#شعر_آیینی
#مثنوی
#مناجات
دریاب آهم را
الهی هر چه هستم خوب یا بد بنده ات هستم
به رویم در نبستی مهربان شرمنده ات هستم
کسی جز تو نمی داند سیامشق خطایم را
گنه پیچیده در زنجير حيرت دست و پایم را
کنون در آستانت رخ نهان در آستین دارم
نگاهت را دریغ از من نمیداری یقین دارم
به دیوار محبت تکیه دادم ، سایه بانم شو
قرار این دل آشفته ی آتشفشانم شو
به آغوشت پناه آورده ام دریاب آهم را
زمین بگذار یارب کوله بار اشتباهم را
همین اشک است و یارب یارب و آه شبانگاهی
تو ستارالعیوبی من سر آپا جرم و کوتاهی
الهي خوب می دانم به نفس خود ستم کردم
(تجرأت بجهلی) ، شکوه ها از بیش و کم کردم
مرام بندگی از یاد بردم خودسری کردم
دلم سر مست دنیا چونکه شد عصیانگری کردم
کنون باز آمدم در را به رویم باز وا کردی
فراری بنده ات را مهربانانه صدا کردی
صدا کردی بیا ای بنده ی من دوستت دارم
ز اشک و آه و ناله هرچه آوردی خریدارم
غم پنهانی ام را با تو می گویم خدای من
دوای درد خود را از تو می جویم خدای من
#کمیل_کاشانی - ۱۳۹۰