eitaa logo
روزنه
6.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
260 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
محلاتی و استفاده ابزاری و تفاسیر ناروا از سخنان بزرگان نقدی بر برداشت‌های ناروای اخیر سروش محلاتی از کلمات آیت‌الله محقق اصفهانی و شهید بهشتی [ص ۱ از ۳] اختصاصی|| جمال مؤمنی زاده @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 در ادامه روایت‌های پرتحریف‌ ؛ او در سخنرانی عید غدیر، در راستای تضعیف مبانی انقلاب اسلامی، به سخنانی از  شهیدان بهشتی، مطهری، علامه و محقق اصفهانی اشاره کرده است. آقای سروش محلاتی، متنی از کتاب «نهایه الدرایه» محقق اصفهانی ‌خواند و  با استناد به آن نقدی بر برداشت علما از مفهوم امامت ارائه کرد. تفسیر نادرست کلمات محقق اصفهانی محقق اصفهانی، عبارتی از کفایه آخوند را توضیح می‌دهد که در آن، امامت به دو معنا دانسته شده است، یکی معنای صحیح و دیگری ناصحیح. صحیح، یعنی امامت منصبی الهی همچون نبوت است که خداوند امام را تعیین و نصب می‌کند. معنای نادرست آن است که امامت به معنای ریاست و زعامت است و مردم امام را تعیین می‌کنند. [عین عبارات محلاتی در توضیح عبارت اصفهانی:] «اگر امامت زمامداری است، مردم باید کسی را برای اداره امور خود تعیین بکنند. کار دست مردم است. این نقطه مقابل فلسفه بافی‌هایی است که می‌کنند که حکومت یک امر آسمانی است و هرکسی که امر حکومت را به دست می‌گیرد، یک شأن آسمانی و ماورایی پیدا می‌کند. آشیخ محمدحسین می‌فرماید اگر چنین باشد باید امت حاکم را تعیین کنند، به عهده خود مردم است، امر الهی نیست. بعد می‌فرمایند اگر معنای صحیح باشد، امامت منصبی الهی است و از طرف خداوند تعیین می‌شود. [شامل] تبلیغ و بیان احکام واقعی، بیان معارف و وساطت در فیض الهی، مقام عصمت. این‌ها را که در نظر بگیریم باید از ناحیه حقّ تعالی باشد. از قدیم علما که امامت را به حکومت تفسیر می‌کردند می‌گفتند در امامت عصمت لازم است و عصمت را غیر خدا تشخیص نمی‌دهد و نصب خدا لازم است، اما [اینکه] اصل حکومت منهای جنبه عصمت، ذاتا یک امر الهی است.. این را که علمای ما مطرح نکردند» نقد و داوری آن‌چه از جملات محلاتی برداشت می‌شود آن است که ایشان قصد دارد حکومت ولی فقیه در عصر غیبت را فاقد پشتوانه دینی و الهی بداند و هرگونه نصب و نیابت عام (با ذکر اوصاف و نشان های لازم) را انکار کند. در عباراتش تعریض و تصریح به این موضوع نیز دارد، مثلا می‌گوید در جمهوری اسلامی از آموزه‌های دینی پیوسته و نابجا استفاده شده و به دین مردم آسیب زده‌اند. یا می‌گوید امام، آن هم نه هر امامی، بلکه امام معصوم که دستی در تکوین دارد، نیازمند پشتوانه الهی است. باید گفت: ۱. آقای محلاتی میگوید نباید امامت را به معنای زعامت دانست. و در ادامه دقیقا نگاه اهل سنت به حکومت را برای زمان غیبت، به عنوان نگاه صحیح تلقی کرده و تلاش می‌کند با برداشت بی‌ربط از کلام محقق اصفهانی، حاکمیت در جمهوری اسلامی را خالی از هر نوع جنبه الهی معرفی کند. چنین‌ اعتقادی را برخی وهابیون نیز به شیعه نسبت داده اند. میگویند همان اعتقادی که شما نسبت به زمان غیبت دارید، اعتقاد ما نسبت به خلافت بعد از پیامبر خداست. عجیب نیست؟! اما علمای شیعه مسئله حکومت را واگذار شده به مردم بدون دخالت از سوی دین ندانسته اند. ۲. معنای صحیح سخن محقق اصفهانی: محقق اصفهانی ذیل این عبارت کفایه: «و لا يجب عقلا معرفة غير ما ذكر إلّا ما وجب شرعا معرفته، كمعرفة الإمام على وجه آخر غير صحيح، أو أمر آخر ممّا دلّ الشرع على وجوب معرفته» (کفایه الاصول، ج2، ص121) نوشته‌اند: «فالإمامة على هذا [الوجه غیر الصحیح] هي الرئاسة العامة في أمور الدّنيا و الدّين بحيث يجب على الأمّة تعيين شخص لها فتكون من الأمور المتعلّقة بأفعال المكلّفين، و بهذا يدخل أمر الإمامة في الفروع العمليّة. و أمّا على الوجه المتقدم [الصحیح] فهو منصب إلهي يتعيّن من قبله تعالى...» (نهاية الدراية، ج‏3، 416) @rozaneebefarda
وزیر کار در دفتر آقای شهرستانی! ▫️وزیر پرتکاپوی کار و رفاه در سفر به قم، سر از دفتر آقای شهرستانی درآورده است! اینهم از عجایب روزگار ماست که در این شرایط بحرانی به جای انجام وظایف بر زمین مانده، دست به کارهایی می‌زنند که ربطش به وظیفه ذاتی مدیر مربوطه، معلوم نیست! واقعا این کار با چه استدلالی صورت گرفته است؟! آیا کسی پاسخی دارد؟! دست‌بوسی از مراجع عظام تقلید و استماع فرمایشات ناصحانه ایشان، امر مهمی است و قابل تقدیر، اما حضور در دفتر یک رئیس‌دفتر، که در مورد عملکرد و کارنامه برخی رسانه‌ها و مجموعه‌های وابسته به او اشکالات و ابهامات جدی مطرح است، چه وجهی دارد؟! دیدار با شخص مراجع تقلید خصوصیت دارد اما دیدار با اطرافیان چه وجهی دارد؟ آیا برای دریافت نصایح مرجعیت اعلا می‌روند یا گزارش کار به رئیس‌دفتر ایشان؟! اگر برای دریافت نصایح خاص یا پیغام خاص رفته باشند البته کاملا موجه است اما اگر صرفا برای دیدار یا گزارش کار به رئیس‌دفتر بروند، وجهش مشخص نیست و مع‌الاسف این امر در حال تبدیل شدن به یک رویه است! 🔶حاشیه در دهه محرم امسال، _رسانه رسمی وابسته به آقای شهرستانی_ میزبان جلسات سخنرانی _تئوریسین خرده‌جریان در قم_ بود! @rozaneebefarda
