حامیان حوزوی #خردهجریان_اعتدال و بازی با سرنوشت یک ملت
نقدی بر یادداشت جنجالی اخیر سروش محلاتی
اختصاصی|| قاسم عارف #نقد_پنجم
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
[صفحه 1 از 2]
در کوران انتخابات سرنوشتساز ۱۴۰۰، آقای #سروش_محلاتی به جای دعوت مردم به #مشارکت_فعالانه در تعیین سرنوشت خود، با استفاده نادرست از برخی مباحث فقهی به دنبال تئوریزه کردن عدم وجوب شرکت در انتخابات بر آمد که ما در اینجا ضمن صورتبندی فقهی ادعاهای ایشان، به نقد آن میپردازیم.
ایشان در فراز نخست متن خود اصل وجوب اقدام به تعیین سرنوشت خود را پذیرفته اما از سه طریق خواسته است تلازم آن را با وجوب شرعی حضور در انتخابات نفی نماید؛ بالاتر آنکه به صورت غیرمستقیم دعوت به عدم حضور نموده است.
اول آنکه شیوه اقدام به تعیین سرنوشت را اعم از روش سلبی و ایجابی معرفی مینماید تا بدین ترتیب عدم حضور در انتخابات را نیز خود نوعی تعیین سرنوشت قلمداد نماید.
دوم آنکه وجوب آن را از باب مقدمه واجب ذکر نموده و با استناد به دیدگاه برخی از فقهاء مثل حضرت امام (ره) و آیتالله خویی مبنی بر عقلی بودن وجوب مقدمه واجب ، شرعی بودن وجوب حضور در انتخابات را نفی مینماید.
سوم آنکه با توصلی دانستن این وجوب؛ آن را متفرع بر احراز ترتب فایده معرفی مینماید و با واگذاری تشخیص ترتب اثر بر عهدهی خود مکلف، حضور یا عدم حضور در انتخابات را به تشخیص سودمندی و ترتب اثر بر آن از سوی خود مکلف وابسته میکند.
در تحلیل این مطلب باید گفت: پیرامون هر یک از سه ادعای فوق، نقدهای روشنی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می گردد.
اما پیرامون تعمیم تعیین سرنوشت نسبت به حضور یا عدم حضور در انتخابات باید گفت :
اولاً: ایشان ظاهرا مسأله انتخابات را با رفراندوم (همهپرسی) اشتباه گرفته است؛ زیرا در رفراندوم است که با رأی سلبی دادن میتوان سرنوشت خود را تعیین نمود، اما در انتخابات چون اولا عدم شرکت، دارای زبان گویا نیست و ثانیا بالأخره با رأی دیگران ، فردی انتخاب می شود، پس رأی ندادن را نمی توان مصداق تعیین سرنوشت خود تلقی نمود.
توضیح آنکه در انتخابات از آن جا که رقابت بین دو یا چند نامزد مشخصی است که صلاحیت اولیهی آنها از سوی یک مرجع قانونی تایید شده است پس ترک رأی بار معنایی منفی و ظهوری در چگونگی تعیین سرنوشت ندارد؛ زیرا عدم حضور شخص در انتخابات میتواند ناشی از یکی از چهار احتمال عدم قبول نامزدها؛ اشکال به اصل انتخابات؛ اشکال به اصل نظام و یا عذر شخصی باشد و لذا معنای خاصی که مربوط به یکی از این احتمالات باشد را نمیتوان از آن برداشت نمود.
به علاوه در انتخابات بالاخره فردی که احتمالا مورد پسند شخص نیست؛ انتخاب میگردد؛ پس حتی اگر هیچیک از نامزدها نیز مقبول شخص نباشد؛ باز از آن جا که قطعا میزان عدم مقبولیت آنها متفاوت خواهد بود؛ بایستی از باب قاعده عقلی دفع افسد به فاسد با انتخاب فردی که از نظر او فساد کمتری دارد مانع از روی کار آمدن فرد افسد گردد و نمیتواند با این توجیه که هیچ یک را قبول ندارد؛ در انتخابات شرکت نکرده و یا حتی رای سفید دهد. قابل توجه آنکه قاعده وجوب دفع افسد به فاسد در فقه نیز در مسأله وجوب أکل میته در فرض بروز خطر جانی مورد تأکید قرار گرفته است.
بر همین اساس نیز در هیچ سیستم عقلائی عدم حضور در انتخابات و بلکه حتی عدم شرکت در همه پرسی را به نام تعیین سرنوشت قلمداد نمیکنند. بله از آن جا که همهپرسی بر محور پذیرش یا عدم پذیرش مسالهای صورت میپذیرد؛ رأی منفی به رفراندوم می تواند مصداق تعیین سرنوشت تلقی شود.
ثانیاً حتی اگر رأی سلبی را مصداق تعیین سرنوشت بدانیم شارع مقدس موارد استفاده از رای ایجابی و سلبی را تعیین نموده است، بدین صورت که در فرض استقرار نظام حق که حضور در پای صندوق تایید آن محسوب گردد با رای ایجابی و در فرض استقرار نظام باطل که رای دادن به منزله ی تایید آن باشد با رای سلبی این کار را انجام دهند و البته تشخیص همین مساله (تایید باطل بودن یا نبودن حضور در انتخابات و همه پرسی نظام طاغوتی) نیز بایستی از سوی امام یا نایب او معین گردد. چنان که حضرت امام شرکت در رفراندوم انقلاب سفید شاه و ملت را از همین باب تحریم کردند.(پرتال امام خمینی؛ کد مطلب: ۴۹۶۱۰؛ تاریخ مطلب: ۱۳۹۲/۱۱/۰۳)
این مسأله را می توان از ادله وجوب کفر به طاغوت، نصرت حق، اقامه دین و... که به صورت متضافر در آیات و روایات شریفه مورد تأکید قرار گرفته است نیز استفاده نمود.
بنابراین در زمان تشکیل حکومت اسلامی چه از طرف امام و چه نایب خاص و یا عام او ، قطعاً تعیین سرنوشت بایستی با حضور در انتخابات صورت می پذیرد و ذکر این قاعده در زمان وجود حکومت اسلامی بدون ذکر این معیار، مغالطه ای بیش نیست.
@rozaneebefarda
محلاتی و استفاده ابزاری و تفاسیر ناروا از سخنان بزرگان
نقدی بر برداشتهای ناروای اخیر سروش محلاتی از کلمات آیتالله محقق اصفهانی و شهید بهشتی
[ص ۱ از ۳]
اختصاصی|| جمال مؤمنی زاده
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
در ادامه روایتهای پرتحریف #سروش_محلاتی؛ او در سخنرانی عید غدیر، در راستای تضعیف مبانی انقلاب اسلامی، به سخنانی از شهیدان بهشتی، مطهری، علامه و محقق اصفهانی اشاره کرده است.
آقای سروش محلاتی، متنی از کتاب «نهایه الدرایه» محقق اصفهانی خواند و با استناد به آن نقدی بر برداشت علما از مفهوم امامت ارائه کرد.
تفسیر نادرست کلمات محقق اصفهانی
محقق اصفهانی، عبارتی از کفایه آخوند را توضیح میدهد که در آن، امامت به دو معنا دانسته شده است، یکی معنای صحیح و دیگری ناصحیح.
صحیح، یعنی امامت منصبی الهی همچون نبوت است که خداوند امام را تعیین و نصب میکند. معنای نادرست آن است که امامت به معنای ریاست و زعامت است و مردم امام را تعیین میکنند.
[عین عبارات محلاتی در توضیح عبارت اصفهانی:]
«اگر امامت زمامداری است، مردم باید کسی را برای اداره امور خود تعیین بکنند. کار دست مردم است. این نقطه مقابل فلسفه بافیهایی است که میکنند که حکومت یک امر آسمانی است و هرکسی که امر حکومت را به دست میگیرد، یک شأن آسمانی و ماورایی پیدا میکند.
آشیخ محمدحسین میفرماید اگر چنین باشد باید امت حاکم را تعیین کنند، به عهده خود مردم است، امر الهی نیست.
بعد میفرمایند اگر معنای صحیح باشد، امامت منصبی الهی است و از طرف خداوند تعیین میشود. [شامل] تبلیغ و بیان احکام واقعی، بیان معارف و وساطت در فیض الهی، مقام عصمت.
اینها را که در نظر بگیریم باید از ناحیه حقّ تعالی باشد. از قدیم علما که امامت را به حکومت تفسیر میکردند میگفتند در امامت عصمت لازم است و عصمت را غیر خدا تشخیص نمیدهد و نصب خدا لازم است، اما [اینکه] اصل حکومت منهای جنبه عصمت، ذاتا یک امر الهی است.. این را که علمای ما مطرح نکردند»
نقد و داوری
آنچه از جملات محلاتی برداشت میشود آن است که ایشان قصد دارد حکومت ولی فقیه در عصر غیبت را فاقد پشتوانه دینی و الهی بداند و هرگونه نصب و نیابت عام (با ذکر اوصاف و نشان های لازم) را انکار کند.
در عباراتش تعریض و تصریح به این موضوع نیز دارد، مثلا میگوید در جمهوری اسلامی از آموزههای دینی پیوسته و نابجا استفاده شده و به دین مردم آسیب زدهاند.
یا میگوید امام، آن هم نه هر امامی، بلکه امام معصوم که دستی در تکوین دارد، نیازمند پشتوانه الهی است.
باید گفت:
۱. آقای محلاتی میگوید نباید امامت را به معنای زعامت دانست. و در ادامه دقیقا نگاه اهل سنت به حکومت را برای زمان غیبت، به عنوان نگاه صحیح تلقی کرده و تلاش میکند با برداشت بیربط از کلام محقق اصفهانی، حاکمیت در جمهوری اسلامی را خالی از هر نوع جنبه الهی معرفی کند.
چنین اعتقادی را برخی وهابیون نیز به شیعه نسبت داده اند. میگویند همان اعتقادی که شما نسبت به زمان غیبت دارید، اعتقاد ما نسبت به خلافت بعد از پیامبر خداست. عجیب نیست؟!
اما علمای شیعه مسئله حکومت را واگذار شده به مردم بدون دخالت از سوی دین ندانسته اند.
۲. معنای صحیح سخن محقق اصفهانی:
محقق اصفهانی ذیل این عبارت کفایه:
«و لا يجب عقلا معرفة غير ما ذكر إلّا ما وجب شرعا معرفته، كمعرفة الإمام على وجه آخر غير صحيح، أو أمر آخر ممّا دلّ الشرع على وجوب معرفته» (کفایه الاصول، ج2، ص121)
نوشتهاند:
«فالإمامة على هذا [الوجه غیر الصحیح] هي الرئاسة العامة في أمور الدّنيا و الدّين بحيث يجب على الأمّة تعيين شخص لها فتكون من الأمور المتعلّقة بأفعال المكلّفين، و بهذا يدخل أمر الإمامة في الفروع العمليّة. و أمّا على الوجه المتقدم [الصحیح] فهو منصب إلهي يتعيّن من قبله تعالى...» (نهاية الدراية، ج3، 416)
@rozaneebefarda
وزیر کار در دفتر آقای شهرستانی!
▫️وزیر پرتکاپوی کار و رفاه در سفر به قم، سر از دفتر آقای شهرستانی درآورده است!
اینهم از عجایب روزگار ماست که در این شرایط بحرانی به جای انجام وظایف بر زمین مانده، دست به کارهایی میزنند که ربطش به وظیفه ذاتی مدیر مربوطه، معلوم نیست!
واقعا این کار با چه استدلالی صورت گرفته است؟!
آیا کسی پاسخی دارد؟!
دستبوسی از مراجع عظام تقلید و استماع فرمایشات ناصحانه ایشان، امر مهمی است و قابل تقدیر، اما حضور در دفتر یک رئیسدفتر، که در مورد عملکرد و کارنامه برخی رسانهها و مجموعههای وابسته به او اشکالات و ابهامات جدی مطرح است، چه وجهی دارد؟!
دیدار با شخص مراجع تقلید خصوصیت دارد اما دیدار با اطرافیان چه وجهی دارد؟ آیا برای دریافت نصایح مرجعیت اعلا میروند یا گزارش کار به رئیسدفتر ایشان؟!
اگر برای دریافت نصایح خاص یا پیغام خاص رفته باشند البته کاملا موجه است اما اگر صرفا برای دیدار یا گزارش کار به رئیسدفتر بروند، وجهش مشخص نیست و معالاسف این امر در حال تبدیل شدن به یک رویه است!
🔶حاشیه
در دهه محرم امسال، #شفقنا _رسانه رسمی وابسته به آقای شهرستانی_ میزبان جلسات سخنرانی #سروش_محلاتی _تئوریسین خردهجریان #اعتدال در قم_ بود!
@rozaneebefarda
اهانت سروش محلاتی به علما و نقد آن
[صفحه ۱ از ۲]
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
در حالی جناب سروش محلاتی و طیف غربگرا مدافع مرجعیت شدهاند، که خود در راس توهین یا سکوت نسبت به اهانتها هستند، آیا اینکه #سروش_محلاتی در محرم ۱۴۴۳، نود و نه در صد علما را ترسو، فاقد شجاعت و ساکت در برابر ظلمها و تباهیها و دین فروشیها خواند، توهین به حوزه و روحانیت نبود؟
محلاتی گفت:
«چند درصد علمای دین از غیر خدا حساب میبرند و بهخاطر غیر خدا حاضر هستند منکر، فساد، ظلم، تباهی و دینفروشی را ببینند و سکوت کنند؟... شهید مطهری میفرماید: «آیه کریمه «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لَایَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه» یک شرط اساسی پیامرسان را بیان میکند که جرأت و شهامت و از غیرخدا ترس نداشتن است. همین یک شرط کافی است که ۹۹% رفوزه شویم» (یادداشتها، ج۲، ص۶۷)
یعنی از صد نفر، یک نفر نصاب لازم شجاعت و حریت در بیان حقایق دین را برخوردار است و بقیه ملاحظه میکنند! این نظری است که ایشان بهعنوان یک کارشناس تشخیص داده است.»
محلاتی این مطلب را منتسب به یادداشتهای شهید مطهری کرده، ولی:
🔹 اول
یادداشت شهید مطهری ناظر به همه مبلغان اعم از علما و عموم امت بود. (ج2، ص55)
🔹 دوم
شهید، تعابیری در یادداشتها دارد که ناظر به زمان ایشان و چند دهه قبل است و شامل زمان کنونی یعنی بعد از وقوع مبارزات طاقت فرسای علما و روحانیون، قبل و بعد انقلاب نمیشود.
آیا محلاتی خونهایی که حوزویان در راه مبارزه با ظلم و دفاع از حقیقت دادهاند، را نادیده میگیرد و ۹۹ درصد آنها را ترسو خطاب میکند؟! آیا این جسارت در مرتبه اول شامل بزرگان حوزه نیست؟
🔹 سوم
شهید در یادداشتها تعابیری دارند که هیچ گاه در کتب و سخنرانیهای خود به کار نبردهاند، طبعا یادداشتی که در مقام تامل است با آنچه بعد از تامل و با لحاظ ملاحظات بیان عمومی، ابراز میشود متفاوت است.
از این جهت گفته میشود نسبت دادن برخی مطالب به ایشان با استناد به یادداشتها، اجحاف در حق ایشان است.
گرچه عبارت مورد بحث اساسا ناظر به زمان حال نیست که آقای محلاتی آن را مستمسکی قرار دهد تا تمام علمایی که همچون طیف غربگرا در تقابل و تضعیف نظام اسلامی قرار ندارند را ترسو و فاقد شهامت بخواند!
تازه اگر خود شهامت داشتند و کمی زودتر و در زمان دولت آقای روحانی، زبانشان به چنین سخنانی باز میشد، شاید جایی برای تامل در سیاسی ندانستن آنها باقی میماند!
در آن زمان فقر و اشکال نبود که آقایان شهامت به خرج دهند و اعتراضی کنند؟
@rozaneebefarda
تفسیر مغرضانه از مواضع ناصحانه مرجعیت!
#ویژه/مهم
اخیرا فردی معمم به نام #سروش_محلاتی در سخنانی سست و شدیدا متناقضنما و البته #غرباندیشانه، تلاش کرده است #بیانات_ناصحانه #آیتاللهالعظمیصافی را به #سازشکاری تفسیر کند!
یک پایگاه خبری به نام #شفقنا که (حسب قرائن فراوان و برخی تصریحات) زیر نظر نماینده آیتاللهالعظمیسیستانی در قم اداره میشود، این سخنان بیپایه و موهن را پوشش داده است!
اکنون این سخنان در معرض قضاوت مراجع عظام تقلید و بزرگان حوزه و نهادهای اصیل حوزوی، خصوصا جامعه مدرسین و بدنه دلسوز حوزه علمیه قم قرار دارد.
با یک بررسی اجمالی میتوان قضاوت کرد که آن سخنان سست و تفسیر تحریفآمیز سروش محلاتی #هیچ_ربطی به این مواضع ناصحانه آیتالله العظمی صافی ندارد.
وقتی از تکاپوی مرموز یک جریان سیاسی بدسابقه برای مصادره و تفسیر به رأی مواضع مراجع عظام تقلید سخن میگوییم، دقیقا منظورمان این قبیل سخنان سست است!
به لطف خداوند متعال شاهد از غیب رسید!
🔘سؤالی که مطرح است آنکه:
۱. آیا دفتر #آیتاللهالعظمیصافی تفسیر جهتدار سروش محلاتی را در مورد صحیح میداند یا خیر؟
اگر با این تفسیر انحرافی که تئوریزه کردن علنی خط سازش است، توافق ندارد، انتظار آن است که در اسرع وقت اعلام نظر فرماید تا هم زمینه سوءاستفاده از مواضع مرجعیت از بین برود و هم از سوءبرداشتهای و نقدهای بعدی پیشگیری نماید.
۲. آیا #آیتاللهالعظمیسیستانی رضایت دارند که از نام و اعتبار ایشان(و احتمالا از وجوهات شرعیه تحت اختیار دفتر ایشان) برای تأسیس چنین رسانهای و انتشار چنین مطالبی استفاده شود؟!
طبعا اگر دفتر ایشان در قم و به طور خاص جناب آقای #سیدجواد_شهرستانی به این امر راضی نیست، انتظار به حقی است که ضمن اعلام موضع، نسبت به عملکرد این رسانه تجدیدنظر آشکار صورت گیرد.
#روزنه مشتاقانه آماده بازنشر نقد و نظرهای علمی حوزویان ارجمند در این موضوع است.
بسمالله الرحمن الرحیم...
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
#سروش_محلاتی؛ از تفسیر مغرضانه از بیانات #آیتاللهصافیگلپایگانی تا تئوریزه کردن #پذیرش_سلطه و #ولایت_کفار
نقدِ نخست
[صفحه ۱ از ۲]
#اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
آقای سروش محلاتی در روز 11 آبان 1400، اقدام به ارائه تفسیری سست و گزینشی از آیات و روایات پرداخته، تلاش کرد برداشتهای سیاستزده خود از منابع دینی را به آیتالله صافی نیز نسبت دهد! سخنانی که بیش از پیش مصداق تفسیر به رأی آیات قرآن کریم گشت.
وی مدتهاست در کنار #تحریف دیدگاههای علمای دین، با طرح برخی مطالب شبهعلمی برای رسانههای غربگرا و تسلیمطلب، خوراک تهیه میکند!
عرضه برداشتهای ناصواب سروش محلاتی به روایات شریفه و تفاسیر معتبر قرآن کریم، سست بودن مدعاهای شبهدینی وی را اثبات خواهد کرد.
در یادداشت ذیل به برخی تناقضها و برداشتهای ناروای او از منابع دینی اشاره میگردد.
جنابِ محلاتی، در سخنان اخیر خود رسما و صریحا خواستار پذیرش سلطه و ولایت کفار شده و علت آن را ترس از دشمن و در مضیقه قرار گرفتن مردم (و لو در آینده) دانسته است!
عجیب آنکه او سخنان مرجع معظم آیتالله العظمی صافی را نیز حمل بر همان برداشتهای ناروای خویش کرده است!
لیبرالهای داخلی (اعم از اصلاحطلبان و اعتدالیها) که از سالهای گذشته با عنوان #کاسبان_ترس شناخته میشوند، مدتی است ملاحظات را کنار گذاشته، ترسو بودن خود را منشأ تئوریبافی قرار دادهاند! رویهای که اکنون امتداد آن به حوزه علمیه قم نیز کشیده شده است.
اینان از دشمن #میترسند و تصمیم خود را گرفتهاند تا #تسلیم #آمریکایجنایتکار شوند و برای رسیدن به این هدف به آب و آتش میزنند.
این قبیل سخنان نشانه آن است که شاید برخی آقایان تصمیم گرفتهاند در لفافه سخن گفتن و تمسک به #ابهاماستراتژیک (بخوانید دورویی رسانهای) را کنار گذارده و ما فی الضمیر خود را بیپرده عیان کنند. غافل از آنکه مردم هوشمند و متدین ایران با شناخت عمیق نسبت به معارف دینی، در تشخیص سره از ناسره عاجز نیستند.
🔹سروش محلاتی گفت:
«اگر ولایت کافر را نپذیریم ممکن است به حرج بیفتیم. اینجا باید چه کرد؟ حمایت از مظلوم وظیفه است و شرع هم گفته است. باید از مظلومی که در جامعه ما نیست هم حمایت کرد اما این سیاست ممکن است برای مردم مسمان خودمان مشکل ایجاد کند..
نباید تحت ولایت کفار رفت، به تعبیر امروزی سلطه آنها را نباید پذیرفت. ولی از عجائب این است که همین دستور بلافاصله یک استثنا خورده است. می گوید مگر اینکه از آنها نگران باشید. تقیه اینجا به معنای خوف است و به معنای تقیه مطرح نیست. این تقیه مربوط به خوفی است که مسلمانان درباره عدم پذیرش ولایت کفار دارند. مربوط به ضرر بالفعل نیست..
در قرآن نسبت به دو موضوع حساسیت وجود دارد، یکی قبول ولایت کفار است. در عین حال در همین موضوع شدید بلافاصله مساله خوف مطرح می شود. اگر خوف و ترس است که ضرر و آسیبی به شما وارد می شود منع برداشته می شود.. پذیرش ولایت کفار سقف رابطه با آنها است. خدا گفته نباید سلطه کفار را پذیرفت، این سقف در رابطه با کفار است. اینجا را باز خدا استثناء می زند»
🔹ولایت در قرآن کریم🔹
رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای ماه رمضان سال 53، بحثی بسیار جالب و خواندنی پیرامون ولایت قرآنی دارند که در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» منتشر شده است.
ولایت در قرآن به معنای صرف محبت داشتن نیست. معنای ولایت به بیان مقام معظم رهبری که به آیات متعدد قرآن مستند شده است، آن است که:
ولایت به معنای به همپیوستگی و هم جبهگی داخلی میان اهل ایمان (گرد حاکم مشروع) و نفی وابستگی و دنباله رو بودن و عدم استقلال و هضم شدن نسبت به قدرتهای خارجی است. تنها در این صورت است که رشد و پیشرفت حقیقی حاصل شده، از هرز رفتن استعدادها جلوگیری شده و همه ظرفیتها شکوفا میگردد.
محلاتی تلاش کرده، راهی برای کنار زدن این حقیقت قرآنی بیاید و پذیرش ولایت و سلطه کفار را تئوریزه کند و در واقع جامعه اسلامی را به سوی پذیرش طاغوت بکشاند!
او مدعی شده با تسلیم و زیر پرچم ولایت کفار رفتن، مضیقهها و حرجهای اقتصادی برطرف خواهد شد!
البته او بدون ذکر دلیل، یک استثنا هم میزند:
تنها در صورتی باید حرج و سختی را تحمل کرد که ببینیم شخصی آمده که میخواهد کعبه و قرآن را ویران کند و اصل دین را نابود سازد! این یعنی اگر بسیاری از احکام الهی بر باد رود، مانعی ندارد و نیازی نیست مردم مسلمان خود را به زحمت بیندازند!
البته این افراد مدعی، هیچ گاه پاسخ نمیدهند چرا قرابت کشورهایی مثل مکزیک، مصر و... با آمریکا باعث نشده مشکلات آنان حل شود؟ آیا اوضاع مصر از ایران بهتر است؟ چرا فقر در این کشورها بيداد ميكند؟
یا کشورهای متعدد دیگر که بعضا دارای ثروتهای طبیعی نیز هستند، اما به دلیل بیکفایتی کارگزاران، به انحطاط کشیده شدهاند!
@rozaneebefarda
👇
#سروش_محلاتی؛ از تفسیر مغرضانه از بیانات #آیتاللهصافیگلپایگانی تا تئوریزه کردن #پذیرش_سلطه و #ولایت_کفار
نقدِ نخست
[صفحه ۲ از ۲]
🔹تمسک محلاتی به قاعده لاحرج و نقد آن🔹
قاعده نفی عسر و حرج که به عنوان مستمسک اصلی مدعاهای محلاتی واقع شده، به این معنا است که در دین اسلام به عنوان دینی سهل و دارای گشایش، احکامی که موجب تنگنا و عسر و حرج در زندگی انسانها شوند، قرار داده نشده است.
اما سوال اینجاست که آیا این قاعده شامل همه ادله شرعی که اموری را واجب یا حرام دانستهاند، میشود؟
برای روشن شدن موضوع، مثالی که در برخی کتب ذکر شده را بیان میکنیم. در بیشتر گناهان کبیره، افرادی هستند که ای بسا ترک این گناهان برایشان حرجی است، آیا فقیهی وجود دارد که به برداشته شدن حرمت این موارد فتوا بدهد؟
از قضا یکی از اشکالات -البته غیر وارد- به این قاعده که در برخی کتب قواعد فقهی ذکر شده، همین است که این قاعده دارای تخصیصهای فراوانی است.
مثلا قطعا جهاد همیشه دارای سختی است، آیا این قاعده آن را یک سره تعطیل میکند؟ به همین جهت وجوب جهاد از این قاعده خارج دانسته شده است، یا حرمت فرار از جنگ یا وجوب تسلیم نفس برای اجرای حدّ و قصاص و... خارج از این قاعده است، با این که حرجی هستند.
هیچ فقیهی ملتزم نیست که لزوما هرجایی که تکلیف موجب حرج بود، با این قاعده رفع میشود بلکه کاربست این قاعده، خود ضوابطی دارد.
برخی علمای معاصر برآناند که الزام به اموری که عقلائی هستند از ابتدا مشمول این قاعده نیست تا بخواهد با آن رفع شود، بلکه اموری که حفظ نظام و مصالحی بر الزام آنها وجود دارد، قابل رفع کردن نیستند، چرا که این بر خلاف عقلائی بودن آنهاست.
(ر.ک: ایروانی، القواعد الفقهیه، ج1، ص177)
مرحوم بجنوردی تصریح میکند فقها به عموم این قاعده، معتقد نیستند و سرّ آن را در این نکته میداند که رفع حکم حرجی در همه موارد، خلاف لطف و امتنانی است که پایه و مبنای شکلگیری قاعده رفع حرج بوده است.
#مثلا اگر پدری که کمال عطوفت و مهربانی بر فرزند خود دارد، به او دستور دهد تا کارهایی که به مصلحت اوست را انجام دهد و سراغ کارهایی که مفسده دارد نرود، سپس به او بگوید اگر تکالیفی که به تو کردم، باعث شد در سختی و مضیقه قرار بگیری، آنها را از عهده تو برداشتم و ما بدانیم پدر این جمله گشایشبخش را به خاطر مهربانی و رحمت به فرزند خود گفته است، آیا از این جمله میفهمیم که پدر همه محدودیتها را برداشته؟ آیا به فرزند رخصت داده هر آنچه مفسدهای عظیم دارد را انجام دهد و میتواند هر مصلحت الزامی عظیمی را ترک کند؟ هرگز و هرگز:
«فهل نفهم منه أنّه رخصة في كلّ ما فيه مفسدة عظيمة، أو ترك كلّ ما فيه مصلحة ملزمة عظيمة؟! كلّا، ثمَّ كلّا.»(القواعد الفقهية، ج1، ص 264)
ایشان در ادامه ضمن بیان مثالهای متعدد که ذیل قاعده رفع حرج قرار نمیگیرند، مثل فرار از میدان جنگ و قمار و معامله ربوی و...
و چه مفسدهای عظیمتر از به تعبیر جناب محلاتی: زیر سلطه دشمن کافر رفتن؟ از مومنان گسستن و به جبهه کفار پیوستن که به گفته علامه طباطبایی موجب نابودی تدریجی ایمان خواهد شد و یک جامعه با اهداف مشخص ایمانی و رو به سعادت را، از هم خواهد پاشید. (المیزان، ج3، ص175، ذیل آیه مبارکه 28 آل عمران)
اموری که امثال سروش محلاتی به راحتی آن را مصداق قاعده لاحرج قرار میدهند و مجاز اعلام میکنند!
محلاتی تصریح میکند:
«خدا میگوید ما در دین حرج قرار ندادیم. نگفته فقط در عبادات حرج نیست. بلکه از اول دین تا آخر دین حرج ندارد.. ما یک قلمرویی خارج از این قاعده لاحرج نداریم.. (قرآن میگوید) حق جهاد را به جا بیاورید. بعد میگوید در دین حرج نیست..»
این یعنی هرآنچه در دین است با حرج برداشته میشود، به همین راحتی و کلیت! آیا این ادعا با کلمات فقها سازگار است؟
محلاتی در ابتدای بحث میپرسد "آیا قاعده لاحرج شامل همه احکام، حتی امور سیاسی و اجتماعی هم میشود؟ این نکته معمولا در بحثهای قاعده لاحرج بحث نشده ولی در زمان ما باید بحث شود."
با توجه به آنچه گذشت روشن شد عدم عمومیت این قاعده در کتب فقها مطرح و تبیین شده است و تمسک شاذ و غیرضابطهمند سروش محلاتی به قاعده لاحرج برای ارائه برداشتهای جهتدار از منابع دینی، وجهی ندارد.
🔘یادداشت مرتبط:
👇
https://eitaa.com/rozaneebefarda/10054
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
تفسیر ناروای #سروش_محلاتی از آیه۲۸ آلعمران برای تئوریزه کردن #پذیرشولایتاستکبار!
نقدِ دوم
[صفحه ۱ از ۲]
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
«لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ»
«مؤمنان نباید كافران را به جای اهل ایمان، یار و همجبهگان و پیوستگان بگیرند؛ و هر كس چنین كند در هیچ پیوند و رابطهای با خدا نیست، لکن اینكه بخواهید از آنان تقیّه كنید (تایید آنان به شکل صوری و زبانی، مانعی ندارد)؛ خدا شما را از [عذاب] خود بر حذر میدارد، و بازگشت [همه] به سوی خداست»
سروش محلاتی در بخشی از سخنان جنجالی خود در تئوریزه کردن #سلطهپذیری میگوید: خداوند در آیه ۲۸ آل عمران در صورت ترس از نپذیرفتن #ولایتکفار، حرمت آن را برداشته است:
محلاتی می گوید:
«نباید تحت ولایت کفار رفت، به تعبیر امروزی سلطه آنها را نباید پذیرفت. ولی از عجائب این است که همین دستور بلافاصله یک استثنا خورده است. می گوید مگر اینکه از آنها نگران باشید. تقیه اینجا به معنای خوف است و به معنای تقیه مطرح نیست.
این تقیه مربوط به خوفی است که مسلمانان درباره عدم پذیرش ولایت کفار دارند. مربوط به ضرر بالفعل نیست.. الان زندگی مردم سر جایش هست ممکن است خوف ایجاد مشکل وجود داشته باشد، اینجا حکم عدم پذیرش سلطه کفار برداشته می شود»
او در قیاسی نابجا، مسئله (برداشته شدن وجوب روزه در صورت خوف عقلائی از ضرر داشتن آن) را با ترس از کفار (و لو آنکه بالفعل نباشد)، #قیاس کرده و مدعی است حرمتِ پذیرش ولایت کفار، به واسطه #خوف، برداشته شده است!
🔹 اشکالات علمی بر سخنان محلاتی:
🔸الف) استثناء در آیه منقطع است و پذیرش ولایت کفار مجاز شمرده نشده است
صرف نظر از اینکه این آیه ارتباطی با قاعده نفی حرج ندارد، در تفسیر المیزان آمده: استثناء در «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاة» منقطع است. یعنی استثناء به معنای جواز پذیرش ولایت کافران نیست.
مثلا در این جمله: «مسافران آمدند الا وسایلشان.» مستثی (وسایل) اصلا داخل مستثنی منه (مسافران) نبوده تا از آن خارج شود. در این صورت «الّا» به معنای «لکن یا ولی» است و برای رفع یک توهم، نه به معنای « بجز و مگر».
در شرح ادبی معروف جناب رضی آمده: «نزد سیبویه و بصریها، الّا منقطع به معنای لکنّ است.. جائنی القوم الا حمارا به نظر متاخران یعنی: لکنّ حمارا لم یجئ» فامیلها آمدند ولی الاغ نیامد.
(حمار داخل قوم نیست تا از آن اخراج شود چون معمولا همراه بوده و توهم آمدن او هم ممکن بوده، استدراک شده است) (شرح الرضي، ج2 ؛ ص82)
🔴در بحث ما آیه به این معنا خواهد بود: «کافران را هم جبهه و یاور خود قرار ندهید، لکن اظهار کردن آثار ولایت از روی ترس مجاز است.
🔘 #علامهطباطبایی مینویسد:
«استثناء در «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاة» منقطع است؛ زيرا اظهار محبت دروغى و از ترس، محبت واقعى نيست، و همچنين اظهار ساير آثار ولايت اگر دروغى و از ترس باشد، ولايت واقعى نيست، چون خوف و محبت كه مربوط به قلب است، دو صفت متضادند، كه دو اثر متقابل در قلب دارند، چگونه ممكن است در يك قلب متحد شوند؟ (ج3، ص239)
@rozaneebefarda
تفسیر ناروای #سروش_محلاتی از آیه۲۸ آلعمران برای تئوریزه کردن #پذیرشولایتاستکبار!
نقدِ دوم
[صفحه ۲ از ۲]
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
✅ بخشی از ترجمه تفسير الميزان:
«اگر ما كفار را اولياى خود بگيريم خواه ناخواه با آنان امتزاج روحى پيدا كردهايم، امتزاج روحى هم ما را مىكشاند به اينكه مطیع آنان شويم، و از اخلاق و ساير شؤون حياتى آنان متاثر گرديم، (زيرا كه نفس انسانى خو پذير است)، و آنان مىتوانند در اخلاق و شئون زندگی ما تصرف کنند...
🔴بیان اين اوصاف براى تفسير فرمانِ "مؤمنين نبايد كافران را اولياى خود بگيرند، و به مؤمنين ديگر اعتنا نكنند" در حقيقت سبب حكم و علت آن را بيان نموده تا بفهماند دو صفت كفر و ايمان به خاطر تضاد و بينونتى است كه بين آن دو هست، قهرا همان بينونت و فاصله و تضاد به دارندگان صفت كفر با صفت ايمان نيز سرايت مىكند، در نتيجه آن دو را از نظر معارف و عقائد و اخلاق از هم جدا مىكند، ديگر راه سلوك به سوى خداى تعالى و ساير شؤون حياتى آن دو يكى نخواهد بود،
🔘نتيجه اين جدايى هم اين مىشود كه ممكن نيست بين آن دو ولايت و پيوستگى برقرار باشد، چون ولايت موجب اتحاد و امتزاج است، و اين دو صفت كه در اين دو طايفه وجود دارد موجب تفرقه و بينونت است، و وقتى يك فرد مؤمن نسبت به كفار ولايت داشته باشد، و اين ولايت قوى هم باشد، خود به خود خواص ايمانش و آثار آن فاسد گشته، و به تدريج اصل ايمانش هم تباه مىشود.
🔻و به همين جهت است كه در دنبال آيه مورد بحث اضافه كرد: "وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ" و سپس اضافه كرد" إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً"
🔹در جمله اول فرمود كسى كه چنين كند هيچ ارتباطى با حزب خدا ندارد، و در جمله دوم، مورد تقيه را استثنا كرد، چون تقيه معنايش اين است كه مؤمن از ترس كافر اظهار ولايت براى او مىكند، و حقيقت ولايت را ندارد.» (المیزان، ج3 ؛ ص236)
🔸ب) موضع لزوم تقیه، متفاوت از موضع وجوب جهاد یا امر به معروف است.
اینکه در عصر غیبت، رابطه تقیه با احکام دیگری همچون جهاد، امر به معروف و نهی از منکر یا دفاع از مظلومین چیست، بحثی مفصل میطلبد.
علاقمندان به کتاب «موسوعه الامام المهدی» شهید سید محمد صدر مراجعه نمایند.
اجمالا در جایی که امر به معروف یا جهاد واجب است، تقیه، عزلت و کنار کشیدن از میدان حرام است و در جایی که تقیه و عزلت، واجب است، اقدام حرام.(«موسوعه الامام المهدی، تاریخ الغیبه الکبری، ج2، ص397 تا 452)
🔸 ج) برخلاف گفته محلاتی، تقیه در آیه، معنای اصطلاحی خود را دارد.
تقیه در آیه به همان معنای مصطلح است و حکم تقیه اختصاصی به تقیه میان مذاهب اسلامی ندارد و شامل تقیه از غیر مسلمانان هم میشود.
لذا #شهید_صدر در کتاب یاد شده به آیه مورد بحثِ سروش محلاتی یعنی آیه 28 سوره آل عمران اشاره میکند و به این عمومیت معنای تقیه تصریح میکند، چرا که این آیه، تقیه از کفار را مطرح کرده است، ضمن اینکه قضیه تقیه جناب عمار یاسر از مشرکان، نیز قصهای معروف است. و ملاک تقیه نیز اختصاصی به تقیه میان مذاهب اسلامی ندارد.(همان، ج2، ص 450)
🔴تحمیل برداشتهای سیاستزده و سطحی به قرآن کریم، جدای از آن که وجاهت علمی ندارد و مورد پذیرش عالمان و فرهیختگان واقع نمیشود، مصداق بارز #تفسیر_به_رای و #ظلمبهقرآنکریم است.
ارائه این سنخ تفسیرهای جهتدار و مغرضانه از قرآن کریم همواره مورد نقد و شماتت عالمانِ شیعی قرار داشته است.
ممکن است معدود افرادی با سوابق حوزوی نیز پیدا شوند که به هر دلیل از ملکه #شجاعت بیبهره بوده، مبتلا به #ترس باشند اما آنان نباید به خود اجازه دهند که ترسشان را مبنای تئوریبافی برای پذیرش ولایت کفار و استکبار قرار دهند و بدتر آنکه این برداشت ناروا را به منابع دینی و خصوصا قرآن کریم نسبت دهند!
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
نقد تفسیر ناروای #سروش_محلاتی از آیه۲۸ آلعمران برای تئوریزه کردن #پذیرشولایتاستکبار!
نقدِ چهارم
[صفحه ۱ از ۲]
اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔴 مفهوم شناسی دقیق قواعد نفیحَرج، نفیضرر و تقیه.
قواعدی مانند نفی ضرر، نفی حرج و وجوب تقیه، برخلاف تصور برخی، یک مقوله تعبدی نیست چراکه از لسان ادله، علت و مناط آن کاملا مشخص و در منظومهی معرفتی دینی حکمت، حدود و ثغورش روشن میباشد.
بهعنوان نمونه؛ نهاد تقیه در دین چیزی جز مصداقی برجسته از مصادیق باب تزاحم نیست، یعنی همان اجرای تقدیم اهم بر مهم. و الا تقیهای را که "تسعة أعشار الدين" شمرده شده و در وصفش آمده است: "لا دين لمن لا تقية له" و آن، دین و روش اهل بیت علیهم السلام معرفی گردیده است. چطور در بیعت با یزید و مناسبات با عبیدالله دیده نمیشود؟!
نمیشود تقیه دین امام صادقی که میفرماید "التقية دینی و دین آبائی"، باشد اما همین تقیه دین جد ایشان یعنی ابیعبدالله الحسین علیه السلام نباشد!
روشن است چون مساله مهمتر از حفظ جان امام معصوم و یاران و اسارت اهلبیت ایشان در بین بوده، همان مسالهی اهم مقدم میشود! نه آنکه تقیه استثنا خورده باشد، خیر تقیه هم مصداق همان تقدیم اهم بر مهم است. لذا کاملا همسو با عقل تفسیر میگردد.
همین مطلب یعنی تقدم اهم بر مهم، بصورت اولویت دادن منافع دین بر حفظ منافع شخصی اعم از حفظ جان و مال و... در رفتار رسول خدا ص بطور آشکارا دیده میشود. از شعب ابیطالب و تحمل آن فشارهای طاقت فرسا گرفته است تا سلسله رفتارهایی که منجر به اقدام مشرکین برای ترور پیامبر در لیلة المبیت و هجرت صورت گرفت!
با نگرشی کلان و البته دقیق، به سلسله کُنشهای ائمه علیهمالسلام، خصوصا آنکه آن سلسله عملکردها، بدون استثنا توسط خلفا/حکام جور تحمل نمیشده، تا جایی که منجر به حذف فیزیکی یکایک ایشان میشد، باز مییابیم که همین مجموع فعالیتهای ائمه اطهار علیهمالسلام شاهد دیگری است که تقیه در راستای قاعده تقدیم اهم بر مهم تفسیر و تبیین خواهد شد.
همچنین است "قواعد لاحرج و لاضرر"! یعنی تشریعِ این قواعد یک استراتژی حکیمانه را دربر داشته و انگارهی تعبد خاص که عقل بدان راه نداشته باشد در تشریع آن قواعد مخالف لسان ادله میباشد و اجرایشان اولا بر محور یک مقصد روشن و ثانیا همواره در قبالِ مساله اهم، سنجیده میشود.
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
نقد تفسیر ناروای #سروش_محلاتی از آیه۲۸ آلعمران برای تئوریزه کردن #پذیرشولایتاستکبار!
[صفحه ۲ از ۲]
اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
با این بیان، صرف وجود ضرر و حرجهایِ بالفعل موجب موضوع سازی برای این قواعد نشده و نمیتوان به بهانه اطلاقات ادله، سریعا آنها را حاکم نمود.
بعبارت دیگر، اِعمال آن قواعد نبایست در تضاد با حکمت و مقاصدی باشد که این قواعد برای آن جعل گردیده است.
ذکر یک مثال:
بروز بیماری خاص در بدن شخصی موجب میشود بیمار، بدنش در تماس با آب، یا مواجهه با گرسنگی دچار یکسری اختلالاتی گردد اما با بررسی و آزمایشات دقیق مییابد اگر مدتی آن اختلالات حادث شده را تحمل نماید از قضا سیستم دفاعی بدنش، تحریک و تقویت شده و بر آن اختلالات فائق آمده و به مرور زمان و برای همیشه دیگر بدنش در تماس با آب و مواجهه با گرسنگی دچار آن اختلالات نمیگردد.
حال آیا حدوث اختلالات اولیه موجب میشود، مکلف با تمسک به قاعده نفی ضرر و حرج از امتثال اوامر وجوبیِ وضو و غسل و صوم سرباز زند؟! از قضا همین قواعد نفی ضرر و حرج حکم قطعی به امتثال اوامر واجبه مینماید تا از ضرر بزرگتر و حرج دائمی و همیشگی نجات و رهایی یابد!
بعبارت دیگر اینگونه نیست که قاعدهی لاضرر و لاحرج فقط ضرر و حَرَج فعلی را بردارد و نسبت به ضرر و حَرج کثیر در آینده ساکت باشد!
با حفظ مقدمه فوق تحلیل مسالهی امروز کشور اسلامی ما در ارتباط با برخی کشورها، آنطور که جناب آقای سروش محلاتی بیان فرمودند نیست.
اولا؛ مسأله صرفا "امر به معروف"، "نهی از منکر"، "مبارزه با دولت ظالم" و "حمایت از مظلوم" و مانند آن نیست که ایشان مکررا برا آن تاکید داشتند، بلکه دقیقا پای "استیفای مصالح" و "منافع عمومی مردم و کشور اسلامی" در بین است.
ثانیا؛ نه پذیرش ولایت کفار امروز مصداق تقیه و نفیِ حرج است! و نه راهِحل مشکلات معیشتی مردم، این نسخهی پیچیده شده در تفسیر جناب سروش محلاتی است!
