eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
346 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
گرامیداشت حضرت شاهچراغ.. بیرقت باشد رها در باد میچسبد عجیب درحرم بودن و دل داد میچسبد عجیب شهرشیراز وحریمت احمده موسی، خوش است لحظه ی آخر وفریاد میچسبد عجیب.. -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) درگاه شاعرانروضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
روحم هوای پنجره فولاد می کند وقتی دل ازتمامی دنیاکه میبرم کارم گذشته ازغم زائرنبودنم من بر کبوتران شما غبطه میخورم دارم حسود میشوم آقا به ابرها حتی به بادهای وزان در حریم تو برفرش های پهن میان رواق هات بردانه ای که خورده ازآن یاکریم تو حس میکنم دوباره دم کفشداریم بیرون دوباره نم نم باران گرفته است حس میکنم تمامی سلولهای من ذکر "دخیل حضرت سلطان" گرفته است نقاره میزنددل من جای هرتپش دارم نوای"آمدم ای شاه..."زیرلب حس میکنم دوباره میان حیاطم و باران گرفته و من و ایوان و نیمه شب... دیگربس است هرچه جدایی کشیده ام دلتنگم و هوای حرم بر سرم زده امضابزن دوباره بیایم زیارتت باران غم دوباره به چشم ترم زده... 🔸شاعر: ________________________________ درگاه شاعرانروضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
🌹 درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan ┈┈••••✾•🌺•✾•••┈┈ 💚 شهر ما گمشده در غربت و ویرانی هاست مشهدِ توست که آبادیِ ایرانی هاست ذره ای از کفِ پایِ تو به لوت افتاده چشمه ی چشم تو هم سهم خراسانی هاست مردمِ شهر مسلمان شدهٔ رویِ تو اند و خدا عاشق اینگونه مسلمانی هاست عشق را خرج تو کردند همه شاعر ها این پسندیده ترین خصلتِ آیینی هاست همهْ دشت به این خانه پناه آوردند  که شمالِ حرمت جنگلِ گیلانی هاست از نباتِ تو به همسایه تعارف کردن رسمِ شیرین و صمیمانهٔ مهمانی هاست  دست بردن به خمِ طُره ی گیسوی شما آرزویی است که در جرگهٔ سلمانی هاست از گلابِ خودشان تحفه به مشهد بردند این عطایی است که در مَسلَکِ کاشانی هاست از گلابِ خودشان تحفه ولی این همه باز زیره بردن به درِ خانهٔ کرمانی هاست از کَرَم حرف شد و یاد تو افتادم آه روزِ میلادِ تو شد یا که شبِ خلقتِ ماه؟ 🌹 درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
🌹 درگاه شاعران روضه نشینان https://eitaa.com/rozeneshinan هر که می‌‌آید در اینجا غرق احسان می‌شود هم چو آهویی گریزان در بیابان می‌شود زشت و زیبا خوب و بد هرکس که می‌آید حرم بر سر این سفره جزء ریزه خواران می‌شود جذبه‌ی برق نگاهش بس‌که ناز و دلرباست نامسلمان هم از این جذبه مسلمان می‌شود سینه‌ی زوار قبرش در کنار حوض‌ها هم چو این دیوار و در، آیینه بندان می‌شود بس‌که این صحن و سرا بوی غریبی می‌دهد صاحب این خانه یار ما غریبان می‌شود آب سقاخانه‌اش مانند آب کوثر است هر مریضی با دو قطره آب درمان می‌شود پرچم سبز رضا خط امانش می‌دهد هر که در این قُبه ریزه خوار سلطان می‌شود عاقبت سلطان ارض طوس روزی می‌رسد هم نشین محفل ما مستمندان می‌شود پنجره فولاد این میخانه حاجت می‌دهد زائرِ او زائرِ شهر حسین جان می‌شود 🌹 درگاه شاعران روضه نشینان https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ اشعار _______________________________ تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد جوان ترین قبیله، قبیله پیر تو شد اذان بگو که اذانت دل از بلال ربود صفا بده به نمازم، نماز گیر تو شد تو می روی به سلامت، دعام پشت سرت نگاه عمه ی تو جوشنِ کبیر تو شد برای العطشت، کام تشنه ی من و تو ببین برادرم عباس سربزیر تو شد چقدر دور و بر تو شلوغ شد ناگاه چقدر دست اجل راهی مسیر تو شد چه آمده به سر من که خواهرم زینب ز خیمه آمده بیرون و مستجیر تو شد چه آمده به سر تو، علی اکبرمن کنار این تن پرپر، حسین پیر تو شد برای بدرقه ی شرحه شرحه‌ی جسمت ببین پیمبر خاتم عبابگیر تو شد 🔸شاعر: _______________________________ درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ اشعار ______________________________ تا که عقابت با سوارِ خویش، پر زد طوفانِ پاییزی به باغ من ضرر زد آه ای امید خیمه‌ها !