اهانت سروش محلاتی به علما و نقد آن [صفحه ۱ از ۲] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 در حالی جناب سروش محلاتی و طیف غربگرا مدافع مرجعیت شده‌اند، که خود در راس توهین یا سکوت نسبت به اهانت‌ها هستند، آیا اینکه در محرم ۱۴۴۳، نود و نه در صد علما را ترسو، فاقد شجاعت و ساکت در برابر ظلم‌ها و تباهی‌ها و دین فروشی‌ها خواند، توهین به حوزه و روحانیت نبود؟ محلاتی گفت: «چند درصد علمای دین از غیر خدا حساب می‌برند و به‌خاطر غیر خدا حاضر هستند منکر، فساد، ظلم، تباهی و دین‌فروشی را ببینند و سکوت کنند؟... شهید مطهری می‌فرماید: «آیه کریمه «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لَایَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه» یک شرط اساسی پیام‌رسان را بیان می‌کند که جرأت و شهامت و از غیرخدا ترس نداشتن است. همین یک شرط کافی است که ۹۹% رفوزه شویم» (یادداشتها، ج۲، ص۶۷) یعنی از صد نفر، یک نفر‌ نصاب لازم شجاعت و حریت در بیان حقایق دین را برخوردار است و بقیه ملاحظه می‌کنند! این نظری است که ایشان به‌عنوان یک کارشناس تشخیص داده است.» محلاتی این مطلب را منتسب به یادداشت‌های شهید مطهری کرده، ولی: 🔹 اول یادداشت شهید مطهری ناظر به همه مبلغان اعم از علما و عموم امت بود. (ج2، ص55) 🔹 دوم شهید، تعابیری در یادداشت‌ها دارد که ناظر به زمان ایشان و چند دهه قبل است و شامل زمان کنونی یعنی بعد از وقوع مبارزات طاقت فرسای علما و روحانیون، قبل و بعد انقلاب نمی‌شود. آیا محلاتی خون‌هایی که حوزویان در راه مبارزه با ظلم و دفاع از حقیقت داده‌اند، را نادیده می‌گیرد و ۹۹ درصد آن‌ها را ترسو خطاب می‌کند؟! آیا این جسارت در مرتبه اول شامل بزرگان حوزه نیست؟ 🔹 سوم شهید در یادداشت‌ها تعابیری دارند که هیچ گاه در کتب و سخنرانی‌های خود به کار نبرده‌اند، طبعا یادداشتی که در مقام تامل است با آنچه بعد از تامل و با لحاظ ملاحظات بیان عمومی، ابراز می‌شود متفاوت است. از این جهت گفته میشود نسبت دادن برخی مطالب به ایشان با استناد به یادداشتها، اجحاف در حق ایشان است. گرچه عبارت مورد بحث اساسا ناظر به زمان حال نیست که آقای محلاتی آن را مستمسکی قرار دهد تا تمام علمایی که همچون طیف غربگرا در تقابل و تضعیف نظام اسلامی قرار ندارند را ترسو و فاقد شهامت بخواند! تازه اگر خود شهامت داشتند و کمی زودتر و در زمان دولت آقای روحانی، زبانشان به چنین سخنانی باز می‌شد، شاید جایی برای تامل در سیاسی ندانستن آن‌ها باقی می‌ماند! در آن زمان فقر و اشکال نبود که آقایان شهامت به خرج دهند و اعتراضی کنند؟ @rozaneebefarda
تفسیر مغرضانه از مواضع ناصحانه مرجعیت! /مهم اخیرا فردی معمم به نام در سخنانی سست و شدیدا متناقض‌نما و البته ، تلاش کرده است را به تفسیر کند! یک پایگاه خبری به نام که (حسب قرائن فراوان و برخی تصریحات) زیر نظر نماینده آیت‌الله‌العظمی‌سیستانی در قم اداره می‌شود، این سخنان بی‌پایه و موهن را پوشش داده است! اکنون این سخنان در معرض قضاوت مراجع عظام تقلید و بزرگان حوزه و نهادهای اصیل حوزوی، خصوصا جامعه مدرسین و بدنه دلسوز حوزه علمیه قم قرار دارد. با یک بررسی اجمالی می‌توان قضاوت کرد که آن سخنان سست و تفسیر تحریف‌آمیز سروش محلاتی به این مواضع ناصحانه آیت‌الله العظمی صافی ندارد. وقتی از تکاپوی مرموز یک جریان سیاسی بدسابقه برای مصادره و تفسیر به رأی مواضع مراجع عظام تقلید سخن می‌گوییم، دقیقا منظورمان این قبیل سخنان سست است! به لطف خداوند متعال شاهد از غیب رسید! 🔘سؤالی که مطرح است آن‌که: ۱. آیا دفتر تفسیر جهت‌دار سروش محلاتی را در مورد صحیح می‌داند یا خیر؟ اگر با این تفسیر انحرافی که تئوریزه کردن علنی خط سازش است، توافق ندارد، انتظار آن است که در اسرع وقت اعلام نظر فرماید تا هم زمینه سوءاستفاده از مواضع مرجعیت از بین برود و هم از سوءبرداشت‌های و نقدهای بعدی پیشگیری نماید. ۲. آیا رضایت دارند که از نام و اعتبار ایشان(و احتمالا از وجوهات شرعیه تحت اختیار دفتر ایشان) برای تأسیس چنین رسانه‌ای و انتشار چنین مطالبی استفاده شود؟! طبعا اگر دفتر ایشان در قم و به طور خاص جناب آقای به این امر راضی نیست، انتظار به حقی است که ضمن اعلام موضع، نسبت به عملکرد این رسانه تجدیدنظر آشکار صورت گیرد. مشتاقانه آماده بازنشر نقد و نظرهای علمی‌ حوزویان ارجمند در این موضوع است. بسم‌الله الرحمن الرحیم.‌.. 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
روزنه
تفسیر مغرضانه از مواضع ناصحانه مرجعیت! #ویژه/مهم اخیرا فردی معمم به نام #سروش_محلاتی در سخنانی س