هر دو پیشفرض ایشان ناصواب هستند و این ناصواب بودن، متکی به هشت سال تجربه عینی است! "هشت سال مذاکره" و "تعلیق" و "شرطی شدن اقتصاد" و "پیشروی خواستههای کفار" و بیشتر شدن گرفتاریهای معیشتی مردم!
به حکم استثناء ادعا شده توسط ایشان در آیه ۲۸ آل عمران؛ "...إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاهً..." اگر ترس و دغدغهای نیز در بین باشد، همین خوفِ از دست رفتن امنیت، وابستگی همیشگی اقتصاد، دوام شرایط شکننده ناشی از آن، خطراتِ مکر و فریب، نقض دوباره و... است و از قضا نسخهی آن با استناد به تجربه چند ده ساله خصوصا هشت سال پیشین، و بهحکم "تقدیم اهم بر مهم" و "نفی ضرر و حرج"، عدم پذیرش ولایت کفار است.
بهعبارت دیگر؛ اینگونه نیست که قاعدهی لاضرر و لاحرج فقط حَرَج فعلی را بردارد و نسبت به ضرر و حَرج کثیر در آینده ساکت باشد!
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
#سروش_محلاتی و سودای سکولاريسم!
[ص ۱ از ۲]
#اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻
#شهید_سلیمانی در وصیتنامهاش مینویسد:
امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص)
خوب است حوزویانی که از درون، ساز مخالفت با جمهوری اسلامی مینوازند و برای رسانه های زنجیره ای و پادوهای قاتلان آن شهید، تئوری بافی با رنگ مذهبی کرده و علیه مبانی انقلاب، محتوای شبه علمی تولید میکنند را بهتر بشناسیم.
#سروش_محلاتی اخیرا در سخنرانی باعنوان "مدرس و نسبت سیاست و دیانت" به صراحت دلایل نفی پیوستگی دین و سیاست در جمهوری اسلامی را بیان کرد!
🔻او مدعی است:
باید پذیرفت اسلام یک دین سیاسی است و دین اسلام را نمیشود از امور سیاسی تفکیک کرد، چرا که آموزه های اسلام و قرآن در امور سیاسی ورود کرده است.
اما پیوستگی و نفی جدایی دین از سیاست، آسیبها و نگرانیهای به وجود میاورد. باید به گونه ای این پیوستگی تفسیر شود و در صحنه عمل، نهاد سازی شود که این موارد پیش نیاید:
۱.حق نداشتن مردم
اگر فقاهت شرط حاکم در جامعه اسلامی باشد، افرادی که این ویژگی را کسب نکرده اند از رسیدن به حکومت بی نصیب خواهند بود. اگر برای حاکم، شرط فقاهت قائل باشیم، مردم حق نخواهند داشت به دلخواه خود هر شخصی را (و لو جاهل و فاسق) انتخاب نمایند. آنها باید فرد صالح را بشناسند و او را در حکمرانی و تحصیل مصالح کشور یاری کنند. پس مردم در چارچوب مقررات دین حق دارند در سرنوشت خود دخالت کنند نه فراتر.
۲.ترکیب دو نهاد و استقلال نداشتن نهاد دین
نباید حاکمان سیاسی متولی دین و مرجعیت و تبلیغ دین باشند، بخاطر همین حرف متهم به سکولار بودن میشویم.
۳.قداست یافتن حاکمان و نقد نپذیری
روشنفکران عرب، قائل به جدایی دین از سیاست شدند، تا حاکمان قداست نیابند و امکان نقد آنها وجود داشته باشد.
۴.بازی با دین
وقتی امر دین و دنیا دست یک غیر معصوم بود، ممکن است موجب سوء استفاده از دین شود. چه بر سر دین میاید؟ ضمن اینکه جلوی تنوع اجتهادها گرفته میشود و این به ضرر دین است.
انحصار دین به دست حاکمان ممکن است باعث به بازی گرفتن دین شود. بله یک بار علی ع حاکم است ولی اگر مثل معاویه حاکم شد، دین به بازی گرفته میشود.
علامه در المیزان:
"نشاهد لعب السیاسه بالدین" سیاست یکبار دین را بالا میبرد و یک بار با آن قهر میکند.
✅نقد:
محلاتی در این سخنان میپذیرد:
اگر حاکم، خود یک فقیه مورد رجوع مردم باشد، ما پیوستگی دین و سیاست را نمی پذیریم. اگر حاکم مسلمین، دغدغه تبلیغ دین داشته باشد، ما قائل به جدایی دین از چنین سیاستی هستیم.
اگر قرار باشد ولیّ فقیهی همچون امام خمینی ره داشته باشیم که علاوه بر زعامت، مرجعیت دینی دارد، همان بهتر که دین از سیاست جدا باشد! در دین امور سیاسی هست، ولی نباید زعیم مملکت، کاری به تبلیغ دین یا مقام فتوا داشته باشد(آسیب ۲)
اد هر غیر معصومی را در ردیف معاویه قلمداد میکند؛ چرا که عامدانه خواسته چشم بر عدالت و جایگاه والای ولی فقیه، به عنوان امین معصومین و حصن اسلام ببندد. طبعا اینکه فقها به حسب روایت، افضل الناس بعد الائمه هستند در قاموس او بی معناست. او ارزشی برای نظارت دائمی متخصصان منتخب مردم در مجلس خبرگان بر ولی فقیه یا انتقادات روزانه نشریات غربگرا از سیاستهای کلی رهبری قائل نیست، تا به هر زوری شده، جمهوری اسلامی را غیرقابل نقد تصویر کند!
اگر قانون اساسی برای رهبر مملکت شرط اجتهاد یا پیش از اصلاح قانون اساسی، شرط مرجعیت را لازم میداند، محلاتی این را یک خطر و آسیب قلمداد میکند!
روشن است محلاتی با این ملاک و معیاری که داده، نمیتواند امام خمینی را یک استثنا قلمداد کند؛ چرا که امام علاوه بر رهبری، مرجع دینی نیز بودند، و دارای عصمت هم نبودند.
درباره چرایی لزوم وجود شرط فقاهت و عدالت در حاکم جامعه اسلامی اینجا بخوانید:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/10214
به نظر محلاتی مردم حق دارند احکام الهی را زیر پا بگذارند و رسیدن به آزادی، فراتر از چارچوب مقررات دینی، خواسته اوست.(آسیب ۱)
او قبلا تصریح کرده و با تحریف آموزه های قرآنی و روایی و تقطیع سخن بزرگان، مدعی شده اگر پیامبر هم حکم به جهاد دادند، مردم مجازند پیروی نکنند و پیامبر هم حق مجازات آنها را ندارد.
نقد تفصیلی این مطلب را در روزنه بخوانید:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/9726
او این ادعای مضحک را تکرار میکند که مردم، مختار و مجازند اصل اسلام را نفی کنند! (نه تکوینا که اختلافی نیست، بلکه به اقتضای قانون شرع) قانون اساسی و جمهوری اسلامی را کنار بگذارند و اگر دلشان خواست جاهلترین و فاسدترین فرد را برای حکمرانی، بر گرده خود سوار کنند! حتی رضاشاه خائن!
@rozaneebefarda
#سروش_محلاتی و سودای سکولاريسم!
[ص ۲ از ۲]
محلاتی انتخاب جمهوری رضاخانی را هم حق مردم دانسته است. در این باره ببینید:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/9196
▫️از آقای محلاتی می پرسیم شما چطور پذیرفتی مردم موظفند جانشینان معصوم پیامبر ص را بشناسند و ایشان را در پیاده ساختن اهداف دین و تحقق سعادت دنیوی و اخروی مردم یاری کنند؟ اگر محدودیت آزادی انسان مسلمان، به چارچوب مقررات دین، خلاف شرع و آزادی خداداد است، چرا فقط نسبت به فقیه چنین است؟
🔹آقای محلاتی از شهید بهشتی و پذیرش حق حاکمیت ملی(به تفسیر سکولار او) بسیار دم میزند تا آن را در برابر ولایت فقیه قرار دهد، اما وقتی محلاتی درباره چنین جملاتی از شهید بهشتی، مورد سوال قرار میگیرد، به طور تاکتیکی سکوت میکند!
شهید بهشتی اما میفرماید: «اﻳﻦ ﺧﻮد ﻣﺮدم ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺴﻲ را ﺑﻪ رﻫﺒـﺮي ﺑﭙﺬﻳﺮﻧـﺪ ﻛـﻪ واﺟﺪ ﺻﻔﺎت و ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺗﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ در این رواﻳﺎت آﻣﺪه اﺳﺖ»(شناخت اسلام، ص448)
اصل حق حاکمیت ملی و تحریف دیدگاه شهید بهشتی توسط محلاتی:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/9262
چطور باید به این طایفه سکولار گفت که مردم تکوینا آزاد و مختارند که هر دینی را بپذیرند یا نپذیرند، به احکام آن پایبند باشند یا نباشند، ولی ممکن نیست در متن شریعت، و در مقام بیان قانون شریعت، چنین آزادی داده شود! مردم آزادند اسلام را منکر شوند؟ تکوینا یا تشریعا؟!
چقدر مضحک است که کسی بگوید دین میگوید فلان کار واجب یا حرام است و پاداش و مجازات دنیوی و اخروی دارد، در عین حال آزادی مطلق میدهد هرکار میخواهید بکنید! قانونا، زنا و زیر پاگذاشتن دستور جهاد پیامبرتان مجاز است، ولی حد یا تعزیر هم دارد!
فرق است بین آزادی تکوینی و آزادی تشریعی. تکوینا انجام هر کار نیک یا ناپسندی، یا هر جنایتی برای انسان ممکن است. آزاد است و مختار. ولی قانونگذار و شارع مقدس میتواند آن را الزامی یا ممنوع کند.
برخلاف گفته محلاتی در بحث نفی دشمن ستیزی تحمیلی، پیامبر خدا ص دو تن از متخلفان از جهاد را به شهادت قرآن در آیه ۱۱۸ سوره توبه، مجازات کردند. آنها مختار بودند و معصیت را انتخاب کرده بودند. ولی تشریعا و قانونا مجاز نبودند.
🔹محلاتی چگونه پذیرفته معصومین حق داشتند حدود الهی را جاری کنند و مثلا یک زناکار را شلاق بزنند یا اعدام کنند؟! و با این کار مردم را ملزم کنند که این معصیت را علنا مرتکب نشوند؟
✅ فقهای شیعه در طول تاریخ هیچ گاه چنین اشکالاتی را نسبت به حکمرانی فقیه بیان نکردهاند. مطالعه کتابهای متعددی از فقهای برجسته شیعه در بحث ولایت فقیه و اشکال و جوابهای فنی فقیهان نشان میدهد، ادبیات انحرافی جناب محلاتی ریشهای در فقه شیعه ندارد!
چرا؟ چون فقها به متن شریعت پایبندند و چنین اشکالاتی که در صدر این یادداشت به نقل از محلاتی گذشت، تنها از سوی افرادی بیان میشود که وفاداری و تعلق به متن دین ندارند، جدا کردن دین از سیاست با پوششها و توجیه های سست، دغدغه اول آنان است و با ژستهای ژورنالیستی (ولو با لباس روحانیت) برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و تضعیف ولایت فقیه و اجرا نشدن احکام اسلام، خود را به آب و آتش زده، استدلالهای صد من یک غاز مطرح میکنند.
شاهد اینکه بزرگان چنین سخنانی نزده و نمیزنند، نقل قولهای محلاتی در این سخنرانی است. محلاتی که یک جمله مربوط از بزرگان نیافته از المیزان نقل میکند که "ما مشاهده میکنیم سیاست با دین بازی میکند گاهی به آن رو میکند و گاهی پشت میکند.."
در حالی که این جمله ناظر به حکومتهای غیر دینی بیان شده است:
و لذا كانت القوانين الحاضرة لا تتعرض لأمر المعارف الإلهية و الأخلاق.
علامه در مقام فرق قانونگذاری اسلام با شیوه های دیگر، فرموده:
"وضع (الاسلام)القانون الذي وضعه على أساس التوحيد..و أضاف إليها المعارف الحقه..ثم جعل ضمان إجرائها في عهدة الحكومة الإسلامية أولا، ثم في عهدة المجتمع ثانيا، و ذلك بالتربية الصالحة علما و عملا و الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر."
او از جمله شهید مطهری که باید راه برای نقد حاکمان باز باشد، نیز نتایج بیربط گرفته است.
بارها و بارها دیدهایم محلاتی با تحریفگری، به دین مقدس و علمای راستین آن، نسبتهای ناروا داده است. مثلا اگر شهید بهشتی از زبان اهل سنت میگوید نصب امام ضروری نیست و پیامبر(ص) به اقتضای عدم رشد کافی مردم در آن زمان امام علی ع را نصب کردند، این سخن باطل را به خود شهید بهشتی نسبت میدهد!
لذا به هیچ یک از نقل قولهای افرادی همچون محلاتی نباید اعتماد کرد افرادی که ژست باور به متن دین و سخن بزرگان را میگیرند ولی با تقطیع ها و تحریفهای تعمدی، به دنبال فریب و بازی سیاسی و جناحی خود هستند.
و البته اگر بزک کردن و بزرگ کردن این شخص معلومالحال توسط رسانههای زنجیرهای وابسته به دولت امیدسوز غربگرا نبود هرگز سخنان بیمایه او ارزش پرداختن نداشت.
@rozaneebefarda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کدیور هم #خطامامی بودن #سروش_محلاتی را تأیید کرد!
چشم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی روشن!
سروش محلاتی را برای تبیین مکتب فقهی امام دعوت کردهاند:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/10555
وقتی ضدانقلاب فراری و عضو ارشد حلقه منتظری، از سروش محلاتی به عنوان استاد درس خارج خط امامی یاد میکند و از همفکری و همگرایی در تحلیل(بخوانید #تحریف #علامه) با او سخن میگوید!
لازم به ذکر است طیفی از مریدان فکری-سیاسی آقای منتظری از دهه شصت در دفتر امام حضور داشتند که مع الاسف بعد از عزل نیز همانجا ابقا شدند و در دهه هفتاد خود را به عنوان مفسران اندیشه امام جا زدند تا بدانجا که افراد رادیکالی همچون عماد باقی داعیهدار امامشناسی شدند!
هماهنگی سیاسی/فکری مؤسسه تنظیم و نشر با طیف رادیکال جریان منتظری و ارجاع دوطرفه به همدیکر را در همین فضا باید تحلیل کرد.
پ.ن:
سروش محلاتی و کدیور هر دو از مریدان فکری-سیاسی منتظری هستند! در عین حال از مواهب هاشمی برخوردار بودهاند؛ یکی در مرکز بررسیها و دیگری در حلقه روزنامه جمهوری.
و هر دو نفرشان #خاطراتمخدوش #منتظری و #هاشمی را بعنوان پایه اصلی تحلیلهای سیاسی خود قرار دادهاند! البته با فاصلهگذاری و ژست استقلال و گاهی نزاع زرگری.
