محمد_قوچانی؛ متولد بیت منتظری، بزرگ شده کارگزاران!
مروری بر کارنامه فرمانده میدانی عملیات روانی برجامیان
[صفحه 2 از 3]
🔸عصر مشروطه، عصر جولان #تقی_زاده_ها بود؛ در این شاخصه اما هر دو دوره یکسان اند. یاران و بزرگان قوچانی، راه تقی زاده را به نیکی احیا کرده بودند. اما اینبار هیچ تلگرافی از نجف و از جانب مراجعی مانند #آخوند_خراسانی و #ملاعبدالله_مازندرانی نرسید که تقی زاده هتاک به مقدسات و #فروشنده_منافع_ملی را #فاسدالمسلک_سیاسی بنامد و حکم #اخراج او از #مجلس_شورای_ملی و #دستور_تبعید_او_از_کشور را صادر فرماید!
🔸#میان_نوشت: در روز 12 ربیع الثانى 1328ق، آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندارنی حکمى دال بر «فساد مسلک سیاسى تقى زاده» صادر کردند و طی اخراج او از مجلس شورای ملی را اعلام کردند و تبعید فوری او را از کشور لازم دانستند. در این حکم به با صراحت به ضدیت مسلک تقیزاده با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه تأکید شده است و از عضدالملک، نایب السلطنه، خواستهاند که از دخول وى به مجلس جلوگیرى و او را فورا از کشور تبعید کنند. (تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص300ـ302؛ اوراق تازهیاب مشروطیت، ص207ـ208.)
🔹فرزندان #مشروطه_انگلیسی در مسیر احیای سلوک و مسلک پدرخوانده های فکری شان (کسانی مانند #ملکم، آخوندف، تقی زاده، کسروی و..)، به ژورنالیسم تمسک کرده بودند. دقیقا تقلید از همان دوران سیاهی که همه شعارهای اصیل نهضت عدالتخانه(نهضت مشروطه بعدی) را منهدم کرده بود و به #دیکتاتوری_سیاه_رضاخانی ختم گردید.
🔹قوچانی به عنوان یکی از رویش های رسانه ای عصر اصلاحات، تا کنون سردبیری 16 نشریه را به عهده داشت که به ترتیب اینها از سال 1380 شروع شدهاند و تا امروز ادامه دارند: 1. ماهنامه ضمیمه همشهری ماه، 2. نشریه ضمیمه همشهری جهان، 3. روزنامه شرق، 4. روزنامه روزگار 5. هفتهنامه شهروند امروز 6. روزنامه هممیهن 7. روزنامه اعتماد ملی 8. هفتهنامه ایراندخت 9. ماهنامه مهرنامه 10. هفتهنامه آسمان 11. روزنامه آسمان 12. هفتهنامه صدا 13. روزنامه مردم امروز 14. ماهنامه سیاستنامه 15. هفتهنامه سازندگی 16. روزنامه سازندگی.
🔻تا کنون 10 نشریهای که قوچانی سردبیری آنها را به عهده داشته، به ورطه توقیف کشیده شدهاند. نشریات توقیفی قوچانی به ترتیب تاریخ، به این ترتیب است: ماهنامه همشهریِ ماه، روزنامه شرق(2 بار)، روزنامه روزگار، روزنامه هممیهن، هفتهنامه شهروند امروز، روزنامه اعتماد ملی، هفتهنامه ایراندخت، روزنامه آسمان، هفتهنامه صدا و روزنامه مردم امروز.
اغلب این رسانه ها، به دلیل #اهانت_به_مقدسات توقیف شده اند!
قوچانی اکنون علاوه بر مشاورت رسانه ای روحانی، سردبیری سیاستنامه و روزنامه سازندگی را نیز برعهده دارد اما شاگردان او در رسانه های مکتوب و مجازی، به سم پاشی علیه مقدسات، و منافع ملی مشغول اند.
🔸در عصر اصلاحات اما برخلاف مشروطه، رهبر عزیز انقلاب اسلامی اما یک تنه در مقابل سیل تولیدات مسموم رسانه ای این جماعت ایستاد و صد البته افسران جنگ نرم جدید در حوزه و دانشگاه به مدد آمدند؛ گرچه کم تعداد، بعضا انفعالی و بعضا دیرهنگام. اما بالاخره آن دوره سیاه سیاسی ایران گذشت.
🔸در همان دوره بود که تیم تحریریه قوچانی بر قم متمرکز شد؛ چند جوانک جویای نام مثل خود را جمع کرد و کم کم شور جوانی آنان را با آموزه های معرفتی حلقه کیان از یک سو و فن ژورنالیسم از دیگرسو درآمیخت .
