5595994936.mp3
2.37M
#خبر آمد که ماه را زده اند
🌾🏴🍁🏴🌾🏴🍁
#حاج محمد رضا #بذری
🏴 #شهادت سردار دلها
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
783359745_-212125.mp3
8.1M
▪️🌿▪️#روضه حضرت زهراسلام الله علیها
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#آیا هر روز قبر امام حسین علیه السلام را زیارت می کنی؟
🍂🍂🌿🍂🍂🌿🍂🍂
#امام صادق (علیه السلام) به سدیر فرمودند:
ای سدیر آیا قبر حسین علیه السلام را هر روز زیارت می کنی؟ عرض کردم فدایت شوم نه، فرمودند: چقدر شما جفا می کنید. آیا پس در هر ماه او را زیارت می کنی؟ عرض کردم: خیر. فرمودند: آیا پس در هر سال او را زیارت می کنی؟ عرض کردم گاهی اوقات چنین می شود.
فرمودند: ای سدیر چقدر شما به حسین علیه السلام جفا می کنید. مگر نمی دانی که خداوند هزار هزار فرشته ژولیده موی و غبار گرفته دارد که گریه می کنند و امام حسین علیه السلام را زیارت می کنند و هرگز خسته نمی شوند و هیچ باک و رنجی بر تو نیست ای سدیر که در هر جمعه ۵ مرتبه و در هر روز یک مرتبه قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کنی. عرض کردم: فدایت شوم میان ما و او فرسخ های بسیاری است.
حضرت فرمودند: بر روی پشت بام خانه ات برو، پس توجهی به جانب راست بعد به جانب چپ بنما. پس سرت را بلند کن و بسوی آسمان، پس رو کن بسمت قبر امام حسین علیه السلام و بگو «السلام علیک یا اباعبدلله السلام علیک و رحمة الله و برکاته» که برایت بدین خاطر یک زیارت نوشته می شود. این زیارت یک حج و یک عمره است سدیر گفت: چه بسیار که این فرمایش را در هر ماه بیش از بیست مرتبه انجام می دادم.
وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۴۹۳
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#تقدیم به #شهید_حسین_پور_جعفری
یار دیرین سردار شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
🌹🥀▪️🌹🥀▪️🌹🥀▪️
همیشه همسفر و همقطار او بودی
در اوج شادی و ماتم کنار او بودی
به گرد شمع وجودش شبیه پروانه
همیشه بالزنان در مدار او بودی
چه جذبهای دلتان را به هم گره زده بود؟
که عاشقانه چهل سال یار او بودی
چنان یکی شده بودید در حجاب دو تن
که او قرار تو و تو قرار او بودی
همیشه سنگ صبور و پناه خستگیاش
همیشه همنفس و رازدار او بودی
اگر جدا به سفر رفت بیقرار تو بود
و لحظه لحظه تو چشمانتظار او بودی
رفیق معرکهی زخمهای پیدرپی
انیس دغدغهی بیشمار او بودی
شهادت آمد و از شاخه چیدتان باهم
تو آخرین گل آلالهزار او بودی
هنوز مثل گذشته کنار او هستی
همیشه شمع بلند مزار او هستی
،#شاعر: #علی_سلیمیان
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#شهید #حاج_قاسم #سلیمانی
🌿🥀🥀🌿🥀🥀🌿🥀🥀
فانی نمیشود عشق، اکنون ادامه دارد...
لیلا ادامه دارد، مجنون ادامه دارد...
با یک نگاهِ دلبر، دل را زِ دست دادن،
در عشق، تا ابد این، قانون ادامه دارد...
عاشق اگر بمیری، فریادِ روشنِ عشق
حتی زِ خاکِ جسمِ، مدفون ادامه دارد...
...کشتارِ آدمیّت، سلّاخیِ حقیقت
در سِیرِ صبح و شامِ، گردون ادامه دارد...
با چشمِ دل نظر کن، از خونِ سرخِ یاران
بعد از چهارده قرن، جیحون ادامه دارد...