#روزنه؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:👇
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
امام تسلیم طلب؟! قرائت حوزویان سکولار از مکتب امام(ره)
فهرستی بلند از تحریفات سروش محلاتی
جمال مومنی زاده
(ص ۱ از ۳)
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
به دعوت موسسه تنظیم و نشر آثار امام در 27 بهمن 1400، جناب #سروش_محلاتی به تبیین مکتب امام خمینی(ره) پرداخت و با بیان وجود پنج دوره فکری برای امام، از جهتی تلاش کرد دوره پاریس را نظر نهایی بخواند و از جهتی امام خمینی را در اعتقاد به قرار گرفتن فقیه در راس حاکمیت، در میان فقهای تاریخ شیعه تنها نشان دهد.
رهبر معظم انقلاب اخیرا صداقت برخی در ادعای دلبستگی به انقلاب را غیرصادقانه خواندند که بیانیه دو مجمع روحانی در تهران و قم را به ذهن متبادر میساخت.
موضوع مورد بحث در این یادداشت آن است که آیا جناب سروش محلاتی، که عده ای تلاش دارند بعد از فوت بزرگان روحانی اصلاحات و کمبود شخصیت حوزوی، نام او را بر زبانها بیندازند، چقدر در اظهارات و تقریر مباحث علمی صداقت دارد؟
آیا ایشان واقعا تابع تحقیق بیطرفانه و وفادار به نقل صحیح کلمات فقها و بزرگان شیعه است یا با تحریف و تقطیع، به دنبال تضعیف نظریه فقهی ولایت فقیه و چسباندن نظام جمهوری، فراتر از چارچوب دین، به فقه و قانون اساسی جمهوری اسلامی است؟
میتوان با اندکی بررسی و مراجعه به اصل عبارات نقل قول شده و شیوه تقریر مباحث علمی توسط جناب محلاتی دریافت ایشان نسبت به امام، انقلاب و کلمات بزرگان دارای صداقت نیست.
به نظر میرسد اگر جناب محلاتی، امام را مبتکر نگاه حکمرانی فقیه میخواند، از روی خیرخواهی، تقویت و کمک به نشر آثار امام نیست! گرچه این سخنرانی از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام برپا شده است!
تبیین نادرستی این ادعا را اینجا ببینید:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/10597
در ادامه به نمونه های متعددی از تحریف عبارات توسط ایشان اشاره شده است.
نسبت تجویز سلطه پذیری به امام با استناد به قاعده لاحرج
جناب محلاتی به دعوت تولیت حرم امام خمینی در ۱۶ دی ۱۴۰۰ به عنوان سخنران در حرم مطهر گفت:
امام مطلق حرج، یعنی هرنوع مشقتی، گرچه غیر شدید را، رافع تمام احکام دین میداند. حرج از صدر تا ذیل دین جاری است، لذا پذیرش سلطه و ولایت کفار که مورد نهی صریح و شدید الهی است نیز با وجود مشقت و لو غیر شدید، مجاز است!
او پا را فراتر مینهد و میگوید: به نظر امام با وجود حرج، رفع تکلیف، عزیمت است و اصلا مجاز نیستیم مردم را به مشقت بیندازیم!
طبق معمول در چنین نقل قولهایی جناب محلاتی ارجاع دقیق نمیدهد. با جستجو عبارت مورد نظر امام را مییابیم.
قاعده لاحرج در بحث تیمم
در کتاب الطهاره، بحث تیمم، حضرت امام فرمودهاند:
ظاهر عبارات برخی آن است که حرج مقید به مشقتی است که تحمل آن عادتا ممکن نیست، در ادامه عباراتی از اهل لغت ذکر میکنند و سپس مینویسند: اما در بسیاری از کتب لغت، این قید نیامده است. ایشان در ادامه شواهدی برای این موضوع بیان میکنند. (كتاب الطهارة (للإمام الخميني، ط - الحديثة)، ج2، ص 73)
@rozaneebefarda
فقه خوارجی و حمایت از جلادان
[ص١ از ٣]
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹اقدامات ضدامنیتی تروریستها و برخی فریبخوردگان در اغتشاشات اخیر جمع زیادی از اقشار مختلف مردم و همچنین نیروهای حافظ امنیت را مجروح ساخت یا به فیض شهادت رساند و در مقابل نیروهای خدوم اطلاعات و امنیت کشور با جانفشانی و فعالیت مجاهدانه حربههای ضدامنیتی را خنثی ساختند و قهرا محاربان، باغیان و جنایتکاران را به دست قانون سپردند و قوه قضائیه نیز با بخشی از دستگیرشدگان مماشات کرد و برخی دیگر را محکوم به اعدام یا سایر احکام قضایی نمود.
از ابتدای شکلگیری اغتشاشات مسئولین نظام در سطوح مختلف بهدلایل گوناگون به نرمش و تسامح با دستگیرشدگان پرداختند اما بر خلاف انتظارات نهتنها جریان غربزده و اتباع حوزوی و غیرحوزویشان این نرمش و تسامح را ندیده گرفتند بلکه بهعکس امروز طلبکارتر از گذشته با سر هم کردن چند فقره فقهی یا مطلب شبهحقوقی نظام را متهم به برخورد بیرویه با باغیان و محاربان و جانیان میکنند و پروژه «عوض کردن جلاد و شهید» را نه از سالهای بعد که از امروز آغاز کردهاند.
بخشی از این افراد از جمله #سروش_محلاتی همان کسانی هستند که از ابتدا با موضعگیری غلط و تحریفآمیز خود آتش اغتشاش را شعلهور ساختند و چه بسا در صورت پاسخگویی به مطالبه جریان حوزوی انقلابی و برخورد قضائی با این عناصر، امروز امثال محمد محلاتی بار دیگر امنیت روانی مردم را مشوش نمیکردند و هزینه اضافه برای ملت نمیتراشیدند.
محمد محلاتی در دو یادداشت اخیر خود، مجددا از موضع «وکیل البغاة و المحاربین» سخن گفت و با تحریف موضوعات و احکام فقهی به محاربه شبهعلمی با نظام اسلامی پرداخت.
آخرین تحریفات محمد محلاتی را در سه ناحیه پی میگیریم:
١. تحریف موضوعی
۲. تحریف حکمی
٣. تحریف مصداقی
١.تحریف موضوعی
١.١. اخذ قید «قتل» در مفهوم باغی
محمد محلاتی در تعریف «بغی» مینویسد:«خشونتهایی که توسط گروهها و سازمانهای مسلح انجام میشود. سازمانهایی که به هدف براندازی حکومت و یا ضربه زدن به آن از راه به قتل رساندن افراد موثر حکومت تشکیل میشود...[این گروه] در فقه "فئه باغیه" نامیده میشود.»
محمد محلاتی در مقام تعریف «بغی» و «اهل بغی» قید «قتل افراد مؤثر حکومت» را اضافه کرده است اما دلیل فقهی روشنی برای این تقیید وجود ندارد و مخاطب عام گمان میکند که تنها افرادی که اقدام به قتل سران و مؤثرین حکومت میزنند «باغی» هستند و اگر جماعت آشوبطلب به افراد مؤثر حکومت (که انصراف دارد به خواص و نخبگان حکومتی شناختهشده) کاری نداشتند اما مدافعان مظلوم امنیت و عناصر کفِ میدانِ نظام را به شهادت رساندند یا اساسا اقدام ضدامنیتیشان به قتل افراد منجر نشد موضوع باغی بر آنها صدق نمیکند.
شکی نیست که انگاره القا شده از جانب محلاتی باطل است. شیخ طوسی در تعریف اهل بغی مینویسد:«كلّ من خرج على إمام عادل، و نكث بيعته، و خالفه في أحكامه، فهو باغ، و جاز للإمام قتاله و مجاهدته»(النهایة، ص296، همچنین: ر.ک: المؤتلف من المختلف، ج2، ص377، سرائر، ج2، ص16، شرائع، ج1، ص307) طبق این تعریف خروج بر حکومت امام عادل و شکستن بیعت با او و مخالفت علنی با وی «بغی» محسوب میشود و قید مورد ادعای محلاتی نیز در این تعریف جایی ندارد.
١.٢. اخذ قید «پراکندگی» در مفهوم باغی
محمد محلاتی مینویسد:«خشونت هایی که توسط افراد معترض پراکنده...انجام میشود... مشمول حکم باغی نیستند و برخورد با آنها متفاوت است.» و در ادامه به کلام شیخ طوسی استناد میکند. متن شیخ طوسی از این قرار است:«أن يكونوا في منعة لا يمكن كفهم و تفريق جمعهم إلا بإنفاق و تجهيز جيوش و قتال، فأما إن كانوا طائفة قليلة و كيدها كيد ضعيف، فليسوا بأهل البغي»(المبسوط، ج7، ص264) محمد محلاتی با عباراتی دیگر این کلام شیخ طوسی را آورده است اما با نگاهی به همین متن، تحریفگری سروش محلاتی آشکار میگردد چه آنکه شیخ طوسی در مفهوم اهل بغی به «پراکندگی یا عدم پراکندگی» موضوعیت ندادهاند بلکه آنچه از دیدگاه ایشان موضوعیت دارد قوت اهل بغی است بهگونهای که حکومت را مجبور به پرداخت هزینه نظامی، آمادهباش نظامیان و ورود نظامی به عرصه اغتشاشات کند. ظاهرا محمد محلاتی از ذکر قید «پراکندگی» میخواست زمینه برخورد با آشوب بغاة در اغتشاشات اخیر را از بین ببرد چراکه ویژگی ذاتی این اغتشاشات «پراکندگی محیطی و جغرافیایی» بود اما با تبیین مختصر کلام شیخ طوسی، که مستند محلاتی برای اثبات مدعایش بود، روشن شد که چنین قیدی حقیقت فقهی ندارد و همانطور که مشاهده کردیم آشوبهای ضدامنیتی اخیر به گونهای بود که جز با هزینهکرد نظامی، آمادهباش گسترده نیروهای خدوم امنیتی و ورود سخت در تقابل با آشوبگران امکان برخورد وجود نداشت.
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
تفسیر سلیقهای از سکولاریسم حوزوی!
درنگی در تفسیر بحثبرانگیز آقای محسن الویری از پدیده #سکولاریسم_حوزوی
[صفحه 3 از 3]
2. برخلاف برخی انگارهها و القائات نادرست، بدنه و بزرگان حوزه علمیه مبرا از این مسیر انحرافی هستند و #سکولارهای_حوزوی نوعا از فضل حوزوی برخوردار نیستند و آورده علمی قابل توجهی نیز ندارند و اگر نوشتجات و منشوراتی داشته باشند بارها و بارها مورد نقد علمی فضلای حوزه علمیه قرار گرفته و پاسخ فنی نیز در برابر این انتقادات نداشتهاند.
لذا این ادعا که بخش قابل توجهی از فضلای باسواد حوزه علمیه از ترس سکوت کردهاند و به وادی سکولاریسم عملی افتادهاند، اولا مصداق #تعمیم_بخشی_غلط است و ثانیا توهینی آشکار به عموم حوزویانی است که فهم مبانی دینی را بدون تأثیرپذیری از جبر محیطی دنبال میکنند و با زندگی بیآلایش و عدم وابستگی به مظاهر دنیوی، حرف حق را آنچنان که باید و شاید بیان میکنند.
3. جریان سکولار حوزوی علیرغم ضعف در ناحیه نیروی انسانی، از تریبوندارترین جریانات حوزوی است و مؤسسات شبهعلمی متعددی بهعنوان #پایگاه و #پاتوق این جریان در قم و تهران تعریفشده و با منابع مالی مجهول، و بعضا حای با استفاده از منابع مالی حاکمیتی و دولتی، مشغول به کار هستند که نمونه بارز آن، رپرتاژ دائمی رسانههای پرهزینه وابسته مالی به بودجه عمومی نظیر #جماران و #خبرآنلاین، یا وابسته به مراکز وجوهات شرعی مانند #شفقنا و... در موارد مختلفی در نقش تریبون این جریان فعال بوده و هست و در مواردی در سایه غفلت مدیران #رسانه_ملی اتباع این جریان از تریبون صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز متنعم شدهاند. با این وجود معلوم نیست چرا آقای الویری با مظلومنماییِ غیرواقعی، سخن از #سکوت_سکولارها بهمیان میآورد.
4. «آگاهیِ بهروز» یکی از ویژگیهای ممتاز جریان انقلابی است که آقای الویری علاقه دارد از آن بهعنوان «رصد کردن» تعبیر کند. البته نزاع لفظی دور از ساحت این یادداشت است اما معلوم نیست چرا جناب الویری و همقطاران ایشان از این #آگاهیِ_بهروز یا همان #رصد، رنجیده خاطر شدهاند.
آیا ایشان دوست دارند سکولارهای حوزوی تولیدات و القائات باطل خود را بهصورت یکطرفه ارائه کند و جریان انقلابی نیز در خواب غفلت بهسر ببرد یا در بیان دیدگاههای انتقادی خود نسبت #لکنت یا #تعارف به خرج دهد؟!
5. جریان انقلابی در سالهای اخیر ابزاری جز «بیان» و «تبیین» نداشته است و البته بررسی کارنامه و تکالیف نهادهای نظارتی در برخورد حقوقی با جریانات سکولار حامی #فتنه و #آشوب، که در اغتشاشات مختلف بهعنوان پشتیبان نظری بغاة عمل کردهاند، ساحتی دیگر دارد که خارج از حوصله این نوشتار است. بنابرین معلوم نیست جناب الویری از کدام «منکوب کردن» و «از صحنه به در کردن» سخن میگوید؟!
اگر جریان سکولار حوزوی بهعلت #کمسوادی_مفرط و #عجز_منطق؛ توان پاسخ به اشکالات علمی جریان انقلابی را ندارد و به همین علت به حاشیه رفته، تقصیر جریان انقلابی است؟؟!
6. آقای الویری پس از صغری-کبریهای پیشین، قاعدهای را بیان کرد که نتیجه آن تطهیر کلی جریان سکولار حوزوی است. او در خلال این برنامه گفت:
«سکولاریسم موجود در حوزه سکولاریسم اجباری و تحمیلی است.»
توضیح کوتاه آنکه در ادبیات حوزوی، فرد مجبور یا مُکره یا مضطرّ معذور است و وقتی کسی سکولارهای حوزوی را مجبور یا مکره یا مضطر فرض کند، آنها را از گناه سیاسیشان تبرئه کرده است. پیش از این آقای #سروش_محلاتی نیز بغاة و شورشگران علیه جمهوری اسلامی را «باغی مضطر» نامیده بود و از این طریق شورش و شورشطلبی را تطهیر کرده بود امروز نیز آقای #محسن_الویری با ادبیاتی مشابه سکولارهای حوزوی را تطهیر میکند و تعبیر #سکولار_مجبور را جعل میکند! آیا این #تولید_ادبیات در اتاق فکری واحد شکل میگیرد یا قطعات پراکندهای از یک پازل بزرگ، به نحو نادانسته توسط این افراد در حال تکمیل است؟!
خاتمه:
تجربه سالهای گذشته نشان داده شبکه چهار در موارد متعددی به #تریبون_یکطرفه برای رواج برخی دیدگاههای غیراصولی بدل شده است.
