eitaa logo
روز‌نوشت
560 دنبال‌کننده
695 عکس
329 ویدیو
1 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
sedaye-naghare-khone(128).mp3
774.4K
نمی‌دانم صدای نقاره‌خانه شما را به یاد چه می‌اندازد؛ اما طعم صدای نقاره‌خانه برای من شیرین است. بچه که بودیم، زیاد مشهد می‌رفتیم. تمام تقلای بابا در طول سال این بود که برنامه‌ریزی مشهد ده روزه‌مان در تابستان‌ها همچنان برقرار باشد. برای ما بچه‌های شهرستانی شهرندیده، صحن و سرای امام رضا خودش شهرفرنگی بود. آدم‌های زیاد و بچه‌های شلوغ.چشم از بچه‌ها بر‌نمی‌داشتیم. چشم‌های سرخ و پف‌کرده‌شان و اسباب‌بازی‌هایی که در دست داشتند شهادت می‌داد که از دم مسافرخانه تا خود حرم با گریه‌زاری باباها‌ را راضی به خرید اسباب‌بازی کرده‌اند. قدیم‌‌ترها تعداد صحن‌ها کم بود و دست‌فروش‌ها ورودشان با تمام دارایی‌شان به صحن‌ها آزاد. ما از همه بیشتر کلوچه‌های مشهدی را دوست داشتیم. شیرینی کلوچه با صدای نقاره‌خانه عجیب عجین می‌گشت. طعم صدای نقاره‌خانه برای من شیرین است، درست مثل همان کلوچه‌ها... 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
کلاس سوم راهنمایی بودم. یک شب که برای نمازجماعت به مسجد رفتم یک خانمی که آن زمان دانشجو بود به من گفت: پنج‌شنبه بعد ازظهر یک جلسه‌ای هست در مسجد که تو هم می‌توانی بیایی. ذوق کردم. احتمالا به دلیل اینکه اولین دعوت رسمی عمرم را آنجا دریافت کرده بودم. پنح‌شنبه شد. رفتم. دختران دیگری هم بودند. و در کنارشان کتابها و نوارهای سخنرانی. کتاب‌ها برای شهید مطهری بود و سخنرانی‌ها برای حاج‌آقای معمارمنتظرین و استاد طاهرزاده. پنج‌شنبه‌ها هر هفته برنامه همین بود. از ساعت ۲ تا اذان مغرب و من تمام سال‌های دبیرستان به عشق روزهای پنج‌شنبه روزگار سپری کردم. آدم باید هر روز حجم کتاب اعتقاداتش را ضخیم‌تر کند و آن سال‌‌ها حجم کتاب اعتقادات من به واسطه‌ی همان کتاب‌های شهید مطهری هر روز ضخامت بیشتری بر‌می‌داشت. پنج‌شنبه‌ها تمام وجودم می‌شد چشم و به در دوخته می‌شد تا همان دانشجو که الان یکی از اساتید حوزه است را ببینم. پنج‌شنبه‌ها تمام وجودم می‌شد گوش تا توضیح جملات سخت کتاب عدل الهی را از دهان همان دانشجو بشنوم. حالا چند روزیست آن استاد در بستر بیماریست و غم شده است قوت غالب این چند روز ما. برایش دعا کردم و از آن‌ها که این چند خط را می‌خوانند می‌خواهم که برایش دعا کنید. https://eitaa.com/roznevesht