eitaa logo
روزنوشت⛈
349 دنبال‌کننده
58 عکس
78 ویدیو
12 فایل
امیدوارم روزی داستان ظهور را بنویسم. شنوای نظرات شما هستم. @Akhatami
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت عاشورا 🌴🥀🌴 یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، می روم لذتش را با تمام شهر قسمت می کنم اَلسَّـلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْــنِ الْحُسَیْـــنِ وَ عَلــى اَوْلادِ الْحُسَیْــنِ وعلی اصحاب الحسین 🌴💎🕯💎🌴 @
Al-Sahifa-Al-Sajjadiyya-14-His-Dua-in-Suffering-Offence.mp3
1.24M
دعای چهاردهم صحیفه ی سجادیه
دعای چهاردهم: وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا اعْتُدِیَ عَلَیْهِ أَوْ رَأَى مِنَ الظَّالِمِینَ مَا لَا یُحِبّ : یَا مَنْ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ أَنْبَاءُ الْمُتَظَلِّمِینَ وَ یَا مَنْ لَا یَحْتَاجُ فِی قَصَصِهِمْ إِلَى شَهَادَاتِ الشَّاهِدِینَ. وَ یَا مَنْ قَرُبَتْ نُصْرَتُهُ مِنَ الْمَظْلُومِینَ وَ یَا مَنْ بَعُدَ عَوْنُهُ عَنِ الظَّالِمِینَ قَدْ عَلِمْتَ، یَا إِلَهِی، مَا نَالَنِی مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِمَّا حَظَرْتَ وَ انْتَهَکَهُ مِنِّی مِمَّا حَجَزْتَ عَلَیْهِ، بَطَراً فِی نِعْمَتِکَ عِنْدَهُ، وَ اغْتِرَاراً بِنَکِیرِکَ عَلَیْهِ. اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خُذْ ظَالِمِی وَ عَدُوِّی عَنْ ظُلْمِی بِقُوَّتِکَ، وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنِّی بِقُدْرَتِکَ، وَ اجْعَلْ لَهُ شُغْلًا فِیمَا یَلِیهِ، وَ عَجْزاً عَمَّا یُنَاوِیهِ. اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِی، وَ أَحْسِنْ عَلَیْهِ عَوْنِی، وَ اعْصِمْنِی مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِی فِی مِثْلِ حَالِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْدِنِی عَلَیْهِ عَدْوَى حَاضِرَهً، تَکُونُ مِنْ غَیْظِی بِهِ شِفَاءً، وَ مِنْ حَنَقِی عَلَیْهِ وَفَاءً. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَوِّضْنِی مِنْ ظُلْمِهِ لِی عَفْوَکَ، وَ أَبْدِلْنِی بِسُوءِ صَنِیعِهِ بِی رَحْمَتَکَ، فَکُلُّ مَکْرُوهٍ جَلَلٌ دُونَ سَخَطِکَ، وَ کُلُّ مَرْزِئَهٍ سَوَاءٌ مَعَ مَوْجِدَتِکَ. اللَّهُمَّ فَکَمَا کَرَّهْتَ إِلَیَّ أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِی مِنْ أَنْ أَظْلِمَ. اللَّهُمَّ لَا أَشْکُو إِلَى أَحَدٍ سِوَاکَ، وَ لَا أَسْتَعِینُ بِحَاکِمٍ غَیْرِکَ، حَاشَاکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَهِ، وَ اقْرِنْ شِکَایَتِی بِالتَّغْیِیرِ. اللَّهُمَّ لَا تَفْتِنِّی بِالْقُنُوطِ مِنْ إِنْصَافِکَ، وَ لَا تَفْتِنْهُ بِالْأَمْنِ مِنْ إِنْکَارِکَ، فَیُصِرَّ عَلَى ظُلْمِی، وَ یُحَاضِرَنِی بِحَقِّی، وَ عَرِّفْهُ عَمَّا قَلِیلٍ مَا أَوْعَدْتَ الظَّالِمِینَ، وَ عَرِّفْنِی مَا وَعَدْتَ مِنْ إِجَابَهِ الْمُضْطَرِّینَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنِی لِقَبُولِ مَا قَضَیْتَ لِی وَ عَلَیَّ وَ رَضِّنِی بِمَا أَخَذْتَ لِی وَ مِنِّی، وَ اهْدِنِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَسْلَمُ. اللَّهُمَّ وَ إِنْ کَانَتِ الْخِیَرَهُ لِی عِنْدَکَ فِی تَأْخِیرِ الْأَخْذِ لِی وَ تَرْکِ الِانْتِقَامِ مِمَّنْ ظَلَمَنِی إِلَى یَوْمِ الْفَصْلِ وَ مَجْمَعِ الْخَصْمِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَیِّدْنِی مِنْکَ بِنِیَّهٍ صَادِقَهٍ وَ صَبْرٍ دَائِمٍ وَ أَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَهِ وَ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، وَ صَوِّرْ فِی قَلْبِی مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِی مِنْ ثَوَابِکَ، وَ أَعْدَدْتَ لِخَصْمِی مِنْ جَزَائِکَ وَ عِقَابِکَ، وَ اجْعَلْ ذَلِکَ سَبَباً لِقَنَاعَتِی بِمَا قَضَیْتَ، وَ ثِقَتِی بِمَا تَخَیَّرْتَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَ أَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.