جایگاه این شبکه بهعنوان سکوی رسانهای نخبگانی اقتضای آن دارد که مدیران و برنامهسازان محترم این شبکه دقت بیشتری در انتخاب کارشناسان داشته باشند یا موضوعات حساس را در قالب #گفتگوی_دوطرفه پیگیری نمایند؛ چه آنکه بیدقتی در این امر و استفاده از افرادی که کارنامه علمی روشنی در مباحث و موضوعات، بهویژه موضوع حساسی نظیر شرح کلمات امام خمینی ندارند یا بیانات ایشان را در جارچوبی خاص معنا میکنند، عملا به ترویج برخی انگارههای نادرست در سطح نخبگانی منجر خواهد شد و تبعات و خسارتهای جبرانناپذیر این امر بر کسی پوشیده نیست.
پ.ن:
۱. مجری محترم برنامه مذکور، فردی انقلابی و امین است.
۲. برگزاری #مناظره_تلوزیونی با حضور چهرهها در فهم متن منشور، راهگشا خواهد بود.
@rozaneebefarda
مکتب شهید سلیمانی مولود فقه جواهری است
جوابیه حجتالاسلام #داوود_مهدویزادگان به اظهارات حجتالاسلام #سروش_محلاتی
به تازگی یکی از حوزویان که گمان کرده عَلم دفاع از دین و حوزه را به دست گرفته است ولی بیتوجه از این که گفته هایش کاملا به سود بدخواهان کینه توز دین و حوزه تمام می شود، به دور از فهم و درک علمی، اعتراض نابجایی از نحوه انتخاب موضوع پایان نامه های حوزوی را ابراز کرده است.
ایراد وی این است که چرا در حوزه علمیه پایاننامههای زیادی درباره شهید سلیمانی نوشته می شود. درحالی که باید پایان نامه های طلاب درباره امثال شهید مدرس و شهید بهشتی باشد که حوزوی بودند.
مسلما این اعتراض معطوف به ناچیز بودن توجه پایان نامه های حوزوی به اندیشه علمای حوزه نیست بلکه اعتراض شان به توجه طلاب به شخصیت شهید سلیمانی و مکتب سیاسی رزمندگان اسلام است. چون اگر اینچنین نبود چه لزومی دارد که پای موضوع مکتب شهید سلیمانی به میان کشیده شود و عناوین برخی از پایان نامه های طلاب که به این موضوع پرداخته فهرست شود.این معترض می توانست مشفقانه از اولیا و طلاب حوزههای علمیه بخواهد که درباره شهیدان مدرس و بهشتی بیشتر کار شود.
معترض حوزوی برای توجیه ایراد خود دلیل نابجایی توأم با بهتان ذکر کرده است. به زعم وی اینگونه موضوعات هیچ تناسبی با دروس حوزوی ندارد! مگر هر شهیدی دارای مکتب است!مبادا با خون شهدا تجارت کنیم!ما در این مسیر دچار توهم شده ایم و الگوی دیگری را در حوزه رواج میدهیم!
توجيهات معترض حوزوی فراتر از این است که چرا طلاب درباره شهید مدرس و شهید بهشتی پایان نامه نمی نویسند بلکه اعتراض به این است که چرا طلاب به موضوع مکتب شهید سلیمانی و موضوعات مشابه که جنبه سیاسی و اجتماعی دارد، می پردازند.
طلبه درس آموخته مذهب امامیه هر قدر که به مسائل سیاسی و اجتماعی ورود کند و سخن بگوید و یادداشت بنویسد ولی نسبت به شهدا و رابطه شان با حوزه و معارف تشیع چنین دیدگاهی داشته باشد،تردیدی در تحجر فکری او باقی نمیماند.
مقام همه شهدای انقلاب اسلامی متعالی است اما برخی از آنها تا سرحد مکتب سازی و گفتمان سازی پیش رفته اند. شهید سلیمانی یکی از همان شهدای مکتب ساز است و جز برترین های شهیدان است.
خوب بود ایشان لااقل همان ده پایان نامه ای را که اعتراضاً نام برده است می خواند و بعد اشکالش را بیان می کرد. این اندازه سطحی نگری از یک فرد حوزوی خیلی بعید است.
بی تردید، شهید سلیمانیها مولود فکر و اندیشه حوزه امامیه است. این شهدا رهروان راه امام خمینی ره و مکتب سیدالشهداء سلام الله علیه هستند و اندیشه شان از کتاب و سنت اشراب شده است.هیچ مرزی میان شهید مدرس و شهید سلیمانی نیست.
چگونه است که ایشان بر این عقیده است که حوزه علمیه در حال انحراف از مسیر خود است و به الگوی دیگر می پردازد؟
آیا سرداران مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام الگوی دیگر و انحرافی است؟!
اگر خاستگاه فکری مکتب شهید سلیمانی متن اندیشه ی حوزة امامیه نیست؛توضیح دهند که این تفکر از کجا نشأت گرفته است.
حسب تعالیم مرحوم امام خمینی، اساساً ویژگی دروس فقه اجتهادی و فقه جواهری در این است که حماسه آفرین و گفتمان ساز و مکتب شهید ساز باشد. فقهی که مدافع حرم و امنیت و رزمنده اسلام و جهادی محور مقاومت نسازد، فقه جواهری نیست.
بدخواهان حوزه انقلابی با چنین فقهی مخالف و معاند اند. آنها با دروس فقهی که فقط به مسائل فردی مانند احکام دماء ثلاث می پردازد که مشکل ندارند.
از جناب ایشان سوال می شود که مباحث سیاسی و اجتماعی که تا کنون بدانها پرداخته است، چه ربطی به دروس حوزه دارد.حکمرانی های عرفی و الگوهای غربی چه نسبتی با کتاب و سنت دارد که از آنها دفاع می کند و بر نظریه سیاسی فقه جواهری(ولایت مطلقه فقیه) ترجیح میدهد؟
کدام درس حوزوی به وی آموخته است که علمای امامیه (علامه شعرانی و علامه طباطبایی) را عرفی گرا و سکولار معرفی کند؟
اگر قرار بر این است که از دانشگاه غربی مطلب بیاموزیم، گمان نمی کنم که اندیشه غربی موالیدش را از خود دور کند و بگوید آنها از ما نیستند. پرداختن پایان نامه ها حوزوی به موضوعاتی مانند مکتب شهید سلیمانی اهتمام شایسته ای در بیان خاستگاه حوزوی آنها است.
به هر روی، چنین دیدگاهی نسبت به موضوعات پایان نامه های طلاب، جدای از آنکه باطن فکر متحجرانه خود را معلوم می سازد و نشان میدهد هر حوزوی که به مباحث سیاسی و اجتماعی می پردازد لزوماً نو اندیش نیست، خطر دور شدن حوزه از متن جامعه و سیاست را نیز آشکار میکند. تردیدی نیست با ترویج اینگونه نگرش ها مسیر انسداد فکری حوزه و تحجرگرایی حوزویان هموارتر می گردد.
از این رو، حوزه انقلابی نسبت به چنین دیدگاههای متحجرانه ای، آنگونه که در «منشور روحانیت» امام خمینی آمده مسئولیت خطیری بر دوش دارد و نباید به سادگی از کنار آن بگذرد.انشالله
@rozaneebefarda
سکولارهای حوزوی و عرفی سازی انتخابات
💥اختصاصی|| نقدی بر ادعانامههای انتخاباتی شیخ برجامی #سروش_محلاتی/۱
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
[ص2 از 6]
اول: شرکت در انتخابات حکم شرعی ندارد
انتخابات فاقد یک حکم کلی در منابع دینی است و از قلمرو تقلید از فقها خارج است، چرا که ممکن است در شرایط و موقعیتهای مختلف، عناوین مختلفی بر انتخابات صادق باشد و حکم آن را متفاوت گرداند: وجوب یا حرمت یا.. شرکت در انتخابات یکی از حقوق مردم است و ذاتا تکلیفی نسبت به آن وجود ندارد.
دوم: بر فرض وجود حکم، تشخیص مصداق به عهده فقها نیست
بر فرض اگر اسلام حکم شرعی برای انتخابات داشته باشد مثل وجوب حفظ نظام، تشخیص این حکم بر عهده مقلدان است نه فقها. تشخیصِ مصداق به عهده فقها نیست. مثلا در مسئله وجوب نهی از منکر اینکه در خارج منکری رخ داده است یا خیر را فقیه مشخص نمیکند بلکه خود مقلد باید تشخیص دهد.
سوم: مسئله عقلی است و ربطی به شرع ندارد
اینجا حکم عقل و خرد بر لزوم دخالت در تعیین سرنوشت و اصلاح امور و استقرار عدالت وجود دارد، لذا مسئله انتخابات که شیوه اعمال آن است ربطی به وجود حکم شرعی و فتوای علما ندارد. اگر کسی تشخیص داد با عدم شرکت در انتخابات بهتر سرنوشت خود را رقم میزند، کسی حق خرده گرفتن بر او را ندارد و هیچ خلاف شرعی نیز مرتکب نشده است.
در نهایت، او مدعی است انتخابات یک امر عرفی و فاقد حکم شرعی است و شهروندان خود باید لزوم یا عدم لزوم آن را تشخیص دهند. از منظر او، شرکت در انتخابات مسئلهای نیست که بتوان نسبت به آن به مراجع تقلید رجوع کرد، چرا که اساسا این مسئله در حوزه «فتوا» قرار نمیگیرد.
انتخابات دارای حکمی کلی و ثابت در شریعت نیست تا مجتهدان با رجوع به ادله حکم آن را کشف کرده و درباره آن فتوایی دهند؛ چرا که مسئله انتخابات مربوط به شرایط روز و ناظر به مسائل سیاسی و اجتماعی مردم است و ایشان خود دارای تشخیص هستند و معنا ندارند در این مسئله به مرجع تقلید و فتوا مراجعه کنند مجتهدین در این حوزه دارای فقاهت و اعلمیت نیستند. هر کسی خود باید لزوم یا عدم لزوم آن را تشخیص دهد.
نقد ادعای اول: شرکت در انتخابات حکم شرعی ندارد
آیا مقصود او این است که شرکت در انتخابات به عنوان اولی، وجوب ندارد یا اعم از عنوان اولی و ثانوی، هیچ حکم شرعی ندارد؟ اما افعال مکلفین از نظر فقهی، خالی از یکی از احکام خمسه نیست.
در واقع، این یک تناقض در سخن سروش محلاتی است که از سویی میگوید با صدق عناوین مختلف بر انتخابات، احکام متفاوتی به وجود میآید، یعنی ممکن است شرعا واجب یا حرام یا... باشد (تکلیف ایجابی یا سلبی) و از سوی دیگر میگوید شرکت در انتخابات فاقد یک حکم شرعی است. او نوشته: «بسته به شرایط ممکن است تکلیف ایجابی یا سلبی درباره شرکت در انتخابات داشته باشیم، ولی ذاتا تکلیفی در این باب وجود ندارد و این از حقوق مردم است.»
اما وقتی ممکن است شرکت در انتخابات به دلیل انطباق یک عنوان ثانوی واجب گردد، این یعنی دارای حکم شرعی است. اگر منظور او این است که شرکت در انتخابات دارای حکم اولی نیست، ولی میتواند حکمی ثانوی داشته باشد، باید گفت حکم ثانوی نیز یک حکم شرعی است و به تعبیر دقیقتر، حکم واقعی ثانوی، یکی از اقسام حکم الهی است. برای روشن شدن موضوع باید توجه کرد از منظر اصولی، حکم، به الهی و حکومی و الهی به واقعی و ظاهری و واقعی به اولی و ثانوی، منقسم میشود. بنابراین مقسم در تقسیم احکام به اولی و ثانوی، احکام الهی واقعی و نه احکام حکومتی است. (امام خمینی، تهذیب الاصول، ج3، ص642) و روشن است که احکام ثانوی، بر احکام اولی مقدم هستند. مثلا تصرف در مال غیر از باب اضطرار در مخمصه، حلال است و حرمت واقعی برداشته و به تعبیری، مقید شده است.
بنابراین باید پرسید آیا در همان شرایطی که شما فرض میکنید و تکلیف سلبی یا ایجابی را با عنوانی ثانوی میپذیرید، حکم شرعی وجود ندارد؟
مگر تنها اموری که دارای عنوان و حکم ثابتی هستند را باید واجد حکم شرعی دانست؟ یک کار حرام، ممکن است به دلیل صدق عنوانی همچون اضطرار، حلال گردد یا مثلا عمل مستحبی با صدق عنوان وفای به نذر واجب شود. اضطرار و وفای به نذر، عنوانی ثانوی هستند که به عنوان مثال بیان شد.
آیا به صرف اینکه ممکن است عناوین مختلف بر موضوعی صدق کنند و آن را دارای احکام متفاوتی گردانند موجب میشود این موضوع، خارج از حوزه شرعی و اجتهاد و تقلید قلمداد شود؟! نادرستی این سخن بر محصلان و مبتدیان علوم دینی نیز پنهان نیست.
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
سکولارهای حوزوی و عرفی سازی انتخابات
💥اختصاصی|| نقدی بر ادعانامههای انتخاباتی شیخ برجامی #سروش_محلاتی/۱
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
[ص3 از 6]
نقد ادعای دوم: بر فرض وجود حکم، تشخیص مصداق به عهده فقها نیست
محلاتی نوشته: «فقیه مرجع هر چند در ارتباط احکام اعلم باشد، ولی الزاما در تشخیص شرایط و موقعیت انتخابات صاحب نظر نیست.»
این سخن یادآور جملهای از ناصرالدین، شاه مستبد قاجار است. میرزای شیرازی پیش از صدور حکم تحریم تنباکو، در دو نامه به شاه تاکید کرد قرارداد رژی موجب تعطیلی خزانه عامره مملکت است و با مصالح اسلام و مملکت اسلامی در تضاد است، لذا با اتکای بر اجماع ملی آن را ردّ کنید.
