شعر جانسوز شهادت حضرت زهرا(س)
از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد
در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود
گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی بخانه می زد
گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد
وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد
با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد
این روزها که میدید موی مرا پریشان
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد
هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم)
مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد
#شهادت_حضرت_زهرا
#زمزمه_و_توسل
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مرثیه_حضرت_زهرا
#استاد_غلامرضا_سازگار
╭┅─────────┅╮
▶️ eitaa.com/rovzekhan
╰┅─────────┅╯
•▪اشعار مرثیه شام شهادت حضرت زهرا(س)▪▪
کمک کن امشب ای اسماء دلِ دریایی ام درده
ببین خیبر شکن امشب چه زانویی بغل کرده
تو سینه م کوهِ فریاده ولی به صبر مامورم
نمیشه باورم دارم تن زهرامُ میشورم
دارم دق میکنم از غم نبین اینقدر آرومم
ببین اسماء چقدر سرده تنِ زخمیِ خانومم
تن زخمیِ خانومم چه خاکی بر سرم کرده
بریز آب روان آروم به بازوی ورمکرده
بریز آب روان اسماء علی دلتنگ و بیتابه
تو هرچی آب میریزی ازش میریزه خونابه
خدایا کاش میمیردم علی چی داره میبینه
حالا باید بفهمم که چه زخمی داشت رو سینه
دیدی واسه چی بود وقتی میشد بعضی شبا بیهوش
چجوری زندگی کرده با این زخمِ روی پهلوش
سه ماه از من چه پنهون کرد همه آزردگی هاشُ
نگاهکن زیر چشمش رو ببین خون مردگی هاشُ
برای من سپر کرده چطور کل وجودش رو
بذار بیشتر ببینم من یکم رویِ کبودش رو
داره میره ولی خونش هنوزم روی دیواره
داره میره نگفت آخر کجا افتاد گوشواره
همین که دست من خوردش به زخم بازو اُفتادم
منی که گریه ام آروم بود دراومد دیگه فریادم
حسن جانم ، حسین جانم بیایید مادر داره میره
به داد من برس زهرا که زینب داره میمیره
دوباره فاطمه جانم ،خودت مشکل رو حل کردی
برای آخرین دفعه یتیماتُ بغل کردی ..
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#مرثیه_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
╭┅─────────┅╮
▶️ eitaa.com/rovzekhan
╰┅─────────┅╯
1_182234047.mp3
5.23M
🔊نفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ...
▪️ذکر توسل شب جمعه این هفته همراه روضه حضرت سیدالشهدا علیه السلام و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها با نوای حجت الاسلام میرزامحمدی
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#استاد_میرزامحمدی
◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾
eitaa.com/rovzekhan
1_50669439.pdf
357.2K
فیش روضه حضرت ام البنین علیها سلام
#فیش_روضه
#ام_البنین_علیها_سلام
#ام_البنین
#استاد_سمیعی
╭┅─────────┅╮
▶️ eitaa.com/rovzekhan
╰┅─────────┅╯
روضه و توسل جانسوز_وفات حضرت ام البنین علیه السلام _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی.mp3
1.15M
▪◼توسل به ام البنین علیها سلام
استاد میرزامحمدی▪◼
غُبارِ صحنِ تو بر دَردِ جان دواست بقیع
خرابه های تو باغِ بهشتِ ماست بقیع
اگر چه روی به کعبه نماز می خوانیم
تو قبلۀ دلِ مایی خدا گواه ست بقیع
قسم به چهار امامی که در بغل داری
برای ما حَرمَت مثلِ کربلاست بقیع
علی نَگفت به جانِ علی قسم تو بگو
که قبرِ گمشدۀ فاطمه کجاست بقیع
قویترین سنَدِ غربت علی در تو
عِذارِ نیلیِ ناموسِ کربیاست بقیع
به یادِ چهار پسر در کنارِ چار مزار
هنوز نالۀ ام البنین به پاست بقیع
*چهار صورتِ قبر درست می کرد ... به نیتِ چهار پسرِ شهیدش ... بعد می گفت *لاتَدْعُوِنِّی وَیْكِ أُمَّ الْبَنِینَ ... * دیگه کسی به من ام البنین نگه ... *تُذَكِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ ...* اخه شما که به من اُم البنین می گید یادِ چهار پِسرم می اُفتم ....*
#روضه_ام_البنین_علیها_سلام
#ام_البنین
#استاد_میرزامحمدی
#میرزامحمدی
eitaa.com/rovzekhan
4_6005736491794301926.mp3
14.28M
☆▪▪وفات امّ البنین علیها سلام، استاد میرزامحمدی▪▪☆
•
تا که سائل میرسد بر در خجالت میکشد
چون که دیگر نیست آب آور خجالت میکشد
•
تا که او را فاطمه در خانه مینامید علی
زینبش میدید از حیدر خجالت میکشد
•
مادری کرده برای زینب اما باز هم
تا صدایش می کند مادر خجالت میکشد
•
کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید
دید پاشیده شده لشگر خجالت میکشد
•
مادر ساقی دشت کربلا با این مقام
از علی و آل او دیگر خجالت میکشد
•
مادر ماه است اما کاروان را دیده و
از نبود چند تا اختر خجالت میکشد
•
اینقدر حرف از دو دست بستۀ زینب نزن
حضرت ام البنبن بدتر خجالت میکشد
•
صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین
رو گرفته با دو چشم تر خجالت میکشد
•
گاه از روی سکینه گاه از زینب ولی
بیشتر از مادر اصغر خجالت میکشد
•
چار تا اولاد داده حضرت ام الادب
باز از اولاد پیغمبر خجالت میکشد
#روضه_ام_البنین_علیها_سلام
#ام_البنین
#استاد_میرزامحمدی
#میرزامحمدی
╭┅─────────┅╮
▶️ eitaa.com/rovzekhan
╰┅─────────┅╯
🍃🍂 اشعار مرثیه حضرت ام البنین علیها سلام 🍂🍃
منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم
#روضه_ام_البنین_علیها_سلام
#ام_البنین
#اشعار_مرثیه
╭┅─────────┅╮
▶️ eitaa.com/rovzekhan
╰┅─────────┅╯
قسمت_دوم روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد.mp3
1.91M
🍃🍂 روضه ام البنین(س)
حاج سید مهدی میرداماد
من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم
من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم
من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم
شادم در این عالم که یک عباس دارم
عباسِ من مشگل گشای عالمین است
عباسِ من خاک کفِ پای حسین است
*من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم..
تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد...
..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ...
تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن.. اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم ..
میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید
اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا..
این یه تصویر..
تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...)
میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه
تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ ..
#روضه_ام_البنین
#ام_البنین
#سید_مهدی_میرداماد
@rovzekhan
💫اشعار مرثیه ام البنین علیه سلام💫
روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته
باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته
وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند
وای بر دل زندگی ام جمله یکجا سوخته
کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش
آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته
هرچه گشتم بین شان شاید که بشناسم کسی
هرکه دیدم پیر بود و شمع آسا سوخته
بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی رمق
شانه ها از تازیانه خُرد حتی سوخته
چشم ها از فرط سیلی سرخ و نابینا شده
چهره ها لبریز تاول زیرِ گرما سوخته
گیسوان زردند ، گویا بین آتش مانده اند
تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته
تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست
بینِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته
گفتمش کو گیسوانِ زینبی ات گفت آه
شعله ای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته
گفتمش سالارِ زینب را نمی بینم چرا؟
گفت دیدم چهره اش بر ریگِ صحرا سوخته
شعله بود کرببلا و دود بود و خیمه ها
بین آتش دختری دیدم که تنها سوخته
#مرثیه_ام_البنین
#ام_البنین_علیها_سلام
#حسن_لطفي
#روضه_ام_البنین_علیها_سلام
#ام_البنین
#اشعار_مرثیه
╭┅─────────┅╮
▶️ eitaa.com/rovzekhan
╰┅─────────┅╯
•¤ اشعار جانسوز ام البنین علیها سلام¤•
مردم بهم شیرآفرین نمیگن
داره من و میکشه این "نمیگن"
ام البنین چقد بهم می اومد
دیگه بهم "ام البنین" نمیگن
ام البنین شدن چه دردسر داشت
تابوتش و معلوم نشد کی برداشت
غریبیِ امروزش و نبینید
ام البنین ی روز چهار پسر داشت
بوی علی چارتاییشون می دادند
خیلی برا فاطمه جون می دادند
یادش بخیر دور و برم که بودن
همه من و به هم نشون می دادند
کبوتر مدینه پر نداره؛
خونه م ستاره و قمر نداره؛
"دیگه من و ام البنین نخونید"
ام البنین دیگه پسر نداره؛
غصه و ماتم من و میبینن
اوضاع درهم من و میبینن
اونایی که محو رشیدیم بودن
حالا قد خم من و ...