؛ وقتی که رفتی افتاد، از پا زینب و دستی به سر زد بالا بلندم !؛ کاش می‌بستی نقابی چشمِ حرامی‌ها تو را آخر نظر زد ای سَروِ گلزارم ؛! خمیدم تا که دیدم گلچین؛ عصای پیری‌ام را با تبر زد «اولادُنا اَکبادُنا» تفسیرش این است هر زخمِ تو؛ زخمِ عمیقی بر جگر زد آیینه‌ی من !؛ با شکستِ تو شکستم هر کس تو را زد؛ ضربه‌ای هم بر پدر زد با هر رجز تا اینکه گفتی نام خود را با بغض حیدر؛ دشمنت هم بیشتر زد ای کاش، دیگر هیچ بابایی نبیند این آتشی که بر دلم داغ پسر زد جان خودم را می‌دهم؛ اما تو برگرد ای کاش می‌شد؛ چون به جان تو می‌ارزد 🔸شاعر: _______________________________ درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ اشعار _____________________________ خواست با دستش ببندد پلکِ پَرپر را نشُد خواست تا با گریه شویَد پلکِ دیگر را نشُد رویِ زانو چار دست و پا رسیده بر سَرَش خواست زینب نشنود لبخندِ لشگر را نشُد گفت بابایی بگو اما فقط یک "با" شنید هرچه می‌کوشید گویَد حرفِ آخر را نشُد با دو انگشتش میانِ حَلق دنبال چه است؟ خواست تا بیرون کِشَد یک تکه خنجر را نشُد  خُرده‌هایی استخوان از سینه بالا میرَوند خواست تا خالی کُنَد هربار حنجر را نشُد خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشُد خواست بابا هم کِشَد تا خیمه خواهر را نشُد غیرتی‌اش کرد شاید چشمها را وا کند هِی نشان می‌داد خاکِ رویِ معجر را نشُد خواست بردارد از این پاشیده در آغوشِ خویش دست را  پا را  نشُد  تَن را نشُد  سر را نشُد 🔸شاعر: ________________________________ درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
✅ اشعار ________________________________ تنها اگر ماندم ندارم غم علی دارم حتی اگر باشد سپاهم کم، علی دارم شکر خدا که قلب اهل خیمه آرام است وقتی که هم عباس دارم هم علی دارم شکر خدا که پرچمم در دست عباس است از دست او افتاد اگر پرچم، علی دارم آری عصای دست دارم، قامتم روزی از داغ عباسم اگر شد خم علی دارم با خویش میگفتم اگر روزی نباشم هم زنها نمی مانند بی محرم، علی دارم دور و برم کم کم شد از اصحاب هم خالی اما دلم خوش بود میگفتم علی دارم میخواستم عالم پر از نام علی باشد حالا به روی خاک یک عالم علی دارم 🔸شاعر: ________________________________ درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ اشعار _______________________________ تماشا میکند با حسرتی جانسوز اکبر را تماشا میکند آئینه ی روی پیمبر را به ذکر یاعلی تعویذ میخواند بر اندامش به میدان میفرستد اینزمان ثانی حیدر را تلاوت میکند آیه به آیه قامت او را به آتش میکشد امًّ یجیبش قلب مضطر را عجب دلشوره ای دارد نگاه زاده ی زهرا گرفته دست بر پهلو ، به یاد آورده مادر را عجب دلشوره ای دارد حسین آنجا که نی بیند به مسلخ میکشاند دست شب خورشید خاور را عجب بُغضی نشسته بر گلوی تشنه ی مولا که حتّی جان ندارد سر دهد الله اکبر را بیایید ای جوانان بنی هاشم که نتوانم به سوی خیمه برگردانم این صدپاره پیکر را من از بغض گلوگیری که اصغر داشت فهمیدم برادر مرده میداند غم مرگ برادر را 🔸شاعر: ______________________________ درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ اشعار ________________________ علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد یاد لبهای علی اصغر و دریا افتاد علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد علقمه گفتم و دیدم که عمودی آمد ناگهان در وسط معرکه سقا افتاد شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند گذر گرگ به آهوی حرم ها افتاد وسط این همه سرنیزه و شمشیر و سنان ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد روضه ی دست بریده وسط علقمه بود روضه خوان دست بدون رمق فاطمه بود 🔸شاعر: ________________________________ درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ اشعار __________________________ عمود خوردی و سرو و صنوبرم پاشید صدا زدی که بیا کاسه ی سرم پاشید همینکه تا برسم قطعه قطعه ات کردند قد بلند امیر دلاورم پاشید کنار علقمه تا لشگر کمانداران تورا به نخل که بستند لشگرم پاشید چهار هزار کماندار پیش چشمانم چقدر تیر به جسم برادرم پاشید دم وداع که رفتی ز خیمه پشت سرت دو کاسه گریه ی افسوس دخترم پاشید همینکه دست تو بر روی خاکها افتاد به دست حرمله حلقوم اصغرم پاشید رقیه فاتحه ی گوشواره اش را خواند خبر رسید که افتاده ای "حرم" پاشید عليِّ اکبر من... قاسم ام... ابالفضلم... برای حفط النگوی خواهرم پا، شید پس از تو امنیت یک قبیله در خطر است کفیل زینب کبری ، "عقیله" در خطر است 🔸شاعر: ________________________________ درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ اشعار _________________________ آب آور را زدند ناله ای پیچید در خیمه که لشگر را زدند در میان نخل ها دستها تا شد قلم گفتند حیدر را زدند باز هم از پشت نخل حرمله یک چشم،خولی یک چشم دیگر را زدند خورد تا روی زمین دید بر دیوار کوچه روی مادر را زدند تا که کوتاهش کنند تیغ ها از سمت پا بدجور پیکر را زدند یک نفر مو را گرفت یک تبر محکم به پایین آمد و سر را زدند آستین شد موی سر دزدهای قافله این بار معجر را زدند روی تیغِ نیزه ها ابتدا عباس را و بعد اصغر را زدند چند باری او فتاد باز محکمتر به روی نیزه حنجر را زدند بار دیگر سر نماند وای از پهلو نوکِ نیزه برادر را زدند خواهرش با پارچه     بست سر را تا نیافتد حیف خواهر را زدند 🔸شاعر: ________________________________ درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
✅ اشعار _________________________ آب آور را زدند ناله ای پیچید در خیمه که لشگر را زدند در میان نخل ها دستها تا شد قلم گفتند حیدر را زدند باز هم از پشت نخل حرمله یک چشم،خولی یک چشم دیگر را زدند خورد تا روی زمین دید بر دیوار کوچه روی مادر را زدند تا که کوتاهش کنند تیغ ها از سمت پا بدجور پیکر را زدند یک نفر مو را گرفت یک تبر محکم به پایین آمد و سر را زدند آستین شد موی سر دزدهای قافله این بار معجر را زدند روی تیغِ نیزه ها ابتدا عباس را و بعد اصغر را زدند چند باری او فتاد باز محکمتر به روی نیزه حنجر را زدند بار دیگر سر نماند وای از پهلو نوکِ نیزه برادر را زدند خواهرش با پارچه     بست سر را تا نیافتد حیف خواهر را زدند 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
✅ اشعار __________________________ اى علمدار رشيدم چه بهم ريخته اى مثل اكبر چقدر دورو برم ريخته اى سرو رعناى برادر چِقَدَر كم شده اى دست و پا مى زنى و غم به دلم ريخته اى چشم هاى تو شده آينه ى مادر من با اخا ادرك اخا بال و پرم ريخته اى خودت افتاده و افتاده زمين پيكر تو متلاشى شده اى و اثرم ريخته اى حرمله پيش نگاه تو به من مى خندد مى زند داد به خنده..چه بهم ريخته اى 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
✅ اشعار __________________________ جانم فدای مرثیۀ دل کباب کن یا دیدگان و گونه پُر از دُرّ ناب کن قربان آن لبی که ز اخلاص دم زند یا آن زبانِ مدحِ مَهِ بوتراب کن عباس آن که از ادب خود، حسین را دائم امام و سید و مولا خطاب کن بین هوای نفس و هواداری حسین فرمانبری و یاری او انتخاب کن خود را به پیش شمس حسینی چو ذره، بین کاخ دلش ز عشق حسینی خراب کن در روز کارزار به یک جلوه اش ز خشم دریای فوج لشکر دشمن سراب کن با روی شرمسار و به چشمان اشکبار در آب، نقش گریۀ طفل رباب کن از غربت برادر و از تیر نابکار یک دیده غرق خون و دگر غرق آب کن از خون دیده و سر بشکسته از عمود موی سر و محاسن خود را خضاب کن در حشر دوستان گنهکار خویش را با دستهای گشته قلم، بی حساب کن رأس نشسته اش به سرِ نی به خواهرش سایه ز غیرتش به سرِ آفتاب کن انبوه آرزوی «فقیر» و دعای او از روی لطف و مرحمتش مستجاب کن 🔸شاعر: _______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan