پرتو اشراق
🛌 حکایت دلنشین حضور امام على عليه السلام در بالين حارث همدانى ❤️ يكى از دوستان و ارادتمندان مخلص حضرت على بود، و مقام ارجمندى در نزد امام داشت حارث مريض شد، حضرت على عليه السلام به عيادت او رفت و پس از احوالپرسى به او فرمود: ✋🏻 اى حارث! به تو بشارت مى دهم كه در وقت مرگ و هنگام عبور از پل صراط، و در كنار حوض كوثر، و موقع (مقاسمه) مرا مى بينى و مى شناسى! 🛌 حارث عرض كرد: مقاسمه چيست؟ 🌹حضرت فرمود: 🔥 مقاسمه، با آتش انجام مى گيرد. روز قيامت من با آتش جهنم مردم را تقسيم مى كنم، به آتش مى گويم: 👈🏻 اى آتش! اين دوست من است او را رها كن! و اين دشمن من است او را بگير! 🤝 آنگاه حضرت دست حارث را گرفت و فرمود: اى حارث! همين طور كه دست تو را گرفته ام، پيامبر (صلى الله عليه و آله) دست مرا گرفته بود، در آن وقت من از حسد قريش و منافقين به آن حضرت شكايت نمودم، به من فرمود: 🔅هنگامى كه روز قيامت برپا مى شود من ريسمان محكم خدا را مى گيرم، و تو اى على! دامن مرا مى گيرى و شيعيان دامن تو را مى گيرند... 🌹سپس سه بار فرمود: 🔅اى حارث تو با آن كسى كه دوستش دارى خواهى بود و همراه كردارت مى باشى. 🛏 حارث برخاست و از شدت خوشحالى عباى خود را مى كشانيد و مى گفت: بعد از اين، باكى ندارم كه من به سوى مرگ روم، يا مرگ به سوى من آيد. 🔻همين حديث را شاعر اهلبيت (سيد حميرى) چنين به شعر در آورده است: (۱) 🔅اى حارث همدانى هر كس كه بميرد مرا رخ به رخ خواهد ديد مؤمن باشد يا منافق. 🔅چشمان او به من مى نگرد و من او را با تمام صفات و نام و عمل مى شناسم. 🔅و تو، اى حارث! روى پل صراط مرا خواهى ديد و خواهى شناخت. 🔅بنابراين از لغزش و لرزش نترس. من آب خنك در آن تشنگى سوزان آنجا به تو مى نوشانم، كه از شدت شيرينى پندارى كه عسل است. 🔅در اين هنگام كه تو را در مقام عرض و حساب متوقف سازند، من به آتش ‍ مى گويم: او را رها كن و به اين مرد نزديك نشو! 🔅او را رها كن و ابدا كنار او نيا! و به او نزديك نشو! زيرا دست او به ريسمان محكم است كه از آن ريسمان به ريسمان ولايت وصى رسول خدا صلى الله عليه و آله (يعنى على عليه السلام) پيوند دارد. (۱) 📚 پی نوشت ها: ۱- يا حار همدانى من يمت يرنى من مؤمن او منافق قبلا يعرفنى طرفه و اعرف بنعته و اسمه و ما عملا و انت عند الصراط تعرفنى فلا تخف عثرة و لا زللا اسيقك من بارد على ظماء تخاله فى الحلاوة العسلا اقول للنار حين توقف للعرض دعيه لا تقربى الرجلا دعيه لا تقربيه ان له حبلا بحبل الوصى متصلا ۲- بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۷۹. 📚 داستانهاى بحارالانوار، جلد پنجم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq