خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
11 ذیالقعده 1439
خندۀ رضایی (قسمت پنجم)
کاش چشممان باز شود و به جای گوش، اینها را با جانمان در تمام ابعاد زندگی بچشیم و عینیتشان را در درون خود بیابیم. آنوقت دیگر لازم نیست خدا و امام در بیرون به ما چیزی نشان دهند و تکلیفمان را معلوم کنند. زیرا پیش از آنکه دستوری بدهند، خودمان در درون، آن دستور را گرفتهایم و در مسیر اجرایش افتادهایم. اما اگر خودمان نخواهیم و درونی حرکت نکنیم، در بیرون هم نه نشانمان میدهند و نه میفهمیم.
ما هر روز کلی اندیشه و تصور متفاوت داریم و ذهنمان همواره در همهمه و هیاهوست. پایان روز هم با همین همهمه و غوغا میخوابیم و همچنان درگیر شلوغیهای
#ذهن هستیم. همچون دیگ جوشانی که پیوسته نگرانیهای مادی برای «چه بخورم، چه بپزم، چه بخرم، چه بپوشم، کجا بروم، فهرست کارهای نکرده و...» در آن غلغل میزند.
این شده الگوی زیستی ما و مشغولیت ذهن، قلبمان را هم پر کرده است. تازه به این هم فکر میکنیم که: «عمه و خاله را، همسر و فرزند را یا اولیاء خدا را چطور راضی کنیم!» حال آنکه اینها همه، تبعات زندگی دنیایی است و حتی رضایت خدا هم باید با باور قلبی و حرکت درونی به دست آید، نه محاسبات ذهنی.
حقیقت آن است که انسان میتواند تمام امور دنیا را بدون اینهمه مشغولیت ذهنی، سر و سامان دهد. اگر ذهن و قلبش به
#روح و وجود مشغول باشد، کارهایش همانطور که باید، پیش میرود. نه اینکه همه چیز طبق میلش باشد؛ اما هرچه پیش آید، او به خوب و بدش امتحان میشود؛ چراکه دنیا بنا نیست همیشه خوشی باشد و اگر قرار باشد کسی به شرّ یا ناخوشی امتحان شود، هرچه هم ذهنش را مشغول آن کند و برای دفعش بکوشد، راه به جایی نمیبرد.
واقعاً اینهمه مشغولیت
#دنیا، طبیعی نیست. این طبیعی نیست که هرجا مینشینیم، فقط صحبت از قیمت دلار و طلا و گرانیها باشد. وقتی ذهن و قلبمان اینگونه مشغول دنیا شود، دیگر فرصت تفکر در روح و عالم
#اسماء را نداریم؛ فرصت نداریم تفکر کنیم که از کجا آمدهایم، اینجا چه میکنیم و در همین امور دنیا چه حقایقی را باید در نظر بگیریم.
مثلاً در ازدواج، به جای اینهمه پرداختن به شأن و شئون و هوسهای شخصی، به این بیندیشیم که قرار است پدر یا مادر فرزندان و نسل خود را انتخاب کنیم و این معیار را در صدر قرار دهیم.
متأسفانه خطورات ذهنی و گفتگوهای درونی ما با خودمان، عین حضورمان در بیرون است؛ یعنی انعکاس زندگی بیرونی و مربوط به همان دنیا، طبیعت و غرایز است، نه روح و نیتهای قلبی. اگر با روح بودیم، شب را هم در عالم روح میگذراندیم و گوهرهای عالم معنا و
#عشق و اسماء را صید میکردیم. اما ما روحمان را دفینه کردهایم و با خدای درونمان ارتباط نداریم. حتی اگر وقتش را داشته باشیم، آنقدر ذهن و قلبمان مشغول است که نمیتوانیم با خود خلوت کنیم. حال آنکه
#قلب باید شلوغی بیرون را به حداقل برساند و حتی در جمع هم بتواند با خود و خدایش خلوت کند و با ندای
#فطرت و الهامات درونی، وظیفهاش را تشخیص دهد؛ آن هم درونی که رهاست و از بیرون پر نشده است!
خداوند فجور و تقوا را به همۀ ما الهام کرده است. اگر با الهامات فجور برویم، تصمیمهای غلط میگیریم. اما اگر الهامات تقوا را بیابیم، راه درست را پیدا میکنیم. شرطش این است که سکوت داشته باشیم؛ نه صرفاً سکوت زبانی و نه سکون و بیحرکتی، بلکه سکوت وجود از نگرانیها و دغدغهها. نترسیم از اینکه بیخیال بیرون شویم و در درون برویم. مطمئن باشیم اگر قرار به بروز مشکل باشد، با گرفتاری ذهنی فقط گره کار را پیچیدهتر میکنیم. پس بیخیال!
پایان
#خلاصه
#ذیالقعده1439
#جلسه_دوم
#میلاد_امام_رضا (علیهالسلام)
@Lotfiiazar