#تجربه_من ۹۴۰
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#قسمت_دوم
دکتر هم برای من تشخیص جفت پایین داده بود که باید استراحت میکردم، الحمدالله دکتری که انتخاب کردم بشدت حواس جمع بود یعنی به معنای واقعی یک ربع وقت برای بیمار میذاشتن و اینکه به هیچ عنوان بیمار رو از شرایطی که داشت نمیترسوندن.
ماه هفت بارداری بودم که باید آزمایش تحمل گلوکز میدادیم که دیدم ای وای دوباره قندم بالا رفته بود و قند ناشتا شده بود ۱۸۵ و منی که بعد ماه چهارم بشدت شکمو شده بودم حالا باید مراعات میکردم.
این دوران هم گذشت تا اینکه یه شب قبل اذان مغرب دیدم بچه تکون نمیخوره زنگ زدم به شوهرم که بیا بریم بیمارستان. وقتی رسیدم بستری شدم و تا صبح نوار قلب از جنین گرفتن. دم دمای صبح بود که ضربان قلبش فوقالعاده نامنظم شده بود و رفتم برای سزارین اورژانسی بعد که دکترم برای ترخیص اومدن گفتن که بند ناف بچه حدود ۳۰ سانت بوده و همین دور گردنش پیچ خورده بوده و خدا خیلی رحم کرده، از طرفی هم کیست تخمدانم پاره شده بوده که اونو هم تخیلیه کرده بودن
پسرم وقتی یکسال ۷ ماه بود رفتیم پیاده روی اربعین البته اینم بگم بجز مامانم همه با این کارمون مخالف بودن ولی الحمدالله به لطف امام حسین هیچ بیماری برای بچهام پیش نیومد
من خودم ۵ بار رفته بودم و با شرایط این سفر آشنا بودم وقتی برگشتم، مزون اینترنتی راه انداختم و به لطف خدا پرکار بودم تا اینکه دوباره ماه مبارک امسال بعد از گرفتن ۱۷ تا روزه با اینکه قرص جلوگیری میخوردم دیدم که باردارم. خیلی خوشحال بودم چون همیشه دلم میخواست تفاوت سنی بچههام خیلی کم باشه، دوباره پیش همون دکتر قبلی نوبت گرفتم. وقتی رفتم اول ماما برام سونو تشکیل قلب نوشتن و رفتم انجام دادم خداروشکر تشکیل شده بود و جواب برای دکتر بردم وقتی دکتر جواب سونورو دید بهم گفت بارداری تو مثل یه معجزهاس چون با این کیستهایی که داری به جز IVF نمیتونست کمک کنه که باردار بشی، تازه تو قرص هم مصرف میکردی که من اینو همش از کرم امام حسن میدونم. همیشه به اندازه توانم شکر گزارشم.
تو جواب سونو یه هماتوم هم دیده شده بود که دکتر برای رفعش بهم دارو و استراحت داد. گذشت تا اینکه باید سونو NT انجام میدادم، وقتی دکتر سونو میکرد بهم گفت متاسفانه هماتوم بزرگ شده بهش گفتم حال بچه خوبه که با بی رحمی جواب دادن حالا که فعلا قلبش میزنه من همونجا خیلی نگران شدم و به همون دوستم تو بیمارستان زنگ زدم گفت جواب رو بفرست که نشون دکتر بدم. بعدش باهام تماس گرفت گفت خانم دکتر میگه اول باید آرامش داشته باشی و بعدش مجددا بهم دارو و این بار استراحت مطلق داد تا سونو آنومالی که رفتم خداروشکر گفتن رفع شده ولی اینبار جفت اومده بود پایین و گفتن خطر جداشدن داره که باز هم باید استراحت مطلق می شدم.
نزدیک اربعین بود خیلی دلم میخواست برم ولی با این شرایطی که داشتم نمیشد از طرفی مهمون مامانم بودم ولی دلم نمیومد مامانم هم این سفر نره با هزار بدبختی همسرم و مامانم راضی کردم برن و براشون برنامه ریختم که یجوری برن و بیان که باهم دیگه تداخل پیدا نکنه
تو کل این بارداری من حداقل هفتهای یکبار سر درد و دندون درد بد میگرفتم و باید میرفتم درمانگاه و سرم و آمپول وووووو
ولی آخربار برای کم کردن دندون دردم دوتا کار انجام میدادم که خیلی خوب بود یکی اینکه نشاسته روی دندونم میذاشتم و یکی دیگه هم اینکه آب و زردچوبه و نمک قرقره میکردم. تاثیر خوبی داشت ولی من که نشستن برام سم بود از شدت درد نمیتونسم سرم روی بالشت بذارم، دوماه آخر نشسته میخوابیدم که بشدت زجر آور بود چون دل درد بدی هم داشتم.
بعد اربعین که گذشت دل دردهای من هم شروع شد تازه، وسط این اتفاقا دکترم گفته بود فقط صبحها میتونه زایمان انجام بده و منم تصمیم گرفتم دکترم عوض کنم ولی پیش دکتر جدید که رفتم اصلا به این اوضاع من اهمیتی نداد و من برگشت پیش دکتر قبلی
وقتی شرایطمو برای دکترم شرح دادم سونو نوشت که تو جواب سونو مشخص شد دهانه رحم باز شده و احتمال زایمان زودرس هست که متاسفانه من اول ۶ ماهگی بودم و این خطرناک بود. گذشت تا اول ماه ۸ بودم که مامانم دید یه لک پای چشمم افتاد و بعد فهمیدیم زوناست ولی دیر شده بود و پسرم به صورت مامانم دست زده بود یک هفتهای طول کشید که مامانم حالش خوب بشه و من هم شرمندش بودم با این حال بدی که داشت باز هم بنده خدا بچه منو نگه میداشت و مراقب من بود.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075