پاشید بر جهان تا، ثابت کند به دنیا
کشتید، گرچه ما را، این خون ادامه دارد...
#شاعر: #عادل_حسین_قربان
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🌹▪️🍁🌹▪️🍁🌹▪️🍁
شبِِ دلگیر پر مخاطره بود
آسمان بغض بی امانی داشت
گوییا در تبلور مهتاب
شام غم قصد روضه خوانی داشت
نیمه شب بود آرزویش را
لابلای قنوت نجوا کرد
یاد کل مدافعان حرم
شبنم اشک خود هویدا کرد
لرزه افکند بر شیاطین با
رجز حیدری و فاطمی اش
دشمن از سایه اش هراسان بود
چه رسد از جدال قاسمی اش
لرزه انداخت بر تن عدوان
یل و اسطوره ی شجاعت بود
با تمام رشادتش سردار
در پی جرعه ی شهادت بود
شوق رفتن میان چشمش بود
ذکر زینب به روی لبهایش
اشهدش را که خواند هدیه گرفت
گل سرخی ز دست مولایش
گوییا در وداع آخر او
شهدا آمدند استقبال
قتلگاهش گریز روضه ی سخت
در هیاهوی شیب یک گودال
بین آن هجمه های آتش و دود
دست سردار تا ز تن افتاد
یاد سقای تشنه لب آنجا
در کنار برادرش جان داد
خودمانیم لحظه ی اخر
نزْدِ خواهر که دست و پا نزده
تن او نیزه زار دشت نشد
مادر خویش را صدا نزده
خودمانیم لحظه ی آخر
خم نشد از غم کسی پشتش
یا به یغما نرفت اموالش
مانده انگشترش به انگشتش
او علمدار رهبرش بودو
پشت رهبر خمید از غم او
انقلابی به پاشد از سردار
بعد از آن ماجرای ماتم او
#شاعر: #مجید_مراد_زاده
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🌹🏴▪️🌹🏴▪️🌹🏴▪️
تا گِرا دادند و در وجدان و ایمان جا زدند
پای قتلِ قطعیِ سردارمان امضا زدند
عده ای پست نفوذي؛ با تبسم در نقاب
بر تمام زحمتش ناجور پشت پا زدند
خانهٔ ایرانمان را داد دستِ امنیت
تیشه را نامردها بر مرهم ِ غم ها زدند
مردِ رو در رو شدن با او نبودند عاقبت
تیرشان را بزدلان از آن سرِ دنیا زدند
شد مواجه بیهوا با کینهٔ پهبادها
آتشی بر پیکرِ عشق عزیزِ ما زدند
زیر نور ماه دستش شد جدا از پیکرش
حضرت عباس(ع) را هم سخت بی پروا زدند
رفت و از داغش ستونِ خیمهٔ دلها شکست
پس گریز روضه هایش را به تاسوعا زدند
ساعت از یک رد شد و رزق شهادت را گرفت
در همین ساعت دقیقاً حاج قاسم را زدند!
#شاعر: #مرضیه_عاطفی
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🥀آن شب جمعه ساعت یک و بیست...