؛ از تفسیر مغرضانه از بیانات تا تئوریزه کردن و نقدِ نخست [صفحه ۱ از ۲] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 آقای سروش محلاتی در روز 11 آبان 1400، اقدام به ارائه تفسیری سست و گزینشی از آیات و روایات پرداخته، تلاش کرد برداشت‌های سیاست‌زده خود از منابع دینی را به آیت‌الله صافی نیز نسبت دهد! سخنانی که بیش از پیش مصداق تفسیر به رأی آیات قرآن کریم گشت. وی مدت‌هاست در کنار دیدگاه‌های علمای دین، با طرح برخی مطالب شبه‌علمی برای رسانه‌های غربگرا و تسلیم‌طلب، خوراک تهیه می‌کند! عرضه برداشت‌های ناصواب سروش محلاتی به روایات شریفه و تفاسیر معتبر قرآن کریم، سست بودن مدعاهای شبه‌دینی وی را اثبات خواهد کرد. در یادداشت ذیل به برخی تناقض‌ها و برداشت‏های ناروای او از منابع دینی اشاره می‌گردد. جنابِ محلاتی، در سخنان اخیر خود رسما و صریحا خواستار پذیرش سلطه و ولایت کفار شده و علت آن را ترس از دشمن و در مضیقه قرار گرفتن مردم (و لو در آینده) دانسته است! عجیب آنکه او سخنان مرجع معظم آیت‌الله العظمی صافی را نیز حمل بر همان برداشت‏های ناروای خویش کرده است! لیبرال‌های داخلی (اعم از اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌ها) که از سال‌های گذشته با عنوان شناخته می‌شوند، مدتی است ملاحظات را کنار گذاشته، ترسو بودن خود را منشأ تئوری‌بافی قرار داده‌اند! رویه‌ای که اکنون امتداد آن به حوزه علمیه قم نیز کشیده شده است. اینان از دشمن و تصمیم خود را گرفته‌اند تا شوند و برای رسیدن به این هدف به آب و آتش می‌زنند. این قبیل سخنان نشانه آن است که شاید برخی آقایان تصمیم گرفته‌اند در لفافه سخن گفتن و تمسک به (بخوانید دورویی رسانه‌ای) را کنار گذارده و ما فی الضمیر خود را بی‌پرده عیان کنند. غافل از آنکه مردم هوشمند و متدین ایران با شناخت عمیق نسبت به معارف دینی، در تشخیص سره از ناسره عاجز نیستند. 🔹سروش محلاتی گفت: «اگر ولایت کافر را نپذیریم ممکن است به حرج بیفتیم. اینجا باید چه کرد؟ حمایت از مظلوم وظیفه است و شرع هم گفته است. باید از مظلومی که در جامعه ما نیست هم حمایت کرد اما این سیاست ممکن است برای مردم مسمان خودمان مشکل ایجاد کند.. نباید تحت ولایت کفار رفت، به تعبیر امروزی سلطه آنها را نباید پذیرفت. ولی از عجائب این است که همین دستور بلافاصله یک استثنا خورده است. می گوید مگر اینکه از آنها نگران باشید. تقیه اینجا به معنای خوف است و به معنای تقیه مطرح نیست. این تقیه مربوط به خوفی است که مسلمانان درباره عدم پذیرش ولایت کفار دارند. مربوط به ضرر بالفعل نیست.. در قرآن نسبت به دو موضوع حساسیت وجود دارد، یکی قبول ولایت کفار است. در عین حال در همین موضوع شدید بلافاصله مساله خوف مطرح می شود. اگر خوف و ترس است که ضرر و آسیبی به شما وارد می شود منع برداشته می شود.. پذیرش ولایت کفار سقف رابطه با آنها است. خدا گفته نباید سلطه کفار را پذیرفت، این سقف در رابطه با کفار است. اینجا را باز خدا استثناء می زند» 🔹ولایت در قرآن کریم🔹 رهبر معظم انقلاب در سخنرانی‌های ماه رمضان سال 53، بحثی بسیار جالب و خواندنی پیرامون ولایت قرآنی دارند که در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» منتشر شده است. ولایت در قرآن به معنای صرف محبت داشتن نیست. معنای ولایت به بیان مقام معظم رهبری که به آیات متعدد قرآن مستند شده است، آن است که: ولایت به معنای به همپیوستگی و هم جبهگی داخلی میان اهل ایمان (گرد حاکم مشروع) و نفی وابستگی و دنباله رو بودن و عدم استقلال و هضم شدن نسبت به قدرتهای خارجی است. تنها در این صورت است که رشد و پیشرفت حقیقی حاصل شده، از هرز رفتن استعدادها جلوگیری شده و همه ظرفیت‌ها شکوفا می‌گردد. محلاتی تلاش کرده، راهی برای کنار زدن این حقیقت قرآنی بیاید و پذیرش ولایت و سلطه کفار را تئوریزه کند و در واقع جامعه اسلامی را به سوی پذیرش طاغوت بکشاند! او مدعی شده با تسلیم و زیر پرچم ولایت کفار رفتن، مضیقه‌ها و حرج‌های اقتصادی برطرف خواهد شد! البته او بدون ذکر دلیل، یک استثنا هم می‌زند: تنها در صورتی باید حرج و سختی را تحمل کرد که ببینیم شخصی آمده که می‌خواهد کعبه و قرآن را ویران کند و اصل دین را نابود سازد! این یعنی اگر بسیاری از احکام الهی بر باد رود، مانعی ندارد و نیازی نیست مردم مسلمان خود را به زحمت بیندازند! البته این افراد مدعی، هیچ گاه پاسخ نمی‌دهند چرا قرابت کشورهایی مثل مکزیک، مصر و... با آمریکا باعث نشده مشکلات آنان حل شود؟ آیا اوضاع مصر از ایران بهتر است؟ چرا فقر در این کشورها بيداد مي‌كند؟ یا کشورهای متعدد دیگر که بعضا دارای ثروت‌های طبیعی نیز هستند، اما به دلیل بی‌کفایتی کارگزاران، به انحطاط کشیده شده‌اند! @rozaneebefarda 👇
؛ از تفسیر مغرضانه از بیانات تا تئوریزه کردن و نقدِ نخست [صفحه ۲ از ۲] 🔹تمسک محلاتی به قاعده لاحرج و نقد آن🔹 قاعده نفی عسر و حرج که به‌ عنوان‌ مستمسک اصلی مدعاهای محلاتی واقع شده، به این معنا است که در دین اسلام به عنوان دینی سهل و دارای گشایش، احکامی که موجب تنگنا و عسر و حرج در زندگی انسان‌ها شوند، قرار داده نشده است. اما سوال این‌جاست که آیا این قاعده شامل همه ادله شرعی که اموری را واجب یا حرام دانسته‌اند، می‌شود؟ برای روشن شدن موضوع، مثالی که در برخی کتب ذکر شده را بیان می‌کنیم. در بیشتر گناهان کبیره، افرادی هستند که ای بسا ترک این گناهان برای‌شان حرجی است، آیا فقیهی وجود دارد که به برداشته شدن حرمت این موارد فتوا بدهد؟ از قضا یکی از اشکالات -البته غیر وارد- به این قاعده که در برخی کتب قواعد فقهی ذکر شده، همین است که این قاعده دارای تخصیص‌های فراوانی است. مثلا قطعا جهاد همیشه دارای سختی است، آیا این قاعده آن را یک سره تعطیل می‌کند؟ به همین جهت وجوب جهاد از این قاعده خارج دانسته شده است، یا حرمت فرار از جنگ یا وجوب تسلیم نفس برای اجرای حدّ و قصاص و... خارج از این قاعده است، با این که حرجی هستند. هیچ فقیهی ملتزم نیست که لزوما هرجایی که تکلیف موجب حرج بود، با این قاعده رفع می‌شود بلکه کاربست این قاعده، خود ضوابطی دارد. برخی علمای معاصر برآن‌اند که الزام به اموری که عقلائی هستند از ابتدا مشمول این قاعده نیست تا بخواهد با آن رفع شود، بلکه اموری که حفظ نظام و مصالحی بر الزام آن‌ها وجود دارد، قابل رفع کردن نیستند، چرا که این بر خلاف عقلائی بودن آن‌هاست. (ر.ک: ایروانی، القواعد الفقهیه، ج1، ص177) مرحوم بجنوردی تصریح می‌کند فقها به عموم این قاعده، معتقد نیستند و سرّ آن را در این نکته می‌داند که رفع حکم حرجی در همه موارد، خلاف لطف و امتنانی است که پایه و مبنای شکل‌گیری قاعده رفع حرج بوده است. اگر پدری که کمال عطوفت و مهربانی بر فرزند خود دارد، به او دستور دهد تا کارهایی که به مصلحت اوست را انجام دهد و سراغ کارهایی که مفسده دارد نرود، سپس به او بگوید اگر تکالیفی که به تو کردم، باعث شد در سختی و مضیقه قرار بگیری، آن‌ها را از عهده تو برداشتم و ما بدانیم پدر این جمله گشایش‌بخش را به خاطر مهربانی و رحمت به فرزند خود گفته است، آیا از این جمله می‌فهمیم که پدر همه محدودیت‌ها را برداشته؟ آیا به فرزند رخصت داده هر آنچه مفسده‌ای عظیم دارد را انجام دهد و می‌تواند هر مصلحت الزامی عظیمی را ترک کند؟ هرگز و هرگز: «فهل نفهم منه أنّه رخصة في كلّ ما فيه مفسدة عظيمة، أو ترك كلّ ما فيه مصلحة ملزمة عظيمة؟! كلّا، ثمَّ كلّا.»(القواعد الفقهية، ج‌1، ص 264) ایشان در ادامه ضمن بیان مثال‌های متعدد که ذیل قاعده رفع حرج قرار نمی‌گیرند، مثل فرار از میدان جنگ و قمار و معامله ربوی و... و چه مفسده‌ای عظیم‌تر از به تعبیر جناب محلاتی: زیر سلطه دشمن کافر رفتن؟ از مومنان گسستن و به جبهه کفار پیوستن که به گفته علامه طباطبایی موجب نابودی تدریجی ایمان خواهد شد و یک جامعه با اهداف مشخص ایمانی و رو به سعادت را، از هم خواهد پاشید. (المیزان، ج3، ص175، ذیل آیه مبارکه 28 آل عمران) اموری که امثال سروش محلاتی به راحتی آن را مصداق قاعده لاحرج قرار می‌دهند و مجاز اعلام می‌کنند! محلاتی تصریح می‌کند: «خدا می‌گوید ما در دین حرج قرار ندادیم. نگفته فقط در عبادات حرج نیست. بلکه از اول دین تا آخر دین حرج ندارد.. ما یک قلمرویی خارج از این قاعده لاحرج نداریم.. (قرآن می‌گوید) حق جهاد را به جا بیاورید. بعد می‌گوید در دین حرج نیست..» این یعنی هرآنچه در دین است با حرج برداشته می‌شود، به همین راحتی و کلیت! آیا این ادعا با کلمات فقها سازگار است؟ محلاتی در ابتدای بحث می‌پرسد "آیا قاعده لاحرج شامل همه احکام، حتی امور سیاسی و اجتماعی هم می‌شود؟ این نکته معمولا در بحث‌های قاعده لاحرج بحث نشده ولی در زمان ما باید بحث شود." با توجه به آن‌چه گذشت روشن شد عدم عمومیت این قاعده در کتب فقها مطرح و تبیین شده است و تمسک شاذ و غیرضابطه‌مند سروش محلاتی به قاعده لاحرج برای ارائه برداشت‌های جهت‌دار از منابع دینی، وجهی ندارد. 🔘یادداشت مرتبط: 👇 https://eitaa.com/rozaneebefarda/10054 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
تفسیر ناروای از آیه۲۸ آل‌عمران برای تئوریزه‌ کردن ! نقدِ دوم [صفحه ۱ از ۲] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 «لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ» «مؤمنان نباید كافران را به جای اهل ایمان، یار و هم‌جبهگان و پیوستگان بگیرند؛ و هر كس چنین كند در هیچ پیوند و رابطه‌ای با خدا نیست، لکن اینكه بخواهید از آنان تقیّه كنید (تایید آنان به شکل صوری و زبانی، مانعی ندارد)؛ خدا شما را از [عذاب‌] خود بر حذر می‌دارد، و بازگشت [همه‌] به سوی خداست» سروش محلاتی در بخشی از سخنان جنجالی خود در تئوریزه کردن می‌گوید: خداوند در آیه ۲۸ آل عمران در صورت ترس از نپذیرفتن ، حرمت آن را برداشته است: محلاتی می گوید: «نباید تحت ولایت کفار رفت، به تعبیر امروزی سلطه آنها را نباید پذیرفت. ولی از عجائب این است که همین دستور بلافاصله یک استثنا خورده است. می گوید مگر اینکه از آنها نگران باشید. تقیه اینجا به معنای خوف است و به معنای تقیه مطرح نیست. این تقیه مربوط به خوفی است که مسلمانان درباره عدم پذیرش ولایت کفار دارند. مربوط به ضرر بالفعل نیست.. الان زندگی مردم سر جایش هست ممکن است خوف ایجاد مشکل وجود داشته باشد، اینجا حکم عدم پذیرش سلطه کفار برداشته می شود» او در قیاسی نابجا، مسئله (برداشته شدن وجوب روزه در صورت خوف عقلائی از ضرر داشتن آن) را با ترس از کفار (و لو آن‌که بالفعل نباشد)، کرده و مدعی است حرمتِ پذیرش ولایت کفار، به واسطه ، برداشته شده است! 🔹 اشکالات علمی بر سخنان محلاتی: 🔸الف) استثناء در آیه منقطع است و پذیرش ولایت کفار مجاز شمرده نشده است صرف نظر از این‌که این آیه ارتباطی با قاعده نفی حرج ندارد، در تفسیر المیزان آمده: استثناء در «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاة» منقطع است.  یعنی استثناء به معنای جواز پذیرش ولایت کافران نیست. مثلا در این جمله: «مسافران آمدند الا وسایلشان.» مستثی (وسایل) اصلا داخل مستثنی منه (مسافران) نبوده تا از آن خارج شود. در این صورت «الّا» به معنای «لکن یا ولی» است و برای رفع یک توهم، نه به معنای « بجز و مگر». در شرح ادبی معروف جناب رضی آمده: «نزد سیبویه و بصری‌ها، الّا منقطع به معنای لکنّ است.. جائنی القوم الا حمارا به نظر متاخران یعنی: لکنّ حمارا لم یجئ» فامیل‎‌ها آمدند ولی الاغ نیامد. (حمار داخل قوم نیست تا از آن اخراج شود چون معمولا همراه بوده و توهم آمدن او هم ممکن بوده، استدراک شده است) (شرح الرضي، ج‏2 ؛ ص82) 🔴در بحث ما آیه به این معنا خواهد بود: «کافران را هم جبهه و یاور خود قرار ندهید، لکن اظهار کردن آثار ولایت از روی ترس مجاز است. 🔘 می‌نویسد: «استثناء در «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاة» منقطع است؛ زيرا اظهار محبت دروغى و از ترس، محبت واقعى نيست، و همچنين اظهار ساير آثار ولايت اگر دروغى و از ترس باشد، ولايت واقعى نيست، چون خوف و محبت كه مربوط به قلب است، دو صفت متضادند، كه دو اثر متقابل در قلب دارند، چگونه ممكن است در يك قلب متحد شوند؟ (ج3، ص239) @rozaneebefarda
تفسیر ناروای از آیه۲۸ آل‌عمران برای تئوریزه‌ کردن ! نقدِ دوم [صفحه ۲ از ۲] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ✅ بخشی از ترجمه تفسير الميزان: «اگر ما كفار را اولياى خود بگيريم خواه ناخواه با آنان امتزاج روحى پيدا كرده‏ايم، امتزاج روحى هم ما را مى‏كشاند به اينكه مطیع آنان شويم، و از اخلاق و ساير شؤون حياتى آنان متاثر گرديم، (زيرا كه نفس انسانى خو پذير است)، و آنان مى‏توانند در اخلاق و شئون زندگی ما تصرف کنند... 🔴بیان اين اوصاف براى تفسير فرمانِ "مؤمنين نبايد كافران را اولياى خود بگيرند، و به مؤمنين ديگر اعتنا نكنند" در حقيقت سبب حكم و علت آن را بيان نموده تا بفهماند دو صفت كفر و ايمان به خاطر تضاد و بينونتى است كه بين آن دو هست، قهرا همان بينونت و فاصله و تضاد به دارندگان صفت كفر با صفت ايمان نيز سرايت مى‏كند، در نتيجه آن دو را از نظر معارف و عقائد و اخلاق از هم جدا مى‏كند، ديگر راه سلوك به سوى خداى تعالى و ساير شؤون حياتى آن دو يكى نخواهد بود، 🔘نتيجه اين جدايى هم اين مى‏شود كه ممكن نيست بين آن دو ولايت و پيوستگى برقرار باشد، چون ولايت موجب اتحاد و امتزاج است، و اين دو صفت كه‏ در اين دو طايفه وجود دارد موجب تفرقه و بينونت است، و وقتى يك فرد مؤمن نسبت به كفار ولايت داشته باشد، و اين ولايت قوى هم باشد، خود به خود خواص ايمانش و آثار آن فاسد گشته، و به تدريج اصل ايمانش هم تباه مى‏شود. 🔻و به همين جهت است كه در دنبال آيه مورد بحث اضافه كرد: "وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ" و سپس اضافه كرد" إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً" 🔹در جمله اول فرمود كسى كه چنين كند هيچ ارتباطى با حزب خدا ندارد، و در جمله دوم، مورد تقيه را استثنا كرد، چون تقيه معنايش اين است كه مؤمن از ترس كافر اظهار ولايت براى او مى‏كند، و حقيقت ولايت را ندارد.» (المیزان، ج‏3 ؛ ص236) 🔸ب) موضع لزوم تقیه، متفاوت از موضع وجوب جهاد یا امر به معروف است. این‌که در عصر غیبت، رابطه تقیه با احکام دیگری همچون جهاد، امر به معروف و نهی از منکر یا دفاع از مظلومین چیست، بحثی مفصل می‌طلبد. علاقمندان به کتاب «موسوعه الامام المهدی» شهید سید محمد صدر مراجعه نمایند. اجمالا در جایی که امر به معروف یا جهاد واجب است، تقیه، عزلت و کنار کشیدن از میدان حرام است و در جایی که تقیه و عزلت، واجب است، اقدام حرام.(«موسوعه الامام المهدی، تاریخ الغیبه الکبری، ج2، ص397 تا 452) 🔸 ج) برخلاف گفته محلاتی، تقیه در آیه، معنای اصطلاحی خود را دارد. تقیه در آیه به همان معنای مصطلح است و حکم تقیه اختصاصی به تقیه میان مذاهب اسلامی ندارد و شامل تقیه از غیر مسلمانان هم می‌شود. لذا در کتاب یاد شده به آیه مورد بحثِ سروش محلاتی یعنی آیه 28 سوره آل عمران اشاره می‌کند و به این عمومیت معنای تقیه تصریح می‌کند، چرا که این آیه، تقیه از کفار را مطرح کرده است، ضمن این‌که قضیه تقیه جناب عمار یاسر از مشرکان، نیز قصه‌ای معروف است. و ملاک تقیه نیز اختصاصی به تقیه میان مذاهب اسلامی ندارد.(همان، ج2، ص 450) 🔴تحمیل برداشت‌های سیاست‌زده و سطحی به قرآن کریم، جدای از آن که وجاهت علمی ندارد و مورد پذیرش عالمان و فرهیختگان واقع نمی‌شود، مصداق بارز و است. ارائه این سنخ تفسیرهای جهت‌دار و مغرضانه از قرآن کریم همواره مورد نقد و شماتت عالمانِ شیعی قرار داشته‌ است. ممکن است معدود افرادی با سوابق حوزوی نیز پیدا شوند که به هر دلیل از ملکه بی‌بهره بوده، مبتلا به باشند اما آنان نباید به خود اجازه دهند که ترس‌شان را مبنای تئوری‌بافی برای پذیرش ولایت کفار و استکبار قرار دهند و بدتر آنکه این برداشت ناروا را به منابع دینی و خصوصا قرآن کریم نسبت دهند! 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