1_1181362872.mp3
16.92M
دعای سمات التماس دعا🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسول اکرم صلی الله علیه و آله: از لحظه‌ای که قرص خورشید در افق پایین می‌رود تا زمانی که قرص خورشید به صورت کامل محو می‌شود. این چند دقیقه، زمانی است که سهمیه خاصی از رزق دارد.
حاج اقا رحیم ارباب : آسيد جمال نامه‌اي براي من نوشته اند و در آن نامه سفارش كرده اند که: در طول هفته هر عمل مستحبي را يادت رفت،اين را يادت نرود كه عصر جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخوانی @tareagheerfan
4_5785009438028989691.m4a
3.38M
سيدابن طاووس مي فرمايد اگراز هرعملي در غافل شدي از :صلوات غافل نشو چراكه دراين دعا سري است كه خدا مارا برآن آگاه كرده است
salavat256.ir.pdf
1.12M
🌹فایل پی دی اف خلاصه کتاب گنج پنهان ، فوائد صلوات امام زمان معروف به صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی ✅صلواتی که کلید صد قفل بسته است وبیش از صد فضیلت و فایده دارد وگنجی است که در همه ی خانه ها موجود است ولی اکثر مردم از برکات آن بی خبرند. ⚠️✅ سعی شده در این فایل مطالب اصلی در رابطه با این صلوات شریف بیان بشه، به همراه متن و ترجمه صلوات . ✅⚠️این فایل را به عزیزانی که دسترسی به کتاب گنج پنهان ندارند برسونید تا با این دعاء آشنا شوند و از فوائد خاصّ این دعاء بهره مند گردند. ⚠️ طبق جمله امام زمان ،این صلوات فقط مخصوص روز جمعه نیست. ✅⚠️نشر حدّاکثری ✅ التماس دعا 🌹جزاکم الله خیرا کانال 👇 🔑 اینجا کلیک کنید 🔑
Part03_خارو میخک.mp3
10.89M
📗کتاب صوتی اثر یحیی سنوار قسمت 3⃣ @audio_ketab
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 صدای زخمی مرد آرام شد:« اگر اوضاع خوب پیش بره حداقل سه روز اینجا گرفتاریم. باید با همین آب و سرم سر کنیم.» لنا همین حالا ضعف کرد. سه روز گرسنگی با این بدن آسیب دیده، او را می‌کشت. دو روز بود دارویی بهش نرسیده بود. کاش زخم‌هایش عفونی نشود. مرد بطری آب را برداشت:« ما یه زخمی داریم، یه بیمار تو دوره نقاهت و من. از طرفی من و عبدالله باید کار کنیم. به نظرم اینا رو برای سه روز تقسیم کنیم تا بتونیم این بحرانو مدیریت کنیم. نظر شما چیه؟» عبدالله دست گذاشت رو چشم:« هر چی شما بگی برادر. انشاالله خدا نصرتش رو شامل حالمون کنه.» کجای دنیا کسی از اسیر نظر می‌خواهد؟ هنوز این فکرها داشت مغز لنا را خراش می‌داد که عبدالله پرسید:« نظر شما چیه خانم؟» لنا ماند چه جوابی بدهد. با انگشت کنار لب را خاراند:« من نظری ندارم.» مرد بطری و سرم به دست، راه افتاد:« پس تصویب شد.» و رفت بیرون. عبدالله رو کرد به لنا. مهربان گفت:« من می‌رم کمکش. سعی کن بخوابی.» لنا خواست بگوید تشنه است؛ اما ترسید. زبانش خشک بود و لب‌ها کویری. ای کاش دیشب آب می‌خورد. هر چند پشیمانی فایده نداشت. همیشه همینطور از دل‌رحمی‌ها آسیب می‌دید. چرا به فکر خودش نبود؟ پلک‌ها را روی هم فشار داد. چشم‌ها هم از خشکی می‌سوخت. حس می‌کرد، سنگ‌ریزه بین دو پلکش ریختند. هر ثانیه برایش چند ساعت می‌گذشت. سعی کرد به یک خاطره‌ی خوش، فکر کند. اینطوری حواسش از تشنگی پرت می‌شد. خاطرات به سرعت نور می‌آمدند و رنگ می‌باختند. مثل رنگ روی قلم مو؛ وقتی آنرا می‌‌چرخاند تو لیوان آب. مغزش تند و تند خاطرات را از لابلای هم بیرون می‌کشید. به آن نگاهی می‌انداخت و پرت می‌کرد یک طرف. فایده‌ نداشت. نمی‌توانست تمرکز کند. باید کمی راه می‌رفت تا زخم زودتر ترمیم شود. با سختی پاها را رساند به زمین. دوباره درد پنجول کشید به پهلو. دست گذاشت روی آن. با کمر خمیده قدم بر می‌داشت. خودش را رساند به سرویس. به عادت شیر را باز کرد. دریغ از یک چکه آب. رفت روی تخت دراز کشید و چشم‌ها را بست. نفهمید چند ساعت گذشت. مرد آمد. عبدالله هم پشت سر پایش را می‌کشید و قدم بر می‌داشت. لباسشان خاکی بود:« یا الله.» لنا نیم خیز شد. عبدالله از روی میز کاغذی برداشت. شکل لیوان تا کرد. کمی از سرم را ریخت تویش. گرفت طرف لنا. چشم‌های لنا برق زد. لب‌هایش به سختی به دو طرف کش آمد. حس کرد لبش مثل انار رسیده، ترک خورد. مایع را رساند به دهانش. شیرین بود، به حلاوت آب نبات چوبی دوران کودکی. قطره قطره نوشید. نباید به این زودی تمام می‌شد. با هر قطره، جان می‌گرفت. عبدالله لیوان دیگری برای مرد درست کرد. برایش سرم ریخت. مرد دستش را گرفت روبروی عبدالله:« اول خودت بخور برادر.» عبدالله آن را نوشید. رنگش باز شد. لنا هنوز تشنه بود. رو کرد به عبدالله:« کاش آب می‌آوردی.» عبدالله لب باز کرد که جواب دهد که مرد پرید تو حرفش:« ببین دختر! باید تحمل کنی...» لنا از صدای بلند او جا خورد. یک لحظه، از برق نفرت تو چشم‌هایش ترسید. دو دست را ضربدر کرد جلوی صورت. عبدالله بلند شد. رو به لنا گفت:« مرگ و زندگی ما سه نفر به این دو بطری بستگی داره. می‌دونم سخته اما...» لنا سر تکان داد:« باشه. تو راست می‌گی.» 🖋د.خاتمی « نارون» https://eitaa.com/rooznevest 🍀 پرش به پارت اول https://eitaa.com/rooznevest/65 منتظر نظرات شما هستم. @Akhatami 🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
همراهان گرامی سلام و احترام خوش آمدید. شما دعوت شده‌اید برای خواندن داستان نقاب هیولا https://eitaa.com/rooznevest/158
Part04_خار و میخک.mp3
9.54M
📗کتاب صوتی اثر یحیی سنوار قسمت 4⃣ @audio_ketab
🥰 00"00 🥰 (عج) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌اَللّهُمَّ                   کُنْ لِوَلِیِّکَ              الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ         صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ     فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة   وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً         وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ              طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها                     طَویلا.. صفر عاشقی # ساعت 00 : 00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Al-Sahifa-Al-Sajjadiyya-14-His-Dua-in-Suffering-Offence.mp3
1.24M
دعای چهاردهم صحیفه ی سجادیه
دعای چهاردهم: وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا اعْتُدِیَ عَلَیْهِ أَوْ رَأَى مِنَ الظَّالِمِینَ مَا لَا یُحِبّ : یَا مَنْ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ أَنْبَاءُ الْمُتَظَلِّمِینَ وَ یَا مَنْ لَا یَحْتَاجُ فِی قَصَصِهِمْ إِلَى شَهَادَاتِ الشَّاهِدِینَ. وَ یَا مَنْ قَرُبَتْ نُصْرَتُهُ مِنَ الْمَظْلُومِینَ وَ یَا مَنْ بَعُدَ عَوْنُهُ عَنِ الظَّالِمِینَ قَدْ عَلِمْتَ، یَا إِلَهِی، مَا نَالَنِی مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِمَّا حَظَرْتَ وَ انْتَهَکَهُ مِنِّی مِمَّا حَجَزْتَ عَلَیْهِ، بَطَراً فِی نِعْمَتِکَ عِنْدَهُ، وَ اغْتِرَاراً بِنَکِیرِکَ عَلَیْهِ. اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خُذْ ظَالِمِی وَ عَدُوِّی عَنْ ظُلْمِی بِقُوَّتِکَ، وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنِّی بِقُدْرَتِکَ، وَ اجْعَلْ لَهُ شُغْلًا فِیمَا یَلِیهِ، وَ عَجْزاً عَمَّا یُنَاوِیهِ. اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِی، وَ أَحْسِنْ عَلَیْهِ عَوْنِی، وَ اعْصِمْنِی مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِی فِی مِثْلِ حَالِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْدِنِی عَلَیْهِ عَدْوَى حَاضِرَهً، تَکُونُ مِنْ غَیْظِی بِهِ شِفَاءً، وَ مِنْ حَنَقِی عَلَیْهِ وَفَاءً. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَوِّضْنِی مِنْ ظُلْمِهِ لِی عَفْوَکَ، وَ أَبْدِلْنِی بِسُوءِ صَنِیعِهِ بِی رَحْمَتَکَ، فَکُلُّ مَکْرُوهٍ جَلَلٌ دُونَ سَخَطِکَ، وَ کُلُّ مَرْزِئَهٍ سَوَاءٌ مَعَ مَوْجِدَتِکَ. اللَّهُمَّ فَکَمَا کَرَّهْتَ إِلَیَّ أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِی مِنْ أَنْ أَظْلِمَ. اللَّهُمَّ لَا أَشْکُو إِلَى أَحَدٍ سِوَاکَ، وَ لَا أَسْتَعِینُ بِحَاکِمٍ غَیْرِکَ، حَاشَاکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَهِ، وَ اقْرِنْ شِکَایَتِی بِالتَّغْیِیرِ. اللَّهُمَّ لَا تَفْتِنِّی بِالْقُنُوطِ مِنْ إِنْصَافِکَ، وَ لَا تَفْتِنْهُ بِالْأَمْنِ مِنْ إِنْکَارِکَ، فَیُصِرَّ عَلَى ظُلْمِی، وَ یُحَاضِرَنِی بِحَقِّی، وَ عَرِّفْهُ عَمَّا قَلِیلٍ مَا أَوْعَدْتَ الظَّالِمِینَ، وَ عَرِّفْنِی مَا وَعَدْتَ مِنْ إِجَابَهِ الْمُضْطَرِّینَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنِی لِقَبُولِ مَا قَضَیْتَ لِی وَ عَلَیَّ وَ رَضِّنِی بِمَا أَخَذْتَ لِی وَ مِنِّی، وَ اهْدِنِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَسْلَمُ. اللَّهُمَّ وَ إِنْ کَانَتِ الْخِیَرَهُ لِی عِنْدَکَ فِی تَأْخِیرِ الْأَخْذِ لِی وَ تَرْکِ الِانْتِقَامِ مِمَّنْ ظَلَمَنِی إِلَى یَوْمِ الْفَصْلِ وَ مَجْمَعِ الْخَصْمِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَیِّدْنِی مِنْکَ بِنِیَّهٍ صَادِقَهٍ وَ صَبْرٍ دَائِمٍ وَ أَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَهِ وَ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، وَ صَوِّرْ فِی قَلْبِی مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِی مِنْ ثَوَابِکَ، وَ أَعْدَدْتَ لِخَصْمِی مِنْ جَزَائِکَ وَ عِقَابِکَ، وَ اجْعَلْ ذَلِکَ سَبَباً لِقَنَاعَتِی بِمَا قَضَیْتَ، وَ ثِقَتِی بِمَا تَخَیَّرْتَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَ أَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت عاشورا.mp3
28.21M
زیارت عاشورا