شاه در جواب گفت گرچه میرزا اعلم علماست، ولی اگر ساعت سازی و نجاری نداند عیب او نیست. این قرارداد هیچ تنافی با اسلام ندارد! یعنی میرزای شیرازی حقّ نظر دادن در چنین مسائلی را ندارد. (ر.ک: شورش بر امتیازنامه رژی، ص30)
روشن است اینکه گفته میشود تشخیص مصداق به عهده مکلفین است، درباره مصادیق خارجی موضوعات احکام شرعی است. مثلا وقتی مجتهد فتوا میدهد خون نجس است تشخیص اینکه این جرم قرمز رنگ، خون است یا خیر به عهده فقیه نیست، بلکه به عهده مکلفین است. این مایع، یک جزئی حقیقی و نه اضافی است. ولی شرکت در انتخابات، مصداقی کلی برای برخی عناوین ثانویه است. اگر شرکت در انتخابات، مصداق آن عنوان دانسته میشود، این مصداق به اصطلاح علم منطق، یک جزئی اضافی است که با کلی بودن آن منافات ندارد و میدانیم هیچ فعل کلی از افعال مکلفان، خالی از یکی از احکام خمسه نیست و استنباط آن حکم به عهده فقها است. خوردن و آشامیدن دارای حکم شرعی است، آیا شرکت در انتخابات حکم شرعی ندارد؟
لذا این یک مغالطه است که محلاتی بحث شرکت در انتخابات را با تشخیص وقوع یک منکر جزئی در خارج، مقایسه میکند. مسلما تشخیص و تنقیح موضوعات احکام دینی و نظر دادن درباره مصادیق کلّی آنها به عهده فقها است. ایشان دقت فراوانی در مفاد ادله و تبیین موضوعات احکام دینی میکنند و درباره انطباق عمومات و اطلاقات بر مصادیق مختلف از جمله موضوعات جدید بحث میکنند. اساسا راز ابدی و جامعیت اسلام همین موضوع دانسته میشود که گرچه حکم هر موضوعی به صراحت در متن دین نیامده است، ولی عمومات و اطلاقات و قواعدی وجود دارد که حکم این موضوعات را روشن میکند.
شهید مطهری درباره اجتهاد مینویسد: «آنچه اهمیت دارد مسائل نو و تازهای است که پیدا میشود و باید دید که این مسائل با کدام یک از اصول اسلامی منطبق است.» (استاد مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج 1، ص140)
دو مثال برای انطباق یک عنوان ثانوی، که حکم الهی واقعی را برای آن موجب میگردد:
1. استعمال توتون و تنباکو، از نظر میرزای شیرازی مصداقی برای موضوع «تضعیف اسلام و مملکت اسلامی» و «بسترساز سلطه اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بیگانگان» بود. این مصداقی کلی برای آن موضوع است و با مصداق خارجی یک موضوع از موضوعات شرعی، به مثابه یک جزئی حقیقی، متفاوت است. تشخیص حکم شرعیِ چنین مصادیقی با فقها است، نه کسانی که تخصص فقهی ندارند.
البته از سکولارهای حوزوی بعید نیست که همچون دربار قاجار در صدور حکم به حرمت شرعی استعمال تنباکو توسط میرزا خدشه کنند یا بسان برخی روشنفکران آن را دروغی سیاسی بخوانند! ولی به شهادت شیخ حسن کربلایی، در کتاب «تاریخ دخانیه» خود میرزا و میرزای آشتیانی و شیخ فضل الله نوری، به صراحت بر صدور این حکم و حرمت شرعی این عمل، تاکید و پافشاری نمودند.
2. در بحث فنی «تسامح در ادله سنن» بحث میشود که مفاد روایات «من بلغ» چیست؟ آیا اقتضای روایات تسامح در ادله سنن، حکمی واقعی، یعنی استحباب است یا حجیت خبر ضعیف یا وجوه دیگر؟ بر فرض پذیرش استحباب واقعی، موضوع این حکم، عنوان ثانوی «من بلغه ثواب» است. کسانی که مصداق این عنوان ثانوی باشند، حکم واقعی استحباب برای ایشان ثابت است.
از این جهت این اشکال درستی نیست که نمیتوان شرکت در انتخابات را با توجه به انطباق برخی عناوین ثانویه، دارای حکم واقعی ثانوی و وجوب شرعی و در حیطه اجتهاد و فتوی دانست. استعمال تنباکو نیز با توجه به عنوانی ثانوی، حکم حرمت یافته بود. اساسا اسلام با توجه به وجود چنین قواعد و عموماتی است که وصف جامعیت را دارا است و همه مقتضیات زمان و مکان را پوشش میدهد.
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
سکولارهای حوزوی و عرفی سازی انتخابات
💥اختصاصی|| نقدی بر ادعانامههای انتخاباتی شیخ برجامی #سروش_محلاتی/۱
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
[ص4 از 6]
بنابراین تشخیص موضوعات احکام و مصادیق کلی آنها، دقیقا کار فقها است. در جملات امام خمینی (ره)، موضوع حکم به روشنی بیان شده است. وقتی امام مردم را تشویق به شرکت در انتخابات مینماید:
«از اسلام و کشور اسلامی پاسداری کنید و به سوی صندوق آرا هجوم آورید» یا میفرماید: «فردا همه ملت بی استثناء به پای صندوق ها بروند... ما سرشکسته نشویم به اینکه ملت اعتنائی به این مسائل ندارد، اعتنائی به سرنوشت خودش و سرنوشت اسلام ندارد. همه با هم به پای صندوق بروید»
در واقع امام، موضوع حکم را بیان نموده است. از نظر ایشان شرکت در انتخابات مصداق عنوان «پاسداری از اسلام و مملکت و تلاش برای رقم زدن سرنوشت خود و اسلام» است که بر هر مسلمانی واجب است.
بنابراین از نظر ایشان شرکت در انتخابات در شرایط کنونی به دلیل انطباق این عنوان از نظر شرعی واجب گشته است، لذا میفرمایند: ««امروز شرکت در انتخابات ریاست جمهور... یک وظیفه شرعی اسلامی و الهی است.»
نقد ادعای سوم: مسئله عقلی است و ربطی به شرع ندارد
ادعای سوم سروش محلاتی این است:
ما به حکم عقل و خرد نمیتوانیم در تعیین سرنوشت خود بیتفاوت باشیم و همه در اصلاح امور و استقرار عدالت مسئول هستیم. او از این سخنان نتیجه میگیرد اینجا جای تقلید نیست و ممكن است كسي معتقد باشد اصلاح امور و تقويت كشور با شركت نكردن در انتخابات است و خردهای هم بر او نيست.
اين بدان معنا است كه بسته به شرایط، ممکن است تکلیف ایجابی یا سلبی درباره شرکت در انتخابات وجود داشته باشد. ممکن است یک شهروند به این نتیجه برسد که شرکت در انتخابات، موجب افزایش فساد میگردد. تشخیص این مسئله به عهده شهروندان است و تکلیفی در این باب وجود ندارد، لذا کسی نمیتواند دیگری را برای شرکت نکردن تخطئه نماید. چه بسا به نظر او شرکت در انتخابات به بدتر شدن وضعیت جامعه منجر میگردد.
نقد
اشکال وارد بر این ادعا این است که لازمه اینکه عقل و خرد خود درمییابد که باید در تعیین سرنوشت مشارکت کند و در اصلاح امور بيتفاوت نباشد، نفي وجود حكم شرعي نيست. بلكه بدين معنا است که عقل نيز يكي از ادله اين حکم شرعی است.
محلاتی در یادداشتهایش پذیرفته که یکی از منابع کشف احکام شرعی، عقل است. بنابراین اگر مجتهدین فتوا به لزوم شرکت در انتخابات دهند، این ارشاد به حکم عقل همه مکلفان و تعبدی نبودن آن است، نه این که دلیل آن باشد که اين موضوع، ربطی به حکم شرعی و فتوا ندارد. شهید مطهری در اینباره میگوید:
اینکه گفتهاند: کلُّ ما حَکمَ بِهِ الْعَقْلُ حَکمَ بِهِ الشَّرْعُ- که یک قاعده قدیمی است و مال امروز نیست که بگوییم تازه این مسئله مطرح شده- منظورشان همین است. واقعاً اگر در جایی به طور قاطع ملاکی کشف بشود، شرع هم هماهنگی دارد؛ یعنی از اینجا باید کشف کنید که شرع هم همین است. (استاد مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج 1، ص28)
سروش محلاتی در مقاله قلمرو عقل در فقه سیاسی، بعد از قبول عقل به عنوان یکی از منابع فقه، تلاش میکند دایره استفاده از آن را توسعه دهد و متوقف در مستقلات عقلیه نماند. او در آن بحث به دنبال اثبات وجوب نظارت بر قدرت و عدم تمرکز آن بود. بنابراین محلاتی نمیتواند به استناد عقلی بودن یک مسئله، وجود حکم و تکلیف شرعی را نفی نماید.
آیا عقل به شخص متدین و تکلیفمدار میگويد با شرکت نکردن در انتخابات ميتوان به اصلاح امور و استقرار عدالت کمک نمود؟! یا این مقتضای جهل است؟ وقتی رسانههای دشمن به روشنی مردم را تشویق به شرکت نکردن در انتخابات میکنند با اين استدلال كه با شرکت خود به تقویت نظام کمک می کنید و کار را برای اپوزیسیون و حکومت های خارجی برای فشار بيشتر به نظام سخت میکنید!
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
سکولارهای حوزوی و عرفی سازی انتخابات
💥اختصاصی|| نقدی بر ادعانامههای انتخاباتی شیخ برجامی #سروش_محلاتی/۱
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
[ص5 از 6]
توهین به امام و رهبری
در این یادداشت توهین های تلویحی بی شرمانهای نیز نسبت به امام و رهبری وجود دارد. وقتی سخن از حکم حکومتی در باب لزوم شرکت در انتخابات مطرح میگردد. (گرچه چنین حکمی صادر نشده و طرحش بیمعنا است) محلاتی در نقد آن مینویسد: فقیه باید امین باشد تا حکم او نافذ باشد. فقیهی که برای رسیدن به منافع شخصی خود اقدام به صدور حکم نماید، حکمش نافذ نیست. فقیه نباید با حکم خود به دنبال توجیه منافع خویش باشد. اگر کسی چنین باوری داشته باشد اطاعت از حکم حاکم برای او لازم نیست.
همچنین اعتقاد به وجوب شرعی شرکت در انتخابات را اعتقادی جاهلانه میخواند: اظهارات جاهلانهای که گردآوری آن مثنوی هفتاد کاغذ میشود.
این در حالی است که امام خمینی به صراحت، شرکت در انتخابات را یک وظیفه شرعی خواندهاند.
محلاتي و نظرات شگفتآورش!
وظیفه دینی ندانستن شرکت در انتخابات و غیرمستقیم فلسفه بافی برای شرکت نکردن، از سوی چنین شخصی البته بعید نیست. پیش از این در روزنه به برخی نظرات نادرست محلاتی پرداختیم. کسی که پیش از این به صراحت ادعا کرده بود به نظر امام با مشقت نه چندان سخت، حرمت پذيرش ولايت كفار و سلطه آنان، برطرف ميشود! يا گفته بود باید سیاست را از دین جدا کرد، اگر در راس حکمرانی، یک «فقیه» وجود داشته باشد.
همچنین با تحریف، به علامه طباطبایی نسبت داده بود در حکومت دینی غیر معصومین، دین بازیچه سیاست میگردد!
و از زبان شهید مطهری به دروغ نقل کرده بود ولایت فقیه انحراف از اسلام است!
کسی که با تحریف قرآن کریم مدعی شده بود حتی پیامبر اسلام نیز حق نداشت برای تخلف منافقان از دستورات حکومتی، مجازات وضع نماید و آنان را اجبار کند!
سروش محلاتی از سویی، برای جمهوریت سینه چاک میدهد و به علما هشدار می دهد:
اگر جمهوریت را از اسلام جدا بدانید احتمالا مردم در انتخاب میان یکی از جمهوریت و اسلامیت، جمهوریت را انتخاب خواهند کرد و به سمت جمهوری غیردینی خواهند رفت.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی را با تحریف سخنان شهید بهشتی و امام، به این شکل تفسیر میکند: مردم حق دارند اسلام را نخواهند و احکام اسلامی را کنار بگذارند. و این حقّ به معنای حق تکوینی بسان برگزیدن هر معصیت دیگری هم نیست!
بنابراین «جمهوری اسلامی» که امثال ایشان میپسندند تفاوتی با «جمهوری غیر اسلامی» نخواهد داشت! او مدعی است تنها وقتی جمهوری اسلامی، جمهوری است که مردم حق داشته باشند در آن، اسلام را کنار گذاشته و به احکام دینی در حوزه قانونگذاری، بیاعتنایی کنند!
باید جمهوریتی که امام و رهبری از متن دین استنباط میکنند را با این نگاه خندهدار مقایسه کرد و همزمان به ظلمی که از سوی این جریان غربگرا بر جمهوریت به معنای صحیح میرود گریست!
وقتی عناصر سکولار منکر جامعیت اسلام و اقتضای زمان و مکان در اجتهاد دینی هستند که نمیتوانند این مسئله ساده که ممکن است شرکت در انتخابات به عنوان یکی از اعمال مهم مکلفین دارای حکم دینی باشد را هضم کنند، چگونه وجود جمهوریت در متن دین و اقتضای زمانه در این خصوص را فهم نمایند؟!
سرمنشأ تحریف خط امام و اسلام ناب
شنیدن و خواندن چنین مطالبی، شاید تعجب انسان را برمی انگیزد. چگونه افرادی که مدعی حرکت در خط امام و دارای کرسی درس خارج و مدعوّ سخنرانی در حرم امام هستند و موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ایشان را گزینه مناسب (!) برای تبیین مکتب امام خمینی میداند و سایت جماران و... به استقبال سخنان او می رود، این چنین در لفافه، با امام و رهبری مخالفت، بلکه توهین میکنند؟ تلویحا ایشان را غیر امین یا جاهل میخوانند؟!
مطالب امام بلکه اسلام و قرآن را تحریف میکنند؟ همگام با دشمنان این مملکت، برای كم رونق کردن شرکت متدینان در انتخابات، قلم می زنند؟
اما سخن گفتن در پوششی که مقبول جامعه است، ولی مورد باور شخص نیست، برای کسانی که به نمونههای تاریخی آشنا هستند، چندان عجیب نیست.
پیش از این در روزنه به برخی نظرات نادرست محلاتی پرداختیم.
https://eitaa.com/rozaneebefarda/10633
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
سکولارهای حوزوی و عرفی سازی انتخابات
💥اختصاصی|| نقدی بر ادعانامههای انتخاباتی شیخ برجامی #سروش_محلاتی/۱
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
[ص6 از 6]
عرصه سياست در نظر عناصر ناسالم، بستري براي فرصت طلبی و افزودن بر قدرت و نفوذ است. کم نبودهاند کسانی که برخلاف اعتقاد خود به اقتضای فضای جامعه در پوششی دیگر، به کنشگری سیاسی رو آوردهاند.
«میرزا کریم خان رشتی» و نوچههایش که از متمولان و ملاکان ایرانی و از عناصر فعال در مشروطه و موثر در روی کار آمدن رضاخان بودند، نمونهای در این خصوص هستند.
اسناد تاریخی نشان میدهد:
او و برخی دیگر از اعضای خانوادهاش، شیفته غرب و مهره اجرایی سرویس اطلاعاتی انگلستان بودند، ولی در آن دوره خود را به عنوان یک انقلابی چپ و همراه با بلشویکها و مشروطه خواه معرفی کردند.
آنها نفوذی انگلستان در جمع انقلابیون بودند تا برای دفع خطر انقلابیون آذربایجان که وابسته به انگلستان نبودند، نقش آفرینی کنند! و متاسفانه موفق شدند.
انقلابیون به فرماندهی ستارخان، موجب خوف انگلیس شده بودند که مبادا ایشان تهران را فتح کنند و کار را از دست انگلستان خارج کنند، «میرزا کریم» از متمولین بانفوذ، برای دفع این خطر به کار گرفته شد.
