eitaa logo
روزنه
6.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
260 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
تفسیر ناروای از آیه۲۸ آل‌عمران برای تئوریزه‌ کردن ! نقدِ دوم [صفحه ۱ از ۲] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 «لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ» «مؤمنان نباید كافران را به جای اهل ایمان، یار و هم‌جبهگان و پیوستگان بگیرند؛ و هر كس چنین كند در هیچ پیوند و رابطه‌ای با خدا نیست، لکن اینكه بخواهید از آنان تقیّه كنید (تایید آنان به شکل صوری و زبانی، مانعی ندارد)؛ خدا شما را از [عذاب‌] خود بر حذر می‌دارد، و بازگشت [همه‌] به سوی خداست» سروش محلاتی در بخشی از سخنان جنجالی خود در تئوریزه کردن می‌گوید: خداوند در آیه ۲۸ آل عمران در صورت ترس از نپذیرفتن ، حرمت آن را برداشته است: محلاتی می گوید: «نباید تحت ولایت کفار رفت، به تعبیر امروزی سلطه آنها را نباید پذیرفت. ولی از عجائب این است که همین دستور بلافاصله یک استثنا خورده است. می گوید مگر اینکه از آنها نگران باشید. تقیه اینجا به معنای خوف است و به معنای تقیه مطرح نیست. این تقیه مربوط به خوفی است که مسلمانان درباره عدم پذیرش ولایت کفار دارند. مربوط به ضرر بالفعل نیست.. الان زندگی مردم سر جایش هست ممکن است خوف ایجاد مشکل وجود داشته باشد، اینجا حکم عدم پذیرش سلطه کفار برداشته می شود» او در قیاسی نابجا، مسئله (برداشته شدن وجوب روزه در صورت خوف عقلائی از ضرر داشتن آن) را با ترس از کفار (و لو آن‌که بالفعل نباشد)، کرده و مدعی است حرمتِ پذیرش ولایت کفار، به واسطه ، برداشته شده است! 🔹 اشکالات علمی بر سخنان محلاتی: 🔸الف) استثناء در آیه منقطع است و پذیرش ولایت کفار مجاز شمرده نشده است صرف نظر از این‌که این آیه ارتباطی با قاعده نفی حرج ندارد، در تفسیر المیزان آمده: استثناء در «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاة» منقطع است.  یعنی استثناء به معنای جواز پذیرش ولایت کافران نیست. مثلا در این جمله: «مسافران آمدند الا وسایلشان.» مستثی (وسایل) اصلا داخل مستثنی منه (مسافران) نبوده تا از آن خارج شود. در این صورت «الّا» به معنای «لکن یا ولی» است و برای رفع یک توهم، نه به معنای « بجز و مگر». در شرح ادبی معروف جناب رضی آمده: «نزد سیبویه و بصری‌ها، الّا منقطع به معنای لکنّ است.. جائنی القوم الا حمارا به نظر متاخران یعنی: لکنّ حمارا لم یجئ» فامیل‎‌ها آمدند ولی الاغ نیامد. (حمار داخل قوم نیست تا از آن اخراج شود چون معمولا همراه بوده و توهم آمدن او هم ممکن بوده، استدراک شده است) (شرح الرضي، ج‏2 ؛ ص82) 🔴در بحث ما آیه به این معنا خواهد بود: «کافران را هم جبهه و یاور خود قرار ندهید، لکن اظهار کردن آثار ولایت از روی ترس مجاز است. 🔘 می‌نویسد: «استثناء در «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاة» منقطع است؛ زيرا اظهار محبت دروغى و از ترس، محبت واقعى نيست، و همچنين اظهار ساير آثار ولايت اگر دروغى و از ترس باشد، ولايت واقعى نيست، چون خوف و محبت كه مربوط به قلب است، دو صفت متضادند، كه دو اثر متقابل در قلب دارند، چگونه ممكن است در يك قلب متحد شوند؟ (ج3، ص239) @rozaneebefarda
تفسیر ناروای از آیه۲۸ آل‌عمران برای تئوریزه‌ کردن ! نقدِ دوم [صفحه ۲ از ۲] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ✅ بخشی از ترجمه تفسير الميزان: «اگر ما كفار را اولياى خود بگيريم خواه ناخواه با آنان امتزاج روحى پيدا كرده‏ايم، امتزاج روحى هم ما را مى‏كشاند به اينكه مطیع آنان شويم، و از اخلاق و ساير شؤون حياتى آنان متاثر گرديم، (زيرا كه نفس انسانى خو پذير است)، و آنان مى‏توانند در اخلاق و شئون زندگی ما تصرف کنند... 🔴بیان اين اوصاف براى تفسير فرمانِ "مؤمنين نبايد كافران را اولياى خود بگيرند، و به مؤمنين ديگر اعتنا نكنند" در حقيقت سبب حكم و علت آن را بيان نموده تا بفهماند دو صفت كفر و ايمان به خاطر تضاد و بينونتى است كه بين آن دو هست، قهرا همان بينونت و فاصله و تضاد به دارندگان صفت كفر با صفت ايمان نيز سرايت مى‏كند، در نتيجه آن دو را از نظر معارف و عقائد و اخلاق از هم جدا مى‏كند، ديگر راه سلوك به سوى خداى تعالى و ساير شؤون حياتى آن دو يكى نخواهد بود، 🔘نتيجه اين جدايى هم اين مى‏شود كه ممكن نيست بين آن دو ولايت و پيوستگى برقرار باشد، چون ولايت موجب اتحاد و امتزاج است، و اين دو صفت كه‏ در اين دو طايفه وجود دارد موجب تفرقه و بينونت است، و وقتى يك فرد مؤمن نسبت به كفار ولايت داشته باشد، و اين ولايت قوى هم باشد، خود به خود خواص ايمانش و آثار آن فاسد گشته، و به تدريج اصل ايمانش هم تباه مى‏شود. 🔻و به همين جهت است كه در دنبال آيه مورد بحث اضافه كرد: "وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ" و سپس اضافه كرد" إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً" 🔹در جمله اول فرمود كسى كه چنين كند هيچ ارتباطى با حزب خدا ندارد، و در جمله دوم، مورد تقيه را استثنا كرد، چون تقيه معنايش اين است كه مؤمن از ترس كافر اظهار ولايت براى او مى‏كند، و حقيقت ولايت را ندارد.» (المیزان، ج‏3 ؛ ص236) 🔸ب) موضع لزوم تقیه، متفاوت از موضع وجوب جهاد یا امر به معروف است. این‌که در عصر غیبت، رابطه تقیه با احکام دیگری همچون جهاد، امر به معروف و نهی از منکر یا دفاع از مظلومین چیست، بحثی مفصل می‌طلبد. علاقمندان به کتاب «موسوعه الامام المهدی» شهید سید محمد صدر مراجعه نمایند. اجمالا در جایی که امر به معروف یا جهاد واجب است، تقیه، عزلت و کنار کشیدن از میدان حرام است و در جایی که تقیه و عزلت، واجب است، اقدام حرام.(«موسوعه الامام المهدی، تاریخ الغیبه الکبری، ج2، ص397 تا 452) 🔸 ج) برخلاف گفته محلاتی، تقیه در آیه، معنای اصطلاحی خود را دارد. تقیه در آیه به همان معنای مصطلح است و حکم تقیه اختصاصی به تقیه میان مذاهب اسلامی ندارد و شامل تقیه از غیر مسلمانان هم می‌شود. لذا در کتاب یاد شده به آیه مورد بحثِ سروش محلاتی یعنی آیه 28 سوره آل عمران اشاره می‌کند و به این عمومیت معنای تقیه تصریح می‌کند، چرا که این آیه، تقیه از کفار را مطرح کرده است، ضمن این‌که قضیه تقیه جناب عمار یاسر از مشرکان، نیز قصه‌ای معروف است. و ملاک تقیه نیز اختصاصی به تقیه میان مذاهب اسلامی ندارد.(همان، ج2، ص 450) 🔴تحمیل برداشت‌های سیاست‌زده و سطحی به قرآن کریم، جدای از آن که وجاهت علمی ندارد و مورد پذیرش عالمان و فرهیختگان واقع نمی‌شود، مصداق بارز و است. ارائه این سنخ تفسیرهای جهت‌دار و مغرضانه از قرآن کریم همواره مورد نقد و شماتت عالمانِ شیعی قرار داشته‌ است. ممکن است معدود افرادی با سوابق حوزوی نیز پیدا شوند که به هر دلیل از ملکه بی‌بهره بوده، مبتلا به باشند اما آنان نباید به خود اجازه دهند که ترس‌شان را مبنای تئوری‌بافی برای پذیرش ولایت کفار و استکبار قرار دهند و بدتر آنکه این برداشت ناروا را به منابع دینی و خصوصا قرآن کریم نسبت دهند! 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
نقد تفسیر ناروای از آیه۲۸ آل‌عمران برای تئوریزه‌ کردن ! نقدِ چهارم [صفحه ۱ از ۲] اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔴 مفهوم شناسی دقیق قواعد نفی‌حَرج، نفی‌ضرر و تقیه. قواعدی مانند نفی ضرر، نفی حرج و وجوب تقیه، برخلاف تصور برخی، یک مقوله تعبدی نیست چراکه از لسان ادله، علت و مناط آن کاملا مشخص و در منظومه‌ی معرفتی دینی حکمت‌، حدود و ثغورش روشن می‌باشد. به‌عنوان نمونه؛ نهاد تقیه در دین چیزی جز مصداقی برجسته از مصادیق باب تزاحم نیست، یعنی همان اجرای تقدیم اهم بر مهم. و الا تقیه‌ای را که "تسعة أعشار الدين" شمرده شده و در وصفش آمده است: "لا دين لمن لا تقية له" و آن، دین و روش اهل بیت علیهم السلام معرفی گردیده است. چطور در بیعت با یزید و مناسبات با عبیدالله دیده نمی‌شود؟! نمی‌شود تقیه دین امام صادقی که می‌فرماید "التقية دینی و دین آبائی"، باشد اما همین تقیه دین جد ایشان یعنی ابی‌عبدالله الحسین علیه السلام نباشد! روشن است چون مساله مهم‌تر از حفظ جان امام معصوم و یاران و اسارت اهل‌بیت ایشان در بین بوده، همان مساله‌ی اهم مقدم می‌شود! نه آن‌که تقیه استثنا خورده باشد، خیر تقیه هم مصداق همان تقدیم اهم بر مهم است. لذا کاملا همسو با عقل تفسیر می‌گردد. همین مطلب یعنی تقدم اهم بر مهم، بصورت اولویت دادن منافع دین بر حفظ منافع شخصی اعم از حفظ جان و مال و... در رفتار رسول خدا ص بطور آشکارا دیده می‌شود. از شعب ابیطالب و تحمل آن فشارهای طاقت فرسا گرفته است تا سلسله رفتارهایی که منجر به اقدام مشرکین برای ترور پیامبر در لیلة المبیت و هجرت صورت گرفت! با نگرشی کلان و البته دقیق، به سلسله کُنش‌های ائمه‌ علیهم‌السلام، خصوصا آن‌که آن سلسله عملکردها، بدون استثنا توسط خلفا/حکام جور تحمل نمی‌شده، تا جایی که منجر به حذف فیزیکی یکایک ایشان می‌شد، باز می‌یابیم که همین مجموع فعالیت‌های ائمه اطهار علیهم‌السلام شاهد دیگری است که تقیه در راستای قاعده تقدیم اهم بر مهم تفسیر و تبیین خواهد شد. همچنین است "قواعد لاحرج و لاضرر"! یعنی تشریعِ این قواعد یک استراتژی حکیمانه را دربر داشته و انگاره‌ی تعبد خاص که عقل بدان راه نداشته باشد در تشریع آن قواعد مخالف لسان ادله می‌باشد و اجرایشان اولا بر محور یک مقصد روشن و ثانیا همواره در قبالِ مساله اهم، سنجیده می‌شود. 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
نقد تفسیر ناروای از آیه۲۸ آل‌عمران برای تئوریزه‌ کردن ! [صفحه ۲ از ۲] اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 با این بیان، صرف وجود ضرر و حرج‌هایِ بالفعل موجب موضوع سازی برای این قواعد نشده و نمی‌توان به بهانه اطلاقات ادله، سریعا آن‌ها را حاکم نمود. بعبارت دیگر، اِعمال آن‌ قواعد نبایست در تضاد با حکمت و مقاصدی باشد که این قواعد برای آن جعل گردیده است. ذکر یک مثال: بروز بیماری خاص در بدن شخصی موجب می‌شود بیمار، بدنش در تماس با آب، یا مواجهه با گرسنگی دچار یکسری اختلالاتی گردد اما با بررسی و آزمایشات دقیق‌ می‌یابد اگر مدتی آن اختلالات حادث شده را تحمل نماید از قضا سیستم دفاعی بدنش، تحریک و تقویت شده و بر آن اختلالات فائق آمده و به مرور زمان و برای همیشه دیگر بدنش در تماس با آب و مواجهه با گرسنگی دچار آن اختلالات نمی‌گردد. حال آیا حدوث اختلالات اولیه موجب می‌شود، مکلف با تمسک به قاعده نفی ضرر و حرج از امتثال اوامر وجوبیِ وضو و غسل و صوم سرباز زند؟! از قضا همین قواعد نفی ضرر و حرج حکم قطعی به امتثال اوامر واجبه می‌نماید تا از ضرر بزرگتر و حرج دائمی و همیشگی نجات و رهایی یابد! بعبارت دیگر این‌گونه نیست که قاعده‌ی لاضرر و لاحرج فقط ضرر و حَرَج فعلی را بردارد و نسبت به ضرر و حَرج کثیر در آینده ساکت باشد! با حفظ مقدمه فوق تحلیل مساله‌ی امروز کشور اسلامی ما در ارتباط با برخی کشورها، آنطور که جناب آقای سروش محلاتی بیان فرمودند نیست. اولا؛ مسأله صرفا "امر به معروف"، "نهی از منکر"، "مبارزه با دولت ظالم" و "حمایت از مظلوم" و مانند آن نیست که ایشان مکررا برا آن تاکید داشتند، بلکه دقیقا پای "استیفای مصالح" و "منافع عمومی مردم و کشور اسلامی" در بین است. ثانیا؛ نه پذیرش ولایت کفار امروز مصداق تقیه و نفیِ حرج است! و نه راهِ‌حل مشکلات معیشتی مردم، این نسخه‌ی پیچیده شده در تفسیر جناب سروش محلاتی است! هر دو پیش‌فرض ایشان ناصواب هستند و این ناصواب بودن، متکی به هشت سال تجربه عینی است! "هشت سال مذاکره" و "تعلیق" و "شرطی شدن اقتصاد" و "پیش‌روی خواسته‌های کفار" و بیشتر شدن گرفتاری‌های معیشتی مردم! به حکم استثناء ادعا شده توسط ایشان در آیه ۲۸ آل عمران؛ "..‌.إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاهً..." اگر ترس و دغدغه‌ای نیز در بین باشد، همین خوفِ از دست رفتن امنیت، وابستگی همیشگی اقتصاد، دوام شرایط شکننده ناشی از آن، خطراتِ مکر و فریب، نقض دوباره و... است و از قضا نسخه‌ی آن با استناد به تجربه چند ده ساله خصوصا هشت سال پیشین، و به‌حکم "تقدیم اهم بر مهم" و "نفی ضرر و حرج"، عدم پذیرش ولایت کفار است. به‌عبارت دیگر؛ ‌این‌گونه نیست که قاعده‌ی لاضرر و لاحرج فقط حَرَج فعلی را بردارد و نسبت به ضرر و حَرج کثیر در آینده ساکت باشد! 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053