💙فعل های زبان محلی هزار جریبی مازندران (شماره ۱۶): ■بَردِگاردُنینه، بَردَگِردُنینه=بَرگرداندند (معانی دیگر آن : کسی را از دَم در خونه برگرداندن اجازه ورود ندادن، هدیه کسی را پس دادن،ترجمه کردن زبان یعنی معنی کلمه و واژه هزارجریبی را به فارسی برگرداندن ترجمه کردن ) ■بَردَگِردینه=بَرگَشتند ■هَمجِبابی هَمجِوابی کانده= زبان درازی میکنه گستاخی و بی ادبی کردن در جواب دادن . حاضر جوابی میکنه از نوعِ بی احترامی ، توی جواب دادن کوتاه نمیاد تا طرف ُ تسلیم خودش کنه ■نَدُمبّه= نمی دانم ■دارنی= داری ■نِدارمِه= ندارم ■چه چی بَعوورِم= چی بِگَویم ■دِماسته= گیر کرد ، گِرفت ، معطل کرد ،کنایه از وقت کُشی کرد ، لِفت داد ■ریگ بَزُوئِن= نیشخند زدن ■پیشه گوونه= با خودش حرف میزنه ، هذیان گفتن ■کَل کُو هاییتِن= پراکندن و پاشاندن ِ آب و محتویات ظرف روی زمین با پا از سر بی احتیاطی ، از بی توجهی و ناآگاهانه پای آدم به چیزی چارچوب در بخوره و آدم زمین بخوره ■فِس هاکِردِن=با فشار آب بینی را تخلیه کردن ، فین کردن ■فِس فِس هاکِردِن=درنگ کردن ،آهسته و نامفهوم حرف زدن=این پا آن پا کردن – تعلل در انجام کار ■قائِم هاکِردِن= مخفی و پنهان کردن ■قَلِم بَویئِن= قطع شدن ، بریده شدن و شکستن دست و پا ■قَلی هاکاردِن= قلع اندود کردن و سفید کردن ظروف مسی ■فِرو بُوردِن=فرو رفتن ■باد بِدائِن= از دست دادن ، باختن ، برباد دادن ■باد دَکِتِن= رماتیسم یا نفریت ■باد بَئیتِن= بیماری رماتیسم مبتلا شدن ■باد هدائن= به باد سپردن ،در معرض باد قرار دادن ،بوجاری کردن گندم در خرمن ■بار بیاردِن= به باروری و ثمر رسیدن ،میوه دادن، اسباب و اثاثیه و بار حمل کردن ■بار بیئِشتِن= بار گذاشتن دیگ برای غذا، یا دیگ‌را روی اجاق گذاشتن و شروع به پختنِ غذا کردن ■بال در بیاردِن= جهیدن ، جنب جوش داشتن ، کنایه از شادی در پوست نگنجیدن ■باهووتِن= بَعووتِن = گفتن ■باعث بَویئِن= عامل و مُسَبَّبِ انجام کاری ■بِئِل= بَگذار ■بِبلاستِن بِبلاسِّن= پلاسیده و پژمرده گشتن ■بِپاتِن، بِپات، بِپاته= پراکنده و پخش کردن ، متلاشی کردن ، پاشیده شدن،کنایه از خستگی تا مرز وارفتن، و ناتوان شدن و مجبور به استراحت کردن و رها کردن کار،افشاندن ■بَپِجُونیئِن= پختن ■بَتُنِسِّن= بَتُنِستِن= توانستن ■بَجُومبیئِن= جنبیدن تکان خوردن حرکت کردن ■بَجُوسِّن بَجُوستِن= جویدن ■بَجِنگِستِن= جنگیدن ■بَجووشونیئِن= جوشاندن ■بِچاپیئِن= سر کیسه کردن،چاپیدن، غارت کردن،یغما و تاراج بردن ■بَرِکیئِن= خاراندن ■بَخاتِن= خوابیدن ■بَخُوندِستِن بَخُوندِسِّن= آواز خواندن ■بِدائِن= دادن ■بَدِریئِن= پاره کردن،دریدن ■بَدِزدیئِن= دزدیدن ■بَدوشتِن= دوشیدن شیر ، کنایه از سرکیسه کردن و مال و دارایی و ثروت ِ کسی را به نفع خود برداشتن ■بَر بِئَمُوئِن= از عهده کاری از پس کاری برآمدن ،توانی داشتن ■بَرِسُنیئِن بَرِسانیئِن= رساندن ■بَرِستیئِن= فرستادن ارسال کردن ■سَرتَب بَزُوئِن=توو سری زدن،پس گردنی زدن،ضربه با کف دست ( چَک و سیلی ) به پَسِ سر یا گردن ■سِرخ بَبیئِن= سرخ و برشته شدنِ غذا ، کنایه از شرمگین شدن – برافروختن چهره از شرم،خجالت زده شدن ■سَر کَلّه بَزُئِن=کَلِنجار رفتن ، توصیه و نصیحت یا بحث کردن ِ دراز و طولانی با کسی، ■سَر وَر بَییتِن= روی کسی دست بلند کردن،درگیر شدن، دعوا کردن ■گوت گوتی ،گوت گوته هِکاردِن= شایعه کردن ، جار و جنجال کردن ، یک کلاغ چهل کلاغ کردن ، حرف را دهن به دهن کردن تا همه باخبر بشوند.چنانچه پخش کردن خبر حسرت خوردن وضع کسی باشد ،نوعی چشم زخم است ■گوش گوشی بَئووتِن=در گوشی سخن گفتن ■لِه ل ِ هِدائِن=خوابانیدن،فرو انداختن،خراب کردنِ بنا یا دیوار ساختمان ■لُوچه دینگُوئِن=لب جنباندن و آویزان کردن از روی ناراحتی و اعتراض یا بی اعتنایی ■لِنگ بَییتِن=سرپا گرفتن بچه برای دفع مزاج یا ادرار ■چَمِ چَمِه بییتن= قِلقِ کسی را به دست آوردن،خصلت و ویژگی کسی را فهمیدن برای برخورد و رفتار مناسب باهاش–طبع کسی را فهمیدن،سلیقه و علایق کسی را تشخیص دادن ■چِمبِلی بَزُوئِن=بیرون آمدنِ چند میوه بصورت خوشه ای از یک نقطه ی شاخه( همان گردو و انار ِ چند قلو). خوشه یِ برخی محصولات درختی ■چِکِّله هِکاردِن=در آوردن مغز گردو از پوسته،حبه کردن سیر ■چاکِّلی هِکاردِن= جدا کردن پوست سبز گردو،پوست کردن گردو ■چِکِّلی هادائِن=سیخونک زدن،وَر رفتن با زخمی که در حال ترمیم و خوب شدن است،کنایه از تحریک کردن کسی به درگیری و تشویش ■پَرووک بَزُئِن=خود را جمع کردن– سر درگریبان فرو بردن ،پوش و پُف شدنِ پر مرغ و خروس در سرمای زمستان ■پَروک بزئه=کِز کرده و جمع شده،از سرما جمع شدن 🌐http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/2728 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ 💥 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