🔹نتیجه فعالیت این تیمچه، در صفحات حوزه روزی نامه های اقماری قوچانی نمودار شد؛ از شهروند تا مهرنامه، از شرق تا ایران و حالا هم #سیاست_نامه! حالا همزمان ماهنامه سیاست نامه و روزنامه سازندگی را سردبیری میکند.
#فرید_مدرسی، یکی از همان نوچه های رسانه ای پرورشی قوچانی است که تا چندی پیش و قبل از افشای ماهیت خطرناک فعالیت هایش، یکی از کانون های ریزگردهای شبهه و آشوب در فضای روانی حوزه قم، مشهد و نجف محسوب می شد. حالا هم البته امثال او به شدت مشغول اند؛ گرچه پوششی تر و مخفی در پشت تیترها و یادداشت ها و نام های مستعار!
ایضا #حلقه_پسران_سارا نیز محصول همان دوران و همان سلسله فعالیت های امثال قوچانی است که...
🔹امتداد قوچانی در قم و تمرکزش بر حوزه و روحانیت و شهر قم، موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنارش گذشت. معلوم نیست نهادها و چهره های تصمیم گیر تا چه اندازه نسبت به فعالیت تخریبی این حلقه ژورنالیستی حساسیت و اطلاع دارند(طبعا سطح خوبی باید باشد) اما نگاهی به کارنامه قوچانی و نوچه هایش نشان می دهد که صرف شناسایی و ردیابی کافی نیست؛ آنان در بستر قم به عملیات روانی گسترده مشغول اند. حتما برخورد بازدارند نرم، از جنس ژورنالیسم، در کنترل این جریان خزنده لازم است.
آرامش روانی طلاب و مردم عزیز قم، چیزی نیست که بتوان در صیانت از آن کاهلی و تسامح به خرج داد.
@rozaneebefarda
ادامه👇🏽
شهادت نامه شیخ فضل الله نوری/ یادداشت دوم
از جنبش #عدالتخانه تا نهضت #مشروطه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
همراهی #شیخ_فضلالله، حکومت اعتنای چندانی به مطالبات #بستنشینان نداشت و آنگاه که شیخ به اصرار سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی و تعهد به اینکه «در طهران هر طریقی که میل شما باشد و دستور بدهید، البته خارج از امر و اجازه جناب عالی نخواهیم بود.»( کالبدشکافی چند شایعه..، ص17) پای در عرصه نهاد، «دولت دست و پاى خود را گم كرد و... اتابيك، شيخالاسلام قزوين را پيش او فرستاد كه شما نرويد تا من كار علما را اصلاح كرده آنها را مراجعت دهم.» (مرآت الوقايع، ج2، صص:983-984)
و باز «#سپهدار از طرف اتابيك پيش آقا شيخ فضلالله رفت كه نرود و كاغذ مهربانى به او نوشت. قبول نكرد و كاغذش را پرت كرد. .... و در حسنآباد ملحق به علما شد.»(همان٬ ص984)
شیخ فضلالله خود بعدها گفت: «در این موقع، مرا با شاهزاده #عینالدوله به اندازه[ای] خصوصیت بود که مافوق بر آن متصوّر نبود. در همان حال آقا میرزا سید محمد مجتهد [طباطبایی] و آقا میرزا سید عبدالله مجتهد [بهبهانی] و دو نفر دیگر به منزل من آمدند، از من کمک و استمداد خواستند. از قصدشان پرسیدم، گفتند: «معزولیِ صدارت و مسیو نَوز، و حدود سلطنت عرف.» دیدم حرف درست و قصد صحیحی است. این بود که با عینالدوله پیغامات سخت دادم و با حضرات همراه شدم و به طرف قم حرکت کردیم. چهار هزار تومان مخارج ذهاب و ایابِ قم من بود. همهکس میدانند چهقدر ایستادگی در اساس مشروطیت کردم تا برای ما کار پیشرفت کرد. صدارت و مسیو نوز را معزول، و دستخطِ مشروطیت گرفتیم.»( خانه بر دامنه آتشفشان، صص 100-104) اما همه مهاجرین همنیت و همفکر نبودند. برخی اغراض و افکار منحرف آشکار شد، و کسی چون #چرچیل کاردار #سفارت_انگلستان در چهرهی آخوند طالقانی به قم رفت. از سوی دیگر مردم در تهران به باغ سفارت انگلستان پناهنده شدند و و خطر انحراف نهضت جدی شد و «#مشروطه را به مردم تهران، اهل سفارت القاء کردند» (اندیشه سبز...٬ صص117-118) و «در سفارتخانه جمعى از مردمان عالِم و تربيتشده (!) افتادهاند در بين مردم و آنچه كه» ميدانستند «به مردم ياد» دادند. و به قول خودشان «در اين اجماع اگر ضررى به مردم رسيد لكن بر علم و تربيت آنها افزوده گرديد.» (تاريخ بيدارى..، ج3، صص479-48۰) در چنین وضعی شهرت یافت که «بين جناب آقا سيد عبدالله و حاج شيخ فصلالله كدورتى واقع شده است و حاج شيخ فضلالله چند روز زودتر حركت كرده است و جلوتر از مهاجرين آمده است در كهريزك مانده است تا مهاجرين برسند.» (همان٬صص: 482-483) عینالدوله عزل شد و فرمان مشروطیت داده شد.
سفارتیان با کاردار سفارت انگلیس به خانهی صدراعظم جدید رفته «و مذاكره كردند و قرار شد دستخط سابقِ» شاه «را تغيير دهند و #مجلس_شورای_اسلامى به عبارت #مجلس_شوراي_ملی تبديل شود؛ چه، شايد يك زمانى مانند شيخ فضلالله ملایی پيدا شود كه به غرض شخصى خود همهی اهل مجلس را تكفير و لااقل تفسيق كند، آنوقت محرك مردم شود كه «كافر و فاسق را به مجلس اسلامى چهكار است؟». ديگر آنكه طايفهی يهود و ارامنه و مجوس نيز بايد منتخب خود را به اين مجلس بفرستند و لفظ اسلامى با ورود آنها نميسازد، مناسب لفظ ملى است.» (همان٬صص479-48۰) پس از آن «نظامنامه را در نهايت استعجال نوشتند»(پیشین٬ ص۵۱۹) تا مجلس را پیش از مرگ شاه افتتاح کنند. «قوانين اساسى فرانسه يا بلژيك را ما هم خوانده بوديم مملكتى كه تازه پا به سازمانى غير آشنا ميگذارد بايد آهسته پيش برود. متأسفانه به حكم عادت سياسى، قانون اساسى بلژيك را مصدر قرار دادهاند كه بر اساس فرانسه بود، مردم فرانسه آتشى مزاج همان قانون كنستيتوان را هم مجرى نكردند، كنوانسيون سوابق را از ريشه برآورده اوباش غلبه كردند و خرابيها بار آوردند و ما همان رشته را دنبال كرديم.» (خاطرات و خطرات، ص145) در ابتدا شیخ نیز در جلسات مجلس حاضر میشد ولی «به مرورت از مجلس شورا کناره گرفت.
آقای سید محمد طباطبایی اکثر اوقات ایشان را به اصرار به مجلس میآوردند.» ولی شیخ در مقابل سهلانگاریهای برخی بزرگان و فشار دیگران بر خود، میگفت: «من از کشته شدن در راه دین خدا خوف و اندیشه ندارم؛ راضی هستم مرا با نفطْ آتش بزنند و رخنه در دین اسلام و مذهب جعفری ننمایند. ... نوعی نکنید که دشمن بر ما مسلط گردد.»(کالبدشکافی چند شایعه..، صص 171-173)
@rozaneebefarda
[ادامه دارد....]
شهادت نامه شیخ فضل الله نوری/ یادداشت دوم
از جنبش #عدالتخانه تا نهضت #مشروطه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
همراهی #شیخ_فضلالله، حکومت اعتنای چندانی به مطالبات #بستنشینان نداشت و آنگاه که شیخ به اصرار سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی و تعهد به اینکه «در طهران هر طریقی که میل شما باشد و دستور بدهید، البته خارج از امر و اجازه جناب عالی نخواهیم بود.»( کالبدشکافی چند شایعه..، ص17) پای در عرصه نهاد، «دولت دست و پاى خود را گم كرد و... اتابيك، شيخالاسلام قزوين را پيش او فرستاد كه شما نرويد تا من كار علما را اصلاح كرده آنها را مراجعت دهم.» (مرآت الوقايع، ج2، صص:983-984)
و باز «#سپهدار از طرف اتابيك پيش آقا شيخ فضلالله رفت كه نرود و كاغذ مهربانى به او نوشت. قبول نكرد و كاغذش را پرت كرد. .... و در حسنآباد ملحق به علما شد.»(همان٬ ص984)
شیخ فضلالله خود بعدها گفت: «در این موقع، مرا با شاهزاده #عینالدوله به اندازه[ای] خصوصیت بود که مافوق بر آن متصوّر نبود. در همان حال آقا میرزا سید محمد مجتهد [طباطبایی] و آقا میرزا سید عبدالله مجتهد [بهبهانی] و دو نفر دیگر به منزل من آمدند، از من کمک و استمداد خواستند. از قصدشان پرسیدم، گفتند: «معزولیِ صدارت و مسیو نَوز، و حدود سلطنت عرف.» دیدم حرف درست و قصد صحیحی است. این بود که با عینالدوله پیغامات سخت دادم و با حضرات همراه شدم و به طرف قم حرکت کردیم. چهار هزار تومان مخارج ذهاب و ایابِ قم من بود. همهکس میدانند چهقدر ایستادگی در اساس مشروطیت کردم تا برای ما کار پیشرفت کرد. صدارت و مسیو نوز را معزول، و دستخطِ مشروطیت گرفتیم.»( خانه بر دامنه آتشفشان، صص 100-104) اما همه مهاجرین همنیت و همفکر نبودند. برخی اغراض و افکار منحرف آشکار شد، و کسی چون #چرچیل کاردار #سفارت_انگلستان در چهرهی آخوند طالقانی به قم رفت. از سوی دیگر مردم در تهران به باغ سفارت انگلستان پناهنده شدند و و خطر انحراف نهضت جدی شد و «#مشروطه را به مردم تهران، اهل سفارت القاء کردند» (اندیشه سبز...٬ صص117-118) و «در سفارتخانه جمعى از مردمان عالِم و تربيتشده (!) افتادهاند در بين مردم و آنچه كه» ميدانستند «به مردم ياد» دادند. و به قول خودشان «در اين اجماع اگر ضررى به مردم رسيد لكن بر علم و تربيت آنها افزوده گرديد.» (تاريخ بيدارى..، ج3، صص479-48۰) در چنین وضعی شهرت یافت که «بين جناب آقا سيد عبدالله و حاج شيخ فصلالله كدورتى واقع شده است و حاج شيخ فضلالله چند روز زودتر حركت كرده است و جلوتر از مهاجرين آمده است در كهريزك مانده است تا مهاجرين برسند.» (همان٬صص: 482-483) عینالدوله عزل شد و فرمان مشروطیت داده شد.
سفارتیان با کاردار سفارت انگلیس به خانهی صدراعظم جدید رفته «و مذاكره كردند و قرار شد دستخط سابقِ» شاه «را تغيير دهند و #مجلس_شورای_اسلامى به عبارت #مجلس_شوراي_ملی تبديل شود؛ چه، شايد يك زمانى مانند شيخ فضلالله ملایی پيدا شود كه به غرض شخصى خود همهی اهل مجلس را تكفير و لااقل تفسيق كند، آنوقت محرك مردم شود كه «كافر و فاسق را به مجلس اسلامى چهكار است؟». ديگر آنكه طايفهی يهود و ارامنه و مجوس نيز بايد منتخب خود را به اين مجلس بفرستند و لفظ اسلامى با ورود آنها نميسازد، مناسب لفظ ملى است.» (همان٬صص479-48۰) پس از آن «نظامنامه را در نهايت استعجال نوشتند»(پیشین٬ ص۵۱۹) تا مجلس را پیش از مرگ شاه افتتاح کنند. «قوانين اساسى فرانسه يا بلژيك را ما هم خوانده بوديم مملكتى كه تازه پا به سازمانى غير آشنا ميگذارد بايد آهسته پيش برود. متأسفانه به حكم عادت سياسى، قانون اساسى بلژيك را مصدر قرار دادهاند كه بر اساس فرانسه بود، مردم فرانسه آتشى مزاج همان قانون كنستيتوان را هم مجرى نكردند، كنوانسيون سوابق را از ريشه برآورده اوباش غلبه كردند و خرابيها بار آوردند و ما همان رشته را دنبال كرديم.» (خاطرات و خطرات، ص145) در ابتدا شیخ نیز در جلسات مجلس حاضر میشد ولی «به مرورت از مجلس شورا کناره گرفت.
آقای سید محمد طباطبایی اکثر اوقات ایشان را به اصرار به مجلس میآوردند.» ولی شیخ در مقابل سهلانگاریهای برخی بزرگان و فشار دیگران بر خود، میگفت: «من از کشته شدن در راه دین خدا خوف و اندیشه ندارم؛ راضی هستم مرا با نفطْ آتش بزنند و رخنه در دین اسلام و مذهب جعفری ننمایند. ... نوعی نکنید که دشمن بر ما مسلط گردد.»(کالبدشکافی چند شایعه..، صص 171-173)
@rozaneebefarda
[ادامه دارد....]