eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دخترا.. چطورین؟
بریم واسه سه تا پارت👇🏻
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_98 فردا: کاترین: میدم کامران بیاره برات گزارشارو کامران: همونطور که داشتم
🇮🇷 نرگس: الو محسن؟ کجایی... کی میای دیگه! اصن بلیط گرفتی؟ محسن: اره عزیزم نرگس: خب الان کجایی دقیقا محسن: دقیقا بخوام بگم.... امممممم.... دم در خونه😂❤️ نرگس: واقعا😍 محسن: بعله واقعا😍😂 نرگس: سریع رفتم پشت پنجره... همونطور که برام دست تکون داد منم همون کارو کردم.. گوشی هنوز دم گوشم بود گفتم:: چرا نمیای بالا خب😐😍 محسن: تشریف بیارید درو واسه آقای خونه باز کنیذ😍😂 نرگس: کلیداتو گمکردی؟! 😐 محسن: کلیدارو بالا اوردم گفتم: نخیر.. ولی دلم میخواد شما درو باز کنی واسم.. نرگس: لبخند زدمو چادرمو سر کردم بدو بدو رفتم جلو در... پ.ن¹: پارت کوتاه از نرگس و محسن🙂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_99 نرگس: الو محسن؟ کجایی... کی میای دیگه! اصن بلیط گرفتی؟ محسن: اره عزیز
🇮🇷 یک هفته بعد: کاترین: یک هفته گذشته و من بیشتر به این لعنتی علاقه مند میشم... اخه چمه منننن مگ نمیگن ادم ی بار عاشق میشه! شایدم این عشق نیست... همونطور با خودم حرف میزدمو اینور اونور میرفتم... ولی نه... عشقه... عشقه که اینجوری روانمو ریخته به هم... من قبلا عاشق شدم میدونم چه جوری میشم... دستمو مشت مردمو سمت چونم بردم... مسخره ست.... رقعت انگیزه! شارلوت: به چهارچوب در تکیه دادمو یه قلپ از چایی خودمو گفتم: چی رقعت انگیزه؟ کاترین: دستامو پایین اوردمو کلافه گفتم: اینکه یه مامور رده بالای ام آی سیکس عاشق رانندش بشه😶 شارلوت: چایی پرید تو گلوم... کمی سرفه کردمو گفتم... چی؟! 😳 ــــــــــ رسول: تو اتاق نشسته بودم، کاترین تو اتاق نبود.. مثل اینکه کسی پشت در بود.. بفرمایید؟ هادی(منبعشون تو سفارت انگلیس): خانم ویند نیستن؟ رسول: ابروهامو بالا انداختمو گفتم: نه هادی: اگر اومدن بگید این برگه هارو امضا کنن میام میبرم.. رسول: به نشانه تایید سرمو تکون دادم.. هادی: نزدیک به میز رسول شدمو با صدای اروم گفتم: دستتو بیار... رسول: چشمم به در بود... اروم دستمو اوردم بالا...فلشو توی دستم گذاشتو سریع دستمو مشت کردمو سمت جیبم بردم. هادی: اطلاعات مهمی هستن..نمیتونستم از طریق ایمیل بفرستم.. رسول خیلی باید مراقب باشیا رسول: خیالت تخت... پ.ن¹: یه مامور رده بالای ام آی سیکس عاشق رانندش شده😐 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_100 یک هفته بعد: کاترین: یک هفته گذشته و من بیشتر به این لعنتی علاقه مند م
🇮🇷 1 ماه بعد:: کاترین: دیگه داشتم دیوونه میشدم.. باید غرورمو زیر پام بزارمو حرفامو بهش بگم... تو اتاق نشسته بودم که اومد تو... رسول: برگه هارو گذاشتم رو میزمو نشستم.. سنگینی نگاهشو حس میکردم اما سرمو بلند نکردم.. کاترین: وقت داری باهم حرف بزنیم؟ رسول: اولش تعجب کردم... بعد گفتم: بفرمایید؟ کاترین: نفس عمیقی کشیدمو شروع کردم... ببین... من... من... تورو دوست دارم... خیلیم دوست دارم... نمیدونم این عشق از کجا به وجود اومد... اون روزی که به خاطر من دعوا کردی..یا.... نمیدونم...فقط اینو میدونم که من الان عاشق شدم.. اون عاشق تو.. رسول: چشمام از تعجب گرد شده بود... زبونم قفل شده بود.. کاترین: کمی به میزش نزدیک تر شدم... نظر تو درمورد من چیه؟ رسول: خواستم حرف بزنم اما حرفمو خوردم... من الان کامرانم نه رسول.. پس باید کامران باقی بمونم تا ماموریتم خراب نشه... حرفایی که میخواستم بزنم عذاب بود واسم ولی شروع کردم به حرف زدن: خ..خانم..آخه من درحد شما نیستم..... لیاقت شمارو ندارم.. اخه من کجا و شما کجا! کاترین: لبخند زدمو نفس عمیق کشیدم... رسول: هر چرت و پرتی که خواستی بلغور کردی حالا گمشو بیرون بابا گردنم خورد شد😐🔪 ـــــــــــــــــــ رسول: محمددددد این دختره خیلی پروعههههه... اومده به من میگه عاشقت شدمم🤬 محمد: خندیدمو گفتم: خب ت چی گفتی؟ 😂 رسول: چی میتونم بگم! محمد: پس بیچاره خواهر من😂 رسول: محمدددد😐🤬 محمد: شوخی کردم بابا😂 پ.ن¹: پس بیچاره خواهر من🙂💔 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام صبحتون بخیر
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
بسم الله الرحمان الرحیم
سلام صبحتون بخیر بریم سراغ استوری ها😊💛
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