eitaa logo
مَـذهَبیجٰآت‌بٰـآچٰآشـنيِ‌گـٰآنـدو✨🌿
202 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
207 فایل
༻﷽༺ . . . سـبـزبـآشـیـد؛💚🌱🍏! . . . 400🛫... هَمرآهي‌مون‌کُنىد! ...🛬500 . . . به گوشم جآنآ؛💚🛺! https://harfeto.timefriend.net/16624931961610
مشاهده در ایتا
دانلود
{عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند .. }
ما که از سوز ِ دل و درد ِ جدایی سوختیم . .💔!
مَـذهَبیجٰآت‌بٰـآچٰآشـنيِ‌گـٰآنـدو✨🌿
#رمان #گاندو🐊 ♥️نامیرا♥️ #محمد پارت 3 گزارش رسول رو کامل خوندم و مال خودم رو هم بررسی کردم که ی
🐊 ♥️نامیرا♥️ پارت 4 داشتم سر به سر فرشید میذاشتم که سعید و رسول باهم از پله ها پایین اومدن از چهره‌شون معلوم بود که میخواستن چیزی بگن کنار من و فرشید وایسادن ماهم بدون هیچ حرفی نگاشون کردیم ببینیم چی میگن این دوتا...😁 سعید:بچه‌ها زود باشین بریم اتاق آقا محمد گفتن که جلسه داریم...😉 داوود:جلسه الان...؟😣 ما که تازه یه پرونده رو تموم کردیم😟 رسول که نفس نفس میزد یه آه عمیق کشید دستاش رو هم از روی سینه‌اش برداشت و گفت:بله آقا داوود...☺️ به سرم زد یه ذره سر به سر رسول هم بذارم کلا استاد اینجور کارام که البته ناگفته نماند از خودش یاد گرفتم و گرنه من اصلا اینجوری نبودم شوخی نمیکردم یا سر به سر بقیه نمیذاشتم ولی خب دیگه الان کَمال رسول جان در من اثر کرده و منم بیچاره شدم...😂 ولی کلا باید فعلا حواسم باشه خیلی باهاش شوخی نکنم چون کارم پیشش گیره و اگه از حدی که تعیین کرده بگذرم تمومه دیگه تموم هرچی توی ذهنم ساختم دود میشه میره هوا...😑 داوود:میگم آقای رسول چه عجب یه بار ما شما رو بدون شیر قهوه ای یا خوراکی به دست دیدیما...😂 رسول:هه هه بی مزه جدیدا خیلی داری نمک میریزیا داوود حواسم هست😐 داوود:فرشید مگه دروغ میگم؟😂 فرشید:چی بگم والا...😅 رسول:فرشیدددددد عه...😡 اون قضیه که یادت نرفته...😝 فرشید:رسول ساکت هیس صدات در بیاد من میدونم با تو ساکت...🤨 سعید:ببینم چه خبر شده که ما خبر نداریم فقط رسول میدونه؟🧐 رسول:هیچی آقا فرشید جان میخواد بره قاطی مرغا قاطی قاطی...😂 فرشید:ای وای من آلو توی دهن تو خیس نمیخوره نه رسول...؟😐 سعید:به به مبارکه آقا فرشید شیرینی هم بدین به ما خیلی خوشحال شدم😍 داوود:فرشید ما نامحرم بودیم دیگه رفتی فقط به رسول گفتی آره؟😢 فرشید:نه داداش به جون خودم میخواستم بهت بگم فرصت نمیشد🙂 یه غلطی کردم اومدم به رسول گفتم😐 داوود:تو که میدونی رسول نمیتونه چیزی رو توی صندوقچه سینه اش نگه داره چرا بهش میگی حالا خوردی رفیق؟😂 من بهترین راز دار کره‌زمینم☺️ رسول:داووددددد عه...😡 میگما اون قضیه رو...😝 داوود:رسول عه هیس...😐 فرشید:یکی نیست به خودت بگه داوود منو نصیحت میکنی داداش😂 همه مون زدیم زیر خنده😂 با صدای آقا محمد به خودمون اومدیم😳 بچه‌ها بیاین دیگه بیست دقیقه است منتظرتونم😶 همه:چشم آقا اومدیم😣 رسول:بچه‌ها بریم کارمون در اومد😓 همه‌مون تعلیقی نخوریم صلوات😂 ••💚🌿💚🌿💚🌿💚🌿💚•• نویسنده:بانو میم.ت🖊❤️:) کپی رمان نامیرا با ذکر نام نویسنده مشکلی ندارد اما در غیر این صورت حرام است🔍♥️=) نظراتون راجب این پارت؟👇🏿🙂؛ https://harfeto.timefriend.net/16645531930562
سلام عزیزم ممنونم پیام فرستادی❤️ اولاشه عزیزم شاید بره جلوتر دوست داشته باشین❤️:)
مـٰا خـٰانہ بہ دوشیم غم سیلاب نداࢪیم مـٰا جز پسࢪ فـٰاطمہ اࢪباب نداࢪیم!
عادٺ‌ڪودڪۍ‌ماست‌علۍ‌گفتـن‌ما:))♥️✨
یھ جا نوشتھ بود... بعد از حاج قاسم همه ما "فرزند ِشهید" حساب میشیم..:) پس حرمت نگھ داریم ..
گویندبهشت‌کجاست:)؟ بهشت‌کرب‌وبلاست:)!