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
جغد آمد قرارمان را برد
سردی دی به انجماد رسید
شهر خشکش زد و زمین پژمرد
مانده بودیم غرق بهت خبر
کاش تکذیب می رسید از راه
اشکها بیصدا که باریدند
شعله زد در جگر غمی جانکاه
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
گویی افتاد بر زمان آتش
غلیانی شگرف در دل بود
چون غم خاص قصهی آرش
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
وقت اسطورههای فردا شد
مرد میدان عاشقی پر زد
راز افسانه ها هویدا شد
رد دیوی پلید پیدا بود
گل سرخی شکفته پرپر شد
گرچه ققنوسمان در آتش رفت
وقت ققنوس های دیگر شد
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
دست و انگشتری به خاک افتاد
روضه کربلا زبانه کشید
در دل کشور حسینآباد
داغ،کم کم مسیر خشم گرفت
راه فریاد مرگ بر دشمن
راه ایستاده ایم تا آخر
راه جانم فدای تو میهن
داغ، کم کم مسیر خشم گرفت
بچهها یکشبه بزرگ شدند
عده ای این وسط مضطربِ
خندههاشان کنار گرگ شدند
گرده از زخم نارفیق پر است
بگذریم از کنارشان به سکوت
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
آدمیت دوید سمت سقوط
نالههامان اگرچه بسیارند
داغ سردار اگرچه بی حد است
با شهادت دوباره زنده شدیم
قلبمان داده با ولایت دست
نام تو با شهید معرکه شد
میتپد در تمام حنجرهها
خون مظلوم آورد به خروش
قلب دنیای خواب غمزده را
هر شب جمعه ساعت یک و بیست
وقت صبّار بودن است و شکور
زود میآیی کنار ما سردار
که زیادند مژدههای ظهور
#شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بگذار تا بگریم»
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
اشک و گریه شخصیتها، هنرمندان و مردم برای سردار دلها
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
19. مدح زهرا س ، شور.mp3
2.96M
▪️🥀▪️#روضه_حضرت_زهراسلام الله علیها
#استاد حاج اسماعیلی
🔸#دستگاه_شور
▪️▪️💫▪️▪️💫▪️▪️
#مدح زهرا را
همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را
هدایت می کند
ظاهرا روی زمین آمد
و اِلا بین عرش
تکیه بر کرسی زده
بر ما حکومت می کند
نور زهرا
ابتدائا خلق عالم کرده است
عاقبت هم نور او
روزی قیامت می کند
گفت پیغمبر
که زهرا پارهی جان من است
این روایت بر همه
اتمام حجت می کند
روزه می گیرد سه روز
اما طعام خانه را
بین مسکین و یتیم و بنده
قسمت می کند
پای حیدر که وسط باشد
هزینه می دهد
هرچه دارد فاطمه
خرج ولایت می کند
ماجرای کوچه و مادر
بیانش مشکل است
بغض پنهانِ حسن
آن را روایت می کند
درد زهرا را
کمی مقداد می فهمد فقط
رو گرفتن هایش
از چیزی حکایت می کند
ضربه ای خورد و سرش
بدجور بر دیوار خورد
تنگیِ کوچه
بر این صحبت دلالت می کند
▪️▪️💫▪️▪️💫▪️▪️💫
#شاعر #محمد_جواد_شیرازی
سه شنبه 8 بهمن98
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
#حضرت_زهرا علیها سلام
🍂▪️🍂🌾▪️🍂🌾▪️
خدا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
من و خانه داری
من و سوگواری
مرو فاطمه
گل یاس حیدر کجا میروی
بگو بی من آخر کجا میروی
غمت حاصل من
ربودی دل من
ز جان خسته ام
غریب غریبم
بسویت حبیبم
نظر بسته ام
چرا چهره از من نهان میکنی
علی را زغم نیمه جان میکنی
تو که با وفایی
مگو از جدایی
بمن مونسم
تمام قرارم
ببین ای نگارم
که من بیکسم
بزخم دل من نمک میزدند
ترا بین کوچه کتک میزدند
من و دسته بسته
تو پهلو شکسته
گل پرپرم
چه گرددزمانی
بر من بمانی
مرو از برم
فلک کرده غارت همه هست من
گرفته تب و تابم از دست من
عدو ظالمانه
چه با تازیانه
نموده جفا
که گل شد ز غنچه جدا
بما بین کوچه ز شاخه جدا
امید علی شد دگر نا امید
دریغا زمان جدایی رسید
زجا خیز و بنگر
ز هجرانت اخر
شدم دل کباب
نه بر احترامم
که حتی سلامم
ندارد جواب
فلک با دل من چها کرده ای
گلم را زغنچه جدا کرده ای
تو با ضرب سیلی
زدی رنگ نیلی
به آمال من
مرا در فراقش
کشیدی به آتش
ببین حال من
خدا باشد آگه که تا زنده ام
ز روی کبود تو شرمنده ام
تو ای یادگارم
بمان در کنارم
گل یاس من
در این وادی غم
که پاچیده از هم
شد احساس من
شب سرد و تارم نداردبسی
گل و غنچه من زند بالو پر
خزان شد بهارم
سیه روزگارم
من دل غمین
خدایا گواهی
در این بی پناهی
شدم بی معین
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
#حضرت_زهراسلام الله علیها
🥀▪️🍃🥀🌿▪️🍃🥀
اصلا بیا من مادرت باشم تو دختر!
شاید که خندیدی کمی با این بهانه
وقتی به دستت نای بالا آمدن نیست
من میزنم بر تار موهای تو شانه
بعدش برایت لقمه میگیرم عزیزم
هی ضعف کردی هی قرار از سینه بردی
زینب فدایت! آب رفتی بین بستر
یک چندوقتی هست که چیزی نخوردی
حالا برای بیشتر مثل تو بودن
از بقچه ات سر میکنم چادرنمازی
یک امشبی را قول دادی که بخندی
جان پدر گریه نکن هی بین بازی
مثل خودت من گَرد میگیرم ز خانه
بعدش غبار ذوالفقار پر ز هیبت...
جای حسن را پهن کردم خاطرت جمع
اینهم بفرما کاسه ی آب حسینت
مثل تو هرشب مینشینم رو به قبله
مثل همان شبها که سالم بود پهلوت
همسایه ها را هم دعاشان میکنم من
هرچند درب خانه را بستند بر روت
شیرین زبانی میکنم شاید بخندی
شاید نبینم لحظه ای محزونی ات را
از فضه (شستن) یاد میگیرم بزودی
تا که بشُویَم رختهای خونی ات را
اما خودمانیم، خیلی کار سختیست!
مادر شدن،جای تو بودن،غصه خوردن
با سن اندک خانه داری کار سختیست
زود است کار خانه را بر من سپردن
#محمد کابلی
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
🥀💫▪️🥀💫▪️🥀💫▪️
حرف از وصیت است!؟ چرا خوب می شوی
چشم و چراغ خانه ی ما خوب می شوی
نبضت اگر چه فاطمه جان کُند می زند!
جدی نگیر بغض مرا، خوب می شوی
جانِ حسن سفارش تابوت را نده!
کوری چشم عایشه ها خوب می شوی
کافور و سدر دست علی می دهی چرا!؟
عطرخوش بهشت خدا خوب می شوی
حرف مرا دو تا نکنی پیش بچه ها!
من قول داده ام که شما خوب می شوی
《اجل وفاتی》 تو غرور مرا شکست
در شهر گفته ام همه جا خوب می شوی
گفتم که کار می دهد این زخم دست ما!
گفتی که بی طبیب و دوا خوب می شوی
مویت اگر چه سوخت، عروس منی هنوز
افتاده ای به گریه چرا؟ خوب می شوی
غصه نخور جواب سلامم نمی دهند
با غربتم کنار بیا خوب می شوی
کمتر بگو حسین، صدایت گرفته است
ای روضه خوان خانه ی ما خوب می شوی
#وحید قاسمی
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
▪️💫🌿▪️💫🌿▪️💫🌿
شمعم که آب کرده مرا شعله های در
بسته دَرِ اُمید به من ماجرای در
مانند درد سر شده این دردِ سر مرا
بد جور خورده بر سر من تخته های در
یاسم که ساقه ام پُره از یادگاری است
خورده غلاف پیکرم از لا به لای در
شبها ز خواب ناخوش و پُر درد می پرم
با یاد داغ محسنم و با صدای در
در بود و شعله بود و لگد بود و ازدحام
من بودم و شرار غم از جای جای در
از خیبر عقده داشت به دل در که کنده شد
این در شد انتقام بدی در اِزای در
شد باعث تمامی این زخم کاری ام
آن میخ تعبیه شده روی بنای در
یارب به وقت غسل به داد علی برس
چون پُر ز تاول است تنم از دمای در
بی مادری زینب من گردن در است
عُمر کم مرا بنویسید پای در
#مجتبی صمدی شهاب
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
🥀💫🌾🍂🥀💫🌾🍂🥀
سینه ی زخمیِ مسمار عواقب دارد
ضربه های در و دیوار عواقب دارد
بعد از آن کوچه ی باریک و قباله وقتی
می شود حادثه تکرار عواقب دارد
هیزم و شعله و دود و لگد وشش ماهه
مادر و حمله ی اغیار عواقب دارد
به زمین خوردن مجنون که امری عادیست
چون طرفداریِ از یار عواقب دارد
به زمین خورده و پا میشود از جا زهرا
خانه داریِ به ناچار عواقب دارد
قامتش خم شده حیدر به خدا حق بدهید
دیدن بستر بیمار عواقب دارد
مادری می رود اما به نظر سخت تر است
رفتن میر و علمدار عواقب دارد
بر سر عمه ی سادات همه سنگ زدند
زینب و کوچه و بازار عواقب دارد
#علی علی بیگی
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
#حضرت_زهرا علیهاسلام
▪️🍃💫🍁▪️🍃💫🍁▪️
مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش، بال و پرم تیر کشید
چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار، سرم تیر کشید
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
|⇦•تمامِ دلخوشی زندگی ..
#روضه و توسل به حضرت زهرا (س) _ اذان گفتن بلال حبشی _ محمدحسین پویانفر •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تمامِ دلخوشی زندگی من این است
که وقتِ مرگ می آیی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان، فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقتٓ وفایت به عهدِ دیرین است
به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش
سبک شدم چو پرِ کاه، سینه سنگین است
شهادتین مرا فاطمه تقبل کرد
بیا همه کس و کارم زمانِ تلقین است
سلام وادی من وادیُ الَسلام علی
کجاست مَسکن اَمنِ کسی که مسکین است
رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به رویِ ضریح تسکین است
کفن کنید مرا رو به قبلۀ حرمش
نجف چه جایِ قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل مرا می کشد به یک میزان
سرم به دامن حیدر به روی بالین است
سَرم مقابل ایوان طلای شاه نجف
سَرم مقابل زهرا همیشه پایین است
علی که اَبرویِ او قابِ قَوسِ اَو اَدنی ست
اگر مرا نرساند به عرش غمگین است
بخواه روزی از این پادشاه، بندۀ خدا
گدایِ خانه ی او هر که هست تضمین است
مَمات عین حیات است و نار عِین بهشت
کسی که دل به علی بسته است خوشبین است
علی امام مَن است و منم غلام علی
هزار جان گرامی فدایِ نام علی
برو به کار خود ای دون که در دیار علی
به عالمی نفروشند تارِ مویِ زهرا را
*یاصاحب الزمان! برای مادرت دورِ هم جمع شدیم .. مگه میشه مجلسِ مادر پسر دم در نیاد و نباشه؟
اینقدر فضایِ مدینه براش سنگین شده بود، بعد از شهادت پیامبر از مدینه بیرون رفت، توی صحرا زندگی کرد، شب تو عالم رؤیا پیامبر رو دید.. سلام عرض کرد آقا جواب سلام داد.. اما تحویلش نگرفت، دید پیامبر گرد و خاک به چهره داره.. شب دوم دوباره همین حال.. شب سوم دوباره همین خواب .. خودشُ روی پایِ پیامبر انداخت، گفت: آقا! از من دل خورید؟ پیامبر فرمود: به فاطمۀ ما سر نمی زنی؟ از خواب بیدار شد، بُقچَش رو جمع کرد ، رفت طرف مدینه، وارد شهر شد، خدایا این شهر همون شهرِ .. چرا پیامبر اینطور گرد و غبار به صورت داشت .. کوچه ها رو رد می کنه، انگار نه انگار اتفاقی افتاده .. همه مشغول کار خودشونن .. وارد کوچۀ بنی هاشم شد ، رسید دمِ در ..."الله اکبر".. چرا درِ خانه سوخته؟ دَقُ الباب کرد ، اَسماء در رو باز کرد .. تا چشمش افتاد به چشم بلال صدا زد ؛ یا اهل خانه جمع شید مهمان آمده .. بلال سؤال کرد: اسماء در چرا سوخته؟ خاکستر اینجا چه میکنه؟ بی بی فاطمه کجاست؟
بلال! فاطمه میانِ حجره بینِ بستر افتاده ..