نقد تفسیر ناروای از آیه۲۸ آل‌عمران برای تئوریزه‌ کردن ! نقدِ چهارم [صفحه ۱ از ۲] اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔴 مفهوم شناسی دقیق قواعد نفی‌حَرج، نفی‌ضرر و تقیه. قواعدی مانند نفی ضرر، نفی حرج و وجوب تقیه، برخلاف تصور برخی، یک مقوله تعبدی نیست چراکه از لسان ادله، علت و مناط آن کاملا مشخص و در منظومه‌ی معرفتی دینی حکمت‌، حدود و ثغورش روشن می‌باشد. به‌عنوان نمونه؛ نهاد تقیه در دین چیزی جز مصداقی برجسته از مصادیق باب تزاحم نیست، یعنی همان اجرای تقدیم اهم بر مهم. و الا تقیه‌ای را که "تسعة أعشار الدين" شمرده شده و در وصفش آمده است: "لا دين لمن لا تقية له" و آن، دین و روش اهل بیت علیهم السلام معرفی گردیده است. چطور در بیعت با یزید و مناسبات با عبیدالله دیده نمی‌شود؟! نمی‌شود تقیه دین امام صادقی که می‌فرماید "التقية دینی و دین آبائی"، باشد اما همین تقیه دین جد ایشان یعنی ابی‌عبدالله الحسین علیه السلام نباشد! روشن است چون مساله مهم‌تر از حفظ جان امام معصوم و یاران و اسارت اهل‌بیت ایشان در بین بوده، همان مساله‌ی اهم مقدم می‌شود! نه آن‌که تقیه استثنا خورده باشد، خیر تقیه هم مصداق همان تقدیم اهم بر مهم است. لذا کاملا همسو با عقل تفسیر می‌گردد. همین مطلب یعنی تقدم اهم بر مهم، بصورت اولویت دادن منافع دین بر حفظ منافع شخصی اعم از حفظ جان و مال و... در رفتار رسول خدا ص بطور آشکارا دیده می‌شود. از شعب ابیطالب و تحمل آن فشارهای طاقت فرسا گرفته است تا سلسله رفتارهایی که منجر به اقدام مشرکین برای ترور پیامبر در لیلة المبیت و هجرت صورت گرفت! با نگرشی کلان و البته دقیق، به سلسله کُنش‌های ائمه‌ علیهم‌السلام، خصوصا آن‌که آن سلسله عملکردها، بدون استثنا توسط خلفا/حکام جور تحمل نمی‌شده، تا جایی که منجر به حذف فیزیکی یکایک ایشان می‌شد، باز می‌یابیم که همین مجموع فعالیت‌های ائمه اطهار علیهم‌السلام شاهد دیگری است که تقیه در راستای قاعده تقدیم اهم بر مهم تفسیر و تبیین خواهد شد. همچنین است "قواعد لاحرج و لاضرر"! یعنی تشریعِ این قواعد یک استراتژی حکیمانه را دربر داشته و انگاره‌ی تعبد خاص که عقل بدان راه نداشته باشد در تشریع آن قواعد مخالف لسان ادله می‌باشد و اجرایشان اولا بر محور یک مقصد روشن و ثانیا همواره در قبالِ مساله اهم، سنجیده می‌شود. 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
نقد تفسیر ناروای از آیه۲۸ آل‌عمران برای تئوریزه‌ کردن ! [صفحه ۲ از ۲] اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 با این بیان، صرف وجود ضرر و حرج‌هایِ بالفعل موجب موضوع سازی برای این قواعد نشده و نمی‌توان به بهانه اطلاقات ادله، سریعا آن‌ها را حاکم نمود. بعبارت دیگر، اِعمال آن‌ قواعد نبایست در تضاد با حکمت و مقاصدی باشد که این قواعد برای آن جعل گردیده است. ذکر یک مثال: بروز بیماری خاص در بدن شخصی موجب می‌شود بیمار، بدنش در تماس با آب، یا مواجهه با گرسنگی دچار یکسری اختلالاتی گردد اما با بررسی و آزمایشات دقیق‌ می‌یابد اگر مدتی آن اختلالات حادث شده را تحمل نماید از قضا سیستم دفاعی بدنش، تحریک و تقویت شده و بر آن اختلالات فائق آمده و به مرور زمان و برای همیشه دیگر بدنش در تماس با آب و مواجهه با گرسنگی دچار آن اختلالات نمی‌گردد. حال آیا حدوث اختلالات اولیه موجب می‌شود، مکلف با تمسک به قاعده نفی ضرر و حرج از امتثال اوامر وجوبیِ وضو و غسل و صوم سرباز زند؟! از قضا همین قواعد نفی ضرر و حرج حکم قطعی به امتثال اوامر واجبه می‌نماید تا از ضرر بزرگتر و حرج دائمی و همیشگی نجات و رهایی یابد! بعبارت دیگر این‌گونه نیست که قاعده‌ی لاضرر و لاحرج فقط ضرر و حَرَج فعلی را بردارد و نسبت به ضرر و حَرج کثیر در آینده ساکت باشد! با حفظ مقدمه فوق تحلیل مساله‌ی امروز کشور اسلامی ما در ارتباط با برخی کشورها، آنطور که جناب آقای سروش محلاتی بیان فرمودند نیست. اولا؛ مسأله صرفا "امر به معروف"، "نهی از منکر"، "مبارزه با دولت ظالم" و "حمایت از مظلوم" و مانند آن نیست که ایشان مکررا برا آن تاکید داشتند، بلکه دقیقا پای "استیفای مصالح" و "منافع عمومی مردم و کشور اسلامی" در بین است. ثانیا؛ نه پذیرش ولایت کفار امروز مصداق تقیه و نفیِ حرج است! و نه راهِ‌حل مشکلات معیشتی مردم، این نسخه‌ی پیچیده شده در تفسیر جناب سروش محلاتی است! هر دو پیش‌فرض ایشان ناصواب هستند و این ناصواب بودن، متکی به هشت سال تجربه عینی است! "هشت سال مذاکره" و "تعلیق" و "شرطی شدن اقتصاد" و "پیش‌روی خواسته‌های کفار" و بیشتر شدن گرفتاری‌های معیشتی مردم! به حکم استثناء ادعا شده توسط ایشان در آیه ۲۸ آل عمران؛ "..‌.إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاهً..." اگر ترس و دغدغه‌ای نیز در بین باشد، همین خوفِ از دست رفتن امنیت، وابستگی همیشگی اقتصاد، دوام شرایط شکننده ناشی از آن، خطراتِ مکر و فریب، نقض دوباره و... است و از قضا نسخه‌ی آن با استناد به تجربه چند ده ساله خصوصا هشت سال پیشین، و به‌حکم "تقدیم اهم بر مهم" و "نفی ضرر و حرج"، عدم پذیرش ولایت کفار است. به‌عبارت دیگر؛ ‌این‌گونه نیست که قاعده‌ی لاضرر و لاحرج فقط حَرَج فعلی را بردارد و نسبت به ضرر و حَرج کثیر در آینده ساکت باشد! 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