این گروه، بعدها فریبکارانه در قامت یک جریان انقلابی تند، البته ساختگی و قلابی و در واقع، آلت فعل انگلستان، علیه نهضت میرزاکوچک خان نیز به کار گرفته شده و موجب شکاف و شکست ایشان گردیدند. (ظهور و سقوط پهلوی، ج2)
وقتی امام و اسلام همچنان ارزش محوری در جامعه ما است، قاعده همین است که عدهای با همین تابلو به جنگ آنها بروند و اختلاف افکنی و شبهه سازی کنند، حال در پشت پرده وابسته به بیگانگان باشند یا خیر، و با انگیزههای ناسالم، با نقاب دین و انقلاب به تضعیف دین و انقلاب بپردازند.
سوال اینکه هدف از چنین اظهارات و استدلالهای سستی پیرامون انتخابات، چیست؟ آیا ایجاد شبهه برای جامعه متدین و کم رنگ کردن شرکت ایشان در انتخابات است؟ چرا در دولت اعتدال که منافع مادی از سوی دولت به سمت این جریان سکولار جاری بود، چنین اباطیلی این اندازه برجسته و رسانهای نمیشد؟!
آیا سروش محلاتی و جریان متبوعش با توجه به چنین اظهاراتی، به مکتب امام خمینی اعتقاد دارند؟ اگر سخن از انحراف انقلاب و نظام از مبانی و آرمان های امام سر میدهند، از روی اعتقاد و دفاع از امام و انقلاب است؟
اینکه بگویند احکام سیاسی اسلام را قبول داریم، ولی نباید یک فقیه در راس حکمرانی باشد و گرنه بهتر است دین از سیاست جدا گردد تا دین بازیچه سیاست نگردد، دفاع از امام و انقلاب است؟!
بهره سیاسی بردن از برخی آرای فقهی شیخ عبدالکریم حائری و تحریف سخنان شهید بهشتی و مطهری برای تضعیف حکومت ولایی و تلاش برای ایجاد شبهه در لزوم انتخابات و کم رونق کردن انتخابات که مایه قدرت نظام در برابر دشمنان است، از موضع علاقه به انقلاب و مبانی آن است؟! یا بوی نامطبوع نزاع جناحی و تضعیف اساس اسلام، از آن استشمام میشود؟
خدا رحمت کند شهید مطهری را که میفرمود آزادی بیان خوب است، بايد همه بتوانند سخن بگویند، اما با تابلوی خودشان، بدون فریب و بدون خیانت. (ر.ک: آینده انقلاب اسلامی، ص48)
آیا جریان سکولار حوزوی که با تابلوی امام خمینی و با وجهه اسلامی سخن میگويد و چنین به آموزه های دینی و آرمان های انقلاب حمله میکند، عاری از فریب است؟ آزادی بیان مطلوب این است؟
آیا وقت التفات دقیقتر حوزويان عزيز به حقیقت جریان سكولار در دل حوزه عليمه و عکس العمل متناسب فرا نرسیده است؟
در پایان فرمایش نورانی امام درباره انتخابات را مرور میکنیم:
«امروز شرکت در انتخابات ریاست جمهور نه فقط یک وظیفه اجتماعی و ملی است، بلکه یک وظیفه شرعی اسلامی و الهی است که شکست در آن، شکست جمهوری اسلامی است، که حفظ آن بر جمیع مردم از بزرگترین واجبات و فرائض است و وسوسه در آن از شیطان بلکه عمال شیطان بزرگ است.
برادران و خواهران! با هشیاری بسیار و دید اسلامی سیاسی با مسائل برخورد کنید و از وسوسه منحرفان و مخالفان اسلام و وابستگان به سیاست اجانب اجتناب نمائید که اینان با هر وسیله میخواهند پایه های جمهوری اسلامی را متزلزل کنند و به خیال رسیدن به مقاصد خودشان، از هر فرصتی بهره برداری نمایند و نگذارند که شما در این امر حیاتی که شخصیت خود و کشورتان بسته به آن است شرکت کنید.
اینجانب از علمای معظم و ائمه جمعه و جماعات محترم و خطبا و گویندگان متعهد در سراسر کشور تقاضا دارم که مردم شریف را از اهمیت این موضوع حیاتی و سرنوشت ساز مطلع و آنان را به تکلیف شرعی خود ارشاد فرمایند... کارشکنی یا بی تفاوتی در این امر، نزدیک کردن کشور است به سوی دو قطب جهانخوار و به هدر دادن خون های جوانان و زحمت های طاقت فرسای ملت.» (صحیفه امام، ج15، صص251-250)
🔘روزنه؛
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
سعادت در بیمبالاتی نيست
نقدی بر یادداشت شیخ برجامی #سروش_محلاتی در رابطه با مسائل اخیر
💥اختصاصی|| جعفر بحرینی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
پرده اول) حرمت قائل نبودن برای حرم
آنجا درمانگاه قرآن و عترت عليهم السلام ، در جوار حضرت معصومه سلام الله عليها است، و کمی آن طرفتر خيابان صفائيه قم، که سالهاست مرکز بوتيک و لباسهای زنانه شده است. احتمالا کمی بعدتر در مشاهد مشرفه شاهد بیمبالاتی در حياء و عفت خواهيم بود. امّا ظاهرا جناب آقاي سروش محلاتی و دوستان وی برای يک مملکت مسلمان ، يک نهاد مقدس ، يک شهر مذهبی، و حتی اماکن مشرفه هیچ حدی از حرمت و آبرو قائل نیستند و اگر معاذالله روزی زنی بخواهد فراتر از بیحجابیهای امروز وارد حرم امام معصوم شود،جناب ایشان رگ غیرتشان به نفع آن زن هتاک باد خواهد کرد نه برای دفاع از حریم مقدس حرم.
امثال سروش محلاتی، که در پایگاه اشراف سیاسی مشغول به تولید محتواست، باید به یاد داشته باشند که حریم حرم پاسدارانی چون آیتالله شیخ محمدتقی بافقی داشت که با دنیایی از زهد و تقوا آنگاه که مشاهده کرد آن حریم مقدس از جانب زنی هتاک مورد جسارت قرار گرفته با نهی از منکر شجاعانهاش جسم نحیفش را در برابر حملات رضاخان میرپنج قرار داد اما از موضع اسلامیاش پا پس نکشید. لابد اگر امثال محمد سروش محلاتی در آن زمان بودند با همین منطق آن شیخ عزیز را مورد هجمههای قلمی و گفتاری خود قرار میدادند و از رضاخان قلدر و زن هتاکش دفاع میکردند.
پرده دوم) عضویت در سازمان حسبه سعودی اینترنشنال
سکولارهای حوزوی که گویی عضو سازمان حسبه سعودی اینترنشنال است، هرجا که رسانههای معاند اعلام عملیات روانی میکنند دست به قلم میشود و یقه هرکه در طیف سیاسیشان نیست میگیرند. فارغ از این؛ در کجای دنيا ، حتی در کدام کشور غربي توسعه يافته ، اين حدِّ از بینظمی و تشتت را میتوانيد مشاهده کنید؟ مگر نه اين است که در اروپا در هر خيابانی امکان ميلطلبی نيست؟ آيا نهادهای غربی اجازه هر نوع پوشش در هر مکانی را میدهند؟ آيا زنان در آمريکا اجازه دارند با هر نوع پوششی وارد هر مکان رسمی یا غیررسمی شوند؟ آيا غربیها ، قائل به بیمبالاتی و قانونگريزی هستند؟!
آیا این صحیح است که برخی افراد در لباسی که مردم آن را لباس پیغمبر میدانند و به اسم دفاع از حقوق خصوصیِ یک دختر هتاک تئوریسین فساد و فحشا شوند؟
پرده سوم) نتيجه بیمبالاتی و رهاشدگیهای پیشین
در دهه هفتاد و هشتاد و خصوصا در دولت حسن روحانی نسبت به فضای مجازی ، که بعضا دولتهايی بود که از جهت فکری به سروش محلاتی نزديک بودند، بیمبالاتیهای فرهنگی و دينی مهلکی وجود داشت. نتیجه آن بیمبالاتی ها چه شد؟! آيا باعث افزايش سن ازدواج، افزايش آمار طلاق ، افزايش افسردگی و سرخوردگی در کشور نشده است؟ آيا وضعيت آشفتگی برخی از بانوان و تمسّک به عيان شدگی نتيجه آن سياستهای غلط نبود؟! آیا این طایفه گمان میکنند که با هجمه و تهمت به ناهیان از منکر میتوانند اندک نهی از منکرهای فعلی را هم سرکوب کنند و کشور را در فساد و فحشا یله رها کنند؟!
پرده چهارم) اتهامزنیِ محض
#شیخ_محلاتی ادعا دارد که مدرس خارج است و دغدغههایی دارد اما آنچه در عمل مشاهده میشود این است که هرگاه رسانههای بیگانه شیپور جنگ علیه ارزشهای دینی را به صدا درمیآورد او و امثال او بهخط میشوند و علیه مبانی و ارزشهای دینی قلم میزنند. این افراد تا کنون هیچ طرح ایجابی که هم حرمتهای دينی و فرهنگی و انسانی حفظ کند ارائه ندادهاند و تنها کاری که بلدند اتهام زدن به دیگران و نفرتپراکنی علیه حکومت دینی و روحانیون اصیل انقلابی است و تقاضای طرح ایجابی از این قبیل افراد نیز ممکن نیست و طبیعتا از یک عنصر سکولار نمیتوان انتظار داشت برای حکومت دینی نسخه بپیچد.
@rozaneebefarda
مسأله انتخابات؛ اکثریت مشروع یا مشروعیت اکثریت
نقدی بر ادعانامههای انتخاباتی شیخ برجامی #سروش_محلاتی/۲
💥اختصاصی|| حجتالاسلام والمسلمین داود مهدویزادگان
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔸 انتخابات همزمان دو مجلس مردمی خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی در ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ علیرغم خواست و پیش گویی های جبهه معارض و برانداز برگزار شد. بیش از بیست و پنج میلیون نفر از مردم ایران پای صندوق رأی حاضر شدند و نمایندگان دو مجلس را انتخاب کردند.
🔸حضور بیست و پنج میلیون انسان بالغ و عاقل پای صندوق رأی چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. با وصف این، نویسندگان و صاحب منبران جبهه معارض با القای شبهات و تفسیرهای غلط و مغالطه آمیز سعی در ندیدن این جمعیت میلیونی مردم را دارند.
🔸یکی از مغالطات شبهه افکنان پیرامون این انتخابات مغالطه اکثریت است. به زعم آنان حضور ۴۱ درصدی مردم نشانه اقلیتی است(!) که مشروعیت نظام ولایی را مخدوش می کند و تصمیم خبرگان را بدون پشتوانه و اعتبار شرعی و قانونی می سازد.
🔸ندیدن و به حساب نیاوردن رأی ۴۱ درصد از مردم برای هر انسان منصفی کافی است که در ارزیابی نهایی خود جریان معارض را عاری و تهی از احساس مردمی بودن و احترام بالاصاله به رأی مردم بداند. با وصف این، پاسخ های دیگری نیز به این مساله وجود دارد.
🔸اما مساله اصلی در باب مفهوم اکثریت در امر انتخابات این است که با فرض دعوت عمومی حاکمیت و آزادی مشارکت مردم در انتخابات، کدام اکثریت مشروعیت دارد، اکثریت شرکت کننده یا اکثریت بیرون از صندوق؟
🔸وجه مغالطه آمیز و پارادوکسیکال این شبهه (اکثریت مشارکت داخل و خارج صندوق) از همین جا ناشی می شود.
🔸عقل سلیم و تجربه دموکراسی های موفق دنیا اکثریت شرکت کننده در انتخابات را مشروع و حجت می داند. چون نظر اکثریت بیرون از صندوق بر خلاف نظر جریان معارض بسیط نیست و تفسیر های مختلفی از آن می شود و لذا پشتوانه هیچ دیدگاهی نمی تواند باشد و با آن نمی توان چیزی را نفی یا اثبات کرد. برخلاف اکثریت شرکت کننده که نظرش روشن و شفاف است.
🔸بر همین اساس، اصل پنجم قانون اساسی در سال ۶۸ به منظور دفع چنین شبهه ای بدین صورت اصلاح شده است: "در زمان غیب حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده دار آن می گردد".
🔸مطابق اصل یکصد و هفتم، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. یعنی مطلق منتخب مردم بودن خبرگان کفایت می کند. این امر با مبانی فقه امامیه که برای تشخیص مرجع تقلید اعلم جامع الشرایط، شهادت دو نفر عالم عادل را کافی می داند، سازگاری دارد.
🔸وقتی مرجعیت فقیه با شهادت دو عالم عادل ثابت شدنی است (العروة الوثقی، احکام التقلید، مسأله ۲۰) حجیت ولایت امری فقیه با رأی بیست و پنج میلیونی بطریق اولی اثبات می شود.
🔸بدیهی است که مقصود امام خمینی ره از آرای اکثریت مسلمین، اکثریت شرکت کننده در انتخابات است. چون ایشان تصریح به قانون اساسی دارند (صحیفه امام ج ۲۰ ص ۴۵۹).
قانون اساسی هم نظر به اکثریت شرکت کننده دارد نه مطلق اکثریت.
🔸آری، همانطور که امام خمینی ره انتخابات را نوعی بیعت در صدر اسلام تعبیر کرده است (صحیفه امام ج ۲۰ ص ۴۵۹)، بیعت به معنای مشارکت مستقیم مردم در انتخاب حاکم شرعی و قانونی است.
🔸بنابر این، کسانی که در مجلس بیعت حضور نیافته اند نمی توانند از تبعیت از حاکم منتخب طفره روند. چنانکه معاویه با طرح چنین مساله ای (عدم حضور در مجلس بیعت) سعی در سرپیچی از ولایت حضرت وصی را داشت.
🔸اما امام علی علیه السلام طی نامه ای خطاب به معاویه پاسخ داد که راه گریزی از پذیرش نتیجه بیعت ندارد:
"بيعت كردن فقط يك بار است و دوباره در آن نظر نتوان كرد. گزينش از سر گرفته نشود. هر كه از بيعت بيرون رود، طعن زننده است، و هر كه در پذيرفتنش درنگ كند و دو دلى نشان دهد، منافق است" (نهجالبلاغه: نامه هفتم).
🔸نتیجه گفتار بالا این است که اکثریت در همه دموکراسی ها و مردم سالاری دینی در چارچوب قانون انتخابات مشروعیت پیدا می کند. لذا عدم مشارکت اکثریت در انتخابات به مثابه اسقاط حق و سلب مشروعیت از خود است.
از این رو، انتخابات در نسبت با پدیده اکثریت، مشروعیت ساز و مشروعیت سوز است. با دیدگاه خوارجی و اموی نمی توان از پذیرش انتخابات دموکراتیک طفره رفت!
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053