بلال وارد حجره شد، برگشت اسماء کسی میانِ حجره نیست.. یه وقت صدا از حجره بلند شد، بیا بلال ..«بیخود نمی گن "نَحَلَ جِسْمُهَا حَتَّى صَارت كَالْخَيَال"، یه شبهه ای از بی بی مونده بود.. یه نگاه کرد ، تا چشمش افتاد به بی بی صدا زد: خانم جان!:
در بسترت به چشم من انگار زینبی
«آخه ، آدم سه ماهه اینقدر لاغر نمی شود»
نشست کنار بستر، فرمود؛ بلال! صدایِ اذان گفتنت رو دوست دارم.. خیلی وقتِ صدای اذانت رو نشنیدم .. برام اذان بگو ، وقت، وقت نماز نیست .. اما یه وقت اهل مدینه دیدن صدا از ماذنه بلند شد (*1) الله اکبر..
اهل خونه دیدن بی بی داره بسترش رو جمع میکنه، سجاده پهن میکنه .. همه خوشحال شدن"
اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا الله ..
اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رَسولُ الله"
اهل مدینه جمع شدن، یه وقت دیدن دوتا آقازاده صدا می زنن بسه بلال .. به خدا مادرمون میانِ سجاده از حال رفت ..
میخوام بگم بی بی جان ! اسم باباتون رو از بالایِ مناره شنیدی دلت تاب نیاورد ..
بمیرم برای اون دختر سه ساله ای که صدا زد :*
آن دم که من از ناقه افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
آن دم که تو از ناقه افتادی و غش کردی
من بر روی نی بودم کِی از تو جدا بودم
آن دم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
*بی بی جان! کجا بودید؟ یه دختر سه ساله هر وقت صدا میزد: "یا اَبتاه" یا با کعبِ نی و تازیانه..*
عدو بهانه گرفت و زد ، به او گفتم بزن
بزن که برای یتیم زدن بهانه لازم نیست
*برا هر دو تا خانم میتونی با این یه خط گریه کنی .. هر دو صدا می زدن:*
سیلی گرفته قوت بینایی مرا
دیوار می کند کمکم راه می روم
منبع:
1_ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۴
2_ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳۶-۲۳۷؛
ابن قتیبه، کتاب المعارف، ص۸۸
مفید، الاختصاص، ص۷۳
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
4_6001069889568115106.mp3
3.48M
🍂▪️🍂آوا و زبانِ حالِ همسری که دل نگرونِ همسر و مادرِ بچه هاشه
🍂▪️مادری که بخاطر دفاع از همسرش جونشم داد تا اولین شهید و فدایی راه ولایت باشه
🍃▪️همسری که نقطه اتصالِ رسالت و امامت هستش.
🍂🥀 همه ما داغ دارِ چنین مادری هستییم.
#حاج مهدی رسولی
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃▪️قصه و خاطره ای زیبا از استاد قرائتی
در مورد توسل به فاطمه زهرا سلام الله علیها.
🍃▪️بسیار زیباست...
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صبر و بصیرت
🍃🥀نزول جبرئیل بر پیامبر و آوردن اخباری از آینده...
🍃🍂چرا امام علی علیه السلام در اتفاقاتی که برای حضرت زهرا س افتاد و منجر به شهادتش شد؛ سکوت اختیار کرده بود؟!!!!
🍃🍂آیا دستور و خواست خدا بود؟
🍃🥀استاد مسعود عالی
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1