و سودای سکولاريسم! ‌ [ص ۱ از ۲] @rozaneebefarda 🔻🔻 در وصیتنامه‌اش می‌نویسد: امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص) خوب است حوزویانی که از درون، ساز مخالفت با جمهوری اسلامی مینوازند و برای رسانه های زنجیره ای و پادوهای قاتلان آن شهید، تئوری بافی با رنگ مذهبی کرده و علیه مبانی انقلاب، محتوای شبه علمی تولید میکنند را بهتر بشناسیم. اخیرا در سخنرانی باعنوان "مدرس و نسبت سیاست و دیانت" به صراحت دلایل نفی پیوستگی دین و سیاست در جمهوری اسلامی را بیان کرد! 🔻او مدعی است: باید پذیرفت اسلام یک دین سیاسی است و دین اسلام را نمیشود از امور سیاسی تفکیک کرد، چرا که آموزه های اسلام و قرآن در امور سیاسی ورود کرده است. اما پیوستگی و نفی جدایی دین از سیاست، آسیبها و نگرانیهای به وجود میاورد. باید به گونه ای این پیوستگی تفسیر شود و در صحنه عمل، نهاد سازی شود که این موارد پیش نیاید: ۱.حق نداشتن مردم اگر فقاهت شرط حاکم در جامعه اسلامی باشد، افرادی که این ویژگی را کسب نکرده اند از رسیدن به حکومت بی نصیب خواهند بود. اگر برای حاکم، شرط فقاهت قائل باشیم، مردم حق نخواهند داشت به دلخواه خود هر شخصی را (و لو جاهل و فاسق) انتخاب نمایند. آنها باید فرد صالح را بشناسند و او را در حکمرانی و تحصیل مصالح کشور یاری کنند. پس مردم در چارچوب مقررات دین حق دارند در سرنوشت خود دخالت کنند نه فراتر. ۲.ترکیب دو نهاد و استقلال نداشتن نهاد دین نباید حاکمان سیاسی متولی دین و مرجعیت و تبلیغ دین باشند، بخاطر همین حرف متهم به سکولار بودن میشویم. ۳.قداست یافتن حاکمان و نقد نپذیری روشنفکران عرب، قائل به جدایی دین از سیاست شدند، تا حاکمان قداست نیابند و امکان نقد آنها وجود داشته باشد. ۴.بازی با دین وقتی امر دین و دنیا دست یک غیر معصوم بود، ممکن است موجب سوء استفاده از دین شود. چه بر سر دین میاید؟ ضمن اینکه جلوی تنوع اجتهادها گرفته میشود و این به ضرر دین است. انحصار دین به دست حاکمان ممکن است باعث به بازی گرفتن دین شود. بله یک بار علی ع حاکم است ولی اگر مثل معاویه حاکم شد، دین به بازی گرفته میشود. علامه در المیزان: "نشاهد لعب السیاسه بالدین" سیاست یکبار دین را بالا میبرد و یک بار با آن قهر میکند. ✅نقد: محلاتی در این سخنان می‌پذیرد: اگر حاکم، خود یک فقیه مورد رجوع مردم باشد، ما پیوستگی دین و سیاست را نمی پذیریم. اگر حاکم مسلمین، دغدغه تبلیغ دین داشته باشد، ما قائل به جدایی دین از چنین سیاستی هستیم. اگر قرار باشد ولیّ فقیهی همچون امام خمینی ره داشته باشیم که علاوه بر زعامت، مرجعیت دینی دارد، همان بهتر که دین از سیاست جدا باشد! در دین امور سیاسی هست، ولی نباید زعیم مملکت، کاری به تبلیغ دین یا مقام فتوا داشته باشد(آسیب ۲) اد هر غیر معصومی را در ردیف معاویه قلمداد می‌کند؛ چرا که عامدانه خواسته چشم بر عدالت و جایگاه والای ولی فقیه، به عنوان امین معصومین و حصن اسلام ببندد. طبعا اینکه فقها به حسب روایت، افضل الناس بعد الائمه هستند در قاموس او بی معناست. او ارزشی برای نظارت دائمی متخصصان منتخب مردم در مجلس خبرگان بر ولی فقیه یا انتقادات روزانه نشریات غربگرا از سیاستهای کلی رهبری قائل نیست، تا به هر زوری شده، جمهوری اسلامی را غیرقابل نقد تصویر کند! اگر قانون اساسی برای رهبر مملکت شرط اجتهاد یا پیش از اصلاح قانون اساسی، شرط مرجعیت را لازم میداند، محلاتی این را یک خطر و آسیب قلمداد میکند! روشن است محلاتی با این ملاک و معیاری که داده، نمیتواند امام خمینی را یک استثنا قلمداد کند؛ چرا که امام علاوه بر رهبری، مرجع دینی نیز بودند، و دارای عصمت هم نبودند. درباره چرایی لزوم وجود شرط فقاهت و عدالت در حاکم جامعه اسلامی اینجا بخوانید: https://eitaa.com/rozaneebefarda/10214 به نظر محلاتی مردم حق دارند احکام الهی را زیر پا بگذارند و رسیدن به آزادی، فراتر از چارچوب مقررات دینی، خواسته اوست.(آسیب ۱) او قبلا تصریح کرده و با تحریف آموزه های قرآنی و روایی و تقطیع سخن بزرگان، مدعی شده اگر پیامبر هم حکم به جهاد دادند، مردم مجازند پیروی نکنند و پیامبر هم حق مجازات آنها را ندارد. نقد تفصیلی این مطلب را در روزنه بخوانید: https://eitaa.com/rozaneebefarda/9726 او این ادعای مضحک را تکرار میکند که مردم، مختار و مجازند اصل اسلام را نفی کنند! (نه تکوینا که اختلافی نیست، بلکه به اقتضای قانون شرع) قانون اساسی و جمهوری اسلامی را کنار بگذارند و اگر دلشان خواست جاهلترین و فاسدترین فرد را برای حکمرانی، بر گرده خود سوار کنند! حتی رضاشاه خائن! @rozaneebefarda
و سودای سکولاريسم! ‌ [ص ۲ از ۲] محلاتی انتخاب جمهوری رضاخانی را هم حق مردم دانسته است. در این باره ببینید: https://eitaa.com/rozaneebefarda/9196 ▫️از آقای محلاتی می پرسیم شما چطور پذیرفتی مردم موظفند جانشینان معصوم پیامبر ص را بشناسند و ایشان را در پیاده ساختن اهداف دین و تحقق سعادت دنیوی و اخروی مردم یاری کنند؟ اگر محدودیت آزادی انسان مسلمان، به چارچوب مقررات دین، خلاف شرع و آزادی خداداد است، چرا فقط نسبت به فقیه چنین است؟ 🔹آقای محلاتی از شهید بهشتی و پذیرش حق حاکمیت ملی(به تفسیر سکولار او) بسیار دم می‌زند تا آن را در برابر ولایت فقیه قرار دهد، اما وقتی محلاتی درباره چنین جملاتی از شهید بهشتی، مورد سوال قرار میگیرد، به طور تاکتیکی سکوت می‌کند! شهید بهشتی اما می‌فرماید: «اﻳﻦ ﺧﻮد ﻣﺮدم ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺴﻲ را ﺑﻪ رﻫﺒـﺮي ﺑﭙﺬﻳﺮﻧـﺪ ﻛـﻪ واﺟﺪ ﺻﻔﺎت و ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺗﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ در این رواﻳﺎت آﻣﺪه اﺳﺖ»(شناخت اسلام، ص448) اصل حق حاکمیت ملی و تحریف دیدگاه شهید بهشتی توسط محلاتی: https://eitaa.com/rozaneebefarda/9262 چطور باید به این طایفه سکولار گفت که مردم تکوینا آزاد و مختارند که هر دینی را بپذیرند یا نپذیرند، به احکام آن پایبند باشند یا نباشند، ولی ممکن نیست در متن شریعت، و در مقام بیان قانون شریعت، چنین آزادی داده شود! مردم آزادند اسلام را منکر شوند؟ تکوینا یا تشریعا؟! چقدر مضحک است که کسی بگوید دین میگوید فلان کار واجب یا حرام است و پاداش و مجازات دنیوی و اخروی دارد، در عین حال آزادی مطلق می‌دهد هرکار می‌خواهید بکنید! قانونا، زنا و زیر پاگذاشتن دستور جهاد پیامبرتان مجاز است، ولی حد یا تعزیر هم دارد! فرق است بین آزادی تکوینی و آزادی تشریعی. تکوینا انجام هر کار نیک یا ناپسندی، یا هر جنایتی برای انسان ممکن است. آزاد است و مختار. ولی قانونگذار و شارع مقدس میتواند آن را الزامی یا ممنوع کند. برخلاف گفته محلاتی در بحث نفی دشمن ستیزی تحمیلی، پیامبر خدا ص دو تن از متخلفان از جهاد را به شهادت قرآن در آیه ۱۱۸ سوره توبه، مجازات کردند. آنها مختار بودند و معصیت را انتخاب کرده بودند. ولی تشریعا و قانونا مجاز نبودند. 🔹محلاتی چگونه پذیرفته معصومین حق داشتند حدود الهی را جاری کنند و مثلا یک زناکار را شلاق بزنند یا اعدام کنند؟! و با این کار مردم را ملزم کنند که این معصیت را علنا مرتکب نشوند؟ ✅ فقهای شیعه در طول تاریخ هیچ گاه چنین اشکالاتی را نسبت به حکمرانی فقیه بیان نکرده‌اند. مطالعه کتابهای متعددی از فقهای برجسته شیعه در بحث ولایت فقیه و اشکال و جوابهای فنی فقیهان نشان‌ می‌دهد، ادبیات انحرافی جناب محلاتی ریشه‌ای در فقه شیعه ندارد! چرا؟ چون فقها به متن شریعت پایبندند و چنین اشکالاتی که در صدر این یادداشت به نقل از محلاتی گذشت، تنها از سوی افرادی بیان میشود که وفاداری و تعلق به متن دین ندارند، جدا کردن دین از سیاست با پوششها و توجیه های سست، دغدغه اول آنان است و با ژست‌های ژورنالیستی (ولو با لباس روحانیت) برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و تضعیف ولایت فقیه و اجرا نشدن احکام اسلام، خود را به آب و آتش زده، استدلالهای صد من یک غاز مطرح می‌کنند. شاهد اینکه بزرگان چنین سخنانی نزده و نمیزنند، نقل قولهای محلاتی در این سخنرانی است. محلاتی که یک جمله مربوط از بزرگان نیافته از المیزان نقل میکند که "ما مشاهده میکنیم سیاست با دین بازی میکند گاهی به آن رو میکند و گاهی پشت میکند.." در حالی که این جمله ناظر به حکومتهای غیر دینی بیان شده است: و لذا كانت القوانين الحاضرة لا تتعرض لأمر المعارف الإلهية و الأخلاق. علامه در مقام فرق قانونگذاری اسلام با شیوه های دیگر، فرموده: "وضع (الاسلام)القانون الذي وضعه على أساس التوحيد..و أضاف إليها المعارف الحقه..ثم جعل ضمان إجرائها في عهدة الحكومة الإسلامية أولا، ثم في عهدة المجتمع ثانيا، و ذلك بالتربية الصالحة علما و عملا و الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر." او از جمله شهید مطهری که باید راه برای نقد حاکمان باز باشد، نیز نتایج بی‌ربط گرفته است. بارها و بارها دیده‌ایم محلاتی با تحریف‌گری، به دین مقدس و علمای راستین آن، نسبتهای ناروا داده است. مثلا اگر شهید بهشتی از زبان اهل سنت میگوید نصب امام ضروری نیست و پیامبر(ص) به اقتضای عدم رشد کافی مردم در آن زمان امام علی ع را نصب کردند، این سخن باطل را به خود شهید بهشتی نسبت میدهد! لذا به هیچ یک از نقل قولهای افرادی همچون محلاتی نباید اعتماد کرد افرادی که ژست باور به متن دین و سخن بزرگان را میگیرند ولی با تقطیع ها و تحریفهای تعمدی، به دنبال فریب و بازی سیاسی و جناحی خود هستند. و البته اگر بزک کردن و بزرگ کردن این شخص معلوم‌الحال توسط رسانه‌های زنجیره‌ای وابسته به دولت امیدسوز غربگرا نبود هرگز سخنان بی‌مایه او ارزش پرداختن نداشت. @rozaneebefarda