کشته شدن ولی خبر نداشتم
به هیچ کدومشون نظر نداشتم
تا می بینید من و بگید:"حسین جان"
اصلاً خیال کنید پسر نداشتم
دلم شکسته؛ می دونم شکسته
قدم کمونه؛ گمونم شکسته
روزا میام تو آفتاب می شینم
از چار طرف سایه بونم شکسته
همه ش می گفت: برام گلاب نیارید
من و دیگه پیش رباب نیارید
سر مزار من اگه اومدید
هر چی میارید ولی آب نیارید
#مرثیه_ام_البنین
#ام_البنین_علیها_سلام
#روضه_ام_البنین_علیها_سلام
#ام_البنین
#اشعار_مرثیه
#علی_اکبر_لطیفیان
○○○○○○○○○○○○○○
بنال ای دل شب ام البنین است
شب تاب و تب ام البنین است
صدای قطرههای آب لرزان
غم روز و شب ام البنین است
به طفلان حال عباسش بگوید
وفا چون مذهب ام البنین است
میان نالهها امشب بنالد
ابالفضلم گلِ ام البنین است
اگر شد کار عباسش دلیری
شجاعت مکتب ام البنین است
اگر عباس او باب کرم شد
سخاوت منسب ام البنین است
کتاب غیرت و عشق و شهادت
نمی از مشربِ ام البنین است
🔸شاعر:
#حسن_فطرس
________________________
╭┅─────────┅╮
▶️ eitaa.com/rovzekhan
╰┅─────────┅╯
🥀🎋▪ دو بیتی های جانسوز توسل به ام البنین علیها سلام و حضرت ابالفضل علیه السلام ▪🥀🌾
🍃🍂
لطفا در مجالسی که حقش ادا میشود بخوانید
🍃🍂
من و این یک نفس بشتاب مادر
مرا این لحظه ها دریاب مادر
شدم مثل رباب این روز آخر
عذابم می کند این آب، مادر
*
نه دل گرمی نه تسکین مانده باقی
که داغی سخت و سنگین مانده باقی
ببین از پنج فرزندم برایت
فقط یک مشک خونین مانده باقی
*
ز تو حیف است بازویت بیافتد
و زخمی بین ابرویت بیافتد
چه می شد وقت جان دادن عزیزم
سرم بر روی زانوی بیافتد
*
زمین خوردن تنت را هم بِهَم ریخت
حرامی پیکرت را هم بِهَم ریخت
حرم با تو زمین افتاد عباس
عمود آمد سرت را هم بِهَم ریخت
*
تو را بست از سرگیسو به نیزه
مگر تابت دهد هر سو به نیزه
الهی بشکند دستان خولی
تو را محکم زد از پهلو به نیزه
*
سرت بر خاک بود و درد سر شد
که سرگرمی چندین رهگذر شد
سرت برگشت بر نیزه ولیکن
شکاف ابروی تو بازتر شد
*
هزاران تیر برتن تا پرآمد
هزاران تیر بود و مادر آمد
مگر کم بود حجم تیر این سو
که غلطیدی و از آن سو در آمد
*
پُر است اینجا پری آتش گرفته
لباس و مَعجری آتش گرفته
شنیدم روضه ات را بار اول
خودم از دختری آتش گرفته
*
چقدر آن قافله شرمنده ام کرد
نشان سلسله شرمنده ام کرد
تو را نه ،کاش مَشکَت را نمیزد
بمیرد حرمله شرمنده ام کرد
***
ببین این روزهای آخری را
شنیدم روضه ی انگشتری را
خداوندا سنان از من گرفته
تمام لذت نامادری را
#حضرت_عباس(ع)
#حضرت_ابالفضل(ع)
#ام_البنین
#مرثیه_ام_البنین
#شب_تاسوعا
#حسن_لطفي
#ام_البنین_علیها_سلام
#روضه_ام_البنین_علیها_سلام
#اشعار_مرثیه
╭┅─────────┅╮
▶️ eitaa.com/rovzekhan
╰┅─────────┅╯