پرتو اشراق
⚜ چگونگی استشفا از 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 📗شیخ اجل، ابن قوله، استاد (رحمت الله علیه ) در کتاب به اسناد خود از کرده که گفت: 🐪🐫 به مدینه رفتم و بیمار شدم. 🍵 حضرت (علیه السلام) مقداری آشامیدنی در ظرفی که دستمال بالای آن بود، به وسیله غلام خود برایم فرستاد و گفت: این را بخور که امام (علیه السلام) به من امر فرموده است که بر نگردم تا این دارو را بیاشامی! 👳🏻 چون گرفتم و خوردم شربت سردی بود در نهایت خوش طعمی و بوی مشک از آن بلند بود. 👨🏻 پس غلام گفت: حضرت فرمود چون بیاشامی به خدمتش بروی. 👳🏻 من تعجب کردم که گویا از بندی رها شدم. برخاستم و به در خانه آن حضرت رفته، رخصت طلبیدم. 🌹حضرت فرمود: صبح الجسم فادخل؛ بدنت سالم شده داخل شو. 👣 گریه کنان داخل شدم و سلام کردم... دست و سرش را بوسیدم... 🌹فرمود: ای محمد، چرا گریه می کنی؟ 👳🏻 عرض کردم: قربانت گردم می گریم بر غربت و دوری راه از خدمت شما، و کمی توانایی در ماندن در ملازمت شما که پیوسته به شما بنگرم. 🌹فرمود: اما کمی قدرت، خداوند تمام شیعیان و دوستان ما را چنین ساخته و بلا به سوی ایشان گردانید؛ اما غربت تو، پس مؤمن در این دنیا در میان این خلق منکوس غریب است، تا از این دار فنا به رحمت خداوند برود و در بعد مکان به حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) تاسی کن که در زمینی دور از ما در کنار فرات است و اما آنچه از محبت قرب و شوق دیدار ما گفتی و بر این آرزو و توانایی نداری، پس خداوند بر دلت آگاه است و تو را بر این نیت پاداش خواهد داد. 🌹بعد فرمود: آیا به زیارت قبر حسین (علیه السلام) می روی؟ 👳🏻گفتم: هر قدر ترس بیشتر است ثوابش بزرگتر است و هر کس در این سفر خوف بیند از ترس قیامت ایمن باشد و با آمرزش زیارت برگردد. 🌹بعد فرمود: آن شربت را چگونه یافتی؟ ✋ گفتم: گواهی می دهم که شما اهل بیت رحمتید و تو وصی اوصیایی... هنگامی که غلام شربت را آورد، توانایی نداشتم که برپا بایستم و از خودم ناامید بودم و چون آن شربت را نوشیدم چیزی را از آن خوش بوتر و خوش مزه تر خنک تر نیافتم. غلام گفت، مولایم فرمود بیا؛ گفتم با این حال می روم هر چند جانم برود و چون روانه شدم گویا از بندی رها شدم. پس سپاس خدای را که شما را برای شیعیان رحمت گردانیده است. 🌹فرمود: ای محمد! آن شربت را که خوردی از خاک قبر حسین (علیه السلام) بود و بهتر چیزی است که من به آن استشفا می نمایم و هیچ چیزی را با آن برابر مکن که ما به اطفال و زنان خود می خورانیم و از آن خیر بسیار می بینیم. ✋عرض کردم: قربانت گردم؛ ما بر می داریم و طلب شفا از آن می کنیم. 🌹فرمود: شخصی آن را بر می دارد و از حائر بیرون می رود. آن را در چیزی نمی پیچد، پس جن و جانوری و چیزی که درد و بلائی که داشته نیست، مگر آنکه آن را استشمام می کند و برکتش بر طرف می شود و برکتش را دیگران می برند و آن تربت که به آن معالجه می کنند نباید چنین باشد و اگر این علت که گفتم نباشد، هر که آن را به خود بمالد یا از آن بخورد البته در همان ساعت شفا می یابد و نیست آن مگر مانند حجر الاسود که نخست مانند یاقوتی در نهایت سفیدی بود و هر بیماری و دردناکی خود را بر آن می مالید در همان ساعت شفا می یافت و چون صاحب آن دردها و اهل کفر و جاهلیت خود را بر آن مالیدند سیاه شد و اثرش کم گردید. 👳🏻عرض کردم: فدایت شوم آن تربت مبارک را من چگونه بردارم؟ 🌹فرمود: تو هم مانند دیگران آن تربت را بر می داری، ظاهر و گشوده و در میان خورجین در جاهای چرکین می افکنی پس برکتش می رود. 👳🏻گفتم: راست فرمودی. 🌹فرمود: قدری از آن به تو می دهم، چطور می بری؟ 👳🏻عرض کردم: در میان لباس خود می گذارم. 🌹فرمود: به همان قراری که می کردی برگشتی. نزد ما از آن هر قدر که می خواهی بیاشام و همراه مبر که برای تو سالم نمی ماند. 🍵 آن حضرت دو مرتبه از آن به من نوشانید و دیگر آن درد به من عارض نشد. 📚 گناهان کبیره، ج ٢، ص ٣۴۶. 📔چهل داستان از (علیه السلام)، 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq