران شهادت : ۱۳۶۲/۸/۱۷ شیراز ، عوارض ناشی از مجروحیت : قبل از آغاز سخن از خداوند منان ، تمنا می کنم که قدرتی به بیان من عطا فرماید که بتوانم از زبان یک شهید و دست به قلم ببرم . چرا که جملات من اگر لیاقتی پیدا شد و مورد عفو و رحمت الله قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم تحت عنوان پر افتخار آخرین وصایای شهید خوانده می شود و کلام یک شهید با معیارها و شناختی که او از الله پیدا نموده و در زمان نوشتن این وصیتنامه از مغز قاصر من فرسنگها فاصله دارد . این حقیر از پیش خود چیزی برای گفتن یا نوشتن ندارد و آنچه هست پیام شهیدانی است که من رسالت رساندن پیام آنها را بر دوش خود احساس می کردم . اما همسر خوب و وفادارم ، خوشحال باش که لیاقت کسب عنوان پرافتخار خانواده شهید را پیدا نمودی و صبر کن بر مصائب دنیا که زود گذرند تو خود بخوبی میدانی که شهادت مصیبت نیست ، سعادت است و کمتر کسی این معنی را درک می کند یکروز بتو گفتم که شهادت بلندترین قدم بسوی تکامل است و امروز تو خود شاهد این معنایی... چندنکته : حفظ حجاب که بزرگترین سنگر زن به شما میرود ؛ اهمیت دادن به انجام امورات واجب خصوصا" نماز و نیکی به پدر و مادر ؛ کوشش در جهت تربیت صحیح فرزند ؛ نیکی و کمک به مستضعفین و هر زمینه ای که امکان داشت ؛ حمایت و اطاعت بی چون و چرای اوامر امام امت خمینی بت شکن چرا که او را ولایت فقیه و اولی الامر می دانم و اطاعت او اطاعت از پیامبر و خداست ... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۷آبان‌ماه ، از لشکر فاطمیون گرامی باد. 🥀 🌸شهید حمید احسانی 🌸تاریخ ولادت :  24 تیر 1372 🌸تاریخ شهادت :   17  آبان 1392 🌸مزار : گلزارشهدای بهشت رضا مشهد 🌸🍃🌼 تنها 22 سال داشت و چند ماهي مي‌شد كه خدا يك دختر زيبا به او و همسرش هديه داده بود. شهيد احساني مثل تمامي پدرهاي دنيا، دلتنگ فرزندش مي‌شد و در آخرين تماس‌ها مرتب سراغ او را مي‌گرفت. اما آقا حميد غير از خانوده‌اش، دغدغه‌هاي ديگري داشت كه در شرحشان مي‌گفت: «موقعي كه پدر بزرگوار حضرت رقيه(س) شهيد شد ما آنجا نبوديم و الان يك فرصتي است كه جبران كنيم. خوشحال باشيم كه فرزندمان درد حضرت رقيه را درك كند.» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا