عدول از شیوه استدلالی شیعه و نزدیک شدن به #فقه_اهل_سنت تا کاربست استدلالهای کوچه بازاری!
بحث ما با آقای علوی عینا همان دعوای اصحاب امام صادق(ع) و #ابوحنیفه است!
واکنش حوزویان به مصاحبه جنجالی آقای #سیدمحمدجواد_علوی/29
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
محمد مادرشاهی
پژوهشگر اقتصاد اسلامی/ دبیر گروه فقه اقتصاد پژوهشگاه فقه نظام
[صفحه 1 از 3]
#گزیده
◽️جناب آقای علوی بروجردی با اشکال به نظام اقتصادی اجرا شده در ابتدای انقلاب، و متأثر دانستن آن از تفکرات سوسیالیستی و اخوانی، و با دفاع از نظام سرمایهداری و برخی نهادهای آن مانند بانکداری متعارف مبتنی بر وجود بهره، با ادعای این که در آیات و روایات چیزی درباره نظام اقتصادی وجود ندارد، میفرماید: «در زمینه اقتصاد، باید به نظر عقلا عمل کرد، و اسلام نظام اقتصادی مخصوصی ندارد».
▪️فارغ از صحت و سقم مدعای ایشان، سوالی که وجود دارد این است که، ایشان که اصرار دارد خود را از افراد #سنتی حوزه به شمار آورد، چرا از #شیوه_استدلالی_شیعه یعنی (لزوم ابتناء بر حجت و روش فقه جواهری) #عدول کرده و استدلالهای ایشان رنگ و بوی #فقه_اهل_سنت گرفته بلکه در برخی موارد شبیه #استدلال_کوچهـبازاری شده است؟
▪️واضح است سیره های عقلائیه در باب نظام اقتصادی، مبتنی بر عقل ظنی است؛ شاهد این مطلب این است که در باب اقتصاد و نظام اقتصادی یک سیره عقلائیه واحد نداریم بلکه سیره های عقلائیه متعدد بلکه متضاد وجود دارد.
🔻آیا اینکه ایشان نتوانسته است آیات و روایات دال بر نظام اقتصادی را پیدا کند، دلیل میشود که در این زمینه باید به عقلا رجوع نمود؟ آیا ایشان مانند ابوحنیفه، اصل عملی در هنگام فقدان دلیل را، خروج از ناحیه نص و تکیه بر عقل ظنی عقلا میداند؟
🔻آیا به صرف اینکه ادعا شود «در اسلام طب اسلامی وجود ندارد»، می توان نتیجه گرفت اقتصاد اسلامی هم وجود ندارد؟ و آیا این همان قیاسی نیست که حضرت فرمودند باعث محق و از بین رفتن دین میشود؟
🔸با قطع نظر از وجود یا عدم وجود طب اسلامی، آیا ایشان تفاوت طب و اقتصاد را نمیداند که طب کشف قوانین طبیعی مربوط به صحت انسانها است؛ اما اقتصاد، کشف احکام و روابط رفتارهای اقتصادی انسان و جامعه میباشد؟ و اگر بر فرض در مورد قوانین طبیعی، علم اسلامی وجود نداشته باشد، آیا این مطلب دلیلی میشود بر این که اسلام درباره رفتارهای اقتصادی انسانها(که وظیفه فقه بیان حکم این رفتارهاست) نمیتواند و نباید سخن بگوید؟
▫️بعید میدانم حتی اهل سنت هم چنین قیاسی مرتکب شوند. و در این جا بیشتر استدلالها کوچه بازاری شده است.
علاوه بر این که روش #قیاس، روشی است که اهل بیت(ع) از آن نهی کردهاند.
🔸باید از ایشان جویا شد که: آیا صرف اینکه می فرمایید «تعبدیات شریعت نیز عقلائی است (ایشان مثال به حکم انفال می زند) یعنی عقلاء اگر مناط و ملاک آن را بفهمند از آن پشتیبانی میکنند»؛ آیا این سخن شما دلیل آن خواهد بود که اسلام در اقتصاد حرفی نداشته باشد و باید آن را تنها از عقلا اخذ کرد؟ این مطلب صحیح نیست.
▪️به عبارت دیگر ایشان دو مفهوم را با هم خلط کرده است: عقلائی بودن به معنای این که احکام شرعی مورد قبول عقلاء می تواند قرار گیرد و عقلائی بودن به معنای این که عقلاء منبع تشریع و حجیت باشند؛ که هیچ تلازمی بین این دو مطلب وجود ندارد و مطلب اول صحیح و دومی بر خلاف روش اهل بیت و شیعه می باشد.
▫️ایشان همچنین پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله) را تنها یک مرشد معنوی میداند و لذا نتیجه میگیرد که اقتصاد، عقلائی است و اسلام نه وظیفهای در تبیین امور اقتصادی دارد و نه حق دخالت در آن را داراست.
◽️با قطع نظر از آیات بسیاری که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) را موظف به برقراری عدالت و قسط در جامعه میکند که از مهمترین آنها عدالت اقتصادی است «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». حال بر فرض صحت فرمایش ایشان، آیا ایشان نمیداند اقتصاد در معنویت و معاد انسانها و جامعه تاثیر بسزایی میگذارد و نوع نظام اقتصادی، سبک زندگی، رفتارها و خصوصیات انسانها را جهت میدهد؟
🔸آیا چنین مسائلی اقتضا نمیکند حتی اگر شأن پیامبر را این قدر پایین آورده و او را فقط مرشد معنوی بدانیم، باز ایشان باید نظر خود را در رابطه با چگونه زیستن اقتصادی بیان کند؟
که اگر این کار را نکند دیگر توصیههای معنوی حضرت نیز راه به جایی نخواهد برد؛ مگر ایشان نفرموده است: «من لا معاش له، لا معاد له»؟
▪️من هرچه بیشتر در کلمات ایشان میگردم، در فرمایشات ایشان بیانی که سازگاری با مبانی شیعه داشته باشد نمی یابم. ایشان با کدام استحسان عقلی از بین نظامهای متعدد عقلایی در اقتصاد، یکی را بر میگزیند و آن را به اقتصاد اسلام نسبت میدهد؟
@rozaneebefarda
تفسیر ناروای #سروش_محلاتی از آیه۲۸ آلعمران برای تئوریزه کردن #پذیرشولایتاستکبار!
نقدِ دوم
[صفحه ۱ از ۲]
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
«لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ»
«مؤمنان نباید كافران را به جای اهل ایمان، یار و همجبهگان و پیوستگان بگیرند؛ و هر كس چنین كند در هیچ پیوند و رابطهای با خدا نیست، لکن اینكه بخواهید از آنان تقیّه كنید (تایید آنان به شکل صوری و زبانی، مانعی ندارد)؛ خدا شما را از [عذاب] خود بر حذر میدارد، و بازگشت [همه] به سوی خداست»
سروش محلاتی در بخشی از سخنان جنجالی خود در تئوریزه کردن #سلطهپذیری میگوید: خداوند در آیه ۲۸ آل عمران در صورت ترس از نپذیرفتن #ولایتکفار، حرمت آن را برداشته است:
محلاتی می گوید:
«نباید تحت ولایت کفار رفت، به تعبیر امروزی سلطه آنها را نباید پذیرفت. ولی از عجائب این است که همین دستور بلافاصله یک استثنا خورده است. می گوید مگر اینکه از آنها نگران باشید. تقیه اینجا به معنای خوف است و به معنای تقیه مطرح نیست.
این تقیه مربوط به خوفی است که مسلمانان درباره عدم پذیرش ولایت کفار دارند. مربوط به ضرر بالفعل نیست.. الان زندگی مردم سر جایش هست ممکن است خوف ایجاد مشکل وجود داشته باشد، اینجا حکم عدم پذیرش سلطه کفار برداشته می شود»
او در قیاسی نابجا، مسئله (برداشته شدن وجوب روزه در صورت خوف عقلائی از ضرر داشتن آن) را با ترس از کفار (و لو آنکه بالفعل نباشد)، #قیاس کرده و مدعی است حرمتِ پذیرش ولایت کفار، به واسطه #خوف، برداشته شده است!
🔹 اشکالات علمی بر سخنان محلاتی:
🔸الف) استثناء در آیه منقطع است و پذیرش ولایت کفار مجاز شمرده نشده است
صرف نظر از اینکه این آیه ارتباطی با قاعده نفی حرج ندارد، در تفسیر المیزان آمده: استثناء در «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاة» منقطع است. یعنی استثناء به معنای جواز پذیرش ولایت کافران نیست.
مثلا در این جمله: «مسافران آمدند الا وسایلشان.» مستثی (وسایل) اصلا داخل مستثنی منه (مسافران) نبوده تا از آن خارج شود. در این صورت «الّا» به معنای «لکن یا ولی» است و برای رفع یک توهم، نه به معنای « بجز و مگر».
در شرح ادبی معروف جناب رضی آمده: «نزد سیبویه و بصریها، الّا منقطع به معنای لکنّ است.. جائنی القوم الا حمارا به نظر متاخران یعنی: لکنّ حمارا لم یجئ» فامیلها آمدند ولی الاغ نیامد.
(حمار داخل قوم نیست تا از آن اخراج شود چون معمولا همراه بوده و توهم آمدن او هم ممکن بوده، استدراک شده است) (شرح الرضي، ج2 ؛ ص82)
🔴در بحث ما آیه به این معنا خواهد بود: «کافران را هم جبهه و یاور خود قرار ندهید، لکن اظهار کردن آثار ولایت از روی ترس مجاز است.
🔘 #علامهطباطبایی مینویسد:
«استثناء در «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاة» منقطع است؛ زيرا اظهار محبت دروغى و از ترس، محبت واقعى نيست، و همچنين اظهار ساير آثار ولايت اگر دروغى و از ترس باشد، ولايت واقعى نيست، چون خوف و محبت كه مربوط به قلب است، دو صفت متضادند، كه دو اثر متقابل در قلب دارند، چگونه ممكن است در يك قلب متحد شوند؟ (ج3، ص239)
@rozaneebefarda