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 عبدالله دهان باز کرد. حرفش را خورد. مکث کرد. برگشت. مرد رفت بیرون. عبدالله هم پشت سرش. لنا اندیشید اگر عبدالله نبود؛ آن ببر وحشی او را تکه پاره می‌کرد. کاغذ لیوان هنوز نم داشت. چسباند به لب‌ها. حس خوبی بهش می‌داد. خودکار را با چند برگ برداشت. بی‌هدف لغزاند روی صفحه. خط‌های نامفهومی کشید. باید ذهن را خالی می‌کرد. چند دقیقه بعد دو چشم کشیده بود. چشم‌هایی آشنا. روی نقاشی تمرکز کرد. عبدالله بود که از پشت مردمک‌های سیاهش، به او خیره نگاه می‌کرد. انگار کاغذ برق داشته باشد آن‌را پرت رو ملافه. از تخت پایین آمد. با زجر قدم بر می‌داشت. رفت سمت تونل. آرام به انتها نزدیک شد. زیر نور کم لامپ سقفی و غبار برخواسته از کندن آوار، دو مرد را دید که داشتند خا‌ک‌ها را عقب می‌زدند. با شنیدن نامش از زبان عبدالله، گوش‌ها را تیز کرد. خودش را چسباند به دیواره‌ی تونل. تو صدای خِرش خِرش ریختن خاک‌ها، کلمات، نامفهوم به گوش می‌رسید. شبح‌وار رفت نزدیک‌تر‌. نرسیده به آنها، تو تورفتگی دیوار پنهان شد. پشت را چسباند به دیواره‌ی خاکی. مورمورش شد از سرمایی که از لباس نازکش می‌خزید تو. بوی خاک نم‌دار می‌آمد. عمیق نفس کشید. چقدر این بو را دوست داشت. :« مقداد! به نظرت با این دختر، خشن رفتار نمی‌کنی؟ یادت باشه، اون اسیر ماست.» صدای عبدالله بود که داشت خاک‌ها را می‌کشید پایین. چفیه را دور دماغ و دهان بسته بود. مرد با عصا خا‌ک‌ها را می‌کند:« نمی‌دونم چرا اینقدر ازش بدم میاد.... شاید...» دم عمیقی گرفت:« شاید چون چشم‌هاش شبیه کسیه که همه‌ی این سال‌ها مثل کابوس جلوی چشممه.» 🖋د.خاتمی « نارون» https://eitaa.com/rooznevest 🍀 پرش به پارت اول https://eitaa.com/rooznevest/65 منتظر نظرات شما هستم. @Akhatami 🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
animation.gif
2.07M
در روزهای رویایی پاییز با ما همراه شوید برای خواندن یک عشق ممنوعه. برای شناخت جهان بینی صهیونیست‌ها نقاب هیولا در باز شد. ازهار رو آوردند. مات می‌دیدمش. مات ماندم. قلبم ریخت. عشقم اینجا بود. تو بدترین جای دنیا. تلاش کردم دستامو باز کنم. طناب بیشتر فرو رفت تو گوشتای زخمی. خواستم بلند شم، منشه با دست شانه‌م رو فشار داد به پایین. رگ غیرتم ورم کرد. خون جلوی چشمم رو گرفت. پلک زدم. برگ گلم رو سرخ می‌دیدم. منشه اومد جلوم. اشاره کرد به ازهار:« اینم شاه‌مهره‌ی من....» یک‌ور لبش رفت پایین:« آخ آخ، یادم نبود که نمی‌تونی عشقتو ببینی!» دستمال کاغذی برداشت. محکم کشید رو پلکام. از پشت پرده اشک دیدم، دستای ازهارو بسته بودند. یه مرد اونو هل داد طرفم. پاهاش از رد هم نمی‌آمد. پلک زدم. اشک و خون، از چشمم ریخت بیرون. صورت ازهار کبود بود. رد خراش از کنار گوش تا پایین گردن دیده می‌شد. رو پیراهنش جابه‌جا خون پاشیده بود. ازهار سرشو انداخته بود پایین. نگاهشو از من می‌دزدید. منشه موهاشو گرفت تو دست. نگه داشت روبروم. 😨😰😱 بیشتر از هشتاد قسمت داستان بارگذاری شده است. 👇👇👇 https://eitaa.com/rooznevest/65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 گزارش زنده از حسینیهٔ امام خمینی(ره) پیش از آغاز دیدار بسیجیان با رهبر انقلاب 🔹دیدار هزاران نفر از بسیجیان سراسر کشور با رهبر انقلاب اسلامی تا ساعتی دیگر آغاز میشود. 🔸سردار سلیمانی رئیس سازمان رئیس سازمان بسیج مستضعفی در گزارش کوتاهی از حسینیه امام خمینی درباره این دیدار سخن میگوید. 🔹سخنرانی رهبر انقلاب در این دیدار حوالی ساعت ۱۰:۱۵ به‌صورت زنده از رسانه KHAMENEI.IR و شبکه‌های صداوسیما پخش خواهد شد. 📱 بله | ایکس | اینستاگرام | @resane_negar